تبعات چندوجهی انتخاب شهردار
عبدالله مؤمنی . فعال دانشجویی
بعد از رفتن آقای نجفی از شهرداری تهران که کارنامهای مقبول از شفافیت و مقابله با فساد را در شهرداری تهران از خود در این دوره کوتاه به جا گذاشت. شورای شهر تهران مجددا باید دست به یک انتخاب بزرگ بزند، انتخابی که پیامدها و آثارش در کلیت حرکت اصلاحطلبی دوران جدید نقش دارد. تفسیر این تأثیر به باور نگارنده چنین است که در انتخاباتهای اخیر، جهتگیری انتخاب به سمت کاهش حضور تندروها در نهاد تقنینی و اجرایی کشور بود و این نتایج در پرتو ائتلافی ملی بین نیروهایی از راست معقول (اعتدالگرایان)، اصلاحطلبان و نیروهای دموکراسیخواه و فعالان مدنی به دست آمد با این تفاوت که در مجلس و دولت اصلاحطلبان غلبه و تفوق ندارند و بلکه بهعنوان بخشی از شرکای راهبردی اعتدالگرایان عمل میکنند، اما در شورای تهران لیست اصلاحطلبان بهطورکامل رأی آورد و این بدون تأیید بزرگان و رهبران اصلاحطلبان امکان نمییافت؛ یعنی مردم و نیروهای سیاسی و مدنی با اعتماد به سران اصلاحات به این لیستها که بسیاری از آنان چهرههای ناشناخته بودند، رأی دادند و همین مسئولیت اصلاحطلبی را بر دوش شورا میگذارد و انتظار عمومی طی این طریق است.
شهرداری تهران مجموعهای گسترده است و نقشش بر ادارهکردن و ساماندادن به وضعیت شهری بر کسی پوشیده نیست، ازاینرو شورا و شهردار مسئولیتی دارند که کارنامه آنها در رصد روزمره شهروندان است و این مسئولیت و عملکرد، مستلزم پاسخگویی در سطح دستگاهی و سازمانی و نیز در سطح کلانتر جریان اصلاحات است.
اصلاحطلبان در تجربه شورای اول پرتنش و بدون انسجام ظاهر شدند و این بر مدیریت شهری مؤثر بود، یعنی نتوانستند موفقیت در انتخابات را به سازوکار شهری تسری دهند و مدلی از مدیریت شهری با رویکرد ارتقای سطح عملکردی را بیافرینند، اختلافات درونی بر اصلاح سامان شهری چیره شد، اکنون بیم آن میرود که در این شورا نیز اختلافات درونجریانی یا منفعتطلبی فرقهای تداعیکننده آن تجربه باشد.
با درسآموزی از آن تجربه که عملا سنگ بنای یأس مردم و قهر با صندوقهای رأی را موجب شد و منجر به ناامیدی مردم به امکان کارآمدی اصلاحطلبان و دوری از روندهای مشارکت سیاسی و انتخاباتمحور شد، حال در شرایط فعلی که تجربه ناموفق و ناامیدکننده شورای شهر اول اصلاحطلبان را در چند انتخابات پیاپی سخت غافلگیر کرد؛ اکنون روی سخن با شورای شهر کنونی است که چالش اخیر فشار بر شهرداری و شورا را تجربه کرد و تجربه یک انتخاب که از روز نخست انتخابش مانند یک راز عمومی برای عمده کنشگران و فعالان مدنی و سیاسی و اجتماعی آشکار شد که موانع بیرون از شورا نخواهد گذاشت عمری بیش از چند ماه بر مدیریت شهری تهران بگذرد.
