مروری بر کتاب «ممنوع عشق»
راز مرگ شاعر
رسانه تخصصی معرفی کتاب «برگبرگ» در برگ پیشرو به معرفی کتاب «ممنوع عشق: راز مرگ شاعر کولیها، فدریکو گارسیا لورکا» میپردازد. این رمان بهتازگی به قلم علیرضا حسنزاده و با نام فرعی «راز مرگ شاعر کولیها، فدریکو گارسیا لورکا» توسط انتشارات روزنه در ۳۶۰ صفحه و با قیمت ۲۵۵ هزار تومان به چاپ رسیده است.
امیر هاشمی مقدم-عضو هیئتعلمی دانشگاه مازندران: رسانه تخصصی معرفی کتاب «برگبرگ» در برگ پیشرو به معرفی کتاب «ممنوع عشق: راز مرگ شاعر کولیها، فدریکو گارسیا لورکا» میپردازد. این رمان بهتازگی به قلم علیرضا حسنزاده و با نام فرعی «راز مرگ شاعر کولیها، فدریکو گارسیا لورکا» توسط انتشارات روزنه در ۳۶۰ صفحه و با قیمت ۲۵۵ هزار تومان به چاپ رسیده است.
فدریکو گارسیا لورکا (۱۸۹۸-۱۹۳۶) که جزو نامدارترین شاعران و نویسندگان تئاتر اسپانیا در سده بیستم بود، زندگی کوتاه اما پرفرازونشیبی داشت. آثار او نهتنها در اسپانیا بلکه در سراسر جهان با استقبالی چشمگیر روبهرو شد. در ایران نیز از سال ۱۳۴۷ که گزیدهای از آثارش را انتشارات امیرکبیر به چاپ رساند تا به امروز، آثاری از او به فارسی برگردانده و منتشر شده است.
آخرین اثر در این زمینه رمانی است نه از فدریکو، بلکه درباره او که به قلم علیرضا حسنزاده به نگارش در آمده است. حسنزاده که پیش از این رمانهایی همچون «تهران، آدمها و کلاغها» (۱۳۹۶)، «نادرشاه و دختر کولی» (۱۳۹۸)، «پریکشی» (۱۳۹۹) و «تراژدی خریت» (۱۳۹۹) را در کارنامه خود دارد، در رمان «کتاب ممنوع عشق» با عنوان فرعی «راز مرگ شاعر کولیها»، زندگی این شاعر برجسته اسپانیا را دستمایه داستان کرده است. مرگ فدریکو در ۳۸ سالگی و به دست پارتیزانها، علیرغم گذشت نزدیک به ۹۰ سال، همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده و فرضیات زیادی درباره آن مطرح شده است. به نظر میآید که نویسنده برای همین از «راز مرگ شاعر» در عنوان رمانش بهره برده است.
فدریکو زاده گرانادا در اسپانیا بود؛ شهری که کولیها حضوری پررنگ در آنجا دارند و همین بهانه خوبی برای نویسنده انسانشناس این رمان بود تا زندگی کولیها در گرانادا را مرکز رویدادهای رمانش قرار دهد. هرچند نویسنده جغرافیای اثرش را از گرانادا فراتر برده و هند و بهویژه ایران را نیز وارد داستان کرده است. حسنزاده همچون دیگر آثارش (برای نمونه «پریکشی» که چندین بار در این رمان مستقیما به آن ارجاع داده میشود و همچنین «تراژدی خریت»)، نقشی مهم -اما نه محوری- به زادگاه خود گیلان نیز میدهد. بنابراین در رمان، کولیها و اجداد شاعر را میبینیم که بین گرانادا و جنگلهای شمال مدام در رفتوآمدند. همچنانکه داستان رمان با رویدادهای سیاسی ایران همچون کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دادگاه مصدق (صص: ۱۰ و ۱۹۴) همزمانی و مشابهت مییابد (اگرچه مرگ فدریکو پیش از این تاریخ بوده و این اغتشاش زمانی به نظر ناخواسته از دست نویسنده در رفته باشد). حتی انارهای گرانادا با سروهای بلندقامت ایران ترکیب شده تا درختان انار بسیار بلندی بیافریند. از مشی و مشیانه (۹۲) تا ریرا (فرشته بهار و طبیعت در فرهنگ مازندران) نیز در این رمان به فراوانی استفاده شده است. به جز اینها، ایراندوستی نویسنده نیز در اثر به خوبی پیداست؛ چه آنجا که سخن از رواج زبان فارسی در گذشته باکو به زبان میراند (ص: ۲۶۵) و چه آنجا که به شنیدهها درباره اصالت ایرانی بلغاریها اشاره دارد (ص: ۲۰۱).
