|

تاج کرونا بر سر خرس‌ها

دو‌ سال پیش اوایل زمستان که شیوع ویروس مرموزی به نام کرونا شروع شد، جشنواره فیلم برلین با اقبال خوبی مواجه شد و‌ مدیر جدید آن «کارلو چاتریان» توانست جشنواره را بی‌دردسر به انتها برساند؛ اما این پایان با آغاز همه‌گیری و پراکندگی ویروس کرونا به‌ویژه در اروپا همراه شد که همین مسئله باعث تردید برپایی جشنواره‌های دیگر به صورت فیزیکی ‌‌شد و این بحران تا به امروز دامن‌گیر بسیاری از جشنواره‌های بزرگ هنری شده است، به طوری که امسال در جشنواره فیلم برلین هر 24 ساعت از میهمانان تست کرونا گرفته می‌شد و در صورت نداشتن تست از ورود شرکت‌کنندگان به کاخ جشنواره جلوگیری می‌شد؛ به‌همین‌خاطر تعداد دعوت‌شدگان این دوره بسیار محدود بود و نیمی از ظرفیت سالن‌ها به نمایش فیلم‌ها اختصاص یافت.

تاج کرونا بر سر خرس‌ها
خبرنگار: مجید موثقی- فیلم‌ساز و منتقد

 

 مجید موثقی - فیلم‌ساز و منتقد

 

دو‌ سال پیش اوایل زمستان که شیوع ویروس مرموزی به نام کرونا شروع شد، جشنواره فیلم برلین با اقبال خوبی مواجه شد و‌ مدیر جدید آن «کارلو چاتریان» توانست جشنواره را بی‌دردسر به انتها برساند؛ اما این پایان با آغاز همه‌گیری و پراکندگی ویروس کرونا به‌ویژه در اروپا همراه شد که همین مسئله باعث تردید برپایی جشنواره‌های دیگر به صورت فیزیکی ‌‌شد و این بحران تا به امروز دامن‌گیر بسیاری از جشنواره‌های بزرگ هنری شده است، به طوری که امسال در جشنواره فیلم برلین هر 24 ساعت از میهمانان تست کرونا گرفته می‌شد و در صورت نداشتن تست از ورود شرکت‌کنندگان به کاخ جشنواره جلوگیری می‌شد؛ به‌همین‌خاطر تعداد دعوت‌شدگان این دوره بسیار محدود بود و نیمی از ظرفیت سالن‌ها به نمایش فیلم‌ها اختصاص یافت.

امسال در «هفتادودومین جشنواره فیلم برلین» سینمای ایران فیلمی در بخش رقابت اصلی برای گرفتن خرس‌های طلایی و نقره‌ای نداشت و تنها فیلم «جمعه می‌بینمت، رابینسون- See You Friday, Robinson» آخرین ساخته «میترا فراهانی» که تولید مشترک فرانسه، سوئیس و ایران بود، در بخش تازه‌‌تأسیس‌شده «Encounters-مواجهه» حضور داشت که نظر داوران این بخش را به خود جلب کرد و برنده جایزه ویژه‌ای از طرف آنها شد! فیلم «جمعه می‌بینمت رابینسون» که فیلم‌برداری آن از سال ۲۰۱۳ آغاز شد، راجع به دو فیلم‌ساز سالخورده ایرانی یکی «ابراهیم گلستان» و دیگری «ژان لوک گدار» سوئیسی- فرانسوی که هر دو در زمانه خود، موج جدیدی را با آثارشان آغاز کردند و در ترویج زبان سینما به‌ویژه نقد آن، بسیار کوشا بودند. میترا فراهانی با رصد و مشاهده این دو شخصیت و انتقال دوربین به زندگی آنها، گام بزرگی در ساخت این مستند برداشت که از لحظات مفرح و هم‌زمان تلخی نیز برخوردار است؛ البته ابراهیم گلستان سهم بیشتری در این فیلم دارد. او در خانه‌اش در انگلستان خانه‌نشین نیست و تحرک و پویایی خوبی دارد، قدم‌زدن‌ها و خوانش شعر سعدی، شاعر محبوبش حس نوستالژی عجیبی به بیننده می‌دهد، بلندی سقف این عمارت عظیم، تضاد عجیبی به قامت کوتاه و خمیده گلستان داده است؛ درحالی‌که خانه گدار در سوئیس کوچک‌تر و راهرو و پله‌های باریک‌تری دارد؛ اما هر دو آنها در فیلم سختکوش در بالا و پایین رفتن از این پله‌ها هستند، امروز گلستان به روی پله صدم رسیده و گدار به روی پله نودویکم!

آنها عکس، نقاشی و‌‌ پیغام‌هایی از راه دور برای یکدیکر می‌فرستند، عکس‌العمل و حاضر‌جوابی‌های گلستان نسبت به ایمیل‌های دریافتی از گدار ریتم خوبی را در مونتاژ فیلم به وجود آورده است. در جایی می‌گوید که «نمی فهمم منظور گدار از این عکس‌ها چیست که برایم می‌فرستد» و گلستان را می‌بینیم که سردرگم است. گاه این صداقت او لبخند شیرینی بر لبان بیننده می‌نشاند، از سویی دیگر مریض‌شدن هر دو آنها و هم‌زمان‌شدن روند فیلم‌برداری با شیوع ویروس کرونا نتوانسته فرصت دیدن این دو استاد بزرگ را در کنار هم مهیا کند؛ اما مستند‌ساز با توجه به کهولت آنها، این فرصت را با ساخت این فیلم به‌درستی فراهم آورد تا این دو پدیده جنجالی تاریخ سینما، یکی از غرب و دیگری از شرق را به سالن‌های برلین آورد؛ فیلمی که اگر کمی در تولید آن درنگ می‌شد، هیچ‌گاه نمی‌توانست ساخته شود.