اکنون انتظار میرود روند تجربهشده، شورا را به این آگاهی برساند که باید چه ظرافتهایی را در نظر بگیرد و البته حساسیتهای بهوجودآمده چالشهای پیشروی مبارزه با فساد و شفافیتها را آشکارتر کرد و نشان داد راهی دشوار و ناهموار پیشِروی شوراست، بنابراین اکنون وقوف جدیتر به زمینه واقعی کار در بسترهای نظام شهری یافته است. علاوه بر چالشها و مشکلات داخلی و درونی مدیریت شهری و آواربرداری از شهرداری بیسامان ناشی از مدیریت پرخرج و ناکارآمد شهرداری دوره قبل، این فشارها و چالشها در عرصهای فراتر از شهرداری منشأ دارد و خود را به همه عرصهها از جمله شهرداری تحمیل کرده است و برای برونرفت از آن نیز باید برای دو وجه چالشهای درونی و بیرونسازمانی آن تدبیر کرد وگرنه تکرار چالشی از جنس رفتن و خروج آقای نجفی، دور از ذهن نیست، البته این به معنای آن نیست که ملاحظات بر تحقق مطالبات شهری مردم و رأیدهندگان تفوق یابد که آن نشانه پشتکردن به رأی مردم و بیراهه است.
شهروندان از اثر رأی خود انتظار دارند و مطالبه مبارزه سازمانیافته با فساد سیستماتیک در شهرداری اولویتی بدون مماشات است، اما این خواست بدون تکیه بر پایگاه جریانی و سرمایه اجتماعی ناشی از آن امکانپذیر نیست، زیرا واضح است که همگامی و همراهی همه اصلاحطلبان با یکدیگر نیز بهطور واقعی تأثیرات حداقلی بر ساخت قدرت خواهد گذاشت. همین ضرورت هماندیشی جریان اصلاحات و وفاق درونی آنها را اجتنابناپذیر میکند. این ضرورت، مسئولیتپذیری مؤیدان لیست یعنی رهبران جبهه اصلاحات را با خود دارد، ازاینرو اگر شورای شهر تهران صرفا بنا به وزنکشیهای حزبی و رقابتهای تنگ ناشی از آن دست به انتخاب بزند، اینگونه انتخاب حتما تفرق را به جای وفاق خواهد نشاند و شورا را مستهلک خواهد کرد و منافع گروهی و فردی جای منافع شهر و در سطحی کلانتر منافع ملی و صلاح جریان اصلاحات را خواهد گرفت.
بعد از رفتن آقای نجفی از شهرداری تهران که کارنامهای مقبول از شفافیت و مقابله با فساد را در شهرداری تهران از خود در این دوره کوتاه به جا گذاشت. شورای شهر تهران مجددا باید دست به یک انتخاب بزرگ بزند، انتخابی که پیامدها و آثارش در کلیت حرکت اصلاحطلبی دوران جدید نقش دارد. تفسیر این تأثیر به باور نگارنده چنین است که در انتخاباتهای اخیر، جهتگیری انتخاب به سمت کاهش حضور تندروها در نهاد تقنینی و اجرایی کشور بود و این نتایج در پرتو ائتلافی ملی بین نیروهایی از راست معقول (اعتدالگرایان)، اصلاحطلبان و نیروهای دموکراسیخواه و فعالان مدنی به دست آمد با این تفاوت که در مجلس و دولت اصلاحطلبان غلبه و تفوق ندارند و بلکه بهعنوان بخشی از شرکای راهبردی اعتدالگرایان عمل میکنند، اما در شورای تهران لیست اصلاحطلبان بهطورکامل رأی آورد و این بدون تأیید بزرگان و رهبران اصلاحطلبان امکان نمییافت؛ یعنی مردم و نیروهای سیاسی و مدنی با اعتماد به سران اصلاحات به این لیستها که بسیاری از آنان چهرههای ناشناخته بودند، رأی دادند و همین مسئولیت اصلاحطلبی را بر دوش شورا میگذارد و انتظار عمومی طی این طریق است.
شهرداری تهران مجموعهای گسترده است و نقشش بر ادارهکردن و ساماندادن به وضعیت شهری بر کسی پوشیده نیست، ازاینرو شورا و شهردار مسئولیتی دارند که کارنامه آنها در رصد روزمره شهروندان است و این مسئولیت و عملکرد، مستلزم پاسخگویی در سطح دستگاهی و سازمانی و نیز در سطح کلانتر جریان اصلاحات است.
اصلاحطلبان در تجربه شورای اول پرتنش و بدون انسجام ظاهر شدند و این بر مدیریت شهری مؤثر بود، یعنی نتوانستند موفقیت در انتخابات را به سازوکار شهری تسری دهند و مدلی از مدیریت شهری با رویکرد ارتقای سطح عملکردی را بیافرینند، اختلافات درونی بر اصلاح سامان شهری چیره شد، اکنون بیم آن میرود که در این شورا نیز اختلافات درونجریانی یا منفعتطلبی فرقهای تداعیکننده آن تجربه باشد.
با درسآموزی از آن تجربه که عملا سنگ بنای یأس مردم و قهر با صندوقهای رأی را موجب شد و منجر به ناامیدی مردم به امکان کارآمدی اصلاحطلبان و دوری از روندهای مشارکت سیاسی و انتخاباتمحور شد، حال در شرایط فعلی که تجربه ناموفق و ناامیدکننده شورای شهر اول اصلاحطلبان را در چند انتخابات پیاپی سخت غافلگیر کرد؛ اکنون روی سخن با شورای شهر کنونی است که چالش اخیر فشار بر شهرداری و شورا را تجربه کرد و تجربه یک انتخاب که از روز نخست انتخابش مانند یک راز عمومی برای عمده کنشگران و فعالان مدنی و سیاسی و اجتماعی آشکار شد که موانع بیرون از شورا نخواهد گذاشت عمری بیش از چند ماه بر مدیریت شهری تهران بگذرد.
اکنون انتظار میرود روند تجربهشده، شورا را به این آگاهی برساند که باید چه ظرافتهایی را در نظر بگیرد و البته حساسیتهای بهوجودآمده چالشهای پیشروی مبارزه با فساد و شفافیتها را آشکارتر کرد و نشان داد راهی دشوار و ناهموار پیشِروی شوراست، بنابراین اکنون وقوف جدیتر به زمینه واقعی کار در بسترهای نظام شهری یافته است. علاوه بر چالشها و مشکلات داخلی و درونی مدیریت شهری و آواربرداری از شهرداری بیسامان ناشی از مدیریت پرخرج و ناکارآمد شهرداری دوره قبل، این فشارها و چالشها در عرصهای فراتر از شهرداری منشأ دارد و خود را به همه عرصهها از جمله شهرداری تحمیل کرده است و برای برونرفت از آن نیز باید برای دو وجه چالشهای درونی و بیرونسازمانی آن تدبیر کرد وگرنه تکرار چالشی از جنس رفتن و خروج آقای نجفی، دور از ذهن نیست، البته این به معنای آن نیست که ملاحظات بر تحقق مطالبات شهری مردم و رأیدهندگان تفوق یابد که آن نشانه پشتکردن به رأی مردم و بیراهه است.
شهروندان از اثر رأی خود انتظار دارند و مطالبه مبارزه سازمانیافته با فساد سیستماتیک در شهرداری اولویتی بدون مماشات است، اما این خواست بدون تکیه بر پایگاه جریانی و سرمایه اجتماعی ناشی از آن امکانپذیر نیست، زیرا واضح است که همگامی و همراهی همه اصلاحطلبان با یکدیگر نیز بهطور واقعی تأثیرات حداقلی بر ساخت قدرت خواهد گذاشت. همین ضرورت هماندیشی جریان اصلاحات و وفاق درونی آنها را اجتنابناپذیر میکند. این ضرورت، مسئولیتپذیری مؤیدان لیست یعنی رهبران جبهه اصلاحات را با خود دارد، ازاینرو اگر شورای شهر تهران صرفا بنا به وزنکشیهای حزبی و رقابتهای تنگ ناشی از آن دست به انتخاب بزند، اینگونه انتخاب حتما تفرق را به جای وفاق خواهد نشاند و شورا را مستهلک خواهد کرد و منافع گروهی و فردی جای منافع شهر و در سطحی کلانتر منافع ملی و صلاح جریان اصلاحات را خواهد گرفت.