در بدون بازگشت
بردهداری پدیده دردناک و پرغصهای در تاریخ بشریت است که قرنها و قرنها ادامه داشته است. بعد از کشف قاره آمریکا، مسیر تجارت برده آتلانتیک، بردهها را برای کار اجباری از غرب آفریقا به آمریکا انتقال میداده است.


علی مرسلی - جهانگرد و دندانپزشک
بردهداری پدیده دردناک و پرغصهای در تاریخ بشریت است که قرنها و قرنها ادامه داشته است. بعد از کشف قاره آمریکا، مسیر تجارت برده آتلانتیک، بردهها را برای کار اجباری از غرب آفریقا به آمریکا انتقال میداده است.
در اوایل سال ۱۴۰۴ فرصتی پیش آمد تا در دو منطقه کیپکاست و المینا در ساحل آتلانتیک کشور غنا، مراکزی را که این بردهها نگهداری میشدند تا نوبت اعزامشان به قاره آمریکا برسد، ببینیم. جمعیت زیادی از بردهها در سالنهای تاریک و مرطوب بدون امکانات و با غذای کم نگهداری میشدند و اگر زنده میماندند، از درهایی رو به دریا وارد کشتیهایی و برای همیشه جدا از خانواده و سرزمینشان به قاره آمریکا برده میشدند. این درها، درهای بدون بازگشت برای بردهها بودند. در انبارهای کشتیها هم که محل نگهداری این بردهها بود، بسیاری از آنها ممکن بود در طول مسیر طولانی زنده نمانند.
این تصویر وحشتناک از بردهداری سیاهان آفریقایی، واقعیتی دردناک است و برای ما در دنیای امروز وحشتآور. اما این بردهداری یکشبه و توسط اروپاییها ابداع نشده بود. تا قبل از رسیدن کشتیهای اروپاییها به سواحل غرب آفریقا، بردهداری در خود آفریقا یک رسم دیرین بود. بسیاری از آفریقاییها توسط خود آفریقاییها در حالت بردگی زندگی میکردند و خرید و فروش میشدند. اعراب و بربرها هم بسیاری از این بردهها را از خود آفریقاییها میخریدند و با خود میبردند. اما داستان قاره آمریکا جنبههای دیگری هم دارد. مدل بردهداری در دنیای قدیم فقط شامل سیاهان نبود. وقتی مهاجرت به قاره آمریکا شروع شد، آدمهای زیادی از سراسر انگلستان و اروپا نیز با کشتیهای مملو از جمعیت به سمت آمریکا راهی شدند. بسیاری از این آدمها هزینه سفر را نداشتند و در قاره جدید، توسط زمینداران برای مدت معین خریداری میشدند.
به علت نیاز به نیروی کار، در خیابانهای لندن و شهرهای انگلستان، آدمربایانی هم بودند که کارگران و حتی گدایان خیابان را به زور دزدیده و با کشتی به آمریکا میبردند یا بچههایی بودند که از والدین فقیر خریداری و به قاره جدید برده میشدند.
بردگی سفیدپوستان در سواحل شرقی کشور آمریکای فعلی ابدی نبود؛ براساس قرارداد پیمانی و مدتدار بود ولی شرایط کاری و زندگی آدمها، تفاوت چندانی با بردههای سیاهپوست آفریقایی نداشت.
اروپاییها تلاش کردند بومیهای آمریکا را هم برای بردگی استفاده کنند (مثلا پرتغالیها) ولی به دلایل متعددی بومیهای قاره آمریکا (سرخپوستها) هرگز به طور سیستماتیک برده نشدند. مهمترین دلیل این بود که برخلاف آفریقاییها، خود بومیهای آمریکا بردگی سیستماتیک بین خودشان نداشتند. آنها گاهی در جنگهای بین خود، افراد قبیلههای دیگر را به بردگی میگرفتند ولی اغلب این بردهها در جامعه آنها حل میشدند یا گاهی به دلایل آیینی -مثل کاری که آزتکها میکردند- قربانی میشدند. اقتصاد آنها بیشتر از اینکه کشاورزی باشد، شکار بود و زمینهای وسیع کشت که نیاز به نیروی کار باشد نداشتند. به عبارت عامیانه یا سادهتر، عادت و رسم بردگی نداشتند و به همین دلیل برده نشدند. نباید البته این نتیجهگیری ما را به این نقطه برساند که مقصر بردگی آفریقاییها خودشان بودند. چنین نتیجهگیری از نظر اخلاقی جنایت فکری است و به یک دلیل مهم از اساس اشتباه است. بردهداری در دنیای قدیم البته (متأسفانه) بسیار ریشهدارتر و آیینیتر از بردهداری سیاهان آفریقایی بوده، ولی بردهداری آفریقاییها علاوه بر اینکه بر این ریشههای تاریخی استوار بوده، بر فرض مجهول و غلط برتری ذاتی نژاد سفید بر سیاه استوار بوده است.
اگر امروز کسی در گفتمان روزمره کوچکترین اشاره یا تلمیحی به برتری نژادی دارد، جنایتی ذهنی را شروع کرده که عملا به بردهداری یا توجیه آن منجر میشود. علم امروز با روش علمی، نظریه پلید برتری نژادی را به طور کامل رد کرده است و نژادپرستی صرفنظر از جنبه غیراخلاقی آن، غیرعلمی تلقی میشود. حساسیت در زبان، گفتار روزمره و حتی شوخی درمورد نژاد، گاهی از نظر برخی آدمها سختگیرانه به نظر میرسد. ما در دنیای بردهداری زندگی نمیکنیم، ولی اگر مراقب اندیشه و زبان خود نباشیم و اجازه بدهیم، ولو در سطح ادبیات روزمره، اشاره به برتری نژادی عادیسازی شود، در راه هولناکی قدم برمیداریم؛ مسیر وحشتناک انسانیتزدایی و بردگی انسانها.