|

حمله برخی جریان‌های سیاسی به اصلاحات به بهانه قتل همسر دوم نجفی

تراژدي اخلاق سياسي

مهرشاد ايماني : محمدعلي نجفي روز گذشته آن‌قدر فضاي خبري را در اختيار خود گرفت كه تقريبا عموم اخبار سياست داخلي و حتي خارجي به حاشيه رفت. او با يك طغيان همه‌جانبه علاوه بر آنكه به حيات همسر دومش پايان داد، خود را نيز نابود كرد تا در يك ‌صبح تا بعد‌از‌ظهر، چهره يك سياست‌مدار آرام، اخلاق‌مدار و روادار تبديل به يك قاتل شود و همگان يا از فرط غم حادثه اظهار تأسف كنند يا آنكه از سرمستي به‌دست‌آوردن بهانه‌اي براي رسیدن به اهداف سياسي و جناحي كينه‌هاي خود را روانه كاغذهاي مطبوعات يا صفحات خبرگزاري‌ها كنند. نكته در همين‌جاست كه قتلي رخ داده، متهم به قتل دستگير شده و از قضا همان متهم نيز به مباشرت در قتل اقرار كرده است و تا اينجاي كار در روند پيگيري قضائي خلل خاصي مشاهده نمي‌شود؛ اما آنچه نامعلوم به‌ نظر مي‌رسد، اين است كه چرا عده‌اي از يك حادثه جنايي چنين بهره‌برداري‌هاي جناحي‌اي مي‌كنند؟ نجفي با هر تفكر و نوع نگاه اعتقادي و سياسي، هرآنچه هست، اكنون در قالب يك متهم از حقوق اوليه دفاعي برخوردار است. ساعتي پس از آنكه نجفي خود را به نيروهاي آگاهي معرفي كرد، رسانه ملي در اقدامي عجيب فيلم او را درحالي‌كه چاي مي‌نوشيد، منتشر كرد كه در آن فيلم خبرنگار از نجفي با عنوان «قاتل» ياد مي‌كرد. ساعتي نگذشته بود كه باز هم همان خبرنگار در گزارشي ديگر اسلحه‌اي را كه با آن شليك شده بود، در دست گرفت و خشاب آن را خالي كرد و به مخاطبان اطمينان داد كه از اسلحه نجفي پنج گلوله شليك شده است. بعيد به ‌نظر مي‌رسد كه مسئولان صداوسيما به اين ميزان از ابتدائيات آيين دادرسي كيفري بي‌اطلاع باشند؛ زيرا قاعدتا بايد بر اداره‌كنندگان يك مجموعه بزرگ به نام صداوسيما آشكار باشد كه آلت جرم بايد در دادسرا بررسی شود يا آنكه تصويربرداري از متهم كه هنوز پايش به دادسرا باز نشده است، صحيح به نظر نمي‌رسد. گفت‌وگوي رسانه‌اي با متهمي با داشتن چنين گستره جرمي احتياج به دستور قضائي دارد و حتي اگر دستور قضائي هم صادر شده باشد، عجيب است كه چطور دادستان يا بازپرس پرونده به اين سرعت تحقيقات را آغاز كرده‌اند و صلاح دانسته‌اند كه با متهم گفت‌وگو شود؟ از سوي ديگر خبرنگار صداوسيما بايد توجيه شود كه نجفي هنوز متهم است و اگر تا پيش از صدور حكم صد بار ديگر نيز اقرار كند، باز هم نمي‌توان او را قاتل ناميد؛ زيرا حكم نهايي دادگاه صالح صادر نشده است.
اين مسائل وجوه تأمل‌برانگيز حقوقي رفتارهاي عجيب صداوسيماست؛ اما نكته فرامتني ماجرا اين است كه چرا اين نهاد در شرايطي كه هنوز مرحله تحقيقات قضائي آغاز نشده است، چنين شتاب‌زده به سراغ موضوع مي‌رود و خود را موظف مي‌داند كه تمام جزئيات زندگي شخصي فرد متهم به قتل را بر همگان عيان كند؟ و به مخاطب اين حس را انتقال دهد كه صداوسيما با يك هيجان خاصي مشغول سياسي‌كاري است؛ به‌ویژه آنكه به ياد داريم وقتي نجفي شهردار تهران شد، شائبه ممنوع‌‌التصويري شهردار تهران به گوش رسيد و تا چند روز صداوسيما به‌ طور مناسب اخبار شهردار پايتخت را پوشش نمي‌داد. در آن زمان كار تا جايي پيش رفت كه حتي صداي نجفي هم درآمد و از سليقه‌گرايي در صداوسيما انتقاد كرد. هرچند مسئولان اين نهاد آن موضوع را تكذيب كردند؛ اما به‌هر‌روي مشخص بود كه صداوسيما چندان از روي‌كارآمدن نجفي راضي به‌ نظر نمي‌رسيد كه اگر غير‌از‌اين بود، چنين شائبه‌اي ايجاد نمي‌شد. حال پرسش اين است كه چطور همان صداوسيمايي كه تمايل به پوشش اخبار شهرداري در زمان مسئوليت نجفي نداشت، اكنون به اين شدت به اخبار همسر دوم او علاقه‌مند شده است؟
ديگر آنكه برخوردهاي جناح‌هاي سياسي نيز محل تأمل است. به ‎طور مثال يك روزنامه اقدام مجرمانه نجفي را تيري به قلب جريان اصلاحات مي‌داند يا روزنامه‌اي ديگر با طعنه از تراژدي نجفي سخن مي‌گويد. در‌اين‌بين مشخص نيست كه يك قتل چطور نشان‌دهنده افول يك جريان سياسي در كشور است؟ همان‌طور كه اگر باشد، بايد بپذيريم كه براي مثال ازدواج موفق يك شخصيت اصلاح‌طلب حتما بايد نشان‌دهنده توفيق جريان اصلاح‌طلبي در ايران باشد! كه نه آن درست است و نه اين. در وهله نخست مخالفان جريان اصلاحات در ايران و در وهله بعد اصلاح‌طلبانِ مخالف نجفي از يك حادثه جنايي به نفع اميال سياسي خود استفاده كردند تا گروه نخست به عقیده خود اصلاحات را بي‌آبرو كند و گروه دوم در پي‌ انتقام‌جويي درون‌حزبي باشد كه همه اينها نه ماهيت قتل يك زن جوان و آشفتگي زندگي يك سياست‌مدار خوشنام؛ بلكه كينه‌ورزي عده‌اي است كه در مقام شعار دم از اخلاق مي‌زنند؛ اما به وقت معركه از اخلاق پا عقب مي‌رانند. نجفي اشتباه كرد و اشتباهش آن‌قدر بزرگ بود كه حتي شايد براي جبران آن اشتباه جانش نيز ستانده شود؛ اما او در حريم شخصي خودش مرتكب اين خطا شد، نه در حق ملت و كشور ايران.

مهرشاد ايماني : محمدعلي نجفي روز گذشته آن‌قدر فضاي خبري را در اختيار خود گرفت كه تقريبا عموم اخبار سياست داخلي و حتي خارجي به حاشيه رفت. او با يك طغيان همه‌جانبه علاوه بر آنكه به حيات همسر دومش پايان داد، خود را نيز نابود كرد تا در يك ‌صبح تا بعد‌از‌ظهر، چهره يك سياست‌مدار آرام، اخلاق‌مدار و روادار تبديل به يك قاتل شود و همگان يا از فرط غم حادثه اظهار تأسف كنند يا آنكه از سرمستي به‌دست‌آوردن بهانه‌اي براي رسیدن به اهداف سياسي و جناحي كينه‌هاي خود را روانه كاغذهاي مطبوعات يا صفحات خبرگزاري‌ها كنند. نكته در همين‌جاست كه قتلي رخ داده، متهم به قتل دستگير شده و از قضا همان متهم نيز به مباشرت در قتل اقرار كرده است و تا اينجاي كار در روند پيگيري قضائي خلل خاصي مشاهده نمي‌شود؛ اما آنچه نامعلوم به‌ نظر مي‌رسد، اين است كه چرا عده‌اي از يك حادثه جنايي چنين بهره‌برداري‌هاي جناحي‌اي مي‌كنند؟ نجفي با هر تفكر و نوع نگاه اعتقادي و سياسي، هرآنچه هست، اكنون در قالب يك متهم از حقوق اوليه دفاعي برخوردار است. ساعتي پس از آنكه نجفي خود را به نيروهاي آگاهي معرفي كرد، رسانه ملي در اقدامي عجيب فيلم او را درحالي‌كه چاي مي‌نوشيد، منتشر كرد كه در آن فيلم خبرنگار از نجفي با عنوان «قاتل» ياد مي‌كرد. ساعتي نگذشته بود كه باز هم همان خبرنگار در گزارشي ديگر اسلحه‌اي را كه با آن شليك شده بود، در دست گرفت و خشاب آن را خالي كرد و به مخاطبان اطمينان داد كه از اسلحه نجفي پنج گلوله شليك شده است. بعيد به ‌نظر مي‌رسد كه مسئولان صداوسيما به اين ميزان از ابتدائيات آيين دادرسي كيفري بي‌اطلاع باشند؛ زيرا قاعدتا بايد بر اداره‌كنندگان يك مجموعه بزرگ به نام صداوسيما آشكار باشد كه آلت جرم بايد در دادسرا بررسی شود يا آنكه تصويربرداري از متهم كه هنوز پايش به دادسرا باز نشده است، صحيح به نظر نمي‌رسد. گفت‌وگوي رسانه‌اي با متهمي با داشتن چنين گستره جرمي احتياج به دستور قضائي دارد و حتي اگر دستور قضائي هم صادر شده باشد، عجيب است كه چطور دادستان يا بازپرس پرونده به اين سرعت تحقيقات را آغاز كرده‌اند و صلاح دانسته‌اند كه با متهم گفت‌وگو شود؟ از سوي ديگر خبرنگار صداوسيما بايد توجيه شود كه نجفي هنوز متهم است و اگر تا پيش از صدور حكم صد بار ديگر نيز اقرار كند، باز هم نمي‌توان او را قاتل ناميد؛ زيرا حكم نهايي دادگاه صالح صادر نشده است.
اين مسائل وجوه تأمل‌برانگيز حقوقي رفتارهاي عجيب صداوسيماست؛ اما نكته فرامتني ماجرا اين است كه چرا اين نهاد در شرايطي كه هنوز مرحله تحقيقات قضائي آغاز نشده است، چنين شتاب‌زده به سراغ موضوع مي‌رود و خود را موظف مي‌داند كه تمام جزئيات زندگي شخصي فرد متهم به قتل را بر همگان عيان كند؟ و به مخاطب اين حس را انتقال دهد كه صداوسيما با يك هيجان خاصي مشغول سياسي‌كاري است؛ به‌ویژه آنكه به ياد داريم وقتي نجفي شهردار تهران شد، شائبه ممنوع‌‌التصويري شهردار تهران به گوش رسيد و تا چند روز صداوسيما به‌ طور مناسب اخبار شهردار پايتخت را پوشش نمي‌داد. در آن زمان كار تا جايي پيش رفت كه حتي صداي نجفي هم درآمد و از سليقه‌گرايي در صداوسيما انتقاد كرد. هرچند مسئولان اين نهاد آن موضوع را تكذيب كردند؛ اما به‌هر‌روي مشخص بود كه صداوسيما چندان از روي‌كارآمدن نجفي راضي به‌ نظر نمي‌رسيد كه اگر غير‌از‌اين بود، چنين شائبه‌اي ايجاد نمي‌شد. حال پرسش اين است كه چطور همان صداوسيمايي كه تمايل به پوشش اخبار شهرداري در زمان مسئوليت نجفي نداشت، اكنون به اين شدت به اخبار همسر دوم او علاقه‌مند شده است؟
ديگر آنكه برخوردهاي جناح‌هاي سياسي نيز محل تأمل است. به ‎طور مثال يك روزنامه اقدام مجرمانه نجفي را تيري به قلب جريان اصلاحات مي‌داند يا روزنامه‌اي ديگر با طعنه از تراژدي نجفي سخن مي‌گويد. در‌اين‌بين مشخص نيست كه يك قتل چطور نشان‌دهنده افول يك جريان سياسي در كشور است؟ همان‌طور كه اگر باشد، بايد بپذيريم كه براي مثال ازدواج موفق يك شخصيت اصلاح‌طلب حتما بايد نشان‌دهنده توفيق جريان اصلاح‌طلبي در ايران باشد! كه نه آن درست است و نه اين. در وهله نخست مخالفان جريان اصلاحات در ايران و در وهله بعد اصلاح‌طلبانِ مخالف نجفي از يك حادثه جنايي به نفع اميال سياسي خود استفاده كردند تا گروه نخست به عقیده خود اصلاحات را بي‌آبرو كند و گروه دوم در پي‌ انتقام‌جويي درون‌حزبي باشد كه همه اينها نه ماهيت قتل يك زن جوان و آشفتگي زندگي يك سياست‌مدار خوشنام؛ بلكه كينه‌ورزي عده‌اي است كه در مقام شعار دم از اخلاق مي‌زنند؛ اما به وقت معركه از اخلاق پا عقب مي‌رانند. نجفي اشتباه كرد و اشتباهش آن‌قدر بزرگ بود كه حتي شايد براي جبران آن اشتباه جانش نيز ستانده شود؛ اما او در حريم شخصي خودش مرتكب اين خطا شد، نه در حق ملت و كشور ايران.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها