یک ایده اصلاحی همهجانبه برای دانشآموزان
کامل حسینی. معلم
در تازهترین چاپ کتاب مطالعات اجتماعی پایه هفتم چند اصلاحیه به فعالیتها افزوده شده که یک موردش مثالی است که در آن، از دانشآموزان میپرسد حق چه کسی در این مثال پایمال میشود؟ مثال هم این است: خانمی که حجاب خود را رعایت نکرده و زمینه فساد جوانان را فراهم میکند. بدیهی است اینگونه پرسشها با هدف آشنایی دانشآموزان نسبت به اهمیت حجاب در میزان رعایت بیشتر حقوق دیگران طرح شده است و بدون شک، گنجاندن چنین مثالهایی برای ترویج بهتر حجاب دارای ارزش تربیتی هستند. اما اینکه بهتر بود در اصلاحیه، مثالی دیگر در همراهی با این مثال ذکر میشد و از آنها میخواست بنویسند در این مثال حق چه کسی ضایع میشود؛ مثال با این مضمون «مردان مزاحم نوامیس که در جامعه هنگام روبهروشدن با یک خانم، رفتار خود را با چشمچرانی یا متلکگویی و... آلوده میکنند». آنگاه معلوم میشد این مثال در پسزمینه مثال قبلی تأثیرگذاری بهتری خواهد داشت. البته نگارنده به نویسندگان انتقادی ندارد و مدعی نیست نویسندگان کتاب به طور عمدی از گفتن اینگونه نمونهها خودداری کردهاند؛ نخیر، بلکه هدف ما فقط یادآوری برای دیگر موقعیتهای مشابه است. در هر حال، دوباره یادآوریکردن به دانشآموزان پسر از طریق ذکر اینگونه مثالها احتمالا سبب میشود پسرها به تنهایی تقصیر وضعیت فاسدشده را بر گردن خانمهای بدحجاب نیندازند، بلکه بیشتر خواهند فهمید آنها نیز در انحراف بهوجودآمده خطاکار هستند و نباید در حفظ چشم و «رعایت عفت عمومی» منکر مسئولیتشان شوند. به نظر بنده، اگر به طور مکرر در کنار مذمت بیحجابی، بر مذمت پایمالکردن حقوق دیگران ازطریق چشمچرانی و سایر مزاحمتها پافشاری نکنیم و حتی کمتر به اینگونه توصیهها بپردازیم، به طور تدریجی و پنهان ذهن دانشآموز به سمتی خواهد رفت که در آن، تنها عامل مقصر در فساد ایجادشده را در وجود بانوان بدحجاب میبیند و مردان در صورت هر گونه مزاحمت و چشمچرانی تقصیر چندانی ندارند زیرا آنها وسوسه شدهاند. در واقع، قرآن مردان را از چشمچرانی و عفت در برابر نامحرمان منع میکند و سپس به زنان نیز دستور میدهد رعایت حجاب و عدم زینتآرایی را سرلوحه کار خود قرار دهند. در واقع، اهمیت آموزش در زمینه رفتار مناسب حتی در برابر خانمهای بدحجاب برای دانشآموزان مدارس پسرانه از چند جهت بیشتر برایمان آشکار خواهد شد: نخست اینکه برخی از مزاحمان را دانشآموزانی تشکیل میدهند که در سن نوجوانی قرار دارند. دوم اینکه پیدایش مزاحمت برای زنان فقط به خانمهای بدحجاب محدود نمیشود، بلکه وضعیت چنان وخیم است که تقریبا بیشتر اقشار بانوان حتی چادردارها نیز در تیررس انواع ناامنیها و مزاحمتها قرار میگیرند با این تفاوت که میزان مزاحمت برای آنها کمتر از سایرین است. در نهایت باید گفت برابر نهاد این معضل، نهادینهشدن چشمپاکی و عفت در هر شکلی از آن به عنوان ایدهای اصلاحی و همهجانبه برای دانشآموزان، بخش مهمی از اولویتهای اهداف همیشگی آموزشی و پرورشی خواهد شد.
