|

کارگران نامرئی در کارِ دستمزدیِ خانگی

سیمین کاظمی

در ایران مسئله مهاجرت با ورود مهاجران از افغانستان شکل گرفته و اگر‌چه در حوزه عمومی گاهی درباره مشکلات این بخش از جمعیت بحث و گفت‌وگو می‌شود‌ اما زنان مهاجر در این بحث‌ها غایب هستند و کمتر به وضعیت آنها از جمله وضعیت اشتغال‌شان پرداخته شده است. بررسی وضعیت زنان مهاجر افغانستانی نشان می‌دهد بخشی از آنها در کنار وظایف خانگی، به کارِدستمزدی در خانه اشتغال دارند و در واقع بخش پنهان نیروی کار در مشاغل غیررسمی در ایران را تشکیل می‌دهند که به کارهای ظاهرا کم‌اهمیت، موقتی و با دستمزد ناچیز اشتغال دارند. اشتغال غیررسمی بخشی از بازار کار است که در آن دسـتمزدها كـم، تغییـرات شغلی و ناپایداری زیاد و امكان ارتقای شغلی اندک است و زنان و مهاجران بیشتر به آن روی می‌آورند. کارِ دستمزدی خانگی زنان مهاجر افغانستانی، با ویژگی‌هایی مانند تکه‌تکه‌بودن فرایند تولید، نیاز به مهارت پایین، یادگیری ساده و دستمزد اندک از جمله کارهایی است که به بازار کار ثانویه تعلق دارد. این بازار کار ثانویه زنان مهاجر را به‌واسطه شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌شان جذب کرده، به این شرح که‌ کار دستمزدی در خانه، منطبق بر نقش‌های جنسیتی و متأثر از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی محدودکننده زنان در جامعه مبدأ و میزبان است که در زمینه فقر اقتصادی و فقدان مهارت و تحصیلات، امکان فعالیت اقتصادی آنها را به‌عنوان نیروی کار ارزان در بازار ثانویه کار فراهم کرده است. کار دستمزدی در خانه، منطبق بر نقش‌های جنسیتی است و در چارچوب تقسیم کار جنسیتی مجال ظهور یافته است. در چنین شکلی از اشتغال زنان کماکان به وظایف خانگی در کنار کار دستمزدی مشغول‌اند و علاوه بر آن الزام‌ها و هنجارهای اجتماعی که پرده‌نشینی و مستوری را بر زنان تحمیل کرده، پذیرفته، از ورود به حوزه عمومی اجتناب کرده و ناگزیر به شکلی از فعالیت اقتصادی تن داده‌اند که وارد حوزه خصوصی شده است. کار دستمزدی خانگی اگر‌چه یک کار انعطاف‌پذیر و منطبق بر شرایط زنان مهاجر به‌شمار می‌آید و حتی رضایت نسبی زنان را برانگیخته‌ اما چون زنان را در وضعیت فرودست حفظ می‌کند، به توانمندی زنان نمی‌انجامد. ویژگی‌های اجتماعی-اقتصادی زنان مهاجر، همچون فقر، محدودیت خروج از خانه و مهارت پایین و تحصیلات اندک و اقامت غیرقانونی آنها را در موقعیتی قرار می‌دهد که به‌عنوان نیروی کار ارزان و مطیع تعریف شوند. زنانی که چنین وضعیتی دارند، بخشی از ارتش ذخیره کار را تشکیل می‌دهند و کارفرمایان با استفاده از چنین وضعیتی و در فقدان حمایت قانونی می‌توانند شرایط خود را با کمترین مانعی به آنها تحمیل کنند و زنان مجبورند شرایط کارفرما را به تمامی قبول کنند و به‌این‌ترتیب زمینه استثمار آنان به سهولت فراهم می‌شود. کار دستمزدی خانگی برای زنان مهاجر که در وضعیت نامطلوب اقتصادی هستند، اغلب یک فرصت به حساب می‌آید. در واقع زنان کارگر مهاجر در