|

در نشست زنان، جنبش اعتراضی و کردار روزانه مطرح شد:

محرومیت نسبی کاهشی و پتانسیل اعتراض

ششمین دوره همایش پژوهش اجتماعی-فرهنگی در جامعه ایران با موضوع بازاندیشی در علوم اجتماعی ایرانی و با 34 پنل و 130 مقاله در چهار شهر کرج، کرمانشاه، شیراز و تهران برگزار شد.

محرومیت نسبی کاهشی و پتانسیل اعتراض

شرق: ششمین دوره همایش پژوهش اجتماعی-فرهنگی در جامعه ایران با موضوع بازاندیشی در علوم اجتماعی ایرانی و با 34 پنل و 130 مقاله در چهار شهر کرج، کرمانشاه، شیراز و تهران برگزار شد. موضوع ویژه این همایش زنانگی و تحول اجتماعی-فرهنگی در جامعه ایران بود. در بخشی از کتابچه ویژه این همایش آمده است: همایش پژوهش اجتماعی-فرهنگی در ایران می‌خواهد عرصه‌ای باشد برای صراحت‌بخشیدن به همین لحظه. می‌خواهد از میان لحظه‌های مختلف علوم اجتماعی ایران، لحظه‌های رویارویی با خویش را متمایز و برجسته کند؛ لحظه «علم‌الاجتماع‌شدن» را به صراحت درآورَد و با چالش‌های این «شدن» رو‌در‌رو شود. در وضعیت فعلی بازخوانی و ارزیابیِ علوم اجتماعی به یک دوگانه اخته دچار است: از یک سو در رویکردهای «پیشرفت‌گرا»، علوم اجتماعی راه رهایی جامعه ایران از تمام «فقدان»هایی دانسته می‌شود که مانع به‌پیش‌رفتنش به‌سوی «جهان مدرن» است. از این منظر، با وجود نزدیک به 200 سال کوشش روشنفکرانه برای رسیدن به جامعه‌ای مدرن، همه فقدان‌ها با دست معجزه‌گر علوم انسانی مرتفع می‌شود. از سوی دیگر از منظری «بازگشت‌گرا» یا «سنت‌خواه» مشکل، نه ماندن در گذشته؛ بلکه برعکس، منحرف‌شدن از «اصالتی» است که زمانی داشته‌ایم. انحرافی که با ورود به جهان مدرن آغاز شده است و علوم مدرن از ‌جمله علوم اجتماعی از عاملان آن‌اند و راه‌حل گویا کنارگذاشتن علوم اجتماعی «غربی» موجود و تدوینِ از صفرِ یک علوم اجتماعی و انسانی «بومی» است. در چارچوب این منازعه است که تا امروز علوم اجتماعی همواره در مرکز توجه قدرت قرار داشته است. از یک سو تحلیل و تبیین علت مشکلات و نابسامانی‌ها از علوم اجتماعی خواسته می‌شود و از آن انتظار پیش‌بینی وضعیت آینده می‌رود (حتی در میان مخالفان علوم اجتماعی)؛ و از سوی دیگر از نازایی یا امتناع جامعه‌شناسی سخن رانده می‌شود (حتی در میان خود جامعه‌شناسان). در میانه این نزاع آنچه جا می‌ماند، بازاندیشی انتقادی در علم اجتماعی موجود در راه رسیدن به علوم اجتماعی «زمینه‌مند» است. نگاهی که از دوگانه‌سازی‌های مصنوعی «غربی-شرقی» یا «غرب‌گرایی-بومی‌گرایی» عبور کند و بتواند جامعه ایران را در زمینه‌ای جهانی و به‌عنوان بخشی از مناسبات کلان حاکم بر جهان قرار دهد و تحلیل کند. در صفحات روایت روزنامه «شرق»، گزارشی از پنل‌های این نشست‌ها که دانشجویان جامعه‌شناسی نوشته‌اند، برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

 

نشست زنان، جنبش اعتراضی و کردار روزانه در ششمین همایش ملی پژوهش اجتماعی-فرهنگی در جامعه ایران در حالی برگزار شد که جنبش زنان در بعد روزمرگی، تکنولوژیک و حافظه تاریخی بررسی شد.

در این نشست محمد رهبری در پژوهشی با عنوان «اعتراض‌های پاییز 1401 فراتر از اعتراضی زنانه و فمینیستی» گفت: وقایع پاییز 1401 پس از مرگ مهسا امینی، بی‌تردید یکی از مهم‌ترین رخدادهای سال‌های اخیر در ایران است. این حوادث، به‌ دنبال بازداشت مهسا امینی از سوی گشت ارشاد، به ‌کما رفتن او و سرانجام مرگش، رقم خورد. از همان لحظات آغازینِ پس از انتشار خبر 

به‌‌ کما رفتن مهسا امینی، کاربران شبکه‌های اجتماعی در توییتر و اینستاگرام، واکنشی گسترده‌ به این امر نشان دادند و با اعلام رسمی مرگ او، این واکنش‌ها به اوج رسیدند؛ آن‌‌چنان‌‌ که در بازه‌ای چهارروزه (از چهارشنبه 23 شهریور تا پایان شنبه 26 شهریور) بیش از 360 هزار توییت با حدود 11 میلیون لایک در توییتر منتشر شد و در اینستاگرام نیز مطالب مربوط به مهسا امینی و مرگ او ده‌ها میلیون لایک و کامنت گرفت و صدها هزار نفر به کمپین اعتراض علیه گشت ارشاد پیوستند.

او افزود: اما این واکنش‌ها فقط نتیجه مرگ مهسا امینی نبود و در زمینه‌ای بزرگ‌تر اتفاق افتاده بود. اعتراض‌ها به وجود گشت ارشاد، از ماه‌ها قبل شکل گرفته بود و حساسیت افکار عمومی به کسانی که تذکر حجاب می‌دهند، از قبل بالا رفته بود. این حساسیت، با انتشار ویدئوی درگیری سپیده رشنو با زنی که به او تذکر حجاب داده بود، در 25 تیر 1401 خود را نشان داد. در آن زمان بیش از 25 هزار توییت در این‌ زمینه منتشر شد. در فاصله‌ای کوتاه پس از بازداشت سپیده رشنو، در 28 تیر 1401 ویدئوی زنی در برابر ماشین گشت ارشاد منتشر شد که می‌کوشید ماشین را متوقف کند و فریاد می‌زد: «دخترم مریضه». این ویدئو نیز در شبکه‌های اجتماعی وایرال شد و اعتراض گسترده کاربران را به ‌دنبال داشت. هم‌زمان در اینستاگرام، کارزاری با عنوان «من محجبه و مخالف گشت ارشاد» آغاز شد و در طول یک روز بیش از 40 هزار نفر به آن پیوستند که عمدتا افراد محجبه بودند. چند روز بعد، کارزاری دیگر با عنوان «مخالف حجاب اجباری هستیم» در اینستاگرام آغاز شد که بیش از 700 هزار نفر به آن پیوستند.

رهبری در ادامه گفت: اعتراض به گشت ارشاد و قوانین حجاب پس از مرگ مهسا امینی، در این زمینه شکل گرفت. پس از مرگ مهسا امینی، کاربران شبکه‌های اجتماعی چندین روز در توییتر و اینستاگرام به این موضوع‌ها اعتراض کردند؛ اعتراض‌هایی که سرانجام به خیابان سرریز شد و نخستین موج گسترده آن، در روز دوشنبه 28 شهریورماه در بلوار کشاورز تهران نمایان شد. تصاویری از این اعتراضات که در آن روز و روزهای آغازینِ پس از آن مخابره شد، حاکی از اعتراض به اجبار حجاب بود. این اعتراضات به گشت ارشاد و اجبار حجاب، در کنار خلق شعار «زن، زندگی، آزادی» باعث شد این تصویر ایجاد شود که اعتراض‌های پاییز 1401 اعتراض‌هایی زنانه و فمینیستی بوده‌اند. با این ‌حال از آنجا ‌که اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی سه ماه طول کشید و از نظر جغرافیایی، در شهرها و استان‌های کشور بروز پیدا کرد، لازم بود تا از این تصویر اولیه فراتر رفت و به ابعاد این اعتراض‌ها نگاهی دقیق‌تر داشت. اعتراضات حتی به جغرافیای ایران محدود نماند و تعدادی از ایرانیان خارج از کشور در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، با این اعتراض‌ها همراه شدند؛ بنابراین احتمالا عوامل و انگیز‌ه‌های دیگری نیز در دامنه‌دارشدن این اعتراض‌ها مؤثر بوده‌اند. این در حالی است که تاکنون پژوهشی منسجم، به انگیزه‌های معترضان و عوامل منتهی به شکل‌گیری اعتراضاتی با این گستردگی نپرداخته است.

او درباره نتایج پژوهش خود گفت: یافته‌ها نشان می‌دهد که اگرچه در این حوادث موضوعات فمینیستی و زنانه پررنگ بوده است؛ اما محدود به این موضوعات نبوده و وجه غالب، ماهیت زندگی‌خواهانه آن بوده است. این امر، خود را هم در تحلیل محتوای توییت‌های «برای» نشان می‌دهد و هم در اطلس جغرافیایی اعتراض‌ها؛ جایی که مردمِ حاشیه مانند استان البرز و طبقه متوسط فرهنگی، اعتراضی پررنگ‌تر داشته‌اند. با توجه به ماهیت این وقایع و شهرها و استان‌های درگیر در آن، باید عوامل اقتصادی و فرهنگی و دغدغه سبک زندگی را به‌عنوان عوامل محرک اعتراضات، در کنار هم دید. تحلیل گروه‌های سیاسی مرتبط با این وقایع نیز مؤید این مسئله است که این اعتراضات، فراتر از موضوع‌های فمینیستی بوده و معترضان، از آمدن به خیابان انگیزه‌های مختلفی داشته‌اند. به‌ عبارت‌ بهتر هم‌زمان دلایل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته‌اند و می‌توان نتیجه گرفت که طبقه متوسط و طبقات ضعیف‌تری که هنوز از لحاظ فرهنگی خود را در کنار طبقه متوسط می‌دانند، احتمالا در این شرایط بیشترین مشارکت را داشته‌اند. دلیل این امر نیز محرومیت نسبی کاهشی است که این قشر از مردم تجربه کرده است. طبق نظریه‌های مرتبط با اعتراض‌های اجتماعی، مردمی که این نوع از محرومیت را تجربه کرده باشند، از پتانسیل بیشتری برای اعتراض برخوردارند. این محرومیت را نباید صرفا مترادف با محرومیت اقتصادی دانست؛ بلکه به معنای ازدست‌‌دادن امکاناتی است که این گروه از مردم پیش‌ازاین در اختیار داشته‌اند؛ اما حالا به‌ دلیل اقتصادی از آنها محروم شده‌اند. با این‌ حال این جمعیت معترض همچنان از ‌لحاظ فرهنگی، خود را متعلق به طبقه متوسط می‌داند و عوامل فرهنگی و سیاسی مرتبط با مطالبات سبک زندگی نیز یکی از عوامل مهم در ایجاد انگیزه‌های اعتراضی بوده است.

در ادامه حامد طاهری‌‌کیا نیز در پژوهشی با عنوان «تکوین حافظه انتقادی زنان ایرانی در وضعیت دیجیتال» گفت: ما با سیاست در وضعیت اکنون رویارویی داریم. در وضعیت اکنون است که شرایط برای جامعه با آینده‌ای متفاوت ممکن می‌شود. با ازدست‌رفتن زمانِ اکنون امکان‌های دگرگونی وضعیت تاریخی جامعه از دست می‌روند. شرایط از دست رفتن زمانِ اکنون موقعیتی است که وضعیت تاریخی شرایطش را بر موقعیت اکنون تحمیل می‌کند. تحمیل وضعیت تاریخی بر موقعیت اکنون به واسطه فرایند امتداد وضعیت تاریخی ایجاد می‌شود. امتداد وضعیت تاریخی شرایط بروز موقعیت‌های مادی متفاوت را از جامعه سلب می‌کند؛ زیرا امتداد وضعیت تاریخی اجازه نمی‌دهد تا گونه‌های متفاوت مادیت‌‌یافتن ایده‌ها امکان‌پذیر شود. از آنجایی که خود تکثر ایده‌ها و ایجاد تفاوت بین آنها در امتداد وضعیت تاریخی از بین می‌روند، میشل سر معتقد است که تکوین بدن از یک جایی به بعد به تکوین در ابزارها تبدیل شد. ابزارها امتداد بدن و اعضای آن هستند؛ اما امتداد بدن به‌ واسطه ابزارها فقط یک تحول ارگانیک نیست؛ بلکه درون هر تحول و تطور یک ایده نیز وجود دارد. به تأسی از فلسفله اسپینوزا درون هر پدیده‌ای ایده‌ای وجود دارد و گسترش ویژگی‌های پدیده بر‌اساس ایده‌ای است که درون آن وجود دارد. پس اگر امتداد وضعیت تاریخی جلوی آشکار‌شدن متفاوت ایده‌ها را بگیرد، شکل‌های متفاوت مادی‌شدن جهان هم به تعویق می‌افتد.

او افزود: از‌این‌رو حافظه به‌مثابه موقعیت آستانه‌ای بین جهان مادی و انتزاعی این امکان را دارد که از جهان مادی تأثیر بگیرد و سپس ذهن به تولید ایده‌ها برسد. حتی وقتی امتداد وضعیت تاریخی اجازه نمی‌دهد موقعیت اکنون به شرایط تولید ایده‌های متفاوت تبدیل شود؛ اما حافظه می‌تواند از مواجهه با جهان مادی به‌ گونه‌ای تأثیر بگیرد که ذهن برای امکان دریافت ایده‌های جدید آماده شود. در نتیجه، هدف اصلی ما این است که رویارویی حافظه زنان ایرانی با تکنولوژی دیجیتال امکان دارد به تکوین حافظه انتقادی آنها بینجامد.

او در ادامه گفت: برای تولید آینده ‌باید اید‌ه‌ها را تکرار کرد. اگر قرار است ایده‌ای عملیاتی شود، ‌باید آن ایده را تکرار کرد. تکرار ایده در فرایند تولید نشانه‌ها، زبان، بدن، روابط و تکنولوژی میسر است. ایده‌ها در تاریخ هستند و زمانِ اکنون شرایط به حرکت درآوردن آنهاست. تکرار به حرکت درآوردن ایده‌ها اهمیت دارد و تفاوت در ایجاد حرکت و حرکت‌کردن است. پس ایده‌ها در فرایند حرکت تغییر و دگرگونی ایجاد می‌کنند. تاریخ به ‌واسطه به حرکت درآوردن ایده‌ها دچار دگرگونی می‌شود و آینده‌ای متفاوت به وجود می‌آید. اعتراض زنان در پس از انقلاب دارای ایده‌های عدالت‌جویی و کسب حقوق اجتماعی بوده است؛ اما این ایده در طول تاریخ جامعه پساانقلابی ایران در موقعیت‌های مختلف به حرکت درآمده است. در هر دوره‌ای شکلی از حافظه انتقادی برای جنبش زنان ایران شکل گرفته است و هر دوره تاریخی به موقعیت حافظه آن دوره شکل داده است. به تأسی از برگسون، ما چگونگی حافظه در هر دوره تاریخی را حافظه محض نامیدیم. جنبش اعتراضی زنان در هر دوره دارای حافظه محض انتقادی ویژه آن دوره بوده است.

کیا توضیح داد: درون حافظه محض، موقعیت‌های حافظه‌های محلی و شخصی را داریم که توسط آن، فرد جریان زندگی روزمره را دریافت و ذخیره می‌کند. برگسون این حافظه را حافظه-تصویر می‌نامد. حافظه-تصویر درون حافظه محض هر دوره شکل می‌گیرد و زیرمجموعه‌ای از آن است. پس هرکدام از زنان دارای حافظه-تصویر از مصائبی هستند که در طول زندگی روزمره با آنها رویارو می‌شوند. اما مسئله این است که این حافظه‌-تصویرها چگونه به هم پیوند می‌خورند؟ این پیوند در فرایند تولید و به‌اشتراک‌گذاری تجربه‌ها میسر می‌شود. وضعیت دیجیتال و شبکه‌های ارتباطی دیجیتال این امکان را فراهم آورده است تا نه تنها موقعیت‌های بی‌عدالتی و مصائب، ضبط و تبدیل به اطلاعات قابل اشتراک‌‌گذاری شوند، بلکه شکل‌های اعتراضی هم قابل ضبط و تکثیر و اشتراک‌گذاری ‌می‌شوند.

او در پایان گفت: کنش انتقادی ویدا موحد به سرعت ضبط و در شبکه‌های اجتماعی گسترش پیدا کرد. این رخدادی منحصربه‌فرد در امکان تولید یادبود از این رخداد بود. عکس‌هایی که از ایستادن انتقادی او روی سکو ضبط شده بود هر سال در سالگرد آن دوباره از آرشیو‌های اطلاعاتی بیرون می‌آیند و در شبکه‌های اجتماعی چرخش پیدا می‌کنند. تکوین حافظه انتقادی در وضعیت دیجیتال منوط به ساخت آرشیو‌های اطلاعاتی انتقادی است که درون آن فایل‌های صوتی و تصویری انتقادی وجود دارند. این فایل‌ها در موقعیت‌های مختلف و یادبودها دوباره از آرشیو‌های اطلاعاتی انتقادی خارج می‌شوند و با چرخش بین افراد توجه‌ها را به خود جلب می‌کنند. تکرار یادبودها در وضعیت دیجیتال به گونه‌ای امکان‌پذیر شده است که هر گروه و خرده‌فرهنگی می‌تواند یادبودهای خودش را بسازد و در بین اعضایش چرخش دهد. تکرار یادبودها به پیشبرد ایده‌ها و تولید هویت‌های انتقادی کمک می‌کند.

کیا اشاره کرد: پس از رخداد ویدا موحود، رخداد مهسا امینی دیگر رخدادی بود که یک سال پس از آن دوباره جریان‌گرفتن یادبود برای آن رقم خورد. تصاویر مهسا امینی و خرده‌رخدادهایی که در این اتفاق رخ داده بودند دوباره جریان پیدا کردند. دوباره درهای آرشیو‌های اطلاعاتی انتقادی که درباره رخداد زن، زندگی، آزادی به وجود آمده بودند گشوده شدند و فایل‌های تصویری آن به چرخش درآمدند و به تکرار تولید حافظه انتقادی دامن زدند. از این ‌رو، جنبش‌های اجتماعی در وضعیت دیجیتال را باید در تنیدگی با نیروهای غیرانسانی تکنولوژی دیجیتال در نظر گرفت. حافظه بیولوژیک انسان در تنیدگی با حافظه ماشین به ایجاد حافظه انتقادی گسترده در پیوند با جنبش‌های اعتراضی منجر شده است. خرده‌فرهنگ‌ها و گروه‌هایی که ایده‌هایی برای گسترش عدالت و احقاق حقوق خود دارند هر کدام این امکان را دارند تا آرشیو‌های اطلاعاتی خودشان را بسازند. آرشیو‌های اطلاعاتی انتقادی، تکرار یادبودها، تولید اطلاعات از رخداد و کنش‌های اعتراضی، تولید نماها و نشانه‌ها و چرخش دادن آنها، و تولید حافظه انتقادی ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی در وضعیت دیجیتال هستند که جنبش انتقادی زنان ایران هم در این ویژگی‌ها شکل گرفته است.

کمال رضوی نیز گفت: در طول سده 1300 جامعه ایران صحنه کشمکش‌های اجتماعی فراوانی بوده است اما یکی از عناصر ثابت این کشمکش‌ها، خواست زنان برای مشارکت و حقوق بیشتر (و بلکه برابر با مردان) است. در گذار از ابتدای سده مذکور به پایان آن، ادبیات، لحن و کلیدواژگان روحانیت و به‌طورکلی قاعده‌گذاری‌های اخلاقی، اجتماعی و فقهی آن در مسائل مربوط به زنان، تحولی قابل ‌توجه می‌یابد و به قواعد و ادبیاتی می‌رسیم که اصل حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را پذیرفته و تنها درصدد آن است که ایفای نقش زنان در خانواده به‌ عنوان همسر و مادر، دچار تنزل و بی‌اعتنایی نشود. اکنون مسئله حتی برای محافظه‌کارترین آنها این است که حضور زنان در صحن جامعه، با کمترین ضرر برای تقسیم‌ کار جنسیتی- که طبیعی و تکوینی پنداشته می‌شود- همراه باشد.

او در پایان گفت: یگانه‌راه تحقق برابری جنسیتی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی‌-حقوقی، اقتصادی و فرهنگی- به‌گونه‌ای که این امر پایدار، کم‌هزینه و مؤثر باشد- فعالیت مستمر زنانه در زیر پوست جامعه است. به گونه‌ای که از تبدیل‌شدن به جنبش حاد سیاسی با هزینه‌های هنگفت پرهیز دارد، صرفه‌جویانه و زنانه است، با خشونت و به‌صورت «زود و زور» در پی تحقق منویات خود نیست، بلکه در عین سخت‌جانی و پشتکار، خصلت غیرخشونت‌آمیز، حمایتگرانه و مصالحه‌جویانه دارد، با تمامی نهادها و قواعد پدرسالارانه از خانه و خانواده تا محیط درس و کار و خیابان و بازار برای دست‌یابی به حقوق مسلم خود کلنجار می‌رود، گاه وارد زورآزمایی و مواجهه می‌شود اما درصدد بنیان‌برافکنی و نزاع مداوم و حذف نیست، از نقاط ‌عطف و بزنگاه‌ها بهره می‌جوید اما بنیان آن بر بزنگاه نیست، بلکه در متن زندگی روزمره مسیر تحقق را می‌جوید و پیش می‌رود.

همچنین در این نشست، کوثر محمدی‌هنجروئی و افسانه توسلی درخصوص «تحلیل محتوای نظرات جامعه‌شناسان پیرامون وجوه زنانه رخدادهای 1401 در ایران» و زیور شیبانی، الهام شیردل و حسین ابراهیم‌زاده‌آسمین درخصوص «بررسی تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر نگرش نسبت به نابرابری اجتماعی» تحلیل خود را ارائه دادند. مدیریت این نشست را شیوا علینقیان بر عهده داشت.