|

گفت‌وگو با مرتضی یزدانی

لذت و کنجکاوی باعث پیشرفتم شد

زیستن و چرایی آن، با وجود اسناد مختلف همچنان پر از رمز و راز است و سؤال‌های بشر را در پی داشته و مرتضی یزدانی با مجموعه «زیستار» آنچه را به آن می‌اندیشیم، از دریچه نقوش فیگوراتیو و تصویر‌کردن آناتومی انسان، حیوان و گیاه بر بوم نشانده است.

لذت و کنجکاوی باعث پیشرفتم شد

شهرزاد رویایی: زیستن و چرایی آن، با وجود اسناد مختلف همچنان پر از رمز و راز است و سؤال‌های بشر را در پی داشته و مرتضی یزدانی با مجموعه «زیستار» آنچه را به آن می‌اندیشیم، از دریچه نقوش فیگوراتیو و تصویر‌کردن آناتومی انسان، حیوان و گیاه بر بوم نشانده است. یزدانی قدم به قدم به پیوستگی عناصر بشری اشاره دارد و در این راستا از کتب تاریخی و علمی موجود برای آثار خود وام گرفته و همچنان با پالت رنگی محدود‌ش مبتنی بر طیف رنگ قهوه‌ای و با نگاه به مجسمه‌های کلاسیک سعی در بررسی این روند و ثبت اشتیاق خود داشته است. این هنرمند علاوه بر سابقه تصویرسازی، مسیر کاری خود را انعکاسی از نقاشی و طراحی می‌شمارد و حرکت در جریان هنر را ناشی از صبر و خلاقیت می‌داند. گرچه مرتضی یزدانی سابقه ‌تدریس در دانشگاه سوره و آتلیه شخصی خود را دارد، اما همچنان بر دوری از قید‌و‌بندهای آکادمیک تأکید می‌کند. او از تکرار و نظم تکامل بشر نقش زده و به‌ همین‌ خاطر با تحسین اهالی هنر همراه بوده و اکنون از این مسیر و حضور در فضای حرفه‌ای هنر و بازار هنر در کنار روی‌آوردن به علایق و لذت در خلق آثارش سخن می‌گوید.

  نگاه به حیات در زمین در آثار مجموعه «زیستار» به چشم می‌آید؛ شما به نحوی عناصر را کنار هم گذاشته‌اید تا نقاط مشترک در حیات انسان، گیاه و حیوان را نشان دهد. شما اشتراک میان زیستار انسان، حیوان و گیاه را چطور در آثار نمود بخشیدید؟

عنصر گیاه در مجموعه «زیستار» برجسته‌تر است و بیشتر به ارتباط میان انسان و گیاه اشاره داشتم. برای مثال مهرگیاه که در آثار من دیده می‌شود، با داستانی همراه است که اگر انسانی این گیاه را از ریشه بکند تا چند روز بعد نابود می‌شود. در نتیجه آدمی برای دورکردن بلا از خود حیوانی حجیم و قوی را به این گیاه می‌بست و حیوانی دیگر مانند خرگوش را مقابلش رها می‌کرد تا اشتیاق شکار از سوی حیوان بزرگ عاملی برای حرکت و شکار باشد و در نتیجه گیاه به این واسطه از ریشه درآید تا بلا را از انسان دور نگه دارد. ناخودآگاه زنجیره‌ای از این روابط به شکلی در این گیاه وجود دارد و البته مهرگیاه نکات بسیار پیچیده‌تری را هم به همراه دارد که من به یکی از آنها اشاره کردم.

  در یکی از آثارتان حرکت دو میمون به سمت گیاه و از طرفی فیگور آدمی را می‌بینیم که گویی از محدوده رنگ‌های خاکی و قهوه‌ای فاصله گرفته و انگار به عصر حاضر نزدیک می‌شود. این تحول از منظر مضمون و از سوی دیگر تحول و جذابیت در نگاه مخاطب شکل گرفته یا صرفا غریزی به این تغییر رسیده‌اید؟

به‌طور‌کلی هنرمندان در خلق اثرشان ناخودآگاه و غریزی به سمت‌وسویی پیش می‌روند که خودشان هم شاید صرفا وقتی اثر را بر روی دیوار می‌بینند، متوجه لایه‌های متعددی از جهت فرم و مضمون می‌شوند؛ اما همه این موارد هم از یک اندیشه آغاز می‌شود. در این اثر حرکت میمون نمادی از تکرار حرکت و روندی که در هستی طی شده، اشاره دارد. فرم شکوفایی مرحله به مرحله را نیز در این اثر مورد تأکید قرار دادم. تحول رنگی من خیلی زیاد نبوده، ولی بنا بر مضمون کمی رنگ از پالت قبلی فاصله می‌گیرد؛ چرا‌که عناصر جدیدی وارد اثر شده است.