چنان وضعی از ناچاری و استیصال قرار دارند که نفس داشتن شغل برای آنها امتیاز محسوب می‌شود و بابت آن سپاسگزار کارفرمایی هستند که آنها را استثمار می‌کند. این احساس رضایت از اشتغال در منزل در شرایطی است که برای زنان مهاجر نه حمایت قانونی و اجتماعی وجود دارد و نه اینکه خود از میزان بهره‌کشی که متحمل می‌شوند، آگاهی دارند. کارفرما با استفاده از همین شرایط استیصال، دستمزد ناچیزی در مقابل حجم زیادی از کار به آنها می‌دهد، زیر بار هیچ تعهد قانونی نمی‌رود، نه مجبور است با آنها قراردادی منعقد کند و نه مزایایی به کارگران بدهد‌ بلکه از مزایای مختلف کار زنان در خانه بهره‌مند می‌شود. در کار دستمزدی در خانه، زنان محل زندگی‌شان را به‌عنوان بخشی از محل کار در اختیار کارفرما می‌گذارند که فرایند تولید در آن انجام شود. با کارگاه‌شدن خانه کارگر، کارفرما از بسیاری از هزینه‌ها مانند اجاره، آب، برق و امکانات گرمایشی/سرمایشی معاف می‌شود و صرفه‌جویی می‌کند‌ اما چنین استفاده‌ای از خانه کارگر در تعیین مزد به حساب نمی‌آید. زنان مهاجر به علت فقدان هرگونه حمایت اجتماعی، نیاز به یافتن کار و تبعیض مبتنی بر ملیت و جنسیت در مقابل استثمار آسیب‌پذیر هستند. آسیب‌پذیری مهاجران افغان فقط به غیرقانونی‌بودن اقامت آنها مربوط نمی‌شود‌ بلکه وضعیت مهاجر بودن به‌طور‌کلی کارگران مهاجر را در معرض استثمار قرار می‌دهد. در مورد زنان کارگر مهاجر، علاوه بر موقعیت مهاجر‌بودن، جنسیت نیز نقش مهمی دارد و زمینه استثمار را تسهیل می‌کند.
کارِ دستمزدی زنان در خانه، آنها را به کارگران نامرئی تبدیل می‌کند که شرایط کارشان از دید جامعه پنهان می‌ماند و همین آنها را در معرض بهره‌کشی بیشتر و مستمر قرار می‌دهد. از طرف دیگر کار دستمزدی در خانه، زنان کارگر را در سلول‌های بریده از جهان محصور می‌کند و ارتباطشان را با حوزه عمومی قطع می‌کند؛ به‌طوری‌که این کارگران منزوی، نمی‌توانند تعاملی با کارگران هم‌سرنوشت خود داشته باشند و برای بهبود وضعیتشان همفکری کنند. در چنین نوعی از کار آگاهی طبقاتی امکان وقوع ندارد و کارگران قادر به کنش جمعی برای بهبود وضعیت شغلی‌شان نخواهند بود. هر نوع ابراز نارضایتی فردی از شرایط بهره‌کشی، آنها را در معرض بی‌کار‌شدن قرار می‌دهد که خود کابوسی برای این گروه از کارگران به شمار می‌رود. بنابراین استثمار زنان مهاجر بدون هیچ مقاومتی استمرار می‌یابد و آنها به‌عنوان قربانی شرایطی که جامعه مبدأ و میزبان برایشان رقم زده، باقی می‌مانند.
در مجموع، محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی که زنان را از ورود به حوزه عمومی منع می‌کند، به همراه فرودستی اقتصادی و طبقاتی و موقعیت مهاجر غیرقانونی با اثر سینرژیستی‌شان، زن کارگر مهاجر را در معرض بهره‌کشی قرار می‌دهند. برای بهبود وضعیت زنان کارگر مهاجر افغانستانی لازم است این دسته از کارگران تحت حمایت قانون کار قرار گیرند و دسترسی به حداقل دستمزد مصوب، بیمه و مزایای شغلی برای آنها فراهم شود.

