|

درباره سریال «بچه گوزن»؛

از خودت متنفر باش!

برخی از سریال‌های تلویزیونی فارغ از نقشی که در صنعت سرگرمی دارند، می‌توانند جریان‌سازی کنند. این مجموعه‌های تلویزیونی به سادگی خود را در دل مخاطبان جا می‌کنند و فضایی را به وجود می‌آورند که از هم‌نشینی با آنها و تماشایشان می‌توان لذت برد و حتی جهان شخصیت‌ها را زندگی کرد. سریال «بچه گوزن» (Baby Reindeer) را می‌توان با اطمینان زیادی در این دسته طبقه‌بندی کرد و تحت تاثیر آن قرار گرفت. مجموعه‌ای که از زمان انتشار در 11 آوریل 2024 همچنان یکی از بهترین سریال‌های تلویزیونی این سال شناخته شده است.

از خودت متنفر باش!

برخی از سریال‌های تلویزیونی فارغ از نقشی که در صنعت سرگرمی دارند، می‌توانند جریان‌سازی کنند. این مجموعه‌های تلویزیونی به سادگی خود را در دل مخاطبان جا می‌کنند و فضایی را به وجود می‌آورند که از هم‌نشینی با آنها و تماشایشان می‌توان لذت برد و حتی جهان شخصیت‌ها را زندگی کرد. سریال «بچه گوزن» (Baby Reindeer) را می‌توان با اطمینان زیادی در این دسته طبقه‌بندی کرد و تحت تاثیر آن قرار گرفت. مجموعه‌ای که از زمان انتشار در 11 آوریل 2024 همچنان یکی از بهترین سریال‌های تلویزیونی این سال شناخته شده است.

«بچه گوزن» یک مینی‌سریال بریتانیایی در ژانر درام و کمدی سیاهاست که به‌دست ریچارد گاد و با بازیگری خودش ساخته شده است. اینمینی‌سریال، اقتباسی از نمایشنامه خودزندگی‌نامه‌ای به همین نام نوشته گاد است. غیر از گاد، جسیکا گانینگ، ناوا مائو و تام گودمن-هیلدر آن ایفای نقش می‌کنند. این مجموعه از هفت قسمت تشکیل شده است که همگی به‌طور همزمان در نتفلیکس پخش شد.

«بچه گوزن» از آنجایی که بر اساس نمایش خودزندگی‌نامه‌ای ریچارد گاد ساخته شده و خود او نیز در آن بازی می‌کند، به طور دقیقی مسیر خود را برنامه‌ریزی کرده است. ما در هر اپیزود که مدت زمان آنها بین 30 تا 45 است، بخشی از یک زندگی 5 ساله کمدینی به نام دانی دان ( با بازی ریچارد گاد) را می‌بینیم و سریال با شکستن خط زمانی تلاش می‌کند روایت خود را به شکل متفاوتی بیان کند. این سریال مانند نمونه‌های موفق دیگر سریال‌های کوتاه انگلیسی - مانند سریال موفق «فلیبگ» (Fleabag) - بر اساس روایت اول شخص بنا شده و راوی داستان که همان شخصیت اصلی است به طوری پیچیده تلاش می‌کند روایت خود را از جنبه‌های مختلف داستان به میان آورد.

دانی دان در همان ابتدای سریال به اداره پلیس مراجعه می‌کند و مدعی می‌شود که زنی او را تعقیب می‌کند و آزار می‌دهد. شاید در حالت عادی این تصویر و تصور معمولا مربوط به زنان باشد اما سریال در هر اپیزود با حرکت روی خط باریک مشکلات دانی نشان می‌دهد که او پس از شش ماه که تحت مزاحمت‌های یک آزارگر بوده اکنون به پلیس مراجعه کرده و هم شاکی و هم پلیس در این موقعیت دچار تردید هستند. سریال ما را به 6 ماه قبل می‌برد و چگونگی آشنایی دانی و مارتا (با بازی جسیکا گانینگ) را نمایش می‌دهد.

«بچه گوزن» داستان هولناک تجربه تحت تعقیب واقع شدن مردی که در یک میخانه کار می‌کند، توسط زنی میانسال است. مارتا آدرس ایمیل او را به دست می‌آورد و شروع به پیام دادن می‌کند. پیام‌هایی ‌بی‌وقفه، گاهی به طور منسجم، گاهی نه، در تمام طول شب و هر شب. ایمیل‌ها با جمله «ارسال شده از آیفون من» به پایان می‌رسد. این در حالی است که مارتااصلا آیفون ندارد. رفتار وسواس‌آمیز مارتا و واکنش‌های خودویرانگر دانیباعث می‌شود این دو در یک مارپیچ وحشتناک رو به زوال گرفتار می‌شوند. این وحشت به طور هوشمندانه‌ای از ماجرای قتل عاری است و گویی مخاطب مطمئن است که کسی دیگری را در میانه این رخدادها به قتل نخواهد رسانید.

سریال از همین جاست که تفاوت خود را به رخ مخاطبش می‌کشد. اساسا نقطه برتری «بچه گوزن» در ریتم سریع و نوع متفاوت ارائه اطلاعات به مخاطب در اپیزودهای کوتاه است. ما در هر اپیزود با آنکه قرار است بخشی از زندگی عاطفی، اجتماعی، کاری و هنری دانی را تماشا کنیم اما به همان نسبت با داستان کلی هم درگیر هستیم و گاد اجازه نمی‌دهد که مخاطبش فرصت نفس کشیدن داشته باشد. 

سریال از جنبه‌هایی موقعیت‌یابی بسیار پیچیده‌ای از روح آدم‌ها ارائه می‌دهد و با ورود به مشکلاتی که محصول جامعه مدرن است تلاش می‌کند جواب بسیاری از سوال‌های مردی که در نظر اول تنها با یک مزاحم روبه‌رو شده را بدهد. اما این مزاحم یا دنبال‌کننده در اتفاقی متناقض دروازه‌ای می‌شود به خودآگاهی دانی و این همان برتری عجیبی است که سریال «بچه گوزن» دارد. مارتا از واژه بچه گوزن برای صدا کردن دانی استفاده می‌کند و سریال در روالی که در پیش می‌گیرد این مساله را نیز به خوبی نشان می‌دهد. یکی از مهم‌ترین برتری‌های سریال زمان وقوع آن است. «بچه گوزن» که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده دوران ایمیل و فیسبوک و پیش از شکل‌گیری گسترده شبکه‌های اجتماعی را نشان می‌دهد. ارتباط آدم‌ها هنوز بر اساس ایمیل است و مارتا در این دوران نزدیک به 41 هزار ایمیل برای دانی می‌فرستد. اما اینکه چرا دانی چنین آزارهایی را تحمل می‌کند دلیل مشخصی دارد. دلیلی که سریال آن را در 5 سال پیش از زمان حال دنبال می‌کند و به این ترتیب در هر اپیزود تصویری واضح‌تر از آن‌چه قرار است ما بدانیم را ارائه می‌دهد. «بچه گوزن» به پیچیده‌ترین وجوه مناسبات انسانی - که به طور مرسوم در این سال‌ها از دید زنان نمایش داده شده - ورود می‌کند و مردی مستاصل را به رخ می‌کشد که خط روحی او نیازمند تنظیمی دوباره است. این خط تنظیمی روی صحنه اجرای کمدی رخ می‌دهد و سریال یک اجرای کمدی را نیز به مخاطب هدیه می‌دهد.

شاید یکی از نقاط ضعف معدود سریال همین لحظه اعتراف روی سن از سوی کمدینی سرخورده باشد. این تصویر را در سال‌های اخیر در بسیاری از سریال‌های تلویزیونی تماشا کرده‌ایم اما این صحنه لازم است تا داستان را به سمت اهداف نهایی سازنده‌اش رهنمون کند. «بچه گوزن» در تلاش برای ریشه‌یابی شخصیت اصلی و قهرمان داستان - که به هیچ وجه شبیه قهرمان‌ها نیست - او را به استفاده از قاعده تنفر از خود سوق می‌دهد. دانی به تدریج متوجه می‌شود آنچه او را در بر گرفته همان متنفر بودن از خودش است و هم بلاهایی که مارتا به سرش می‌آورد و مقابله نکردن با آن هم از همین مسیر می‌گذرد. اما این همنشینی با مارتا به تدریج دانی را هم تغییر می‌دهد.

شاید جملات پایانی این نوشته را باید به گاد و گانینگ اختصاص داد که پیچیدگی‌های عجیب و غریب این دو شخصیت را به طرز اعجاب‌آوری بازی می‌کنند. هر چه خود گاد رنج‌های مردی چون دانی را به طور دقیق بازی می‌کند اما می‌توان امتیاز اصلی و ویژه را به جسیکا گانینگ داد که مارتا را چنان به رخ می‌کشد که همه احساسات را می‌توان در طول سریال در قبال او تجربه کرد. در نهایت با این بازی‌ها و در پناه داستانی که به درستی ساماندهی شده، «بچه گوزن» مسیر خودآگاهی به نفرت از خویش را به طور دقیقی باز می‌کند و اجازه می‌دهد مخاطبان از سریال با پیچیدگی‌های زیاد لذت ببرند.