|

«شرق» در گفت‌وگو با متخصصان حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و سلامت روان، امید به آینده مردم را بررسی کرد

در نبرد با فقر و ناامیدی

جنگ می‌شود؟ تهدیدهای خارجی جدی است؟ تورم به کجا می‌رسد؟ سفره‌های‌مان از آنچه هست، کوچک‌تر می‌شود؟ چه بر سر مستأجران می‌آید؟ بحران آب و برق قرار است چه بلایی سرمان بیاورد؟ چه چیزی در انتظارمان است؟ همه این موارد دغدغه‌هایی است که جامعه ایرانی در پایان سال 1403 با آن دست به گریبان بود؛ دغدغه‌هایی که هنوز هم پاسخ مشخصی به آنها داده نشده است. این نگرانی‌ها البته بیراه هم نبودند. آخرین گزارش رسمی منتشر‌شده درباره فقر حاکی از آن است که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱، بالغ بر ۴۸ درصد از مستأجران ایران به زیر خط فقر پرتاب شده‌اند.

در نبرد با فقر و ناامیدی
شادی مکی روزنامه‌نگار

شادی مکی: جنگ می‌شود؟ تهدیدهای خارجی جدی است؟ تورم به کجا می‌رسد؟ سفره‌های‌مان از آنچه هست، کوچک‌تر می‌شود؟ چه بر سر مستأجران می‌آید؟ بحران آب و برق قرار است چه بلایی سرمان بیاورد؟ چه چیزی در انتظارمان است؟ همه این موارد دغدغه‌هایی است که جامعه ایرانی در پایان سال 1403 با آن دست به گریبان بود؛ دغدغه‌هایی که هنوز هم پاسخ مشخصی به آنها داده نشده است. این نگرانی‌ها البته بیراه هم نبودند. آخرین گزارش رسمی منتشر‌شده درباره فقر حاکی از آن است که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱، بالغ بر ۴۸ درصد از مستأجران ایران به زیر خط فقر پرتاب شده‌اند.

 

بررسی‌های دیگر هم نشان از آن دارد که آمار فقرا در کشور از 19 درصد در سال 1390، به 33 درصد در سال 1401 رسیده است؛ آماری که با توجه به نرخ 33.6‌درصدی تورم سالانه در سال 1403، قطعا افزایش هم داشته است. نگاهی به نرخ 28‌درصدی تورم در اقلام خوراکی در اسفند‌ماه سال گذشته هم به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه نیازهای اولیه مردم برای تأمین غذا به محاق رفته است. نوسانات نرخ ارز هم در سال گذشته چشمگیر بود؛ چنان‌که قیمت دلار هم به شکل افسارگسیخته روندی افزایشی را طی کرد و از 64 هزار تومان در فروردین 1403، به بیش از 98 هزار تومان در اسفند 1403 رسید. دراین‌میان نرخ اجاره‌خانه‌ها هم افزایش درخور توجهی داشت.

 

براساس گزارش مرکز ملی ایران، تا آذرماه 1403، تورم نقطه به نقطه کرایه خانه‌ها، 38.2 و سالانه 41.5 ثبت شد که نشان از فشار سخت هزینه‌های تأمین مسکن بر زندگی خانواده‌ها دارد. کمبود و در مواردی نبود دارو در کشور و ناتوانی مردم برای طی‌کردن مراحل شناسایی و درمان بیماری‌ها، که باز هم ریشه در گرانی،‌ تورم و فقر داشت، معضل دیگری بود که سال گذشته بیش از هر زمان دیگری خودنمایی کرد. اما در کنار مشکلات اقتصادی، سال گذشته سالی پرالتهاب برای مردم بود. آنها سال را با اضطراب جنگ به پایان رساندند و همچنان هم در این وضعیت قرار دارند. اواسط سال گذشته، کشمکش و تهدید به انجام عملیات نظامی میان ایران و اسرائیل رو به فزونی گذاشت و البته درگیری‌های نظامی هم به صورت پراکنده میان طرفین شکل گرفت.