در ایران مسئله مهاجرت با ورود مهاجران از افغانستان شکل گرفته و اگر‌چه در حوزه عمومی گاهی درباره مشکلات این بخش از جمعیت بحث و گفت‌وگو می‌شود‌ اما زنان مهاجر در این بحث‌ها غایب هستند و کمتر به وضعیت آنها از جمله وضعیت اشتغال‌شان پرداخته شده است. بررسی وضعیت زنان مهاجر افغانستانی نشان می‌دهد بخشی از آنها در کنار وظایف خانگی، به کارِدستمزدی در خانه اشتغال دارند و در واقع بخش پنهان نیروی کار در مشاغل غیررسمی در ایران را تشکیل می‌دهند که به کارهای ظاهرا کم‌اهمیت، موقتی و با دستمزد ناچیز اشتغال دارند. اشتغال غیررسمی بخشی از بازار کار است که در آن دسـتمزدها كـم، تغییـرات شغلی و ناپایداری زیاد و امكان ارتقای شغلی اندک است و زنان و مهاجران بیشتر به آن روی می‌آورند. کارِ دستمزدی خانگی زنان مهاجر افغانستانی، با ویژگی‌هایی مانند تکه‌تکه‌بودن فرایند تولید، نیاز به مهارت پایین، یادگیری ساده و دستمزد اندک از جمله کارهایی است که به بازار کار ثانویه تعلق دارد. این بازار کار ثانویه زنان مهاجر را به‌واسطه شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌شان جذب کرده، به این شرح که‌ کار دستمزدی در خانه، منطبق بر نقش‌های جنسیتی و متأثر از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی محدودکننده زنان در جامعه مبدأ و میزبان است که در زمینه فقر اقتصادی و فقدان مهارت و تحصیلات، امکان فعالیت اقتصادی آنها را به‌عنوان نیروی کار ارزان در بازار ثانویه کار فراهم کرده است. کار دستمزدی در خانه، منطبق بر نقش‌های جنسیتی است و در چارچوب تقسیم کار جنسیتی مجال ظهور یافته است. در چنین شکلی از اشتغال زنان کماکان به وظایف خانگی در کنار کار دستمزدی مشغول‌اند و علاوه بر آن الزام‌ها و هنجارهای اجتماعی که پرده‌نشینی و مستوری را بر زنان تحمیل کرده، پذیرفته، از ورود به حوزه عمومی اجتناب کرده و ناگزیر به شکلی از فعالیت اقتصادی تن داده‌اند که وارد حوزه خصوصی شده است. کار دستمزدی خانگی اگر‌چه یک کار انعطاف‌پذیر و منطبق بر شرایط زنان مهاجر به‌شمار می‌آید و حتی رضایت نسبی زنان را برانگیخته‌ اما چون زنان را در وضعیت فرودست حفظ می‌کند، به توانمندی زنان نمی‌انجامد. ویژگی‌های اجتماعی-اقتصادی زنان مهاجر، همچون فقر، محدودیت خروج از خانه و مهارت پایین و تحصیلات اندک و اقامت غیرقانونی آنها را در موقعیتی قرار می‌دهد که به‌عنوان نیروی کار ارزان و مطیع تعریف شوند. زنانی که چنین وضعیتی دارند، بخشی از ارتش ذخیره کار را تشکیل می‌دهند و کارفرمایان با استفاده از چنین وضعیتی و در فقدان حمایت قانونی می‌توانند شرایط خود را با کمترین مانعی به آنها تحمیل کنند و زنان مجبورند شرایط کارفرما را به تمامی قبول کنند و به‌این‌ترتیب زمینه استثمار آنان به سهولت فراهم می‌شود. کار دستمزدی خانگی برای زنان مهاجر که در وضعیت نامطلوب اقتصادی هستند، اغلب یک فرصت به حساب می‌آید. در واقع زنان کارگر مهاجر در چنان وضعی از ناچاری و استیصال