  آیا تنوع در خلق و تحولات هنری بر بازار آثار هنرمندان مؤثر است؟

هر هنرمند ناخودآگاه حرف و نگاه خود را با فضا و رنگ‌بندی مشخص بیان می‌کند و دیگر حرفی با آن ویژگی‌ها باقی نمی‌ماند؛ در نتیجه ماندن در همان فضا هنرمند را به تکرار می‌رساند و قطعا بر نگاه مخاطب تأثیر دارد. با این حال هرگز برای بازار هنر یا اتفاق‌های این‌چنینی تغییری را ایجاد نکردم؛ اما روح مخاطب را در نظر دارم. دوری از تکرار با احتساب بازار یا بی‌احتساب بازار مهم است.

  بسیاری از هنرمندان هم‌دوره شما نسبت به رشد بازار هنر و تأثیر فضای مالی بر هنر، نقدهای بسیاری دارند و روابط را مستلزم رشد می‌دانند. به عبارتی آنها این فضا را عادلانه می‌بینند. شما به نسبت در بازار هنر رشد خوبی دارید، نظرتان درباره وضعیت اقتصاد هنر و راه‌یافتن به پیشرفت در هنر ایران چیست؟

ببینید، قطعا روابط مؤثر است؛ اما برای من قطعا ماندن و ادامه‌دادن عامل مؤثر و راهگشا بوده و مطمئن هستم که برای همه به همین منوال است. ارتباط من با مجموعه‌دارها در حین کار شکل گرفت. ماندن سخت است، ولی حتما نتیجه می‌دهد. البته منظورم از ماندن پشتکار است؛ اما بسیاری مواقع دورشدن از آنچه هستیم، نقطه پرش برای هنرمند است. به یاد دارم که در زمان آغاز کار گاهی یک یا دو سال باید منتظر می‌شدم تا یک گالری به من و هم‌دوره‌ای‌هایم برای برگزاری نمایشگاه وقت بدهد. سال‌های بسیار سختی را گذراندم و بسیار پافشاری کردم، بسیار منتظر ماندم تا به فضای حرفه‌ای دست پیدا کنم. زمان جوانی ما تعداد گالری‌ها بسیار محدود بود، در نتیجه ورود به فضا و بازار هنر مشکل‌تر از امروز بود. فروش آثار هم در آغاز راه اصلا رضایت‌بخش نبود؛ اما ممارست و تأمل بر آنچه به‌عنوان اثر هنری خلق می‌شود، تا حد زیادی مسیر را می‌گشاید.

  با توجه به مهارت‌تان در طراحی که هریک از آثار به نوعی این ویژگی را به ما یادآور می‌شود، نگاهی به مجسمه‌‌ها در خلق فیگورها‌ی‌تان داشتید؟

بله، البته در اثری که به آن اشاره کردید، این نگاه وجود نداشته؛ اما در بسیاری دیگر از آثار من کاملا به مجسمه‌های قدیمی پرداختم و از آنها در خلق آثارم استفاده می‌کردم و البته مجسمه خاصی را مدنظر نداشتم. درباره فیگورهایی که بیشتر به تصاویر کتب تاریخی و بدوی نزدیک است، باید بگویم که بحث شکل‌گیری آناتومی بدن انسان و همچنان سیر تکامل را مدنظر داشته‌ام. همچنین به تصاویر کالبدشکافی نیز نگاه داشته‌ام.