در تازهترین چاپ کتاب مطالعات اجتماعی پایه هفتم چند اصلاحیه به فعالیتها افزوده شده که یک موردش مثالی است که در آن، از دانشآموزان میپرسد حق چه کسی در این مثال پایمال میشود؟ مثال هم این است: خانمی که حجاب خود را رعایت نکرده و زمینه فساد جوانان را فراهم میکند. بدیهی است اینگونه پرسشها با هدف آشنایی دانشآموزان نسبت به اهمیت حجاب در میزان رعایت بیشتر حقوق دیگران طرح شده است و بدون شک، گنجاندن چنین مثالهایی برای ترویج بهتر حجاب دارای ارزش تربیتی هستند. اما اینکه بهتر بود در اصلاحیه، مثالی دیگر در همراهی با این مثال ذکر میشد و از آنها میخواست بنویسند در این مثال حق چه کسی ضایع میشود؛ مثال با این مضمون «مردان مزاحم نوامیس که در جامعه هنگام روبهروشدن با یک خانم، رفتار خود را با چشمچرانی یا متلکگویی و... آلوده میکنند». آنگاه معلوم میشد این مثال در پسزمینه مثال قبلی تأثیرگذاری بهتری خواهد داشت. البته نگارنده به نویسندگان انتقادی ندارد و مدعی نیست نویسندگان کتاب به طور عمدی از گفتن اینگونه نمونهها خودداری کردهاند؛ نخیر، بلکه هدف ما فقط یادآوری برای دیگر موقعیتهای مشابه است. در هر حال، دوباره یادآوریکردن به دانشآموزان پسر از طریق ذکر اینگونه مثالها احتمالا سبب میشود پسرها به تنهایی تقصیر وضعیت فاسدشده را بر گردن خانمهای بدحجاب نیندازند، بلکه بیشتر خواهند فهمید آنها نیز در انحراف بهوجودآمده خطاکار هستند و نباید در حفظ چشم و «رعایت عفت عمومی» منکر مسئولیتشان شوند. به نظر بنده، اگر به طور مکرر در کنار مذمت بیحجابی، بر مذمت پایمالکردن حقوق دیگران ازطریق چشمچرانی و سایر مزاحمتها پافشاری نکنیم و حتی کمتر به اینگونه توصیهها بپردازیم، به طور تدریجی و پنهان ذهن دانشآموز به سمتی خواهد رفت که در آن، تنها عامل مقصر در فساد ایجادشده را در وجود بانوان بدحجاب میبیند و مردان در صورت هر گونه مزاحمت و چشمچرانی تقصیر چندانی ندارند زیرا آنها وسوسه شدهاند. در واقع، قرآن مردان را از چشمچرانی و عفت در برابر نامحرمان منع میکند و سپس به زنان نیز دستور میدهد رعایت حجاب و عدم زینتآرایی را سرلوحه کار خود قرار دهند. در واقع، اهمیت آموزش در زمینه رفتار مناسب حتی در برابر خانمهای بدحجاب برای دانشآموزان مدارس پسرانه از چند جهت بیشتر برایمان آشکار خواهد شد: نخست اینکه برخی از مزاحمان را دانشآموزانی تشکیل میدهند که در سن نوجوانی قرار دارند. دوم اینکه پیدایش مزاحمت برای زنان فقط به خانمهای بدحجاب محدود نمیشود، بلکه وضعیت چنان وخیم است که تقریبا بیشتر اقشار بانوان حتی چادردارها نیز در تیررس انواع ناامنیها و مزاحمتها قرار میگیرند با این تفاوت که میزان مزاحمت برای آنها کمتر از سایرین است. در نهایت باید گفت برابر نهاد این معضل، نهادینهشدن چشمپاکی و عفت در هر شکلی از آن به عنوان ایدهای اصلاحی و همهجانبه برای دانشآموزان، بخش مهمی از اولویتهای اهداف همیشگی آموزشی و پرورشی خواهد شد.