نقش نمادها در این رمان پررنگ است. سبزی برگهای انار و بهویژه سرخی دانههایش نشان زندگی و خون درون رگهاست. برف و زمستان نشان از حضور نیروهای شر دارد. در عوض، کولیها در این رمان نماد انسانهای آزاده، شاعر، قصهگو و... هستند. هر کجا کولیها ساز میزنند، سربازان سلاحها را به زمین گذاشته و همراه آنان به رقص در میآیند. برای همین است که نیروهای شر از کولیها متنفرند و تلاش دارند آنان را به هر روش ممکن، از بین ببرند. نیروهای شر را در این رمان در کنار و متحد با یکدیگر و علیه عشق میبینیم؛ از سربازان مغول گرفته تا آدولف (هیتلر) و فرانکو، دیکتاتور اسپانیا. زمستان و یخبندان هزار ساله ارمغان اینهاست. فدریکو بهویژه هنگام کشته شدن به مسیح تشبیه میشود. فرانکو دستور میدهد: «یه درخت انار روی کولش بذارین، یه تاجم روی سرش مثه تاج انار» (۳۴۶). «کوه دلدادگان» که «تنها به چشم آدمهای عاشق ظاهر میشود. کوهی واقعی که از جنس رؤیاست و تنها یک عاشق آن هم با سختی زیاد میتواند به قله آن صعود کند» (۳۵۰). ققنوس که نهتنها بخش خیر وجود هر انسانی است، بلکه نمادی از عاشقهاست که نمیمیرند، که با نگارش قصه عشق زندگیشان دوباره به دنیا میآیند.
نام کتاب اشاره به «کتاب ممنوع عشق» در رمان دارد که توسط پیرزن کولی (مادر کولیجان) دارای قدرت پیشگویی، برای شاعر ایرانی (راد) گفته شده و سپس راد آن را به زبان فارسی به نگارش در میآورد. فرانکو و نیروهای شر به دنبال دستیابی به این کتاب هستند تا بتوانند بر پایه آن راز کولیها و عشق را دریابند و آن را از میان ببرند. در نقطه مقابل، کولیها، شاعر ایرانی و فرزندش تلاش دارند آن را از دید نیروهای شر پنهان بدارند. در بخشی از این کتاب ممنوع عشق که نباید به دست نیروهای شر بیفتد میخوانیم:
«این قصه، داستان آدمهایی از دو سرزمین متفاوت اما همسرشت و همزاد است: میکائیل و میخائیل، قاضی آزما و فرانکو، فرانکوی کوچک و فرانکوی بزرگ، شیوا و هزاران دختر کولی چون او. کتاب ممنوع عشق تنها یک کتاب نیست. هر عاشقی کتاب ممنوع عشق خود و همقطارانش را خواهد نوشت. این کتاب از میخائیل و شیوا و مردان و زنان همعصر او تا حدود نیمه قرن بیست سخن میگوید. از آنها که با عشق زیستند و از آنها که با نفرت و میل به کشتن عشق. این تنها فرانکوی کوچک اهل صوفیه نبود که در کابوسهایش وقتی به آینه چشم میدوخت، بر جای تصویر خود اژدهایی میدید. قاضی آزما همزاد او هم در جایی دور از او چنین بود. آن دو زمانی که از پس کودکیشان ققنوس وجود خود را کشتند و اژدهای وجود خود را به سروری و اربابی پذیرفتند، همه چیز را از یاد بردند...» (۳۳۹).
و در جایی دیگر میخوانیم: «کتاب ممنوع عشق هزاران فصل داره که هر فصلش رو یه عاشق مینویسه. اون هم وقتیه که به دنبال دلدارش میره به اوج کوه دلدادگان. اون یه قله جدید از این کوه رو خلق میکنه و یه فصل جدید از این کتاب نوشته میشه» (۳۵۶).
«کتاب ممنوع عشق» متنی روان و سلیس دارد، اگرچه بهویژه در گفتوگوها که زبان محاورهای را به کار میبرد، متن یکدست نیست و گاه با چند شیوه نگارش یک واژه روبهرو میشویم. همچنین در گفتوگوها میشد به جای کاربرد جملات و عباراتی همچون: «به او جواب داد»، «به او گفت»، «دختر گفت»، «مرد گفت» و... برای جابهجایی فاعلان گفتوگو و دیالوگ، با علامت مثبت (+) و منفی (-) شیفت دیالوگ را مشخص کرد.
همچنین برخی اطلاعات و توضیحات رمان بر پایه گفتوگوهای تصنعی یا حتی حرف زدن شخصیت با خودش به خواننده منتقل میشود (برای نمونه ص: ۹۶)، که نقطه ضعفی است برای این اثر بهطور مشخص و دیگر آثار حسنزاده بهطور کلی. اما جدای از این ایرادات جزئی، ساختار رمان خوشخوان و سلیس است. بهویژه از آنجا که نویسنده انسانشناس و پژوهشگر فرهنگ عامه نیز هست، جابهجا در دل رمان اطلاعاتی حاشیهای درباره برخی عناصر فرهنگی، رویدادهای تاریخی، شخصیتهای مهم و... ارائه میدهد و دستکم خواننده را نسبت به آنها کنجکاو میکند.