|

معرفی فیلم جاماندگان اثر الکساندر پین

دنیای بازنده‌ها تماشایی نیست

پین، پس از چند سال فیلم نساختن با ترکیب برنده به صحنه آمده و «پل جیاماتی» دوست‌داشتنی و هنرمند را در نقش اصلی نشانده تا احتمالا تا تجربه موفق «راه‌های فرعی» را تکرار کند. شاید باید گفت آنها دنیرو و اسکورسیزی یکدیگرند. این دومین باری است که پین نوشتن فیلمنامه را به دیگران سپرده.

دنیای بازنده‌ها تماشایی نیست

دنیای بازنده‌ها چندان تماشایی نیست. به‌خصوص اگر در باختن هم بازنده باشی و چیز زیادی برای عرضه نباشد. الکساندر پین از همان وقتی که «درباره اشمیت» را ساخت یا حتی پیشترش، در دل تماشاگران زیادی جا باز کرد و شد تریبون بازنده‌هایی که قصه‌هایشان شنیدنی نیست مگر اینکه کسی مثل پین به آن نور بیندازد و تعریفش کند. او با فیلم «جاماندگان» بازگشته و باز هم داستانی روایت می‌کند از رهاشدگان.

پین، پس از چند سال فیلم نساختن با ترکیب برنده به صحنه آمده و «پل جیاماتی» دوست‌داشتنی و هنرمند را در نقش اصلی نشانده تا احتمالا تا تجربه موفق «راه‌های فرعی» را تکرار کند. شاید باید گفت آنها دنیرو و اسکورسیزی یکدیگرند.

این دومین باری است که پین نوشتن فیلمنامه را به دیگران سپرده. در نبراسکا هم او فیلمنامه کس دیگری را کارگردانی کرد؛ اما وجوه مؤلفه گونه‌اش را در اثر جاری کرد به سختی می‌توان تشخیص داد که او در نوشتن جاماندگان و نبراسکا نقشی ندارد. پین فیلمنامه جاماندگان را به دیوید همینگسون، نویسنده قدیمی تلویزیون که آثار مهمی چون «چگونه با مادرتان آشنا شدم» و «فمیلی گای» را نوشته، سفارش داد. بازنویسی این ایده از فیلم مارسل پاگنول الهام گرفته شده است که درباره گروهی از پسران دبیرستانی است که در مدرسه با مدیر مدرسه وقت می‌گذرانند. همینگسون گفته است که شخصیت پل هانهام را بر اساس شخیت عمویش نوشته است.

این فیلم به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۳ توسط هیات ملی بازبینی و موسسه فیلم آمریکا معرفی شد و جوایز بسیاری از جمله سه نامزدی در هشتاد و یکمین جوایز گلدن گلوب دریافت کرد.