 

هنوز مدت زیادی از آتش نیمه‌سرد این درگیری‌ها نگذشته بود که در آخرین ماه‌های سال و با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا، بار دیگر مسئله حمله نظامی به ایران مطرح شد؛ تهدیدهایی که هنوز هم در جریان است. حالا دیگر نقل محافل ایرانیان در آخرین روزهای سال، در ایام نوروز و حتی در همین روزهای ابتدایی بعد از نوروز طرح این سؤال بود که آیا باید یک بار دیگر شاهد جنگی خانمان‌سوز باشیم؟ این ابهام و هراس از آینده در حالی در لایه‌های مختلف جامعه در جریان است که چند روز پیش رضا صالحی‌امیری، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، اعلام کرد: «از مجموع ۸۶ میلیون نفر جمعیت کشور، حدود ۴۰ درصد سفر رفتند و ۶۰ درصد سفر نکرده‌اند». اما این اطلاعات و آمار سفرها بعد از هر تعطیلات، این گمان را در میان برخی ایجاد می‌کند که سفرها نشانه‌ای از امید و نشاط در جامعه ایرانی و نشانه‌ای از کم‌رنگ‌بودن اضطراب از آینده و حتی فقر در میان ایرانیان است. «شرق» در این گزارش تلاش کرده در گفت‌وگو با کارشناسان به این سؤال پاسخ دهد که نگرش ایرانیان درباره افق 1404 چگونه است؟

 

ایرانیان؛ مردمی بدون افق

 

«در شرایطی قرار داریم که بدبینی و ناامیدی در جامعه قوت گرفته است»؛ این را سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس اقتصادی، در توضیح وضعیت روانی-اجتماعی ایرانیان می‌گوید. او ادامه می‌دهد: «وضعیت اقتصادی مردم روز‌به‌روز بدتر می‌شود و از طرف دیگر، شکاف اقتصادی و افزایش ضریب جینی عاملی برای ناراضی‌تر‌شدن شهروندان است. نکته‌ای بسیار جدی که وضعیت فعلی ایجاد کرده است، ‌از دست رفتن همبستگی‌های اجتماعی است؛ وضعیتی که تأثیری مستقیم بر کنشگری‌های اجتماعی و باورهای اجتماعی از یک سو و واکنش‌هایی دارد که به تبع این باورها و کنشگری‌ها انجام می‌شود.

 

در‌واقع امروز همبستگی عمودی یعنی اعتماد میان مردم و ساختار مدیریت کشور را از دست داده‌ایم و درباره همبستگی افقی هم باید گفت که همبستگی درون‌گروهی در جامعه زیاد و همبستگی بین‌گروهی کم شده است. جامعه به قدری قطب‌بندی شده است که حتی میزان اعتماد به شهروندان و هم‌سطح‌های ما وابسته به این است که در کدام دسته قرار داشته باشیم». او می‌گوید‌ ریشه همه این مسائل مربوط به فضای اقتصادی نیست و سیاست‌گذاری‌های مختلف، مسائل بین‌المللی مانند تحریم یا تصویری که از احتمال جنگ نظامی علیه ایران ایجاد شده، بر تغییر برخی از شاخص‌های اجتماعی تأثیرگذار است: «به نظر می‌رسد مردم ایران مردمی بدون افق هستند که محتاط و هراسان شده‌اند و در بیم و امید به سر می‌برند.

 

به‌ همین‌ دلیل است که در پایین‌ترین سطوح جامعه هم شاهدیم مسئله مذاکره با آمریکا یا جنگ بسیار مهم شده است. به نظر می‌رسد کم‌بودن سرمایه اجتماعی، پایین‌بودن همبستگی،‌ پایین‌بودن امید و اعتماد به آینده و کوتاه‌شدن افق دید و در لحظه تصمیم‌گیری کردن یکی از ویژگی‌های این روزهای جامعه ما‌ست. اما این وضعیت عجیب نیست، زیرا وقتی شرایط به‌ گونه‌ای باشد که عوامل مختلف کنار یکدیگر قرار گرفته و ثبات را از جامعه بگیرند و از طرف دیگر، امکان حل مسئله کاهش یابد، خود‌به‌خود این فضا هم ایجاد می‌شود».

