داعیههای هنر
«از اندیشههایی که درهم و نامناسب فراهم آمده باشد بیزارم؛ من فقط چیزی را میفهمم که بهروشنی بیان شده، بهطور منطقی تدوین یافته و آنگاه بهروی کاغذ آمده باشد.» این گفته پرودون بهقولِ ماکس رافائل هنوز هم مصداق دارد، چراکه «هرکس که از پاریس دیدن کند و با نقد مارکسیستی آشنا باشد از دریافت این نکته که اندیشههای پرودون هنوز تا چهاندازه در سیاستمداران، روشنفکران و حتی هنرمندان کمونیست فرانسه تاثیر دارد شگفتزده خواهد شد. زیرا بسیاری از هنرمندان خاستگاهی خردهبورژوایی دارند و کمونیسمشان بهجای آنکه سلاحی موثر در فعالیتهای عملی باشد بیشتر به کار حمایت عاطفی آنان میآید.» رافائل، در کتابِ «سه پژوهش در جامعهشناسی هنر» روایتی از افکارِ پرودون و مارکس و پیکاسو بهدست داده است. این کتاب که اخیرا با ترجمه اکبر معصومبیگی در نشر «بان» منتشر شده و پیشتر در اواخر دهه هفتاد در نشر آگه چاپ شده بود، شاملِ سه مقاله است: «پرودون و جامعهشناسی هنر»، «نظریه مارکسیستی هنر» و «پیکاسو» و البته پیشگفتاری که در آن مترجم به معرفی رافائل و سیرِ تفکر او پرداخته. رافائلِ آلمانیتبار پیش از جنگ جهانی اول در مونیخ و برلین فلسفه و هنر خواند و در دهه بیست به ایرادِ سخنرانیهایی درباره تاریخ و فلسفه مارکسیستی پرداخت که شالوده کتابِ «داعیههای هنر» را فراهم آورد. پس از بهقدرترسیدن هیتلر و رژیم نازی در آلمان، رافائل به سوئیس و فرانسه رفت و در آنجا «پرودون، مارکس، پیکاسو» را بهچاپ رساند. در نظرِ رافائل پژوهشهای داعیههای هنر فقط با یک بخش از وظیفه پژوهنده سروکار دارد و آن وظیفه درک آثار هنری بهمنزله اثر هنری است و بهتعبیر مترجم این مقالات فقط به ادراک اثر هنری در ویژگیهای آن بهمنزله یک ساختار زیباییشناختی نسبتا خودمختار میپردازد و مسلم است که بدون این کار پیوندِ یک اثر هنری خاص و یک موقعیت تاریخی معین مبهم و پوشیده میماند، چنانکه در کتاب حاضر نیز رافائل در تحلیلهای تاریخی و اجتماعی خود به تجزیهوتحلیل فرمالیستی آثار روی میآورد. ازسوی دیگر رافائل آگاه بود که بدون ملاحظه اوضاع تاریخی و شیوههای اخلاقِ حاکم بر هر عصر تحلیل اثر هنری به فرمالیسمی میانجامد که پیوند هنر با تاریخ اندیشه را ناممکن میگرداند، پس آغازگاهِ خود را اوضاعواحوال تاریخی قرار میدهد و با همین شیوه پژوهش پرودون، مارکس، پیکاسو و فصلِ گرنیکا را در داعیههای هنر تکمیل میکند. مترجمِ کتاب با تسلط بر سیر تاریخی تفکر و فلسفه هنر، در پیشگفتارش به شرحِ هسته اصلی مقالات میپردازد. اینکه رافائل در مقاله نخست، به آرمانشهرخواهی و وارثان امروزی پرودون که انتزاعهای عینی یا سوررئالیسم انقلابی پدید میآورند حمله میبرد و دیدگاههای خود درباره ماهیت ایده هنری و تمایز میان قلمروِ هنر، علم و فلسفه را بیان میکند. مقاله دوم به نقدِ نظریه ایدئالیستی و آرمانشهرخواهی پرودون اختصاص دارد و از این منظر مقاله مهمی است که با رویکردی نو به نکته بحثانگیز مارکس در دیباچه 1857 «مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی» پرداخته است. در مقاله سوم نیز، رافائل تکامل هنری پیکاسو را بررسی میکند، چهرهای که هم خودش و هم عصر او دستخوش متعارضترین تنشها بود و از این رهگذر او بحثهای نظری خود را به زمینههای هنر و سیاست معاصر بسط میدهد.
«از اندیشههایی که درهم و نامناسب فراهم آمده باشد بیزارم؛ من فقط چیزی را میفهمم که بهروشنی بیان شده، بهطور منطقی تدوین یافته و آنگاه بهروی کاغذ آمده باشد.» این گفته پرودون بهقولِ ماکس رافائل هنوز هم مصداق دارد، چراکه «هرکس که از پاریس دیدن کند و با نقد مارکسیستی آشنا باشد از دریافت این نکته که اندیشههای پرودون هنوز تا چهاندازه در سیاستمداران، روشنفکران و حتی هنرمندان کمونیست فرانسه تاثیر دارد شگفتزده خواهد شد. زیرا بسیاری از هنرمندان خاستگاهی خردهبورژوایی دارند و کمونیسمشان بهجای آنکه سلاحی موثر در فعالیتهای عملی باشد بیشتر به کار حمایت عاطفی آنان میآید.» رافائل، در کتابِ «سه پژوهش در جامعهشناسی هنر» روایتی از افکارِ پرودون و مارکس و پیکاسو بهدست داده است. این کتاب که اخیرا با ترجمه اکبر معصومبیگی در نشر «بان» منتشر شده و پیشتر در اواخر دهه هفتاد در نشر آگه چاپ شده بود، شاملِ سه مقاله است: «پرودون و جامعهشناسی هنر»، «نظریه مارکسیستی هنر» و «پیکاسو» و البته پیشگفتاری که در آن مترجم به معرفی رافائل و سیرِ تفکر او پرداخته. رافائلِ آلمانیتبار پیش از جنگ جهانی اول در مونیخ و برلین فلسفه و هنر خواند و در دهه بیست به ایرادِ سخنرانیهایی درباره تاریخ و فلسفه مارکسیستی پرداخت که شالوده کتابِ «داعیههای هنر» را فراهم آورد. پس از بهقدرترسیدن هیتلر و رژیم نازی در آلمان، رافائل به سوئیس و فرانسه رفت و در آنجا «پرودون، مارکس، پیکاسو» را بهچاپ رساند. در نظرِ رافائل پژوهشهای داعیههای هنر فقط با یک بخش از وظیفه پژوهنده سروکار دارد و آن وظیفه درک آثار هنری بهمنزله اثر هنری است و بهتعبیر مترجم این مقالات فقط به ادراک اثر هنری در ویژگیهای آن بهمنزله یک ساختار زیباییشناختی نسبتا خودمختار میپردازد و مسلم است که بدون این کار پیوندِ یک اثر هنری خاص و یک موقعیت تاریخی معین مبهم و پوشیده میماند، چنانکه در کتاب حاضر نیز رافائل در تحلیلهای تاریخی و اجتماعی خود به تجزیهوتحلیل فرمالیستی آثار روی میآورد. ازسوی دیگر رافائل آگاه بود که بدون ملاحظه اوضاع تاریخی و شیوههای اخلاقِ حاکم بر هر عصر تحلیل اثر هنری به فرمالیسمی میانجامد که پیوند هنر با تاریخ اندیشه را ناممکن میگرداند، پس آغازگاهِ خود را اوضاعواحوال تاریخی قرار میدهد و با همین شیوه پژوهش پرودون، مارکس، پیکاسو و فصلِ گرنیکا را در داعیههای هنر تکمیل میکند. مترجمِ کتاب با تسلط بر سیر تاریخی تفکر و فلسفه هنر، در پیشگفتارش به شرحِ هسته اصلی مقالات میپردازد. اینکه رافائل در مقاله نخست، به آرمانشهرخواهی و وارثان امروزی پرودون که انتزاعهای عینی یا سوررئالیسم انقلابی پدید میآورند حمله میبرد و دیدگاههای خود درباره ماهیت ایده هنری و تمایز میان قلمروِ هنر، علم و فلسفه را بیان میکند. مقاله دوم به نقدِ نظریه ایدئالیستی و آرمانشهرخواهی پرودون اختصاص دارد و از این منظر مقاله مهمی است که با رویکردی نو به نکته بحثانگیز مارکس در دیباچه 1857 «مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی» پرداخته است. در مقاله سوم نیز، رافائل تکامل هنری پیکاسو را بررسی میکند، چهرهای که هم خودش و هم عصر او دستخوش متعارضترین تنشها بود و از این رهگذر او بحثهای نظری خود را به زمینههای هنر و سیاست معاصر بسط میدهد.