|

و او به جست‌وجوی راه شد

مرا کیفیت چشم تو کافیست*

فیلم «و او به جست‌وجوی راه شد» ادای دینی است به یک هنرمند بی‌مانند که اصالت وجودی خود را از همسویی زاویه نگاه فیلم با نگاه سوژه‌محوری‌اش می‌گیرد و این ویژگی به‌راحتی امکان‌پذیر نشده است.

سحر عصر آزاد
فیلم «و او به جست‌وجوی راه شد» ادای دینی است به یک هنرمند بی‌مانند که اصالت وجودی خود را از همسویی زاویه نگاه فیلم با نگاه سوژه‌محوری‌اش می‌گیرد و این ویژگی به‌راحتی امکان‌پذیر نشده است. فقدان عباس کیارستمی مسئله یک روز و یک ماه و... نیست؛ فقدان او یا به گفته بهتر جای خالی نگاه منحصربه‌فرد و هنرمندانه او به زندگی و جهان، کمبودی است که به‌سرعت در حال ریشه‌دواندن در بسیاری از سویه‌های هنر این سرزمین است. در میان واکنش‌ها و رویکردهای مختلف به این خلأ که بیش از هر چیز برآمده از زاویه نگاه دیگران به کیارستمی و هنرهایش است، دیدن فیلمی که آگاهانه اصالت و ارزش را به زاویه نگاه این هنرمند بخشیده و به نوعی با حذف سازنده‌اش، بدل به چشم ذهنی کیارستمی برای به تصویر کشیدن ثانیه‌های برزخی او در خلوتِ کماشده، تجربه‌ای خاص است. میثم شاه‌بابایی با هوشمندی و ظرافت در طول زمان کوتاه هشت‌دقیقه‌ای، یک درام مینی‌مال را در قالب یک اثر مستند و با تلفیقی از بازسازی صحنه‌ها و صداهای دو فیلم «جاده‌ها» و «طعم گیلاس» به‌گونه‌ای به تصویر کشیده که مهم‌ترین ویژگی آن حاکمیت کیفیت نگاه عباس کیارستمی به طبیعت، زندگی و جهان اطرافش است. بسط‌دادن لحظاتی که او در خاموشی کما روی تخت بیمارستان، نگاه ذهنی خود را پرواز داده و به مکان‌ها و جاهایی سرک کشیده که اولین و آخرین انتخاب‌هایش هستند، ایده درخشانی است که در این فیلم با ایجازی کارکردی و تأثیرگذار به بار نشسته است. «چیزی در من پیدا گشته که راه بدان نمی‌برم»؛ این کلمات که از زبان خود او جاری می‌شوند، سرآغاز تصاویر ذهنی هستند که قرار است زاویه دید کیارستمی به جهان اطرافش باشند یا به گفته بهتر انتخاب‌های احتمالی او برای نگرش به جهان اطرافش. نکته‌ای که باعث می‌شود این انتخاب‌های احتمالی، قطعیت یافته و بتوان آنها را به‌عنوان زاویه دید قطعی کیارستمی در فیلم پذیرفت، همین برآمده‌بودن آنها از جنس و کیفیت نگاه او با تکیه بر فیلم‌ها، عکس‌ها و آثار هنری‌اش است. تصاویری زنده و پویا از آسمان، دشت، درخت، علفزار و... که زندگی در آنها جریان دارد و با نوعی شوق و شور از مواجهه با جریان زندگی در طبیعت و نهایتا شیفتگی و تسلیم از سر احترام به روال و جریان طبیعتِ در گذر همراه است. به گفته بهتر می‌توان این فیلم کوتاه را چکیده و عصاره نگاه عباس کیارستمی به جهان اطرافش از خلال آثارش دانست که سازنده جوانش توانسته بر میل دیده‌شدن خود فائق آمده و با ناپیدا‌کردن خود در لابه‌لای این نماهای هنرمندانه -به‌عنوان مغز متفکر طراحی این ایده و ساختار بدیع- و بها‌دادن به همسویی با نگاه ستایش‌وار کیارستمی به جهان، بی‌اختیار این قطعه شعر را خطاب به این بزرگ فقید به یادمان بیاورد: «مرا کیفیت چشم تو کافیست» که این‌‌چنین شیفته‌وار همگان را محو تماشای نگاه خود به جهان کرده‌ای.

* قطعه‌ای از شعر باباطاهر