 

الگوی سفرها تغییر کرده

 

آیا ارتباط معناداری میان سفر‌رفتن شهروندان در همین شرایط سخت و سطح بالای امیدواری یا رفاه مردم وجود دارد؟ سؤالی که توحیدلو در پاسخ به آن می‌گوید: «هنوز آماری جدی از آمار سفرها نیامده است، اما بر‌اساس آمار وزیر گردشگری، در تعطیلات نوروز 40 درصد از جامعه سفر کرده‌اند و 60 درصد سفر نرفته‌اند. اما آمار جالب دیگری هم وجود دارد که مربوط به هفته اول تعطیلات است. براساس این آمار، از 11‌میلیون‌و 600 هزار نفری که در هفته اول تعطیلات سفر کرده بودند، فقط چهار‌میلیون‌و 500 هزار نفر سفر رسمی داشته‌اند؛ یعنی از اقامتگاه رسمی استفاده کرده‌اند. این آمار نزدیک 30 درصد خانوارهای به سفر رفته را شامل می‌شود؛

 

بنابراین به نظر می‌رسد با تغییر الگوی سفر در ایران مواجه هستیم، یعنی سفرها محتاطانه‌تر شده است و همان اندک سفرهای خارجی نیز به سمت سفرهای داخلی تغییر الگو داده‌اند. مصرف بودجه‌محور، محتاطانه و مقرون‌به‌صرفه در سفر هم مد نظر قرار گرفته است؛ یعنی اگرچه افراد به سفر می‌روند، اما در رستوران‌ها کمتر حاضر می‌شوند یا مدل‌های اقامتی متفاوتی را انتخاب می‌کنند. به‌ عنوان مثال، گردشگری محلی و بوم‌گردی می‌کنند یا از کمپینگ و چادرزدن استفاده می‌کنند. این موارد چنان افزایش یافته است که استفاده از اقامتگاه‌های رسمی مانند هتل‌داری و... که به صورت رسمی ذیل گردشگری تعریف شده‌اند، بسیار کم شده است».

 

به گفته او، نباید این تغییر الگوی سفر را نادیده گرفت: «سفر دلایل خاص خود را دارد، اما نمی‌شود سفر‌رفتن را تعبیر به مطلوب‌بودن شرایط مردم تعبیر کرد. در‌واقع این موارد تنها نشان‌دهنده آن هستند که یک جامعه در تلاش است که به لحاظ فرهنگی تاب بیاورد. در‌واقع سفر را باید به ‌عنوان مدلی از تاب‌آوری و مصرف‌های جبرانی تحلیل کرد. مصارف جبرانی، مصارفی برای رسیدن به رضایت در اوج نارضایتی است. وضعیت رفاه جامعه بسیار پایین است و جامعه درگیر بی‌ثباتی و رکود تورمی است. افراد در چنین وضعیتی دست به تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت می‌زنند که سفر یکی از این تصمیم‌گیری‌ها و برای تاب‌آوردن در این شرایط است. از طرف دیگر سفر یا طبیعت‌گردی در فرهنگ ایران جایگاه خاصی دارد؛

 

موضوعی که می‌توان با توجه به تعدد سفرنامه‌هایی که از گذشتگان ما بر جای مانده است، به آن پی برد. بنابراین سفر لزوما به معنای اوضاع اقتصادی خوب نیست،‌ هر‌چند‌ برخی افراد در شرایطی قرار گرفته‌اند که برای مصرف جبرانی هم نمی‌توانند سفر کنند؛ زیرا امکانات حداقلی سفر‌رفتن را ندارند. به‌ همین ‌دلیل هم امسال 60 درصد جامعه در تعطیلات نوروز خانه‌نشین بوده‌اند». توحیدلو به بالا‌بودن تنش وارد‌شده بر جامعه و مردم به لحاظ داخلی و خارجی در سال گذشته اشاره می‌کند: «بنابراین سفر نوعی غنیمت‌شمردن، ‌فرار روانی از تنش‌ها و نوعی تسکین موقت است، اما به معنای خوش‌بودن نیست، بلکه روحیه مردم ایران است که تلاش می‌کنند به شیوه‌های مختلف تاب بیاورند».

 

وضعیتی مشابه اوایل جنگ

 

اما شهرام فرضی، جامعه‌شناس سیاسی، شرایط فعلی کشور را مشابه روزهای نزدیک به جنگ ایران و عراق می‌داند. او در گفت‌وگو با «شرق» توضیح می‌دهد: «این شباهت به دلیل بحران‌های اقتصادی و سیاسی‌ است که در آن زمان وجود داشت، به‌ویژه قطع ارتباط تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای غربی و همین‌طور بحث تحریم ایران که آن زمان مطرح و کشور را در شرایط دشواری قرار داده بود. از طرف دیگر تنش‌ها و نارضایتی‌های داخلی نیز به تشدید بحران داخلی دامن می‌زد.

 

مداخله قدرت‌های خارجی، تهدیدها و فشارهای بین‌المللی که به‌ویژه از سوی آمریکا و کشورهای غربی وجود داشت، هم ‌وضعیت نسبتا مشابهی با شرایط امروز را برای ایرانیان ایجاد کرده بود. امروز هم این همگونی به‌ویژه در بخش اقتصادی مشاهده می‌شود که شاخص‌هایی مانند نرخ بالای تورم، بی‌کاری، کاهش قدرت خرید مردم، نوسانات ارز، کمبود و ناترازی انرژی، بحران‌های محیط‌‌زیستی و به طور خاص بحران پررنگ آب، بحران مهاجرت (از کشور و به کشور) اعتراض‌ها و نارضایتی‌های جمعی و درخواست برای اصلاح و تغییر امور، توزیع دوباره کوپن یا همان کالابرگ از سوی دولت، از ‌جمله مصادیق این شباهت‌ها هستند. از طرف دیگر امروز سیاست‌های منطقه‌ای و هسته‌ای ایران باعث شده که روابط کشور با تعدادی از کشورها به‌ویژه با آمریکا و غرب وارد چالشی جدی شده؛ به نحوی که بیم از تهدید و مخاطرات جنگ را به دنبال داشته است».

 

با توجه به تکرار شرایط بحرانی در یک بازه زمانی 30، 40‌ساله، چگونه می‌توان تاب‌آوری را تقویت کرد؟ فرضی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «این تاب‌آوری باید در دو سطح فردی و حکمرانی ایجاد شود. در حوزه فردی، بسیاری از مشاوران اقتصادی در راستای تقویت تاب‌آوری اقتصادی، مردم را به تنوع‌بخشی درآمدی و یادگیری یک مهارت به‌جای تکیه‌کردن بر مدرک تحصیلی تشویق می‌کنند. همچنین در حوزه تاب‌آوری روانی، مردم باید ضمن حفظ کیفیت زندگی، حرکت به سمت یک زندگی مینی‌مال‌ (ساده‌زیستی) را آغاز کرده و از طریق ارتباط بیشتر با خانواده و دوستان و شبکه‌سازی با گروه‌های هم‌فکر، تاب‌آوری خود را از نظر روانی افزایش دهند.

 

در سطح حکمرانی اما برای تحمل فشارهای موجود و جلب اعتماد عمومی نیازمند اصلاحات ساختاری به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی هستیم. مواردی مانند شفافیت درباره محل هزینه‌کرد بودجه عمومی به افزایش اعتماد عمومی منجر می‌شود و در همین راستا لازم است گفتمان سیاست داخلی کشور هم منعطف‌تر شده و امکان گفت‌وگوی ملی از طریق فعالیت احزاب متنوع و مشارکت مدنی مردم فراهم شود. همچنین سیاست خارجی باید به‌گونه‌ای تنظیم شود که هدف اصلی آن توسعه و بهبود زندگی مردم باشد».

 

صدای مردم شنیده شود

 

این جامعه‌شناس سیاسی درباره تأثیر سخت‌گیری‌ها نسبت به نحوه شادی‌‌آفرینی مردم مانند لغو کنسرت و‌... به دلیل مسئله حجاب بر میزان تاب‌آوری جامعه در شرایط سخت، معتقد است‌ با توجه به عقلانیتی که در سیاست‌گذاری کلان کشور وجود دارد، مانند ابلاغ‌نکردن قانون حجاب، می‌توان به این موضوع پی برد که قوای مجریه و مقننه در برابر خواست مردم کوتاه آمده‌اند. این نشان می‌دهد ‌خواست و صدای مردم شنیده می‌شود و ضروری است برای افزایش تاب‌آوری جامعه این رویکرد تداوم یافته و پررنگ‌تر شود.

 

او بر پرهیز از ارائه‌ آمارهایی که جنبه تبلیغاتی دارند، مانند میزان مسافرت‌های نوروزی نیز تأکید می‌کند: «اگر هدف از ارائه این‌گونه آمارها، تبلیغ و نمایشی از میزان نشاط اجتماعی و رفاه عمومی باشد، قطعا باعث ایجاد تردید و کاهش اعتماد عمومی می‌شود. تحلیل ساده‌انگارانه و استناد صرف به چنین مواردی می‌تواند به‌مثابه مانعی برای درک واقعیت‌های اجتماعی قلمداد شود؛ چرا‌که ارائه آمارهای این‌چنین، نمی‌تواند به‌ عنوان شاخصی از وضعیت خوب زندگی مردم تلقی شده و به‌ منظور سرپوشی بر ناکارآمدی‌ها و بحران‌هایی که به‌ طور واقعی در حوزه‌های مختلف زندگی روزمره مانند اقتصاد، اشتغال، آموزش، بهداشت و... وجود دارد، به کار گرفته شود. با دانا دانستن مردم و محدودترکردن این رویکردهای تبلیغاتی، اعتماد مردم افزایش می‌یابد. به بیان دیگر، لازم است ساختار حکمرانی از هر اقدامی که باعث دامن‌زدن به تضعیف اعتماد عمومی نسبت به داده‌های رسمی شود، خودداری کند».

 

این جامعه‌شناس سیاسی به آمار 35 میلیون سفر نوروزی که توسط وزیرگردشگری اعلام شده اشاره می‌کند و آن را در تناقض با واقعیت‌های اقتصادی موجود در جامعه مانند شاخص فلاکت در کشور می‌داند: «در سال‌های اخیر وقتی شاخص فلاکت را که مجموعه نرخ تورم و نرخ بی‌کاری است، بررسی می‌کنیم، شاهد آماری به‌شدت نگران‌کننده هستیم. افزایش هزینه‌های زندگی، کاهش قدرت خرید، افزایش فقر نسبی و گسترش نابرابری‌های درآمدی نشان می‌دهد که شرایط معیشتی بخش بزرگی از جامعه دچار بحران شده است. در چنین شرایطی، حقیقتا افزایش آماری سفرها‌ نمی‌تواند بیانگر افزایش رفاه باشد یا نمادی از افزایش نشاط اجتماعی تلقی شود. اتقافا بسیاری از خانواده‌ها سفر را به‌ عنوان راهی برای رهایی -حتی موقتی- از فشارهای روانی ناشی از همین وضعیت اقتصادی انتخاب می‌کنند. از سوی دیگر، این آمار تنها به تعداد و کمیت سفرها اشاره دارد، در‌حالی‌که هیچ‌گونه اطلاعاتی درباره کیفیت، نوع، طول مدت اقامت و سطح هزینه‌کرد سفرها به دست نمی‌دهد. بنابراین این آمار گویای همه واقعیت‌ها نیست».

 

به گفته فرضی، با توجه به شرایط کنونی به نظر می‌رسد در حال بازگشت به برهه‌ای هستیم که چند دهه پیش از سر گذرانده‌ایم. برهه‌ای که به دلیل جنگ، فشارها اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و پیامدهای ناشی از آن مورد پذیرش نیست. بنابراین هرچند احتمال وقوع جنگی گسترده بسیار ناچیز است، اما عقلانیتی باید در کار باشد که تا حد امکان اصل را بر رفاه مردم و پرهیز از جنگ و ویرانی قرار دهد.

 

تاب‌آوری جمعی مردم ایران

 

علی نیکجو، روان‌پزشک و روان‌درمانگر،‌ در توضیح نگرش جامعه ایرانی به آینده و سال جدید به «شرق» می‌گوید: «در سطح کلان همه ما وضعیت را حس می‌کنیم. حتی کودکان از بزرگ‌ترها سؤال می‌کنند که آیا «واقعا قرار است جنگ شود؟». وقتی این میزان از دلشوره و اضطراب به سطح کودکان هم می‌رسد، نشان‌دهنده عمق تشویش و اضطرابی است که جامعه را دربر‌گرفته است. در این میان، نوعی از رفتار و اظهاراتی که می‌تواند منجر به تصمیمات عاقلانه‌تر و انتقال احساس امنیت در جامعه شود، کمتر مشاهده می‌شود». او به رفتارهای شهروندان در تعطیلات نوروزی با وجود همه استرس‌ها نیز اشاره می‌کند: «نوروز در ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان نشانگر یک آغاز است؛ به این معنی که لحظه سال تحویل، تعطیلات نوروزی و سال نو، گویی که واقعا قرار است همراه با یک تغییر باشد. در‌واقع لحظه تحویل سال یک لحظه جادویی و آخرالزمانی برای ما ایرانیان است؛ به نحوی که به نظر می‌رسد ‌واقعا قرار است از بعد از آن لحظه، جهان بر مدار دیگری بچرخد. از طرف دیگر، کنش و واکنش ما در جهان بیرونی و تحت تأثیر اطرافیان، تصمیمات گرفته‌شده توسط دیگران و البته متأثر از جهان مجازی و‌... است که همه این موارد بر نوع بودن ما و انتخاب‌هایمان تأثیرگذار است».

 

سفر نشانه حال خوب ایرانیان نیست

 

این روان‌درمانگر درباره ارتباط سفرهای نوروزی با امید در جامعه ایرانی توضیح می‌دهد: «در همه روزهای سال مردم به دنبال معیشت هستند، اما وقتی در دو هفته نوروز شاهدیم که مردم به دنبال تفرج و سفر هستند، ممکن است به سمت دیگری کشیده شده و گمان کنیم این سفرها نشان از حال خوب جامعه ایرانی دارد؛ در‌حالی‌که واقعا چنین نیست، بلکه ما در بازه زمانی نوروز و طی یک همبستگی جمعی، قرار می‌گذاریم‌ ذهن‌ها را بر نقاط آسیب‌زننده ببندیم و خود را از واقعیات بیرونی منفک کنیم؛ هر‌چند‌ بعد از این دو هفته، یک‌باره به سمت همه آشوب‌ها و آسیب‌ها پرت خواهیم شد. ما هر سال برای یکدیگر سالی خوب آرزو می‌کنیم؛ یعنی با وجود همه موقعیت‌های دلهره‌آور پیش‌رو، همچنان به صورت ضمنی امیدواری وجود دارد.

 

در یک نگاه تاریخی باید به این حقیقت توجه کنیم که در طول تاریخ ما مردمی بوده‌ایم که از عمق مرگ هم ققنوس‌وار برخاسته‌ایم و توانسته‌ایم شور و زندگی خلق کنیم. این تجربه‌ای است که ما بعد از انواع حمله‌های خون‌بار اقوام بیگانه به کشورمان تجربه کرده‌ایم؛ یعنی ایرانیان در طول تاریخ همواره از شرایط سخت،‌ سر برافراشته و خود را ترمیم کرده‌اند». مسئله فقر و تنگناهای مالی تبدیل به یک گفت‌وگوی طنز در شبکه‌های اجتماعی و دورهمی‌ها شده، اما نیکجو می‌گوید‌: «برخلاف عده‌ای که این رفتار را تأسف‌آور می‌دانند، به نظر من «مکانیسم دفاعی شوخی»،‌ مکانسیمی پیشرفته است که خاطره جمعی ما آن را دارد. این مکانیسم به فضای عمومی جامعه کمک می‌کند تا فرصتی برای نفس‌کشیدن، ‌تأمل‌کردن،‌ ماندن و انتخاب‌کردن‌ داشته باشد. در‌واقع ورای همه تحلیل‌هایی که ممکن است من را به سمت ناامیدی ببرد، ‌اراده منحصربه‌فرد انسان همچنان من را امیدوار نگه می‌دارد. اگر به‌جای مقطعی نگریستن،‌ به صورت طولی و تاریخی مسائل را بررسی کنیم،‌ به این نتیجه می‌رسیم که در نهایت زندگی بر مرگ غلبه یافته است».