|

سیمای جامعه: نمایشگر فاصله‌ای که با آرمان‌شهر داریم

یکی از مهم‌ترین جلوه‌های زیست فردی و اجتماعی ایرانیان در تقویم فرهنگی و دیرینه تمدنی ایشان، اهتمام به سنن، مناسک و احترام ویژه‌ای است که به ماه‌های رجب، شعبان و به طور خاص ماه رمضان ابراز می‌شود که بخش درخور توجهی از فرهنگ و میراث اسلامی و انسانی ایرانیان را از خود متأثر ساخته است.

سیمای جامعه: نمایشگر فاصله‌ای که با آرمان‌شهر داریم

یکی از مهم‌ترین جلوه‌های زیست فردی و اجتماعی ایرانیان در تقویم فرهنگی و دیرینه تمدنی ایشان، اهتمام به سنن، مناسک و احترام ویژه‌ای است که به ماه‌های رجب، شعبان و به طور خاص ماه رمضان ابراز می‌شود که بخش درخور توجهی از فرهنگ و میراث اسلامی و انسانی ایرانیان را از خود متأثر ساخته است. از سوی دیگر، این دیرینه تاریخی و تمدنی در گذار از زمان، توانسته خود را در ساخت‌یافتگی نهادها و تشکل‌های مردمی یا سازه‌های حکمرانی نیز متبلور کند که نقشی مقوم و درخور توجه در رسوخ فرهنگ دینی در بطن سنت‌ها و شیوه زیست ایشان داشته‌اند.

در یکی از لیالی‌ ماه مبارک رمضان این توفیق حاصل شد تا مانند سنوات گذشته از نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم در مصلای امام خمینی‌(ره) بازدیدی داشته باشم و در جریان آخرین دستاوردها و فعالیت‌های نوآورانه قرآنیان کشور قرار گیرم. ‌طی این حضور، هرچند در بخش‌های مختلف نمایشگاه‌ انگیزه بالا و عزم جهادی فعالان قرآنی برای معرفی هر‌چه بیشتر فرهنگ و معارف قرآن به مخاطبان این معجزه جاوید رسول خاتم‌(ص) مشاهده می‌شد، ولی آن‌گونه که انتظار می‌رود‌ این رویداد مبارک مورد استقبال جامعه واقع نمی‌شود و حاضران در این رویداد یا رویدادهای مشابه فقط بخش بسیار محدودی از گفتمان‌های ایران امروز را نمایندگی می‌کنند و به تعبیر دیگر، این قسم نمادسازی‌ها وجه عمومیت نیافته است. حال آنکه مذهب و دین‌ یک میراث فرهنگی مشترک در بین تمام خرده‌گفتمان‌های جامعه ایران است که طبق قاعده باید این‌گونه رویدادها با حضور و مشارکت حداکثری جامعه مواجه باشد که با صد‌ افسوس این‌گونه نیست. با‌این‌همه رخداد یادشده فقط بهانه‌ای بود برای ارائه این دغدغه و نگرش جامعه‌شناختی از چرایی تغییر در الگوهای کنش فرهنگی یا حتی تغییر در ذائقه فرهنگی جامعه ایران امروز.

نگارنده در این فرصت درصدد بررسی این مسئله است که چرا این قسم اقدامات فرهنگی با وجود حمایت و تبلیغات گسترده از تریبون‌های رسمی با استقبال گسترده جامعه مواجه نمی‌شود و نمی‌تواند تأثیر درخور توجهی بر پویایی‌های فرهنگ عمومی جامعه از خود بر جای بگذارد؟

طبعا پاسخ به این سؤال نمی‌تواند در قالب یک گزاره کلی بیان شود و لاجرم باید لایه‌های مختلف علّی تأثیرگذار بر آن را بررسی کنیم. بنابراین سعی می‌شود در فرصت کوتاه یک یادداشت خبری به بررسی مهم‌ترین این مؤلفه‌ها اقدام شود.

۱. نگارنده بر این باور است که توجه یا بی‌توجهی بدنه عمومی به نهادهای فرهنگی را که از ناحیه گفتمان رسمی تبلیغ می‌شود، باید در میزان انطباق‌پذیری آن با نیازمندی‌های جهان‌زیست گفتمان عمومی جست‌وجو کرد. برای مثال، اقبال‌ یا عدم اقبال عمومی به رویداد ذکرشده در ابتدای این یادداشت، به میزان مرجعیت قرآن در الگوی زیست فردی و اجتماعی افراد جامعه ارجاع دارد. طبعا به هر میزان که معارف قرآنی نقش تعیین‌کننده‌تری در حیات فردی و اجتماعی افراد یک جامعه ایفا کند، به همان میزان از درجه حساسیت بیشتری نیز در آن جامعه برخوردار می‌شود.

۲. جامعه ایرانی در دهه‌های گذشته و هم‌زمان با دسترسی‌های گسترده جامعه به ابزارهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، سطح تماس درخور‌ توجهی را با جهان خارج تجربه کرده و متعاقب آن نسبت ورودی و خروجی اکوسیستم فرهنگی کشور به دلیل غفلت از پویایی‌های فرهنگی، در شرایطی نامتوازن و نابرابر قرار گرفته که این موضوع با اتخاذ برخی سیاست‌های کنترلی ‌و محدودساز غیرکارشناسی و شتاب‌زده منجر به پیدایش نوعی وضعیت هویت‌زدایی یا هویت‌‌زدگی در بخش‌هایی از جامعه مانند طبقات نوجوان و جوان شده است که گاه از آنها به نسل زِد نیز تعبیر می‌شود.

۳. سطح مشاهده‌پذیر و عینی مؤلفه‌های فرهنگ عمومی در هر جامعه، ویترین و نمایشگاه اصلی هویت فرهنگی و نمایشگر صادق مؤلفه‌های جهان‌زیست آن جامعه‌ به شمار می‌آید. بنابراین شیوه سلوک فردی و اجتماعی افراد یک جامعه، آینه تمام‌نمای هویت آن جامعه محسوب می‌شود؛ امری که به‌وضوح در بخش دیگری از محل برگزاری همین رویداد، یعنی نمایشگاه عیدانه رؤیت می‌شد و از نکات د‌رخور‌ توجه نیز همین زیست دو فرهنگی در یک جغرافیای محدود درون مصلای تهران بود که برشی کوچک از واقعیت بزرگ‌تری به نام جامعه ایرانی است.

بر‌اساس‌ این، به باور نگارنده سیمای امروز جامعه ایرانی، معنای واقعی و صورت حقیقی «نمایشگاه قرآن کریم» است؛ موضوعی که شاخص‌ها و روندهای حاکم بر آن با فرهنگ یک جامعه قرآنی فاصله بسیار دارد، زیرا‌ انتظار می‌رود جامعه قرآنی یک جامعه مشحون از رواداری، مهرورزی، دگرپذیری، صلح‌طلبی، تحول‌خواهی، خیرخواهی، معنویت‌گرایی، عدالت‌خواهی و صدها مؤلفه هنجاری دیگر باشد، ولی با افسوس در مقام عمل با این آرمان‌شهر هنجاری فاصله بسیار داریم که نشان از بروز یک دگرگشت یا تغییر در الگوی گفتمانی جامعه دارد.

انتظار می‌رود‌ برای ترمیم و بازسازی این شقاق رخ‌داده میان فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی به سهم خود گام برداشته تا هر‌چه بیشتر مانع از بروز مخاطرات ناشی از قطبیدگی فرهنگی در جامعه شویم و از زیست هنجاری و میراث تمدنی و تاریخی خود صیانت کنیم.