مدیریت تغییرات آموزشی در عصر گذار تکنولوژیک
نگاهی کوتاه به کتاب «بازطراحی آموزش»
کِنِت ویلسون، فیزیکدان برنده جایزه نوبل، با استفاده از تفکر سیستمی، به بررسی اصلاحات نظام آموزشی میپردازد و استدلال میکند که مدلهای سنتی منسوخ شدهاند و انعطافپذیری لازم برای تطبیق با شرایط قرن بیست و یک را ندارند. او خواستار تغییر از آموزش خشک و مبتنی بر حفظیات به سمت یادگیری پویا و دانشآموز محور است.
شرق: کِنِت ویلسون، فیزیکدان برنده جایزه نوبل، با استفاده از تفکر سیستمی، به بررسی اصلاحات نظام آموزشی میپردازد و استدلال میکند که مدلهای سنتی منسوخ شدهاند و انعطافپذیری لازم برای تطبیق با شرایط قرن بیست و یک را ندارند. او خواستار تغییر از آموزش خشک و مبتنی بر حفظیات به سمت یادگیری پویا و دانشآموز محور است. موضوعات کلیدی شامل پرورش تفکر انتقادی، استفاده از رویکردهای بین رشتهای، ادغام فناوری و توانمندسازی معلمان است. ویلسون بر یادگیری مشارکتی، روشهای پروژهمحور و ارزیابی جامع برای آماده سازی دانش آموزان در مواجهه با چالشهای واقعی تأکید میکند. دیدگاه او بازطراحی سیستماتیک را به جای تغییرات جسته گریخته اولویت میدهد، و از ذینفعان میخواهد تا نظامهای منعطف و فراگیری ایجاد کنند که خلاقیت و یادگیری مادامالعمر را رقم زنند.
اینها و بسیاری مطالب دیگر حول تحولات آموزشی در کتاب «بازطراحی آموزش»، نوشته ویلسیون و دیویس، به شکل منسجم و راهبردی توصیف شدهاند. کتاب توسط انتشارات اختران در 317 صفحه چاپ شده است. مترجمین کتاب آرش اردهالی و امین هاشمی به ترتیب دارای دکترای فیزیک از آمریکا و دکترای علوم شناختی از اسپانیا هستند، و این کتاب را بر مبنای سالها تجربه تدریس در مدرسه و دانشگاه، در داخل و خارج از کشور، و با توجه به نیاز مبرم نظام آموزشی ایران در تطبیق با تحولات تکنولوژیک برای ترجمه گزیدهاند. اصل کتاب اواسط دهه 90 میلادی نگاشته شده، هنگامی که ظهور کامپیوترها نیازهای عرصهی آموزشی را متحول کرد. اما جان مطلب کتاب که پیرامون مدیریت تغییرات آموزشی در عصر گذار تکنولوژیک است، امروزه با تحولات ناشی از هوش مصنوعی بیش از پیش موضوعیت دارد.
سه درس قابل اجرا در نظام آموزشی ایران
یادگیری پروژه محور: اجرای پروژههای مرتبط با دنیای واقعی (مثلاً مطالعات زیست محیطی یا تاریخ محلی) برای افزایش مشارکت و کاربرد عملی دانش، به ویژه در حوزههای علوم پایه و فناوری، و بالاخص با تعریف پروژههای بین رشتهای حاصل از ادغام دروس (مثلاً تلفیق ریاضیات با علوم زیست محیطی) برای حل مسائل پیچیده، متناسب با رویکرد سیستمی. چنین پروژههایی اشتیاق و تعهد دانشآموزان نسبت به جامعه و محیط پیرامون را رقم خواهند زد.
توانمندسازی معلمان: سرمایه گذاری در توسعه حرفهای مستمر معلمان و دادن اختیار به آنها برای تطبیق محتوای درسی، به منظور تقویت نوآوری متناسب با نیازهای کلاس. تا معلمان صرفا مانند کارگران خط تولید نقشی ایستا ایفا نکنند. این قبل از هر چیز نیازمند سبک کردن بار کاری و تدریس معلمان است تا فرصت ارتقای مهارت خود را بیابند.
به کارگیری روشهای مدیریت کیفیت فراگیر (TQM) در آموزش: استفاده از روشهای مدیریتی کیفیت فراگیر، بخصوص با مشارکت دادن دانشآموزان در فرایندهای آموزشی (از محتوای درسی تا مدیریت کلاس و مدرسه).
پیادهسازی این تغییرات (و موارد دیگر ذکر شده در کتاب) آسان نخواهد بود. اما کتاب راهکارهای عدیدهای برای فائق آمدن بر سدهای بالقوه نیز ارائه میدهد. آزمایش اصلاحات در مناطق منتخب به خصوص جهت یکپارچهسازی تغییرات پیش از گسترش سراسری، مشارکت دادن ذینفعان (معلمان، والدین، سیاست گذاران) برای ایجاد اجماع، همسوسازی تغییرات با ارزشهای فرهنگی برای افزایش مشایعت توام با وفاق، درعین حال غافل نشدن از لابی با متحدان بالقوه، و استفاده از رویکردهای چند مرحلهای برای غلبه بر مقاومتها و محدودیت منابع و حفظ انسجام و یکپارچگی سیستم، چند نمونه از این راهکارهاست که شرح بسیطشان در کتاب رفته است.
خواندن کتاب به تمامی علاقمندان آموزش، از والدین تا معلمان و مدیران و سیاستگذاران آموزشی توصیه میشود.