|

21 سال از خرداد تاریخی گذشت

31 خرداد 1377 برای ایرانی‌ها و 21 ژوئن 1998، برای اروپایی‌ها و به‌ویژه آمریکایی‌ها شبی به‌یاد‌ماندنی شد؛ آن شب، فیفا، مسئول برگزاری رقابت‌های جام جهانی به تب‌وتاب افتاده بود تا یکی از «متفاوت‌ترین» بازی‌های تاریخ جام جهانی را برگزار کند؛ بازی‌ای که قرار بود در ورزشگاه «ژرلان» لیون برگزار شود. آن شب قرار بود برای اولین‌بار در تاریخ دو تیم ایران و آمریکا در عرصه فوتبال و در جام جهانی به مصاف هم بروند. از مدت‌ها قبل و البته از وقتی که مشخص شده بود این دو تیم در مرحله گروهی باید با هم مچ‌اندازی کنند، بحث‌ها پیرامون این دیدار زیاد شده بود. فیفا اسمش را بازی «برادری» گذاشته و همه تلاشش را کرده بود تا نشان دهد فوتبال از سیاست جداست. البته با نگاهی به وضعیت سیاسی موجود در آن زمان، مشخص می‌شود تنش‌های سیاسی ایران و آمریکا هم متفاوت‌تر از چیزی بود که این روزها دیده می‌شود؛ متفاوت‌تر از پهپادی که آمریکا بر فراز ایران به پرواز درآورده و با واکنش سریع ایران همراه شد.
شرایط سیاسی 21 سال پیش - کمی قبل از آغاز آن دیدار سرنوشت‌ساز- شکل دیگری داشت؛ هرچند همان زمان هم درست مثل همین روزها رابطه دیپلماتیک دو کشور، تیره بود و افق‌های روشن کمی برایش ترسیم می‌شد.بعد از انقلاب اسلامی، رابطه دیپلماتیک ایران و آمریکا کاملا قطع شد؛ یعنی از سال 1979 تا آن شب حیاتی در ژوئن 1998، چیزی به غیر از خط‌ونشان‌کشیدن سیاسی وجود نداشت. بااین‌حال انگار آن بازی بهانه‌ای شده بود تا «تنش‌ها» کمتر و به این رابطه دیپلماتیک جور دیگری نگاه شود. آن روزها، محمد خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران، باب تازه‌ای در دیپلماسی دنیا گشوده بود. او با دولت اصلاح‌طلبش «گفتمان سیاسی» را مد کردند و تلاش کردند همه‌چیز را بر پایه گفتمان بگذارند. بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در دسامبر 1997 خیلی سریع به رویکرد تازه دولت ایران واکنش مثبت نشان داد. رئیس آن روزهای کاخ سفید گفت: «خواسته‌ای به غیر از مذاکره با ایران ندارم، به شرط آنکه صادقانه درباره مسائل موجود با یکدیگر صحبت کنیم». کمی بعد؛ یعنی ژانویه 1998 محمد خاتمی در گفت‌وگو با CNN به افزایش ارتباطات فرهنگی، ورزشی و توریستی بین ایران و آمریکا اشاره کرد تا دیوارهای بی‌اعتمادی تکان کوچکی بخورند. آن زمان شرایط سیاسی به‌گونه‌ای پیش رفته بود که بسیاری از کشورهای اروپایی خبر از مذاکره مستقیم دو کشور ایران و آمریکا در آینده‌ای نزدیک می‌دادند، البته همان گشایش‌های اندک هم برای سران اروپایی به منزله اتفاق مثبتی در بهبود روابط سیاسی ایران و آمریکا بود، به‌ویژه اینکه نزدیک به دو هفته بعد از مصاحبه محمد خاتمی با ‌CNN، بیل کلینتون به مناسبت عید فطر پیامی برای تهران فرستاد و «پشیمانی از وضع موجودِ» بین دو کشور را عنوان کرد، ولی گفت مشکلاتی که در این میان وجود دارند «برطرف‌شدنی» است.
