|

علل گرایش به چین

مارکس در ابتدای کتاب سرمایه می‌نویسد ثروت اجتماعاتی که در آنها تولید سرمایه‌داری حاکم است، به شکل توده عظیمی از کالاها جلوه‌گر می‌شود. چین کشوری است که توانایی تولید جهانی از کالاها را به فرم و اشکال گوناگون دارد.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

  مارکس در ابتدای کتاب سرمایه می‌نویسد ثروت اجتماعاتی که در آنها تولید سرمایه‌داری حاکم است، به شکل توده عظیمی از کالاها جلوه‌گر می‌شود. چین کشوری است که توانایی تولید جهانی از کالاها را به فرم و اشکال گوناگون دارد. روز به روز کشورهای بیشتری تمایل دارند به چین نزدیک شوند و تعاملات خود را با این کشور افزایش دهند و این‌گونه تصور می‌شود که دلیل اصلی آن است که چین به‌مثابه کارخانه جهان قدرت تولید انبوهی از کالاها را دارد. اگر در گذشته کشورهای زیادی از محصولات و کالاهای چینی استفاده می‌کردند، امروز بسیاری تلاش می‌کنند فراتر از استفاده از کالاها، ارتباطات نزدیک‌تری با چین برقرار کنند. ارتباطات گسترده و تعاملات نزدیک کشورهایی مانند عربستان و برزیل نمونه‌هایی از آن است. اما چه چیزی چین را برای کشورهای مختلف جذاب می‌کند؟ مسائل دیگری غیر از بحث مبادله کالا در میان است. تمایل روزافزون کشورها برای تعامل بیشتر با چین و همچنین چندجانبه‌گرایی به این نکته برمی‌گردد که ایالات متحده آمریکا به شکل روزافزونی از دلار به عنوان وسیله و ابزار تنبیهی در مواجهه با سایر کشورها استفاده می‌کند. دلار از وسیله مبادله جهانی تبدیل شده به وسیله‌ای برای مجازات کشورهایی که با سیاست‌های آمریکا همراه نیستند و این کشورها طیف وسیعی از اروپا تا آسیا و آمریکای جنوبی و آفریقا را در بر می‌گیرند. این مسئله باعث شده است کشورهای مختلف به دنبال حذف دلار (نه به صورت همه‌جانبه و کامل) از برخی مبادلات منطقه‌ای و دوجانبه باشند و چین با قدرت اقتصادی بالایی که دارد، با این کشورها همراه است. علاوه‌‌‌ بر این وجه مشترک، تفاوت‌هایی در تمایل کشورها به تعاملات نزدیک‌تر با چین وجود دارد. نخست، کشورهایی هستند که مدل و الگوی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چین برایشان مهم است. این کشورها به دلایل مختلف نمی‌توانند مدل حکمرانی کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا و کانادا را بپذیرند؛ هرچند با این کشورها ارتباطات اقتصادی گسترده دارند. کشور عربستان سعودی مثال مناسبی است که مدل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چین برایش جذاب‌تر از کشورهای اروپایی است. کشورهای متعددی سعی می‌کنند مدل چینی را که بر پایه رشد اقتصادی منهای دموکراسی و آزادی‌های اجتماعی است، بپذیرند. دوم، کشورهایی مانند برزیل هستند که محیط بسته اجتماعی و سیاسی چین برایش جذابیت ندارد، اما تلاش می‌کنند از یک‌جانبه‌گرایی اقتصادی که اقتصاد کشور را فقط با اقتصاد ایالات متحده آمریکا و اروپا قفل کند، گذر کنند و اقتصاد خود را با اقتصاد کشورهای متنوع‌تر و بیشتری پیوند بزنند که از این رهگذر قدرت چانه‌زنی بیشتری با کشورها در مبادلات داشته باشند. اما مدل چینی را چگونه می‌توان توضیح داد؟

سمیر امین (1388) از پروژه ملی اجتماعی برای توضیح مدل اقتصادی- اجتماعی این کشور نام می‌برد. وی معتقد است ملی‌گرایی در چین از بار معنایی مثبتی برخوردار است؛ نه‌فقط به معنای ضد‌ امپریالیست، بلکه متضمن داشتن مسئولیت اجتماعی است. پروژه چینی قبل از هر چیز متضمن همبستگی اجتماعی بر پایه اشتغال، خدمات اجتماعی و بازتولید درآمدها‌ست. در چین خبری از خصوصی‌کردن مبالغه‌آمیز و آزادی بی‌قید‌و‌شرط بازار نیست. خصوصی‌کردن به سبک چینی که درواقع نوعی عدم تمرکز اموال عمومی است، بیشتر به نفع مالکیت مجتمع‌ها (ایالات، شهرها، گروه‌بندی‌های سندیکایی و تعاونی‌ها) است. چین سعی کرده است ارتباطی مناسب میان دولت به‌عنوان هدایت‌گر، جامعه و اقتصاد (بازار) ایجاد کند که بر اساس ثبات اقتصادی (کنترل تورم)، رشد اقتصادی و خدمات اجتماعی به جامعه استوار است. چین موفق شده است مزایای اقتصادی حضور شرکت‌های چندملیتی در کشورش را برای از بین بردن فقر مطلق و ایجاد اشتغال اختصاص دهد. پس چین پروژه ملی اجتماعی دارد که بر اساس ارتباط مناسب بین سه عرصه دولت، جامعه و اقتصاد (بازار) است؛ هرچند در این ارتباط، دموکراسی و حقوق بشر به معنای مصطلح آن کم‌رنگ است. این نقصان شاید به این مسئله برگردد که چینی‌ها پیش از دموکراسی، خواهان حقوق و مزایای اقتصادی و رفاهی باشند. اما این مدل نمی‌تواند ثابت و همیشگی باقی بماند و چین نیز باید مدل خود را مبتنی بر نابرابری‌های شکل‌گرفته در این جامعه و مطالبات دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر بازبینی کند. درک درست از نگاه به شرق به معنای آن است که کشورهای شرقی مانند سنگاپور، کره‌جنوبی، چین، ژاپن و... دارای پروژه ملی هستند و به آرایش مناسب بین سه عرصه دولت، جامعه مدنی و بازار دست یافته‌اند؛ هرچند مدام باید در این آرایش بازنگری کنند. اما تعاملات و ارتباطات ما با چینی‌‌ها را چگونه می‌توان سامان داد؟ اول، کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی مانند چین، پروژه ملی اجتماعی دارند که آن ‌را آرایش مناسب بین جامعه، دولت و اقتصاد (بازار و صنعت) نام گذاشته‌ام. ما نیز لازم است مانند چین به آرایش مناسب بین سه عرصه دست پیدا کنیم. دوم، باید بدانیم که مدل اجتماعی و فرهنگی چین که فاقد دموکراسی و بر پایه کنترل اجتماعی است، به کار جامعه متکثر و متنوع ایران نمی‌آید. سوم، همان‌گونه که کشوری مانند برزیل سعی می‌کند تعاملات اقتصادی گسترده آن‌گونه که با آمریکا و اروپا دارد، با چین نیز برقرار کند، ما نیز همان‌گونه که ارتباطات اقتصادی گسترده‌ای با چین داریم، نباید از ارتباطات اقتصادی با سایر کشورها غفلت کنیم و سعی نکنیم اقتصاد کشور را فقط با چین و چند کشور محدود پیوند بزنیم.