|

درباره سریال «در انتهای شب»

طرحی از یک زندگی

مهم‌ترین نکته‌ای که از اپیزود ابتدایی سریال «در انتهای شب» می‌توان به آن اشاره کرد تصویر حقیقی، حساب شده و پر جزییاتی است که ما از زندگی در تهران به دست می‌آوریم. گاهی در این شهر مجبور هستید برای برخی انتخاب‌ها، هزینه‌های زیادی بپردازید و سریال اتفاقا کار خود را در قبال همین هزینه‌ها آغاز می‌کند. یک خانواده سه نفره در حال از هم پاشیدن است.

طرحی از یک زندگی

زمانی که فیلم «ناهید» اولین بار حدود یک دهه قبل در جشنواره فیلم فجر اکران شد، بارقه‌های ظهور کارگردانی متفاوت در سینمای ایران دیده می‌شد. آیدا پناهنده که پیش از اولین فیلم بلند سینمایی‌اش فیلم‌های کوتاه و تلویزیونی ساخته بود، با «ناهید» نشان داد جهان زندگی ایرانی را به خوبی می‌شناسد و - از آن مهم‌تر – می‌تواند در قالب یک اثر سینمایی آن را نشان دهد. او در سال‌های بعد از اولین فیلم بلند سینمایی خود بسیار گزیده‌کار رفتار کرد و با «اسرافیل» و «تی‌ تی» فضای متفاوتی حول خانواده ایرانی شکل داد. هر چند که بخش مهمی از داستان فیلم‌های پناهنده درباره قهرمان زن داستان و بر محور آنها بود اما این زنانگی در سناریو فیلم‌های او خود را به میان جامعه ایرانی و ساحت شخصی‌تر آن یعنی خانواده می‌کشاند. پناهنده با چنین کارنامه‌ای حالا در کنار ارسلان امیری، نویسنده همکار همیشگی‌اش، دست در کار ساخت یک سریال تلویزیونی شده‌اند که هفته پیش اپیزود ابتدایی آن پخش شد.

سریال «در انتهای شب» فارغ از آن‌که آیدا پناهنده را به عنوان نویسنده و کارگردان دارد، از آن مجموعه‌هایی که با تماشای همان اپیزود ابتدایی خود را نشان می‌دهد. این سریال از ترکیب پارسا پیروزفر و هدی زین‌العابدین استفاده می‌کند. یک تیم بازیگری متفاوت در سریال‌های تلویزیونی که در سال‌های اخیر توسط پلتفرم‌ها ساخته شده و در همان ابتدا می‌شود فهمید که ما با ترکیبی طرف هستیم که یک خانواده ایرانی ساکن پردیس در اطراف تهران را به نمایش می‌گذارد.

فارغ از این توصیفات اولیه درباره سریال «در انتهای شب» مهم‌ترین نکته‌ای که از اپیزود ابتدایی می‌توان به آن اشاره کرد تصویر حقیقی، حساب شده و پر جزییاتی است که ما از زندگی در تهران به دست می‌آوریم. گاهی در این شهر مجبور هستید برای برخی انتخاب‌ها، هزینه‌های زیادی بپردازید و سریال اتفاقا کار خود را در قبال همین هزینه‌ها آغاز می‌کند. یک خانواده سه نفره در حال از هم پاشیدن است و سریال برای ترسیم نقطه آغاز عزیمت خود ما را در زمان حرکت می‌دهد تا زمینه‌های مختلف این تصمیم خانوادگی را درک کنیم. تفاوت سریال در همین اپیزود ابتدایی با نمونه‌های مشابه آن است که موقعیتی را نمایش می‌دهد که در نظر اول برای بسیاری ممکن است باورپذیر نباشد اما همین موقعیت‌هایی که ممکن است هر روز برای هر کسی که در تهران زندگی می‌کند پیش بیاید، دست‌مایه یک رخداد بزرگ خانوادگی می‌شود. فیلمنامه «در انتهای شب» به گونه‌ای نوشته شده که همه اتفاقات می‌تواند یک پیوند خانوادگی را به سمت از هم پاشیده شدن هدایت کند. از قضا با هوشیاری نویسندگان این ماجرا دلیلی مانند مرگ یا اتفاقات ناگهانی ندارد و خط باریک زندگی مشترک و از دست رفتن تدریجی همه چیز را به درستی به نمایش می‌گذارد.

داستان «در انتهای شب» درباره یک زوج است که با پسر دبستانی خود در پردیس در نزدیکی تهران زندگی می‌کنند. آنان هر روز برای رسیدن به محل کار خود در تهران باید مسافت زیادی را طی کنند. ماهی (با بازی هدی زین‌العابدین) با ماشین و بهنام (با بازی پارسا پیروزفر) با تاکسی یا اتوبوس خود را به تهران می‌رسانند و بعد از کار نیز این مسیر طولانی را به خانه باز می‌گردند. آن‌چه ما در ابتدای سریال می‌بینیم پسر این خانواده هم چندان به معنای توصیفات اجتماعی نرمال حساب نمی‌شود و دست به کارهای عجیب و غریبی می‌زند. داستان خانواده از یک شب آغاز می‌شود و زنی که در حال تلاش برای سامان دادن خانه است. او وسایلش را جمع می‌کند و تا فردا از خانه برود. همسر او اما در حالی که چندان این تصویر را باور ندارد و شاید فکر می‌کند این اتفاق رخ نمی‌دهد همچنان تلاش دارد تا گفت‌وگو کند. سریال ما را به چند ماه قبل می‌برد و ماجرای ناپدید شدن بهنام را روایت می‌کند. اتفاقی که بسیار تماشایی در سریال روایت شده و ممکن است هر یک از ما تجربه چنین رویدادی را – با شدت کم و زیاد – به صورت روزانه داشته باشیم. همین تاکید روی جزییات است که «در انتهای شب» را به سریالی تبدیل می‌کند که برای هر مخاطب ایرانی - و حتی غیرایرانی - می‌تواند جذاب باشد.

در این میان نمی‌توان از بازی درخشان هدی زین‌العابدین در همین اپیزود ابتدایی گذشت. زنی خسته از همسرش که کارهای عجیب کم انجام نمی‌دهد، فرزندی پر چالش، کار روزانه و مسیری پر چالش برای بازگشت به خانه و... . زین‌العابدین صحنه ابتدایی سریال را به گونه‌ای تبدیل به رخ‌نمایی یک زن خسته و پرکار می‌کند که دیگر نمی‌خواهد ادامه دهد. این درخشش در صحنه دیگری و در جر و بحث داخل آشپزخانه نیز به چشم می‌آید و بازی مبتنی بر سکوت زین‌العابدین به راستی تماشایی از آب در آمده است. در سوی مقابل پارسا پیروزفر هم مانند همه این سال‌ها از پس هویت‌بخشی به شخصیتی که ایفای نقش آن را بر عهده دارد بر آمده و بهنام خسته، بی‌تفاوت و البته عاصی را به گونه‌ای نشان می‌دهد که گاهی فراموش می‌کنیم این شکل از سریال‌سازی هنوز در ایران هم امکان‌پذیر است.  

تیم پناهنده و امیری که حالا دیگر نشان می‌دهند در اوج پختگی قرار دارند، مسیری را برای روایت سریال خود انتخاب کرده‌اند که هم‌راستا با یک زندگی خانوادگی باشد. این مسیر مخاطب ایرانی که یا در حال تجربه این زندگی است یا دغدغه آن را در اطراف خویش می‌بیند، به فکر فرو می‌برد و احتمالا وادار به فکر کردن درباره ادامه سریال کند. البته که تماشای یک اپیزود برای قضاوت درباره آن بسیار شتابزده است اما با نگاهی کلی به همین تک اپیزود می‌توان گفت همه عناصر سریال به درستی انتخاب شده‌اند و این انتخاب‌ها در کنار فیلمنامه‌ای که جزییات را به خوبی می‌شناسد و بازیگران کارآمد، «در انتهای شب» را به یکی از گزینه‌های دارای اولویت برای تماشا در شبکه نمایش خانگی تبدیل خواهد کرد. پناهنده و امیری طرحی از یک زندگی را به بهترین شکل ممکن در همان اپیزود اول سریال کوتاه و ۹ قسمتی خود به نمایش می‌گذارند و وعده هفته‌های پر اتفاقی را در درون این سریال به نمایش می‌گذارند.