 در آثارتان تقسیم‌بندی فضایی وجود دارد. این شیوه از سابقه تصویرگری شما نشئت می‌گیرد؟

تقسیم‌بندی‌ها به نظمی در جهان اشاره دارد. اگرچه درباره ما با آشفتگی به نظر می‌آید؛ اما در نهایت زمینه اولیه هستی بر نظم استوار است. من از ابتدا نقاشی خواندم و در دوره‌ای وارد تصویرسازی شدم که بیشتر به فضای شخصی کاری خودم نزدیک بود و شاید به ‌همین ‌خاطر بیشتر به دنیای بزرگسالان نزدیک شدم و چندان به فضای فانتزی تصویرسازی تمایلی نداشتم. در همان دوران هم بیشتر به نقاشی توجه داشتم.

  به نظر می‌رسد آثارتان به روایت‌هایی مرتبط است. آیا آثارتان به روایت‌هایی به‌هم‌پیوسته ختم می‌شود؟

این ویژگی در بعضی آثار وجود دارد، ولی مستتر شده و گاهی فقط یک مفهوم مد‌نظر بوده است؛ اما در مواردی عناصری در کنار هم به روایتی می‌رسد. برای مثال ریشه گیاه «مهر‌گیاه» شبیه به دو آدم است که کنار هم هستند و این ویژگی در کنار دیگر عناصر به روایتی ناگفته ختم می‌شود؛ اما این مقوله در همه آثار من نبوده است.

  نام و ایده‌ دو مجموعه اخیر کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد،‌ این ایده و نگاه تاریخی در آثارتان از کجا شروع شد؟

در مجموعه‌ «ریختار» با نگاه به کالبدشکافی بدن و ریخت‌شناسی به این نام رسیدم. همچنین در «ریختار» عنصر اسب بیشتر به چشم می‌خورد که بخشی از انتخاب این عنصر به سابقه و علاقه من به سوارکاری برمی‌گردد. از سویی مطالعه تصاویر تاریخی و برگه‌های علمی قدیمی من را به خلق مجموعه‌ای بر ‌اساس تکامل بشر سوق داد. عنوان «زیستار» هم با توجه به بررسی سیر تکامل بشریت انتخاب شده است.

  چه عواملی را در استقبال مخاطب از آثار این دو مجموعه مؤثر می‌شمارید؟

در نهایت لذت و کنجکاوی منجر به پیشرفت من شد. اکثر مخاطبان به من گفتند که لذت و علاقه تو در این دو مجموعه مشهود است. بسیاری هم معتقد بودند حس ایرانی در پالت رنگی این مجموعه منجر به علاقه‌شان به آثار شده است که این نکته برای خود من خیلی جالب بود. در هر حال من در این خاک تنفس کرده‌ام و به این پالت رنگی توجه بیشتری دارم.

  انگار کسانی که بر هنر طراحی مسلط هستند، بیشتر به سمت پالت رنگی محدود می‌روند؟

این هم ازجمله مواردی است که هنرمند در ناخودآگاه خود با آن مواجه است و بدون دلیل خاصی آن را وارد کار می‌کند.

  در میان هنرمندان جهانی چه کسانی بیشتر برای شما جرقه‌ای در کارتان را باعث شدند و توجه شما را جلب کردند؟

جالب است که هنرمندان مورد علاقه‌ام به آثاری کاملا متمایز از آثار من شناخته می‌شوند. برای مثال هاکنی، اندی وارهول و فروید آثاری بسیار متفاوت از فضای من را در کارنامه دارند؛ اما آثارشان را بسیار دوست دارم. به طور مثال تکراری که در آثار وارهول به چشم می‌خورد، من را در به‌کارگیری مفهوم تکرار در آثارم مانند همان میمون‌ها سوق داده است.

  در مجموعه‌ پیش‌روی‌تان با تحولات بیشتری در مضمون و رنگ مواجه هستیم؟

عناصر به‌روزتر خواهند شد و رنگ‌ها بر همان اساس سابق خواهند بود؛ اما بالطبع تا حدی متناسب با عناصر تغییر می‌کنند. در مجموعه پیش‌رو فیگور انسانی بیشتر خواهد شد و آثار بر دست‌ساخته‌های بشری متمرکز است. انسان همیشه دوست داشته که در عین کنجکاوی به آسمان و دریا دست پیدا کند و این نگاه در مجموعه بعدی من وجود دارد. در کل با رهایی و آزادی بیشتری پیش خواهم رفت.