فیلم موسی کلیمالله حرفی با مخاطب ندارد
«موسی کلیمالله» کلیم نیست و هیچ حرفی با مخاطب ندارد.
به گزارش شبکه شرق، محمد رضوانیپور دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران ،حالآنکه پیامبران در طول تاریخ واسطهای برای میانجیگری میان خداوند و مردم بودند با این هدف که پیامهای استعلایی به زبان روزمره ترجمه شوند و رازهای مگو و فرازبانی در قالب گفتارهایی پیامبرانه نمادینه شوند. این تخاطب و منطق مکالمهای یکی از مهمترین وجوه وجودی پیامبران است و از همین جهت است میان امر دینی/پیامبرانه و امر هنری اشتراکی عمیق وجود دارد. اثر هنری هم درست مثل یک میانجی میان ساحت سوبژکتیو و ابژکتیو حیات انسانی عمل میکند. هنر و دین هر دو عرصه به عینیت درآمدن وجوه غیرعینی و غیبی زندگی انساناند.
فرم ارتباطی فیلم با مخاطب را میتوان ذیل مفهوم ارتباطات عمودی فهم کرد؛ ارتباطی از بالا به پایین، بدون برقراری نسبت درونی با مخاطب و بدون ایجاد همدلی و حس در آنها. در ارتباطات عمودی، مخاطب از آنجا که منفعل در نظر گرفته میشود محکوم است صرفاً ببینده و شنونده هرآنچیزی باشد که فرستنده پیام صلاح میداند. از نگاهی هرمنوتیکی و با کمکگرفتن از ادبیات رولان بارت نیز میتوان فیلم را به یک متن بسته و خواندنی تشبیه کرد. متون خواندنی به شکلی یکسویه و فقط جهت خواندهشدن تولید میشوند، برخلاف متون نوشتنی که مخاطب در خوانش فعال است و متن هم دارای ظرفیتهایی است که مخاطبش را به تکمیل پازل اثر دعوت میکند. ولی «موسی کلیمالله» درست مثل یک متن بسته و خواندنی مخاطب را به درون دنیای خود راه نمیدهد و در واقع مجموعهای از چند سوال بیپاسخ است که جواب به آنها، پیششرط ایجاد حس در اثر هنری است:
یک. بنیاسرائیل چرا نیاز به منجی دارند؟
چیزی به اسم قوم بنیاسرائیل در فیلم ساخته نمیشود و صرفاً با تصویری گلّهای از آنان مواجهیم. آنها حتی تیپ هم نیستند و حتی یک پلان در فیلم وجود ندارد که همدلی مخاطب را برانگیخته کند و ستمدیدگی این قوم را برای تماشاگر پروبلماتیک کند. وقتی این اتفاق رخ نمیدهد، اساساً چرا باید باور کنیم که این قوم ستمدیده است و فارغازاین، مشتاق نجات است و نیاز به منجی دارد؟ فیلمساز انگار نمیداند که برای خلق پایههای فیلمنامه به چیزی بیش از چند پلان ضجهمویه سردستی و نمایش گریهوزاری بردگان نیاز داریم. منجی، نجاتدهنده قومیست که اساساًمسئلهاش در فیلم مشخص نشده است.
دو. «از کجا معلوم وهم نباشد؟»
این نقلقول، همان سوال سادهای است که پدر موسی از یوکابد(مادر موسی) میپرسد و بدون اینکه جواب قانعکنندهای بشنویم رها میشود. پدر موسی به درستی شبههای درباره امکان نفوذ ابلیس در روح یوکابد مطرح میکند و این همانجایی است که فیلم باید نقطه عطفش را رقم بزند و میان خیر و شر مرزبندی کند. اتفاقی که در عمل میافتد اما این است که در پلانی دمدستی، نریشنی خشک و بیحالوآن را میشنویم که با مادر موسی حرف میزند، آن هم در پلانی که به لحاظ سینماتوگرافیک هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
سه. معجزات چرا معجزه نمیکنند؟
اینکه معجزه معجزه است و از منطق عقلانی فراروی میکند، دلیل خوبی برای این نیست که در فیلم هم به شکلی کاملاً بیمنطق رخ دهد. امر ماورایی از قضا باید به شکلی سینماتیک بازآفرینی و فهمپذیر شود نهاینکه هرجا گرهی به کار فیلمنامه افتاد، روی حماقت فرعونیان و بروز معجزاتی عجیب حساب کنیم و مار و تمساح و سنگ و باران را به جان کاراکترهای منفی فیلم بیاندازیم تا کارمان راه بیفتد. فیلمنامه بهکلی بر کلیشه «دیوانگان عبرانی(از منظر فرعون) و فرعونیان ستمگر (از منظر بنیاسرائیل)» ابتناء دارد و اصلاً نیازی نمیبیند شخصیت خلق کند یا مثلاً منطق کنشهای عجیب و خیانتکارانه رئیس قابلههای دربار را فهمپذیر کند؛ فردی که اگر خیانت احمقانهاش در فیلم نباشد، اساس تولد موسی زیر سوال میرود. اینجاست که نابلدی در فرم، از پسِ کوه تکنیک و ویرچوالپروداکشن بیرون میزند و به تضعیفمفاهیمی منجر میشود که فیلمساز قصد تقدیس آنها را داشته است.
«موسی کلیمالله» با مخاطب حرف نمیزند و البته که این اتفاق از یک نظر منطقی است: سرمایه کلان و نفتیِ پروژه اساساً کاری با مردم ندارد چراکه نیازی به تخاطب با آنان نمیبیند همانطور که پول نفت به مردم نیاز ندارد و در ساحت کلان به اقتدارگرایی و عدم پاسخگویی دولتهای رانتیر و نفتی میانجامد. ترجمان سینمایی این فرآیند هم میشود چنین فیلمی در سینمای ایران.فیلم به خوبی نشان میدهد که بهروزترین تکنیکها و چشمگیرترین پروداکشنها هم وقتی با نابلدی در فرم توأمان باشند، دود میشوند و به هوا میروند.
میه, [2/6/2025 4:54 PM]
فیلمساز دقیقاً شبیه همان شخصیتهای دمودستگاه فرعون است که صرفاً بر قدرت تکنیکی، جنگی و عینیشان تکیه دارند اما نمیدانند که قدرت معنایی و غیبی میتواند ناگهان دودمانشان را به باد دهد. «موسی کلیمالله» فرعونیترین فیلم تاریخ سینمای ایران است و همین، بزرگترین درسآموخته برای ماست که بدانیم در سینما فقط نیت خوب و پول فراوان برای خلق اثر هنری کافی نیست.