خاورمیانه و آمایش نوین ژئواستراتژیک
باید بپذیریم جنگ سرد به پایان رسیده است. این واقعیتی دورانساز بوده که تنها چپها آن را باور ندارند؛ چپهایی که ماهیت وجودی آنها با ترک مخاصمه بینالمللی در تضاد است.


محمود اشرفی: باید بپذیریم جنگ سرد به پایان رسیده است. این واقعیتی دورانساز بوده که تنها چپها آن را باور ندارند؛ چپهایی که ماهیت وجودی آنها با ترک مخاصمه بینالمللی در تضاد است.
آمایش نوین ژئواستراتژیک در مرزهای اوکراین و روسیه پایانی بر یک کشمکش است. پیامد چنین آزمایشی، یک دگرگونی ژئوپلیتیک و واگذاری بخشهایی از سرزمینهای شرقی اوکراین به روسیه است. این تغییرات پیامدهای دامنهداری دارد که در این مجموعه تأمین امنیت اروپا بهویژه حوزه دریای بالتیک و از همه مهمتر کمرنگشدن نقش ناتو جای دارد. هرچند برخی سیاستمداران اروپایی نظر دیگری دارند و فرایند جاری را در تضاد با منافع قارهای و امنیتی خود میبینند.
آمریکا و روسیه اهداف استراتژیک مشترکی را دنبال خواهند کرد که در رأس آن، رویارویی با توسعهطلبیهای چین قرار دارد. در حال حاضر اروپا با این فراگرد حاکم بر گستره سیاسی مخالفت میکند، اما در نهایت سمت و سوی اروپا همگرایی استراتژیک و همداستانی با گرایش آمریکا و روسیه در راستای همکاریهای استراتژیک است. برنامههایی مانند تشکیل نیروی نظامی اروپایی برکنار از ناتو برای تأمین امنیت اروپا در تندباد تغییرات ژئواستراتژیک جهانی فراموش خواهد شد. در این فرایند نوین سیاسی حاکم بر جهان، اروپا نگاه فراقارهای بیشتری خواهد داشت، روسیه سیاست توسعهطلبی کلاسیک پیشروی در سرزمینهای مجاور و آنسوی مرزهای خود را کنار خواهد گذاشت و آمریکا در رأس مثلث رویارویی با چین قرار خواهد گرفت؛ یک رویارویی که الزاما به کشمکش نظامی نخواهد انجامید.
درواقع این یک تمهیدات بینالمللی برای محدودکردن چین و برقراری موازنه قوای نوین است. دگرگونی ژئواستراتژیک پیشرو را نباید ناشی از تغییر هیئت حاکمه ایالات متحده آمریکا پنداشت؛ این دگرگونی ضرورتی تاریخی بوده که علت اصلی آن برهمخوردن موازنه قوا بهویژه در حوزه پاسیفیک به نفع چین است. از نظر اجتماعی نیز روگردانی مردم بهویژه نسلهای نوین از گرایشهای چپ، زمینه پذیرش عمومی را فراهم میکند. این استراتژی درهمآمیخته و مشترک جهانی اثرات خود را بر تمامی کشورهای جهان خواهد گذاشت. در خاورمیانه نزدیکترین و آشکارترین پیامد تثبیت بهای انرژی خواهد بود؛
بهگونهای که فصل بازی سیاسی دوری و نزدیکی کشورهای نفتخیز کرانه جنوبی خلیج فارس از قدرتهای بزرگ به پایان خواهد رسید. ثبات و اعتدال نیز در کشورهای خاورمیانه نیز یکی از هدفهای اصلی مثلث آمریکا، روسیه و اروپا خواهد بود. در مجموع این شیوه نگریستن به دگرگونیهای بینالمللی سادهسازی و نادیدهگرفتن واقعیات نیست. آمریکا و روسیه تضادهای ژرفی دارند، نگرانیهای امنیتی اروپا را نمیتوان نادیده گرفت و اوضاع در یکی از کانونهای بحران یعنی خاورمیانه بیثبات و آشفته است. اما در همین اوضاع و احوال، نزدیکی قدرتهای بزرگ برای حرکت در راستای اهداف مشترک یک ضرورت تاریخی است.