|

بازگشت به توازن دراماتیک

بنا به گفته مهدویان، فصل چهارم فصل کاری، آخرین فصل این سریال و در واقع پایان آن است. اگر این چهار فصل را ترازوی داوری قرار دهیم، می‌‌توان گفت فصل یک و چهارم این سریال، تعادل آن را در یک توازن دراماتیک قرار می‌دهد تا فراز‌و‌نشیب‌هایی که در این روند بوده، در یک انسجام چرخشی صورت‌بندی شود.

بازگشت به توازن  دراماتیک

رضا صائمی

بنا به گفته مهدویان، فصل چهارم فصل کاری، آخرین فصل این سریال و در واقع پایان آن است. اگر این چهار فصل را ترازوی داوری قرار دهیم، می‌‌توان گفت فصل یک و چهارم این سریال، تعادل آن را در یک توازن دراماتیک قرار می‌دهد تا فراز‌و‌نشیب‌هایی که در این روند بوده، در یک انسجام چرخشی صورت‌بندی شود. به عبارتی ساده‌تر، فصل یک و چهار زخم کاری به عنوان بهترین فصل‌های این سریال و به عنوان فصل آغازین و پایانی آن، نمره قبولی در کارنامه سریال ثبت می‌کند.

از سوی دیگر، فصل چهارم را می‌توان رمزگشایی نهایی کلیت قصه فارغ از ساختار مستقل هر فصل دانست که به‌نوعی ناترازی‌های قسمت‌های پیشین را تراز کرده و به تعلیق‌های درونی-بیرونی درام سامان می‌دهد. ضمن اینکه نوعی خالص‌سازی دراماتیک هم در این فصل انجام می‌شود و با حذف برخی شخصیت‌ها و خروج آنها از داستان، فضا و بستر بهتری برای روایتگری یک جدال نهایی فراهم می‌شود تا مالک و سمیرا در یک رویارویی انتقام‌جویانه قرار گرفته و میزانسن موزون‌تری برای بیانگری و بازنمایی مفاهیم بنیادی قصه ممکن شود. گویی زواید و شاخ و برگ‌های اضافی که منجر به زیاده‌گویی‌های داستانی شده، حذف و با قصه‌ای شسته‌رفته‌تر و به‌اندازه‌تر مواجه می‌شویم.

این چرخش دراماتیک در فصل چهارم البته سویه دیگری هم دارد و روابط کاراکترها را در یک میزانسن تازه قرار می‌دهد تا با تبدیل زوج مالک -سیمرا به مالک- سیما، قصه در عمق بیشتری از سطح ستیز قرار گرفته و دینامیک درام در این تغییر نظم ارتباطی، اثرگذارتر شود. به عبارت دیگر، طرح و توطئه سریال در فصل چهارم در شمایل و ساختار تازه‌تری قرار گرفته و انگار خون تازه‌ای در رگ قصه جاری می‌شود تا پویایی و پایایی داستان و اتمفسر آن، جاذبه‌های درام را بیشتر کرده و بر التهاب آن بیفزاید. در واقع شخصیت‌هایی که از قسمت‌های قبل باقی ماندند، حالا در میزانسن و موازنه تازه‌ای قرار گرفته‌اند که این پتانسیل متفاوتی هم برای تداوم منطقی قصه قبل ایجاد می‌کند و هم هوای تازه‌ای در اتمسفر سریال می‌دمد. از‌این‌رو شاید بتوان گفت در فصل چهارم زخم کاری، نوعی ساختارشکنی درون‌متنی رخ داده و داستان به‌جای استحاله‌شدن در حاشیه‌های فرعی، به متن اصلی خود باز‌می‌گردد و احیا می‌شود.

ظهور یک شخصیت تازه از درون پیرنگ درام، فصل چهارم را با کاراکتر پدر سیما گره زده تا با آشکار‌شدن رازی پنهان، یک دلشوره هولناک تازه به کالبد قصه دمیده شود و داستان جانی دوباره بگیرد. فصل چهارم را می‌توان نجات زخم کاری از تنزل دو فصل قبلی دانست که آن را از شیب سقوط به بازگشتی متعادل‌کننده بر‌می‌گرداند. در این موقعیت، سمیرا و سیما به ضدقهرمان‌های زنانه بدل می‌شوند که خط داستانی مخاطره‌آمیزی را شکل داده و راهی به جذابیت می‌گشاید. حالا در فصل چهارم همه پرده‌ها کنار زده شده و سایه شخصیت‌ها در روشنایی رمزگشایی قرار گرفته و تکلیف کاراکترها با هم از یک سو و تکلیف مخاطب با آنها از سوی دیگر مشخص می‌‌شود.

ضمن اینکه بعد از مدت‌ها با یک رابطه عاشقانه روبه‌رو ‌می‌شوند که سویه‌های خشن قصه را تلطیف می‌کند؛ رابطه‌ای که با ترس تهدید همراه شده و ذهن مخاطب را با التهاب درونی آن درگیر می‌کند. این پارادوکس حسی-دراماتیک موجب می‌شود فصل چهارم زخم کاری با ریتم مناسب‌تری پیش برود و مخاطب را با خود همراه کند. به عبارت دیگر، با روایتی منسجم‌تر، ضرب‌آهنگ کنترل‌شده و حتی بازی‌ها و دیالوگ‌های به‌اندازه‌تری در فصل چهارم مواجه هستیم که سریال را به شاخص‌های استاندارد و مؤلفه‌های ژانری خود نزدیک‌تر کند.

نام فصل چهارم، مجازات است. این معنا در دل قصه و شخصیت‌پردازی و روند روایت آن دراماتیزه شده و به ‌تدریج بسط می‌یابد و جلو می‌رود. ازاین‌رو فصل چهارم زخم کاری بازگشت به همان مسیری است که در فصل یک به عنوان نقطه عزیمت درام تعیین شد و حالا دارد به نقطه عطف خود می‌رسد؛ نقطه‌ای که می‌توان آن را جایی درست برای یک پایان دانست.