دیپلماسی فوتبال
پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه در مورد حل‌وفصل‌شدن مشکلات ایران و آمریکا بین سران کشورهای اروپایی در شرایطی رو به فزونی بود که چهار روز قبل از دیدار حساس ایران و آمریکا در جام جهانی، مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا، پیشنهاد ایجاد مشروط روابط دوطرفه بین ایران و آمریکا را داد. «حفره‌ای که بین ما وجود دارد هنوز عمیق است، ولی باید سازوکاری اتخاذ کنیم تا بتوانیم این حفره را پر کنیم». فردایش بیل کلینتون از یک آشتی متقابل حرف زد و عنوان کرد ایران تغییرات مثبتی داشته است. او همچنین ابراز امیدواری کرد مسابقه ایران و آمریکا در جام جهانی محلی برای پایان‌دادن به اختلاف دو طرف باشد. شرایط دیپلماتیک برای بهبود روابط آمریکایی‌ها با ایرانی‌ها به‌گونه‌ای پیش رفت که همان روزی که قرار بود مسابقه برگزار شود، کلینتون ویدئویی تصویری منتشر کرد و در آن صحبت‌های مهمی را به زبان آورد. «امیدوارم این بازی پایانی باشد بر خصومت بین دو ملت... به خودم بابت کاری که رئیس‌جمهور خاتمی و من انجام داده‌ایم تا شرایط بهتر و بهتر شود تبریک می‌گویم». این‌طور شد که واژه «دیپلماسی فوتبال» در همان روزها شکل گرفت؛ خیلی‌ها آن بازی را به «دیپلماسی پینگ‌پنگ» که در دهه 70 میلادی شکل گرفت و رابطه بین آمریکا و چین کمونیست را بهبود بخشید، تشبیه کردند.
سمبل‌ها
بازیکنان ایران و آمریکا هم پی برده بودند که آن بازی جام جهانی شباهتی به هیچ‌یک از بازی‌هایی که تا به حال در آن به میدان رفته بودند ندارد. الکسیس لالاس، یکی از ستاره‌های فوتبال آمریکا، قبل از بازی گفت: «این مسابقه بر سرنوشت کره زمین تأثیر می‌گذارد». در ورزشگاه لیون، فضا حسابی امنیتی شده بود. نیروهایی که برای تأمین امنیت این بازی در نظر گرفته شده بودند به وضوح بیشتر از بقیه بازی‌های جام جهانی 1998 بودند. جو البته اندکی ملتهب به نظر می‌رسید، به‌ویژه اینکه همان زمان‌های اولیه مردی از روی سکوها می‌خواست خودش را به زمین مسابقه برساند که با دخالت نیروهای امنیتی گرفتار شد. روی سکوها هم فریاد «مرگ بر خاتمی!» به گوش می‌رسید. عده‌ای از افراد گروه مجاهدین خلق خودشان را به ورزشگاه رسانده بودند و با دست‌نوشته‌ها و بنرهایی که آورده بودند می‌خواستند حمایتشان از مریم رجوی را نشان دهند. فریاد مرگ بر خاتمی را هم همان‌ها سر می‌دادند. بااین‌حال فیفا سعی کرده بود به این بازی به چشم دیگری نگاه کند. بازیکنان تیم ملی که گل سرسبد آنها علی دایی با آن سبیل معروفش بود، هرکدام با دسته‌گل‌های سفید از از راهروی منتهی به زمین وارد شدند و گل‌ها را به بازیکنان تیم ملی آمریکا دادند. وقتی سرود ملی دو کشور خوانده شد، کسی روی سکوها سرودها را هو نکرد. بازیکنان دو تیم هم عکس یادگاری بسیار معروفی با هم گرفتند که به‌سرعت در سراسر دنیا مخابره شد. در زمین فوتبال اما شرایط به آشوبی دل سیاست‌مداران نبود؛ ملی‌پوشان ایرانی با اتکا به تاکتیکی درست‌تر، دست‌آخر موفق شدند به برد ارزشمند 2 بر یک برسند: اولین پیروزی تاریخ ایران در جام جهانی. مقام معظم رهبری بلافاصله بعد از پایان بازی پیامش را منتشر کرد. «امشب نیز یک‌بار دیگر حریف قوی‌پنجه و مستکبر طعم تلخ شکست را از دست شما چشید. خرسند باشید که ملت ایران را خرسند کردید». محمد خاتمی هم آن برد را «سمبل همبستگی ملی» خواند. آن‌طرف و از سوی آمریکایی‌ها هم سخنگوی دولت بیانیه‌ای را منتشر کرد و گفت: «ارتباط اولیه شکل گرفت. این بازی دیوار بی‌اعتمادی را فروریخت و درک درستی به وجود آورد. این تازه شروع است...».آن شروع اما دیری نپایید که دوباره رنگ‌ورورفته شد؛ بیل کلینتون که از ریاست‌جمهوری آمریکا رفت، جورج دبلیو بوش در سال 2000 روی کار آمد و خیلی زود کلمات خصمانه‌اش را با مخاطب قراردادن ایرانی‌ها تکرار کرد؛ او ایران را «محور شرارت» توصیف کرد تا تمام خوش‌بینی‌های حزب مقابل برای ساختن رابطه‌ای دیپلماتیک با ایران را از بین ببرد. در ایران هم خاتمی جایش را به محمود احمدی‌نژاد داد... .

31 خرداد 1377 برای ایرانی‌ها و 21 ژوئن 1998، برای اروپایی‌ها و به‌ویژه آمریکایی‌ها شبی به‌یاد‌ماندنی شد؛ آن شب، فیفا، مسئول برگزاری رقابت‌های جام جهانی به تب‌وتاب افتاده بود تا یکی از «متفاوت‌ترین» بازی‌های تاریخ جام جهانی را برگزار کند؛ بازی‌ای که قرار بود در ورزشگاه «ژرلان» لیون برگزار شود. آن شب قرار بود برای اولین‌بار در تاریخ دو تیم ایران و آمریکا در عرصه فوتبال و در جام جهانی به مصاف هم بروند. از مدت‌ها قبل و البته از وقتی که مشخص شده بود این دو تیم در مرحله گروهی باید با هم مچ‌اندازی کنند، بحث‌ها پیرامون این دیدار زیاد شده بود. فیفا اسمش را بازی «برادری» گذاشته و همه تلاشش را کرده بود تا نشان دهد فوتبال از سیاست جداست. البته با نگاهی به وضعیت سیاسی موجود در آن زمان، مشخص می‌شود تنش‌های سیاسی ایران و آمریکا هم متفاوت‌تر از چیزی بود که این روزها دیده می‌شود؛ متفاوت‌تر از پهپادی که آمریکا بر فراز ایران به پرواز درآورده و با واکنش سریع ایران همراه شد.
شرایط سیاسی 21 سال پیش - کمی قبل از آغاز آن دیدار سرنوشت‌ساز- شکل دیگری داشت؛ هرچند همان زمان هم درست مثل همین روزها رابطه دیپلماتیک دو کشور، تیره بود و افق‌های روشن کمی برایش ترسیم می‌شد.بعد از انقلاب اسلامی، رابطه دیپلماتیک ایران و آمریکا کاملا قطع شد؛ یعنی از سال 1979 تا آن شب حیاتی در ژوئن 1998، چیزی به غیر از خط‌ونشان‌کشیدن سیاسی وجود نداشت. بااین‌حال انگار آن بازی بهانه‌ای شده بود تا «تنش‌ها» کمتر و به این رابطه دیپلماتیک جور دیگری نگاه شود. آن روزها، محمد خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران، باب تازه‌ای در دیپلماسی دنیا گشوده بود. او با دولت اصلاح‌طلبش «گفتمان سیاسی» را مد کردند و تلاش کردند همه‌چیز را بر پایه گفتمان بگذارند. بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در دسامبر 1997 خیلی سریع به رویکرد تازه دولت ایران واکنش مثبت نشان داد. رئیس آن روزهای کاخ سفید گفت: «خواسته‌ای به غیر از مذاکره با ایران ندارم، به شرط آنکه صادقانه درباره مسائل موجود با یکدیگر صحبت کنیم». کمی بعد؛ یعنی ژانویه 1998 محمد خاتمی در گفت‌وگو با CNN به افزایش ارتباطات فرهنگی، ورزشی و توریستی بین ایران و آمریکا اشاره کرد تا دیوارهای بی‌اعتمادی تکان کوچکی بخورند. آن زمان شرایط سیاسی به‌گونه‌ای پیش رفته بود که بسیاری از کشورهای اروپایی خبر از مذاکره مستقیم دو کشور ایران و آمریکا در آینده‌ای نزدیک می‌دادند، البته همان گشایش‌های اندک هم برای سران اروپایی به منزله اتفاق مثبتی در بهبود روابط سیاسی ایران و آمریکا بود، به‌ویژه اینکه نزدیک به دو هفته بعد از مصاحبه محمد خاتمی با ‌CNN، بیل کلینتون به مناسبت عید فطر پیامی برای تهران فرستاد و «پشیمانی از وضع موجودِ» بین دو کشور را عنوان کرد، ولی گفت مشکلاتی که در این میان وجود دارند «برطرف‌شدنی» است.
دیپلماسی فوتبال
پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه در مورد حل‌وفصل‌شدن مشکلات ایران و آمریکا بین سران کشورهای اروپایی در شرایطی رو به فزونی بود که چهار روز قبل از دیدار حساس ایران و آمریکا در جام جهانی، مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا، پیشنهاد ایجاد مشروط روابط دوطرفه بین ایران و آمریکا را داد. «حفره‌ای که بین ما وجود دارد هنوز عمیق است، ولی باید سازوکاری اتخاذ کنیم تا بتوانیم این حفره را پر کنیم». فردایش بیل کلینتون از یک آشتی متقابل حرف زد و عنوان کرد ایران تغییرات مثبتی داشته است. او همچنین ابراز امیدواری کرد مسابقه ایران و آمریکا در جام جهانی محلی برای پایان‌دادن به اختلاف دو طرف باشد. شرایط دیپلماتیک برای بهبود روابط آمریکایی‌ها با ایرانی‌ها به‌گونه‌ای پیش رفت که همان روزی که قرار بود مسابقه برگزار شود، کلینتون ویدئویی تصویری منتشر کرد و در آن صحبت‌های مهمی را به زبان آورد. «امیدوارم این بازی پایانی باشد بر خصومت بین دو ملت... به خودم بابت کاری که رئیس‌جمهور خاتمی و من انجام داده‌ایم تا شرایط بهتر و بهتر شود تبریک می‌گویم». این‌طور شد که واژه «دیپلماسی فوتبال» در همان روزها شکل گرفت؛ خیلی‌ها آن بازی را به «دیپلماسی پینگ‌پنگ» که در دهه 70 میلادی شکل گرفت و رابطه بین آمریکا و چین کمونیست را بهبود بخشید، تشبیه کردند.
سمبل‌ها
بازیکنان ایران و آمریکا هم پی برده بودند که آن بازی جام جهانی شباهتی به هیچ‌یک از بازی‌هایی که تا به حال در آن به میدان رفته بودند ندارد. الکسیس لالاس، یکی از ستاره‌های فوتبال آمریکا، قبل از بازی گفت: «این مسابقه بر سرنوشت کره زمین تأثیر می‌گذارد». در ورزشگاه لیون، فضا حسابی امنیتی شده بود. نیروهایی که برای تأمین امنیت این بازی در نظر گرفته شده بودند به وضوح بیشتر از بقیه بازی‌های جام جهانی 1998 بودند. جو البته اندکی ملتهب به نظر می‌رسید، به‌ویژه اینکه همان زمان‌های اولیه مردی از روی سکوها می‌خواست خودش را به زمین مسابقه برساند که با دخالت نیروهای امنیتی گرفتار شد. روی سکوها هم فریاد «مرگ بر خاتمی!» به گوش می‌رسید. عده‌ای از افراد گروه مجاهدین خلق خودشان را به ورزشگاه رسانده بودند و با دست‌نوشته‌ها و بنرهایی که آورده بودند می‌خواستند حمایتشان از مریم رجوی را نشان دهند. فریاد مرگ بر خاتمی را هم همان‌ها سر می‌دادند. بااین‌حال فیفا سعی کرده بود به این بازی به چشم دیگری نگاه کند. بازیکنان تیم ملی که گل سرسبد آنها علی دایی با آن سبیل معروفش بود، هرکدام با دسته‌گل‌های سفید از از راهروی منتهی به زمین وارد شدند و گل‌ها را به بازیکنان تیم ملی آمریکا دادند. وقتی سرود ملی دو کشور خوانده شد، کسی روی سکوها سرودها را هو نکرد. بازیکنان دو تیم هم عکس یادگاری بسیار معروفی با هم گرفتند که به‌سرعت در سراسر دنیا مخابره شد. در زمین فوتبال اما شرایط به آشوبی دل سیاست‌مداران نبود؛ ملی‌پوشان ایرانی با اتکا به تاکتیکی درست‌تر، دست‌آخر موفق شدند به برد ارزشمند 2 بر یک برسند: اولین پیروزی تاریخ ایران در جام جهانی. مقام معظم رهبری بلافاصله بعد از پایان بازی پیامش را منتشر کرد. «امشب نیز یک‌بار دیگر حریف قوی‌پنجه و مستکبر طعم تلخ شکست را از دست شما چشید. خرسند باشید که ملت ایران را خرسند کردید». محمد خاتمی هم آن برد را «سمبل همبستگی ملی» خواند. آن‌طرف و از سوی آمریکایی‌ها هم سخنگوی دولت بیانیه‌ای را منتشر کرد و گفت: «ارتباط اولیه شکل گرفت. این بازی دیوار بی‌اعتمادی را فروریخت و درک درستی به وجود آورد. این تازه شروع است...».آن شروع اما دیری نپایید که دوباره رنگ‌ورورفته شد؛ بیل کلینتون که از ریاست‌جمهوری آمریکا رفت، جورج دبلیو بوش در سال 2000 روی کار آمد و خیلی زود کلمات خصمانه‌اش را با مخاطب قراردادن ایرانی‌ها تکرار کرد؛ او ایران را «محور شرارت» توصیف کرد تا تمام خوش‌بینی‌های حزب مقابل برای ساختن رابطه‌ای دیپلماتیک با ایران را از بین ببرد. در ایران هم خاتمی جایش را به محمود احمدی‌نژاد داد... .

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها