|

مروری بر کتاب «پرواز بر فراز جنون»

نهادی که توان تاب‌آوری ندارد

اِلین ساکس، نویسنده‌ کتاب «پرواز بر فراز جنون» به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا است. او استاد برجسته‌ حقوق، روان‌شناسی و روان‌پزشکی اورین بی. ایوانز در دانشکده‌ حقوق دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و مدیر مؤسسه‌ حقوق، سیاست و اخلاق سلامت روانی ساکس است. همچنین او پژوهشگر انستیتوی روان‌‌تحلیلی لس‌آنجلس است.

نهادی که توان تاب‌آوری ندارد

اِلین ساکس، نویسنده‌ کتاب «پرواز بر فراز جنون» به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا است. او استاد برجسته‌ حقوق، روان‌شناسی و روان‌پزشکی اورین بی. ایوانز در دانشکده‌ حقوق دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و مدیر مؤسسه‌ حقوق، سیاست و اخلاق سلامت روانی ساکس است. همچنین او پژوهشگر انستیتوی روان‌‌تحلیلی لس‌آنجلس است. ساکس، یک مبارز پرشور برای حقوق افراد مبتلا به بیماری‌های روانی شدید است. او به ما نشان می‌دهد که بیمار روانی نباید حبس ابد باشد. «پرواز بر فراز جنون: نهادی که توان تاب‌آوری ندارد»، اتوبیوگرافی اِلین ساکس است. در این کتاب، خواننده به‌مرور با روند بیماری اسکیزوفرنی، دوره‌‌های حاد و درمان آشنا می‌شود و همراه نویسنده از زمان نوجوانی و چالش‌هایی که همواره در زندگی خود داشته، با او همسفر می‌شود. در این کتاب جزئیات تجربه‌ شخص بیمار درباره‌ بیماری و درمان آن، بی‌پرده و جسورانه به خواننده منتقل می‌شود. اِلین برای مخاطبان کتاب شرح می‌دهد که واکنش خانواده، همکلاسی‌ها و دوستانش در برابر یک بیمار اسکیزوفرنی چگونه بود و او با چه ترس‌هایی زندگی کرد. ساکس سه کتاب و بیش از ۲۴ مقاله درباره‌ بیماری اسکیزوفرنی نوشته و از اعضای چند مرکز بهداشت روان در آمریکاست. هدف اصلی او افزایش میزان آگاهی متخصصان و دیگر افراد جامعه درباره‌ بیماری اسکیزوفرنی است. هذیان‌های وحشتناک و توهم‌ها شنیداری، الین ساکس را از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آکسفورد منصرف نکرد. مراقبت روان‌پزشکی دلسوزانه در انگلستان او را تحت فشار قرار داد؛ اما بعدها به‌عنوان دانشجوی حقوق در دانشگاه ییل و در حالت روان‌پریشی، روان‌پزشکان ییل «هر دو پا و هر دو دستش را به یک تخت فلزی با تسمه‌های چرمی ضخیم بستند» و دارو را چندین‌بار به‌زور در حلق او ریختند. او به‌شدت به ناامیدی سقوط کرد. سخاوت و عزم ساکس که از این آسیب‌های ناشی از بیمارستان تسخیر و تا قلبش متزلزل شده بود، با وجود اینکه چقدر در هم شکسته بود، او را به تحصیل در رشته‌ حقوق سوق داد. او پیروز شد، از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و مأموریتی را آغاز کرد تا به طور قانونی از حقوق آمریکایی‌های مبتلا به بیماری‌های روانی شدید محافظت کند (انگلستان دویست سال پیش استفاده از محدودیت‌ها را غیرقانونی اعلام کرده بود).

خانواده‌ ساکس در نوجوانی مجبور شدند او را به مرکزی با برنامه‌ بازپروری بفرستند. خانه‌ای در شهر میامی با نام «عملیات بازپروری». واژه center در عنوان کتاب استعاره‌ای است از این مکان به دلیل تأثیری که این مرکز روی اِلین گذاشت و همچنین استعاره‌ای از ایگوی او هم هست. انگار درباره بیماری اسکیزوفرنی، هیچ مرکزی توان نگهداری ندارد، خواه ایگو باشد و خواه مرکزی که بتوان این افراد را در آنها نگه داشت. وقتی هذیان‌ها و توهم‌ها سراغ بیمار می‌آیند، طبیعی است که مرکز فرومی‌پاشد. در بخشی از خاطرات اِلین ساکس آمده است: «دبیرستانی بودم، کتاب حباب شیشه‌ای سیلویا پلات را خواندم. رمانی که شخصیت اصلی آن، پلات، تعریف می‌کرد و داستان آغاز سقوط تدریجی او در بیماری روحی-روانی بود و این سقوط به‌ گونه‌ای شکل می‌گرفت که از مسائل خود نویسنده سرچشمه گرفته بود. من با آن شخصیت و وضعیت او همانندسازی کردم. خودم را می‌دیدم که روی شاخه‌های درخت انجیر نشسته و دارد از گرسنگی می‌میرد، فقط به این دلیل که نمی‌تواند تصمیم بگیرد کدام‌یک از انجیرها را بخورد، تک‌تکِ آنها را می‌خواستم و انتخاب یکی از آنها به معنای از‌دست‌دادن بقیه بود». ساکس به خواننده نشان می‌دهد روند بیماری از نوجوانی چگونه شروع می‌شود و یک نوجوان چطور آشفته و مبهوت می‌شود. خانواده چه واکنش‌هایی نسبت به بیماری دارند. تجربه‌ روان‌درمانی به اِلین کمک کرد تا بتواند بر ناامنی که بر اثر توهم‌ها و هذیان‌ها دنیای یک بیمار اسکیزوفرنی را محاصره می‌کند، چیره شود. تا بتواند در روابط اجتماعی و عاطفی خود موفقیت کسب کند. به وسیله درمان تحلیلی موفق شد رنج بیماری را تحمل کند و «خود» را گسترش بدهد. موفق شد «خود» را منسجم کند تا امروز به‌عنوان یک انسان حرفه‌ای مؤثر باشد.