|

السرکال؛ بیابانی با دیوارهای بلند برای نمایش هنر

هنر و نقش آن در برندسازی دوبی

هنر برای بیرون‌زدن از زندگی معمول به دنیا آمده است.‍ به این معنا که شکستن ساختارهایی که هر‌کدام مانند دیواری می‌آیند تا مرز بکشند و ما را به بخش‌های مختلف تقسیم یا از هم دور کنند. هنر از این نظر به شکل بنیادی خط‌شکن و به صورت ماهیتی آزادی‌طلب و به گونه بارزی قالب‌ناپذیر و به همین دلایل فراگیر و قابل فهم و زبان جهانی است. همان‌طور که مردمان غارنشین چند ده هزار سال گذشته با زبانِ هنر با ما مردمان متمدن امروز همچنان در سخن هستند، هنر فراتر از زمان و مکان و مرز و جغرافیا در فصل مشترک انسان‌ها با مختصات، موقعیت و زبان‌های گوناگون همواره در پی وصل‌کردن یا به میدان کشیدن مفاهیم است.

هنر و نقش آن در برندسازی دوبی
حسین گنجی روزنامه‌نگار، پژوهش‌گر، منتقد هنرهای تجسمی و مدیر و مشاور ارتباطات و توسعه برند

هنر برای بیرون‌زدن از زندگی معمول به دنیا آمده است.‍ به این معنا که شکستن ساختارهایی که هر‌کدام مانند دیواری می‌آیند تا مرز بکشند و ما را به بخش‌های مختلف تقسیم یا از هم دور کنند. هنر از این نظر به شکل بنیادی خط‌شکن و به صورت ماهیتی آزادی‌طلب و به گونه بارزی قالب‌ناپذیر و به همین دلایل فراگیر و قابل فهم و زبان جهانی است. همان‌طور که مردمان غارنشین چند ده هزار سال گذشته با زبانِ هنر با ما مردمان متمدن امروز همچنان در سخن هستند، هنر فراتر از زمان و مکان و مرز و جغرافیا در فصل مشترک انسان‌ها با مختصات، موقعیت و زبان‌های گوناگون همواره در پی وصل‌کردن یا به میدان کشیدن مفاهیم است. به همین سبب و در چنین چارچوبی است که شهر‌ها و کشورهایی که می‌خواهند جهانی شوند و در فصل مشترک مردمان جهان تکه‌ای از اذهان را از آنِ خود کنند، به سراغ فرهنگ و از فرهنگ به سراغ هنر و از هنر به سراغ آن هنرهایی می‌روند که قدرت شکستن این‌همه دیوار و سد و بن‌بست را دارند و توان فزاینده‌ای در فراگیری و تثبیت و ماندگاری دارند. سمفونی‌ها در موسیقی، انیمیشن‌ها در سینما و هنرهای تجسمی در جهان تصویری امروز، چنین فضای قدرتمندی را در اختیار دارند. آنها پیش‌قراولان توسعه فرهنگی و اتصال با جهان تازه و وسیعی هستند که دیگر با سلاح فتح نمی‌شود. از سوی دیگر شاید بتوان به‌جرئت گفت کم‌هزینه‌ترین روش جهانی اندیشیدن و شدن و در عین حال کم‌توقع‌ترین قشر و ابزار حضور و بروز فرهنگی ملت‌ها در یک اسکیل‌ یا گستره فرهنگی وسیع‌تر از مسیر هنرمندان تحقق می‌یابد. شما در هر جمع غریبه‌ای وارد شوید، برای گشودن باب گفت‌وگو و اینکه بتوانید یارانی برای خود پیدا کنید، بعد از صحبت از آب و هوا، بهترین بهانه و باب سخن‌ گشودن، سخن‌گفتن از هنر و به میان کشیدن زیبایی و خلاقیت و زبان تصویری جهانی است. رسیدن به اقتصاد و توان مالی قدرتمند برای همگان میسر و زودبازده نیست؛ ولی هنر به‌شدت کم‌هزینه‌تر، باکیفیت‌تر و زودبازده‌تر و فراگیرتر برای ایجاد یک شبکه ارتباطی و احساسی قوی به‌عنوان مقدمه ایجاد شبکه اقتصادی و سیاسی است.

توسعه فردی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی و به تبع آنها توسعه اقتصادی و سیاسی از این مسیر اثربخشی خود را بارها در تاریخ نشان داده است. نگاهی به تمدن‌های بزرگ و به یاد مانده در اذهان جهانی ما را به این قدرت فزاینده هنرهای تصویری ارجاع می‌دهد.

اگر بخواهم قاضی منصفی باشم و به تاریخ از سر دقت و تأمل مراجعه کنم، هنرهای تجسمی، آن‌گاه که به آن میدان داده شده و بر روی آن سرمایه‌گذاری شده است، حضور و بروز یافته و اثر خود را بر همه ساخت‌های یک جامعه مانند خطی عمیق بر سرزمین و تن گذاشته است و آن زمان که میدان بسته شده و درها و دیوارها مهر ممنوعه خورده‌اند، مانند آبی میان‌بافتی به درون و اعماق رفته و خود را برای روزی و فرصتی برای شکوفایی ذخیره کرده است.

از زمانی که ایران به دلایلی که بر همه روشن است، رفته‌رفته کم‌رنگ‌تر شد و گویی تصمیم گرفت هنر زبانش نباشد، یکباره سرزمین‌های نوظهور هم سعی کردند نقش او را بر‌عهده گرفته و بازی کنند و این آب گوارا و حیات‌بخش، مثل همه دوران‌های فترت و نزول تاریخی خود، به بسترهای زیر‌زمینی و درون خانه‌ها و آتلیه‌های خصوصی پناه برد. بیش از یک دهه است شاهد آن هستیم که فوران خلق اثر هنری و تولد هنرمندان جوان، از سرزمین‌های مجاور بیرون می‌زند و این آب‌های گوارا از جای دیگری خود را به سطح رسانده‌اند. در کشورهایی که سرمایه به انباشت لازم رسیده است، نیازهای اولیه پاسخ گرفته‌اند، هنر به‌عنوان ابزار پر‌قدرتی برای توسعه شناخته شده است و در نتیجه به حامیان جدید خود و ایجاد ا‌تمسفر و فضایی برای بروز و ظهور رسیده است. سرزمین‌هایی که با کمترین پشتوانه فرهنگی، اکنون به مقصد و هدفی برای خلق اثر هنری و توسعه فرهنگ بدل شده و می‌خواهند در جایگاه قطب اصلی حمایت از هنر خود را به سلاح قدرتمند‌تری برای دیالوگ با جهان مسلح کنند.

دوبی و ابوظبی دو شهر مهم و مدعی بارز چنین نقشی در خاورمیانه جدید، در فقدان ایران و البته بهره‌مند از پتانسیل‌ها و معادن ایران، به این مهم رسیده‌اند. خاورمیانه جدیدی که در حال جابه‌جایی اندیشه‌ها و انسان‌های خلاق خود است و با قدرت‌گرفتن فرهنگ عمومی و ایجاد ابرمکان‌هایی برای پروازدادن فکر و خلاقیت در پی دیده‌شدن است.

برعکس اکثر کشورها که به دنبال ارائه المان‌های بومی و ملی در هنرشان هستند (ازجمله ایران) امارات به دنبال فاصله‌گرفتن از المان‌های بومی و ملی است و در تلاش برای رسیدن به زبان جهانی است (هم به دلیل فقیربودن پیشینه فرهنگی در این کشور و هم به دلیل تمایل به ارتقای وجهه بین‌المللی).

امارات در دوران کنونی مثل آمریکا در دوران بعد از جنگ جهانی دوم است. شاید مقایسه مع‌الفارقی به نظر برسد؛ اما از جهاتی بسیار به هم شبیه‌اند. آمریکا در دوران پساجنگ در پی آن بود که چیزی فراتر از غرب وحشی با اسب و اسلحه که در فیلم‌های وسترن نشان داده می‌شد، به نظر برسد، می‌خواست بگوید من فقط پول ندارم؛ بلکه «فرهنگ» هم دارم؛ اما فرهنگی وجود نداشت؛ یعنی اساس ملی و بومی ضعیف بود؛ پس با تضعیف فرانسه موقعیت را مناسب دید و جریان آبستره و انتزاعی را راه انداخت و هدایت کرد که بحثش مفصل است و در چند سال نیویورک جای پاریس را گرفت و تا به امروز هم این برتری ادامه‌دار است.

حالا امارات و به طور کلی کشورهای حوزه خلیج فارس هم همین هدف را دنبال می‌کنند که «بافرهنگ» دانسته شوند؛ اما مانند آمریکا توان راه‌انداختن جریانی داخلی یا خودی را ندارند؛ پس فیک‌وار مدام از غرب عاریه می‌گیرند. مثل موزه لوور!

در این جنگِ «من بافرهنگ‌تر هستم» از طرفی شیخ‌های ایالات مختلف امارات با هم رقابت می‌کنند (مثلا به غیر از ابوظبی و دوبی، شارجه هم به دستور حاکم‌شان به دنبال برگزاری بی‌ینال هنری متعدد و جذب متخصصان هنری است!)، از طرفی با دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس مثل قطر و عربستان رقابت می‌کنند.

دوبی در برندسازی جدید شهری خود، در کنار امتیازها و مزیت‌های مختلفی که برای خود تعریف کرده، به خالی‌بودن جایی با استانداردهای بین‌المللی برای نمایش آثار هنری پی برده و مثل هر چیزی که در بیابان ساخته و ایجاد کرده است، جایی هم در دل بیابان‌های دوبی، برای نمایش آثار هنرهای تجسمی با ابعاد و شرایط بی‌نظیر فراهم کرده که دل هر هنرمندی را می‌برد.

این بنیاد در بخش‌های مختلفی فعالیت دارد که حمایت از هنرمندان، برگزاری برنامه‌های آموزشی، برپایی اقامتگاه‌های هنری و اعطای کمک‌هزینه‌های تحقیقاتی از مهم‌ترین فعالیت‌های آن به‌ شمار می‌آید.

عبدالمونعم بن عیسی السرکال (Abdelmonem Bin Eisa Alserkal) تاجر معروف اماراتی و مدیر مرکز اسلامی شیخ محمد و صاحب امتیاز شرکت‌های مخابراتی و ارتباطی است که با تأسیس «السرکال» یک بنیاد فرهنگی‌-هنری، در سال ۲۰۰۷، در شهر دوبی، اکنون صاحب یکی از مهم‌ترین مراکز ایده پیش‌برنده و ایجادکننده زبان هنری جدید برای گفت‌وگوی جهانی دوبی با دیگر ملت‌ها و فرهنگ‌هاست.

بنیاد فرهنگی-هنری السرکال سال‌هاست با حمایت‌های مختلف و سرمایه‌گذاری‌های متنوع و البته برگزاری دوره‌ها و فستیوال‌ها و بی‌ینال‌های متعدد سعی کرده است به نوعی هنرمندان کشورهای منطقه را به سمت خود جذب کند و پشت‌بند آن هنردوستان بسیاری را. وجود و فعالیت این مراکز است که امکان برگزاری هرساله باشکوه‌تر آرت دوبی را به وجود آورده است.

آرت دوبی از برجسته‌ترین آرت‌فرهای بین‌المللی است که به‌ واسطه نوآوری‌ها، ابداعات آموزشی و رهبری فکری به پلتفرم هنری مهمی تبدیل شده و هم‌زمان با السرکال در سال ۲۰۰۷ فعالیت خود را آغاز کرد و همواره در این سال‌ها با مدیریت نوین، برنامه‌های تبلیغاتی و پلتفرم‌های غیرانتفاعی عرصه تعاملات عمیق هنری میان فرهنگ‌های غنی و هنر معاصر منطقه را ایجاد کرده و این تعامل را تا به وسعت جنوب جهان (جنوب شرقی آسیا، قاره آفریقا، آمریکای لاتین و استرالیا) گسترده است.

این آرت‌فر در همکاری نزدیک با نهادهای هنری امارات متحده عربی مانند 

Jameel Art Center, Ishara Foundation, the Sharjah Foundation, Barjeel Art Foundation, Sheikha Salama Foundation, Tashkeel و NYUAD در میان دیگر نهادهای هنری فعالیت می‌کند. دفتر مرکز فرهنگی و حمایتی التشکیل که یکی از مهم‌ترین مراکز حمایتی برگزار‌کننده آرت‌فر دوبی است، در همین مرکز السرکال قرار دارد.

السرکال، بیابانی با دیوار‌های بلند برای نمایش هنر، اکنون یکی از مهم‌ترین نقاط هنری خاورمیانه جدید شده است. جایی که سعی می‌کند در کنار موزه آینده، موزه لوور، منطقه Difc و Gbr دو منطقه نوظهور و غرق‌‌شده در هنر مدرن، با یک ایده شخصی و با استقبال و سرمایه‌گذاری دست‌و‌دلبازانه، به مرکزی کم‌نظیر برای گردهمایی هنرمندان و آثارشان تلقی شود. جالب اینجاست که شاید درآمدهایی داشته است، ولی نکته دولت و حاکمیت دوبی به هنر جنبه‌های درآمدی حداقلی، برندسازی، فرهنگ‌سازی و چهره‌سازی حداکثری دارد.

خیابان السرکال قسمتی از محله صنعتی قدیمی با نام القوز است که به عنوان مرکز هنری دوبی شناخته می‌شود. این خیابان در سال ۲۰۰۷ تأسیس شد و هدف آن تشویق هنرمندان به خلق آثار هنری برای نمایش و همچنین جذب گردشگران سراسر دنیا برای بازدید از این نمایشگاه‌ها‌ست. امروزه خیابان السرکال دوبی با بیش از ۲۵ فضای داخلی خلاقانه و چندین گالری از هنرهای معاصر و مدرن، یک موزه خصوصی و بسیاری از نمایشگاه‌ها و رویدادها و غرفه‌های هنری کوچک دیگر از جاذبه‌های مهم هنری و مکان‌های دیدنی دوبی به شمار می‌رود. یکی از هنری‌ترین و در عین حال زیباترین خیابان‌های دوبی که علاقه‌مندان زیادی در بین توریست‌ها دارد، خیابان السرکال است. قسمت‌های مختلفی که در ارتباط با هنر است، در این خیابان به چشم می‌خورد.

مجموعه‌گالری‌های خیابان السرکال دوبی یکی از مناطق پربیننده نمایشگاه عظیم آرت دوبی است. اینجا که زمانی خیابانی بود مملو از انبارهای متروکه صنعتی، حالا مرکزی برای جذب استعدادهای محلی شده است و نقاشان و مجسمه‌سازان آخرین دستاوردهای هنری خود را اینجا به نمایش می‌گذارند.

بر اساس تجربه‌های جهانی هم هر جا هنرمندان مستقر شوند، دیگران نیز به دنبال آنها می‌آیند و اکنون خیابان السرکال دوبی یک مرکز تفریحی نه‌تنها برای هنر‌دوست‌ها بلکه برای دیگر اقشار مراجعه‌‌کننده به دوبی است و رستوران‌های دوبی، فروشگاه‌های متنوع مد و لوازم خانگی، نمایشگاه اتومبیل‌های قدیمی و حتی یک استودیوی بدن‌سازی است. یک روز گردش در این خیابان شامل گالری‌گردی، خرید یا حتی شرکت در ورک‌شاپ‌های هنری این خیابان می‌شود و شما می‌توانید پس از خوردن شامی زود‌هنگام در یکی از رستوران‌های این خیابان، با تماشای فیلم‌های هنری مطرح دنیا در سینمای خیابانی آن روز خود را به پایان برسانید.

در این میان، انبوه سوله‌ها که یا گالری‌ها هستند که کاربردی فرهنگی دارند و به نوعی زنجیره ارزش پیرامونی هنر و گالری را تأمین می‌کنند، از کافه و فروشگاه تا کتاب‌فروشی و بوفه و صنایع دستی و توانسته‌اند پاتوق فرهنگی ارزش‌آفرینی را هم برای دوبی و‌ هم در ابعاد منطقه‌ای برای خاورمیانه ایجاد کنند. چند گالری ایرانی مثل لیلا هلر و کربن ۱۲ هم در این شهرک وجود دارند. فکر کنید در لاله‌زار قدیم با آنچه از آن توصیف رفته و می‌رود، یا کریم‌خان فعلی چنین فضای منسجم و حمایت‌شونده‌ای وجود داشت، در ابعاد و استاندارد‌های بین‌المللی و سازوکار مناسب و کاملا حرفه‌ای و بدون حاشیه‌های ضایع‌کننده یا ضربه‌زننده؛ آیا هنرمند ایرانی یا حتی عراقی و افغان به فکر جایی مثل دوبی می‌افتاد.

شیرین اتاسی، مدیر بنیاد هنر و فرهنگ اتاسی، درباره اهمیت السرکال در رشد فرهنگی دوبی می‌گوید‌:‌ «خیابان السرکال به نوعی مثل خانه ماست. این محل با برگزاری نمایشگاه‌های بین‌اللملی سطح بالا و برنامه‌ریزی برای پیشگامی‌های خاص و آموزش، فرهنگ دوبی را به شکل خاصی ارتقا داده است». السرکال هر‌چند بی‌هویت و بدون زمینه‌های ارزشمند برندسازی، اما با هوش در مدیریت و انتخاب و هدف‌گذاری، نمونه موفق یک مرکز فرهنگی-هنری در جهان پیش‌رو و یک ابزار کاربردی در برندسازی شهری و ملی برای یک کشور است. جهانی که از قضا گویا هرچه در آینده به آن متصل باشی، مزیت‌های بیشتری پیدا می‌کنی و چه بهتر وقتی گذشته قابل عرضه نیست به سمت آینده قابل نمایش و عرضه حرکت کرد. با وجود اهمیت‌داشتن پیشینه و هویت، آنچه تعیین‌کننده است ظرفیت‌ها و قابلیت‌هاست. گلخانه بزرگی است که فعلا در کار پرورش نیست و تنها وظیفه نمایش و ارائه و فروش را بر عهده گرفته است، اما دور نیست روزی که این گلخانه با جذب هنرمندان ایرانی، عراقی، افغانستانی، پاکستانی و‌... به خودکفایی در تولید هم برسد. همان‌طور که در حیطه‌ها و حوزه‌های دیگر دوبی خود را هاب و مسیر توسعه قرار داده است، در هنر نیز فعلا دنبال هنرمند مقیم یا گالری خودساخته یا حرکت به سمت تولید و خلق نیست. دوبی با مراکزی مثل السرکال می‌خواهد خود را هاب هنر قرار دهد؛ جایی که هنر سر از خاک بیرون کرده و نفس می‌گیرد. نمایش و فروش و البته تولد مفاهیم تازه و رو به جلو، دقیقا نقطه تنفس و حیات هنرمند و هنر است؛ جایی که به هنرمند امکان حیات و زنده‌ماندن و اجرای ایده‌هایش را می‌دهد و در عین حال در یک بازی برد-برد به شهر و کشوری که این امکان را بدهد، زبانی تازه برای گفت‌وگو و عرض اندام می‌بخشد.