«میترا فراهانی» که خود تجربه نقاشی‌کردن دارد، در سال ۲۰۱۳ نیز با ساخت فیلم دیگری به نام «فیفی از خوشحالی زوزه می‌کشد» که راجع به زندگی «بهمن محصص» نقاش شهیر ایرانی در ایتالیا بود، توانست یک هنرمند دست‌نیافتنی و گوشه‌گیر را درگیر ساخت یک فیلم کند، این بار با بردن دوربین به زندگی دو کارگردان سختگیر، توانست در طول هشت سال زیست و همکاری با آنها به چنین نتیجه درخشانی دست یابد.

فراهانی در سال‌های اخیر تهیه‌کننده آخرین فیلم ژان لوک گدار «کتاب تصویر» نیز بود که این تلاش منجر به گرفتن «جایزه بزرگ جشنواره کن» در سال ۲۰۱۸ شد. او همچنین نقش مهمی در ترمیم نسخه فیلم «خشت و آیینه» ساخته ابراهیم گلستان داشت که در بخش کلاسیک «هفتادو‌پنجمین جشنوراه فیلم ونیز» نمایش ویژه‌ای داشت. مشخص است که اجازه فیلم‌برداری به او که تا این حد توانسته به زندگی خصوصی آنها وارد شود، ریشه در همکاری صمیمی آنها با یکدیگر دارد.

امسال در بخش‌های دیگر برلیناله، سینمای ایران کم‌فروغ نبود، فیلم «تا فردا» آخرین ساخته «علی عسگری» در بخش پاناروما نمایش ویژه‌ای داشت که بازی «صدف عسگری» و «غزل شجاعی» دو پدیده نوظهور سینمای ایران در استقبال تماشاچیان این فیلم بی‌تأثیر نبود. «علی عسگری» با مشاهده و هدف قرار‌دادن مصائب زنان در این فیلم، تقابل سنت و مدرنیسم را با شناختی که از سینمای اجتماعی دارد، این بار به قوام خوبی رسانید. او با فیلم‌هایش در جشنواره‌های بزرگی مانند کن، ونیز، ساندنس و تورنتو حضور داشته است. «نیکی کریمی» نیز در فیلم «تا فردا» به‌عنوان تهیه‌کننده در جشنواره فیلم برلین حضور داشت. نکته جالبی که در سال‌های اخیر در سینمای ایران دیده شده، حضور فعال بانوان در تهیه‌کنندگی فیلم‌های هنری است که می‌توان از مستانه مهاجر، الهه نوبخت، کتایون شهابی، نگار اسکندرفر و مهتاب کرامتی نام برد.

ایران دو فیلم دیگر در بخش نسل جشنواره داشت؛ فیلم کوتاه گوزن ساخته «هادی بابایی‌فر» که برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه در این بخش شد، فیلم با تصاویر زیبا و فضاسازی خوبی که در زمستان دارد، تلاش کودکی را برای نجات برادر بیمارش به‌خوبی به تماشاچی انتقال می‌دهد، «محمود غفاری» نیز که در فیلم گوزن به‌عنوان تهیه‌کننده، تدوینگر و مشاور همکاری داشته، با کارگردانی فیلم بلند «روز سیب» در همین بخش شرکت کرد و خود را به‌عنوان یک فیلم‌ساز جدی و با پشتکار در زمینه سینمای کودک و ‌نوجوان نشان داد که با تأثیر‌پذیری از سینمای نئورئالیسم ایتالیا به‌ویژه فیلم «دزد دوچرخه» توانایی خود را در کار با نابازیگران به‌خوبی نشان داد. «روز سیب» راجع به کودکی است که امیدش تنها راه رسیدن به وعده‌ای است که به آموزگار خود داده و در روند داستان دچار ستیز و چالش زیادی برای رسیدن به این هدف می‌شود‌. این فیلم تداعی‌کننده سینمای «عباس کیارستمی» و‌ «مجید مجیدی» نیز هست. محمود غفاری با همیاری «الهه نوبخت» تهیه‌کننده و پخش‌کننده‌ای که در سال‌های اخیر آثار موفقی را تولید کرده، این فیلم را در برلین به روی پرده بردند.

امسال جشنوراه فیلم برلین با تمام سختی‌هایی که داشت؛ مثل همیشه شلوغ و پر‌ازدحام نبود. «نایت شیامالان -Night Shyamalan» کارگردان هندی-آمریکایی‌تبار ریاست هیئت داوران «هفتادودومین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین» را بر عهده داشت؛ اما تصمیم داوران این جشنواره در تقسیم جوایز اصلی و اختصاص خرس طلا به فیلم اسپانیایی «آلکارِس» (Alcarràs) ساخته «کارلا سیمون» و همچنین دادن جایزه بزرگ جشنواره به فیلم خسته‌کننده «رمان‌نویس» ساخته «هونگ سانگسو» بسیار عجیب به نظر رسید. در‌حالی‌که آثار قابل تعمق‌تری مانند «نانا-Nana» ساخته «کامیلا آندینی»‌ از اندونزی و نیز «یک قطعه از آسمان -A pice of sky» ساخته «میشائیلکُخ- Michael Koch» محصول مشترک آلمان و سوئیس در این بخش حضور داشتند که فیلم «یک قطعه از آسمان» دیدگاه انتقادی خوبی نسبت به زندگی و سرمای روابط عاطفی در منطقه آلپ سوئیس داشت و شایستگی بیشتری برای گرفتن خرس طلا داشت؛ اما برنده اصلی این دوره از جشنواره همان کرونا بود که تاج آن بر سر خرس‌های طلایی و نقره‌ای این دوره به‌خوبی نمایان است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها