چرا قلعهنویی خودش را به دایی میچسباند؟
شرق آنلاین - «آنها (پرسپولیس) مصونیت دارند و هر کاری بخواهند انجام میدهند. محبتهایی شامل حال آنها میشود، اما کسی هم ورود نمیکند. شما ببینید در بازی با سایپا و پرسپولیس یا در بازی پرسپولیس و سپاهان چه اتفاقاتی رخ داد و چه رأیهایی صادر شد». اینها بخشی از صحبتهای آشنای امیر قلعهنویی، سرمربی سپاهان، بعد از دیدار نیمهنهایی جام حذفی است. صحبتهای قلعهنویی درباره مهندسیکردن و لطفداشتن به پرسپولیس موضوع تازهای نیست، ولی اینکه چرا قلعهنویی به تیم «سایپا» رجوع میکند و از «علی دایی» مایه میگذارد محل سؤال است؛ سرمربی سپاهان هرجایی که در طول رقابتهای لیگ؛ چه این دوره و چه دورههای قبلی خواسته مثالی بزند تا حق را به خودش یا تیمش بدهد، اشارهای هم به علی دایی و تیمهای او میکند. اینکه قلعهنویی این کار را انجام میدهد و خودش را در کنار علی دایی میگذارد شاید از دیدگاه بسیاری موردی اتفاقی باشد، ولی مرور صحبتهای او در طول فصول گذشته نشان میدهد قلعهنویی نه برحسب اتفاق، بلکه به ظاهر، کاملا آگاهانه پای علی دایی را به میان میکشد و خودش را همردیف او قرار میدهد. اختلاف با علی دایی قبل از اینکه به «ارادتها»ی بیشمار قلعهنویی به علی دایی اشاره شود باید به موضوع اختلاف آنها پرداخت؛ موضوعی که مربوط به سالیان دور و زمانی است که قلعهنویی هدایت تیم ملی ایران را برعهده گرفت. بعد از جام جهانی 2006، برانکو ایوانکوویچ از تیم ملی ایران جدا شد و هدایت تیم به امیر قلعهنویی سپرده شد. قلعهنویی اما بدون اینکه دایی را در جریان بگذارد، او را برای اردوی تیم ملی دعوت نکرد تا مقدمات خداحافظی علی دایی از بازیهای ملی رقم بخورد. اختلاف اصلی این دو در دنیای فوتبال از همانجا شکل گرفت؛ اگرچه قلعهنویی تلاش کرد تا خودش را در این زمینه بیتقصیر جلوه دهد، ولی ناراحتی علی دایی نشان میداد او حسابی از دست قلعهنویی شاکی است. اختلاف و دلخوری این دو که بیشتر از سوی دایی بود، تا مدتها ادامه داشت؛ حتی بعدا که قلعهنویی سرمربی استقلال بود و با این تیم به اردوی ترکیه رفت، دایی که هدایت سرخها را برعهده داشت سعی کرد از رویارویی با امیر قلعهنویی بپرهیزد. دایی به بهانه اینکه رفته است تا دوش بگیرد، سعی کرد با امیر قلعهنویی که منتظر خوشوبشکردن با او بود روبهرو نشود. البته نزدیکان قلعهنویی تلاش کردند فضا را اینطور تلطیف کنند که زمانی که امیر هدایت تیم ملی را برعهده گرفت، دایی خداحافظی کرده بود و دلخوری او بیخود است. کمی بعد؛ یعنی اندکی بعد از اخراج امیر قلعهنویی از تیم ملی ایران، ابتدا هدایت این تیم به صورت موقت به منصور ابراهیمزاده و سپس به علی دایی سپرده شد تا دایی اینبار جای امیر قلعهنویی در تیم ملی را بگیرد. این موضوع هم تا حدودی به اختلافات این دو نفر، اینبار بیشتر از سوی قلعهنویی، دامن زد. آغاز روبوسی و آشتی دلخوری این دو نزدیک به سه سال ادامه داشت تا اینکه بالاخره مراسم آشتیکنان و روبوسی بین امیر قلعهنویی و علی دایی برگزار شد؛ ۱۷ شهریور ۱۳۸۸ در مراسم مولودی امام حسن مجتبی(ع) که در خانه برادران عرب برگزار شد، قلعهنویی و دایی روی هم را بوسیدند تا کدورتها را کنار بگذارند. بااینحال امیر در آن روز با بیان اینکه «من جلوی دایی خیلی ضعیفم!» تلاش کرد نشان دهد که هیچ کدورتی بین آنها وجود نداشته است. «اولا باید بگویم که نباید از لفظ آشتیکنان استفاده کنید، چراکه ما هیچ کدورتی با هم نداشتیم و قهر هم نبودیم. بههرحال اگر هم اختلاف یا کدورتی وجود داشت فقط بهخاطر مسائل فوتبالی بود که این به نظر من طبیعی است... دایی با امثال من و خیلی از مربیان دیگر فرق میکند و معتقدم ما در مقابل وجهه بینالمللی دایی خیلی ضعیف هستیم». بهانهای برای «چسبیدن» به دایی اینکه امیر قلعهنویی و علی دایی در یک بازه زمانی کوتاهمدت هدایت تیم ملی را برعهده گرفتند و سپس هر دو پس از مدتزمان کوتاهی از تیم ملی برکنار شدند سرآغازی برای امیر قلعهنویی بود تا اسم خودش را در کنار علی دایی مطرح کند. او که سال 1388 عنوان کرده بود اخراج دایی از تیم ملی کار درستی نبوده است، چهار سال بعدش؛ یعنی در سال 1392 خودش را هم وارد بازی کرد و گفت: «همه دیدند چه بلایی سر من و دایی آوردند». مهرماه 1392، امیر که آن روزها سرمربی استقلال بود، در کنفرانس خبری پیش از بازی تیمش با ذوبآهن از عملکرد تیم ملی انتقاد و عنوان کرد با او و علی دایی رفتار درستی در تیم ملی نشده. «خوشحالم که تیم ملی به جام جهانی صعود کرده است، اما حرکات تیم ملی را بررسی کنیم؛ گلی که به کره زدیم با حرکت جباری شروع شد و اتفاقی توپ به قوچاننژاد رسید. به کره اتفاقی گل زدیم و کره میتوانست سه گل به ما بزند. کار کارشناس این است که بازی را از نظر فنی تجزیهوتحلیل کند... یادتان رفته چه بلایی سر من و علی دایی آوردند. همین آقایان میزگرد معروف را بعد از بازی با کره برگزار کردند. حاجرضایی و ذوالفقارنسب هم بودند. آن هم در حالی كه با پنالتی به کره جنوبی باختیم. از شما خبرنگاران خواهش میکنم با افرادی که ضد مربیان ایرانی هستند همصدا نشویم». از اینجا به بعد دیگر پر از تعریف و تمجیدهای یکطرفه قلعهنویی از دایی است. همان سال قلعهنویی با اشاره به کیفیت پایین توپهای لیگ برتر دوباره خودش را کنار علی دایی گذاشت و گفت: «من و علی دایی دلمان برای این فوتبال میسوزد و شاید به گفته آقایان دو، سه سال در این فوتبال بازی نکرده باشم؛ اما انصافا کیفیت این توپها خوب نیست». دو سال بعد قلعهنویی با بیان اینکه «من و علی دایی واقعیتها را گفتیم» دوباره گریزی به اتفاقات حاشیهای فوتبال زد و با قراردادن نام خودش کنار علی دایی گفت: «مشکلات را هم نمیخواهم باز کنم، من مسئولیتم را خودم قبول میکنم؛ ولی یک روزی من گفتم این توپها ایراد دارد. همه علیه من حمله کردند. کسی هم آن موقع شهامت نداشت، فکر میکنم فقط آقای دایی بود که واقعیت را گفت. من نه منافع داشتم؛ نه چیزی؛ ولی میخواهم بگویم یک روزی میشود که حرفهای من هم به مردم ثابت بشود که چه اتفاقاتی میافتد که به امیر قلعهنویی ضربه زدند». قلعهنویی سال 97 هم در گفتوگویی با روزنامه «گل» حذفش از استقلال را شبیه حذف علی دایی از پرسپولیس قلمداد کرد و گفت: «دستور حذف من و دایی را دادند». او با عنوان اینکه محمود گودرزی، وزیر وقت ورزش نمیخواسته دایی در پرسپولیس باشد، گفته بود به افشارزاده هم فشار آوردهاند تا امیر قلعهنویی را از استقلال کنار بگذارد. «تنها کسی که با کمیته اخلاق درگیر شد، من بودم؛ چون گفتم من بالای سقف دریافتی داشتهام؛ چون دروغ نمیگویم. چرا قرارداد من و دایی را منتشر کردند؛ ولی الان انتشار آن خلاف است؟». «من بزرگ این فوتبال نیستم! شما ببینید بزرگان فوتبال ما را چگونه زدند؟ با دایی، پروین و... چه کردند؟ کدام بزرگی؟ با دایی چه رفتاری کردند؟». این دو نمونه، در کنار دهها جمله دیگر که در تعریف و تمجید از علی دایی از سوی قلعهنویی بیان شده، نشان میدهد او هرگز به صورت اتفاقی خودش را در کنار علی دایی نگذاشته و به نظر میرسد اهداف مشخصی را در سر میپروراند. چرا قلعهنویی خودش را به دایی میچسباند؟ برای پاسخ به این سؤال میتوان از چند زاویه موضوع را بررسی کرد. قلعهنویی از اسم خودش در کنار علی دایی و علی پروین استفاده میکند تا تأکید داشته باشد در تاریخ معاصر فوتبال ایران سهیم است. البته او حق هم دارد؛ چون با ثبت پنج عنوان قهرمانی در لیگ برتر، پرافتخارترین مربی کنونی لیگ محسوب میشود؛ ولی آنچه بیشتر موضوع را برجسته میکند، این است که انگار قلعهنویی میخواهد با قرارگرفتن کنار دایی برای خودش مشروعیت بخرد. او خودش و دایی را «شجاع»، «بزرگ»، «قربانی» و «جریانساز» توصیف میکند. با استفاده بیشمار از «من و علی دایی» بیشتر به دنبال این است که نشان دهد در استدلالهایش تنها نیست و حق با او است؛ اگر قلعهنویی در مقابله با پرسپولیس و مهندسی قهرمانی این تیم از سایپای علی دایی حرف میزند، بیدلیل نیست؛ چون او پیشتر دیده است که صحبتهای علی دایی در جریان مبارزه با فساد کارگر افتاده و رسیدگی شده است. هرچند که دراینبین امیر قلعهنویی یک موضوع را ندیده یا کمتر دیده است؛ اینکه علی دایی در بیش از 80 درصد ادعاهایش درباره فساد در فوتبال سند و مدرک داشته است. دایی درباره غشکردن داور به یک سمت حرف میزند و بعد پرونده رو میکند. دایی درباره کارتهای پایان خدمتی که با جعل مدارک به دست آمده، حرف میزند و بعد مدرک رو میکند و چند نمونه ریزتر دیگر؛ اما قلعهنویی به نظر میرسد با چسباندن خودش به دایی سعی میکند برای حرفها و ادعاهایش دراینبین تا حدودی اعتبار بخرد؛ هرچند که اگر میتوانست برای ادعاهایش مدرک رو کند، شاید دیگر نیازی نبود از علی دایی مایه بگذارد. گرایشهای سیاسی مشابه موضوعی که امیر قلعهنویی را وا میدارد تا بیش از بقیه مربیان و آدمهای فوتبالی از علی دایی مایه بگذارد، میتواند برگرفته از گرایشهای سیاسی مشابه این دو نفر هم باشد؛ قلعهنویی خودش را نزدیک به جریان اصلاحطلب میداند. دیدارهای او با محمد خاتمی و البته حسن روحانی در خاطر بسیاری باقی مانده است. گرایشهای سیاسی دایی هم مشابه است و شاید دلیلی که این دو نفر را با وجود سابقه زیاد در فوتبال، تقریبا در صلح و صفا نگه داشته، همین مورد هم باشد. البته قلعهنویی هم تلاش کرده درست مثل علی دایی در اتفاقات اجتماعی کنار مردم بایستد و با دفاع از حقوق آنها به سیاسیون چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، نیش و کنایهای بزند.