قرار دارند که نفس داشتن شغل برای آنها امتیاز محسوب می‌شود و بابت آن سپاسگزار کارفرمایی هستند که آنها را استثمار می‌کند. این احساس رضایت از اشتغال در منزل در شرایطی است که برای زنان مهاجر نه حمایت قانونی و اجتماعی وجود دارد و نه اینکه خود از میزان بهره‌کشی که متحمل می‌شوند، آگاهی دارند. کارفرما با استفاده از همین شرایط استیصال، دستمزد ناچیزی در مقابل حجم زیادی از کار به آنها می‌دهد، زیر بار هیچ تعهد قانونی نمی‌رود، نه مجبور است با آنها قراردادی منعقد کند و نه مزایایی به کارگران بدهد‌ بلکه از مزایای مختلف کار زنان در خانه بهره‌مند می‌شود. در کار دستمزدی در خانه، زنان محل زندگی‌شان را به‌عنوان بخشی از محل کار در اختیار کارفرما می‌گذارند که فرایند تولید در آن انجام شود. با کارگاه‌شدن خانه کارگر، کارفرما از بسیاری از هزینه‌ها مانند اجاره، آب، برق و امکانات گرمایشی/سرمایشی معاف می‌شود و صرفه‌جویی می‌کند‌ اما چنین استفاده‌ای از خانه کارگر در تعیین مزد به حساب نمی‌آید. زنان مهاجر به علت فقدان هرگونه حمایت اجتماعی، نیاز به یافتن کار و تبعیض مبتنی بر ملیت و جنسیت در مقابل استثمار آسیب‌پذیر هستند. آسیب‌پذیری مهاجران افغان فقط به غیرقانونی‌بودن اقامت آنها مربوط نمی‌شود‌ بلکه وضعیت مهاجر بودن به‌طور‌کلی کارگران مهاجر را در معرض استثمار قرار می‌دهد. در مورد زنان کارگر مهاجر، علاوه بر موقعیت مهاجر‌بودن، جنسیت نیز نقش مهمی دارد و زمینه استثمار را تسهیل می‌کند.
کارِ دستمزدی زنان در خانه، آنها را به کارگران نامرئی تبدیل می‌کند که شرایط کارشان از دید جامعه پنهان می‌ماند و همین آنها را در معرض بهره‌کشی بیشتر و مستمر قرار می‌دهد. از طرف دیگر کار دستمزدی در خانه، زنان کارگر را در سلول‌های بریده از جهان محصور می‌کند و ارتباطشان را با حوزه عمومی قطع می‌کند؛ به‌طوری‌که این کارگران منزوی، نمی‌توانند تعاملی با کارگران هم‌سرنوشت خود داشته باشند و برای بهبود وضعیتشان همفکری کنند. در چنین نوعی از کار آگاهی طبقاتی امکان وقوع ندارد و کارگران قادر به کنش جمعی برای بهبود وضعیت شغلی‌شان نخواهند بود. هر نوع ابراز نارضایتی فردی از شرایط بهره‌کشی، آنها را در معرض بی‌کار‌شدن قرار می‌دهد که خود کابوسی برای این گروه از کارگران به شمار می‌رود. بنابراین استثمار زنان مهاجر بدون هیچ مقاومتی استمرار می‌یابد و آنها به‌عنوان قربانی شرایطی که جامعه مبدأ و میزبان برایشان رقم زده، باقی می‌مانند.
در مجموع، محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی که زنان را از ورود به حوزه عمومی منع می‌کند، به همراه فرودستی اقتصادی و طبقاتی و موقعیت مهاجر غیرقانونی با اثر سینرژیستی‌شان، زن کارگر مهاجر را در معرض بهره‌کشی قرار می‌دهند. برای بهبود وضعیت زنان کارگر مهاجر افغانستانی لازم است این دسته از کارگران تحت حمایت قانون کار قرار گیرند و دسترسی به حداقل دستمزد مصوب، بیمه و مزایای شغلی برای آنها فراهم شود.