داستان فیلم جاماندگان در سال ۱۹۷۰ می‌گذرد. سه شخصیت اصلی فیلم تعطیلات کریسمس در مدرسه شبانه‌روزی گیر افتاده‌اند. تله‌ای که پل هونهام معلم میان‌سال تاریخ باعث و بانی‌اش شد. پل هونهام موجودی تنهایی است که در گذشته جامانده و علاقه وسواس‌گونه‌ای به تاریخ دارد. او معتقد است هیچ اتفاقی در دنیا جدید نیست و همه چیز یک بار رخ داده و اگر تاریخ را خوب بخوانیم می‌توانیم دریابیمش. دیدگاه او چندان طرفداری ندارد و به خاطر ظاهر ناخوشایند، زبان تلخ و بوی بدنش همه از او فراری‌اند. معلم نچسبی که هیچ ابایی از تحقیر دیگران ندارد و حتی برای متنفر کردن دیگران از خودش، دست به خلاقیت می‌زند. پل تصمیم می‌گیرد با ترفندهای متعدد دانش‌آموزان را در مدرسه نگه دارد و تعطیلاتشان را خراب کند. راهی غیرمتعارف برای رهایی از تنهایی. در نهایت هیچ کس به خواسته او تن نمی‌دهد مگر آنگوس، نوجوان ۱۷ سال‌های که شور زندگی در او گم شده و تمایلی به ماندن کنار خانواده ندارد چون مادر آنگوس می‌خواهد تعطیلات را با شوهر جدیدش بگذراند. آشپز مدرسه مری هم که در سوگ از دست دادن تنها پسرش است دل و دماغی برای ترک مدرسه شبانه‌روزی ندارد و کنار آنها می‌ماند. این موقعیت عجیب، بستری است برای پین تا یک فیلم شخصیت‌محور غمگین دیگر بسازد. پین مانند همه فیلم‌هایش موقعیتی ناپایداری تدارک می‌بیند برای آدم‌های ناسازگار. شخصیت‌هایی که بعد از شنیدن قصه‌شان از وضعیت مه آلودشان خارج می‌شوند و می‌شود بهتر درکشان کرد. کاراکترهایی که اگرچه غم رهایشان نمی‌کند؛ اما به موقعیت ابتدایی فیلم هم باز نمی‌گردند. تبحر فیلمساز در نشان دادن تحول درونی شخصیت‌ها و رساندنشان به نقطه‌ای متفاوت از ابتدای داستان، مثال زدنی است. او در این فیلم هم تلاش می‌کند به این سوالات پاسخ دهد. آیا این سه روح تنها از تعطیلات جان سالم به در خواهند برد؟ آیا پل و آنگوس می‌توانند از خشم درونی خود عبور کنند؟ آیا آنها می‌آموزند رنج مری نامرئی را درک کنند؟ پاسخ، در بیشتر موارد، یک بله مطمئن و رضایت‌بخش چون در نهایت فیلم برچسب کریسمسی دارد و باید امیدوارکننده باشد. پل به شکل غیرمنتظره‌ای از پیله‌اش بیرون می‌زند و به خواسته‌های مهربانانه مری تن می‌دهد.

ارزش ساختاری فیلم و تلاشش برای بازسازی دهه ۷۰ قابل تقدیر است. هر چند در فیلم پل تعریفی یونانی از نوستالژی ارائه می‌دهد که می‌توان به نوعی طعنه‌ به خود فیلم حساب کرد. فیلم مدام در انکار خودش است. درست مثل شخصیت اصلی. می‌خواهد از گذشته عبور کند اما پایندی‌هایش بی‌شمار است و نمی‌تواند از در سال‌های پر التهاب دهه ۷۰ آمریکا عبور کند. به تعبیری و به قول پل هونهام نوستالژی خانه رنج و درد است و فیلم پین غیر از این نیست و روایتی از رنج است. روایتی با کیفیت که در کارنامه گزیده کار الکساندر پین جا خوش کرد.

با وجود اینکه اغلب طرفداران فیلم، حضور جیاماتی را برگ برنده فیلم می‌دانند اما باید گفت جاماندگان فقط نمایش انفرادی جیاماتی نیست. دومینیک سسا در نقش آنگوس هم فوق‌العاده است و توانسته در بازسازی چهره‌ای آرام که زیر سطحی از درد و عصبانیت می‌جوشد، موفق باشد. پین برای نخستین بار او را در هنگام جست‌وجو دبیرستان‌ها برای پیدا کردن لوکیشن‌ها کشف کرد، و کیفیت درونی‌اش را تشخیص داد. حالتی که به راحتی شخصیت آسیب‌پذیر و طردشده آنگوس را منعکس می‌کند. این نخستین باری نیست که پین بازیگر جوانی را به خاطر چهره غیرهالیوودی انتخاب می‌کند. او در فیلم «انتخاب» هم از چهره‌های جدید استفاده کرد. «داواین جوی راندولف» که جوایزی هم برای نقش مکمل گرفت و نقش آشپز مدرسه مری را بازی می‌کند، بسیار باشکوه، متین ظاهر شده او همواره غمی حمل می‌کند که ناشی از فقدان پسرش است. فرزندی که در جنگ فرسایشی ویتنام از دست رفت. مری بخشی زیادی از فرهنگ دهه ۷۰ را بازنمایی می‌کند. نژاد پرستی و کلافگی مردم از جنگ ویتنام و همینطور شهروندانی که به خاطر جایگاهشان در معرض آسیب بیشتری هستند.