سنخهای گوناگون سوگواران عصر کرونا
امیرحسین جلالیندوشن-روانپزشک
انتشار تصویری از یک خاکسپاری در مکانی نامعلوم و با شیوهای نامألوف در شب نوروز ۹۹ توجهها را به سمت موضوع سوگواری ناتمام بازماندگان قربانیان کرونا جلب کرد. عکاس که خواهرزاده یکی از قربانیان در شهری کویری بود، با تصویر موقعیتی هولناک و غریب که در آن مشایعتکنندگان یک جنازه، دور از هم و در چند صف محدود ایستاده بودند، ترجمان اندوه بزرگی شد که خانوادههای زیادی را آن روزها درگیر خود کرده بود؛ کسانی که از سوگواری محروم بودند، حتی از وداعی ساده. بازمانده یک قربانی درحالیکه اشک میریخت، میگفت تابوت پدرش تنها یک مشایعتکننده داشته. بیماران در تنهایی بخشهای ایزولهشده در میان تیمارگرانی که زرهپوش در بخش حضور دارند و دور از مراقبت خانواده، چشم از جهان میبندند، خانواده هم که از لمسی، نظری بر رخ مرحوم انداختن و از نشستن بر گور او نهی شده. به همین میزان در مورد این سوگواری چون آداب بهجا نمیآید، چون خانواده حتی امکان کنارهمنشستن ندارد و اعضای خانواده نمیتوانند دستکم تسلیبخش دل هم باشند، کار گره میخورد. تازه اینهمه در حالی است که هیچکدام از بازماندگان خود بیمار یا در بستر بیمارستان نباشند که گره را کورتر و کار را سختتر میکند.
وزارت بهداشت برای این گروه تدارکی دیده است. بستهای تهیه کرده و گروههایی را آموزش داده تا بتوانند به بازماندگان مشاوره حضوری یا غیرحضوری بدهند. در مورد این گروه با وجودی که اندوهی بزرگ در دل و جان دارند و باید رسیدگی جدی در مورد آنها اعمال شود و البته تنها به مشاوره انفرادی محدود نشود و مداخلاتی اجتماعی نیز در کنار آن اقدامها سامان گیرد. چنانکه آن عکاس، وضعیتی ناشناس را عمومی کرد و رنج گروهی را به رنج همگانی تبدیل کرد، سخنگفتن عمومیتر از این وضعیت قطعا مثمرثمر خواهد بود.
اما همه سوگ کرونا را در سوگ بازماندگان بیماران مبتلا نباید محدود کرد. بسیاری از کسانی که در این مدت کسی را از دست دادهاند دستکم از رفتوآمد و برگزاری یاد و یادبود محروم بودهاند. اندوه این مردمان را هم نباید کم شمرد.
سنخ بعد از سوگ کرونا، سوگی است که بر اثر ضربه اخلاقی (Moral injury) رخ میدهد و گریبان اطبا و پرستارانی را میگیرد که ناکام و کامتلخ و در میان کمبود امکانات گواهی فوت نوشتند و مرگ آدمیان را به چشم دیدند. مرگی که نتیجه ویروسی ناشناخته، مدیریت ناکارآمد، دانشی کمبنیه و سیاستگذاری عقیم است، فرق دارد با مرگ در زمانی که از میزان خطر و احیانا مرگ یک پروسه آگاهی. شاید کمتر روبهرو بوده باشیم، اما آنکه ونتیلاتور را سهمیهبندی کرد، دیگر آن آدم سابق نخواهد شد. وجه دیگری هم این ضربه اخلاقی دارد. همکاری در شهری از آیسییو به سلامت جان برده و لوله تراشه را بیرون آوردهاند، چشم که باز کرده خبردار شده مادرش از کرونا جان باخته؛ مادری که در خانه مانده بود، پاره تن او بود و احتمالا از پسر مبتلا شده.
و سنخ آخر؛ سوگوارانی که آرزوهای خود را از دست دادهاند؛ از آرزوهای بزرگتر تا روزمرهتر و کوچک، از شغل و درآمد تا کیف روزهای آخر اسفند، دیدوبازدید نوروز، دیدن فیلم سینمایی روی پرده یا پرسهزنی در خیابانها. اغراق نیست اگر بگوییم کرونا نوعی مرگ عمومی برای جوامع و از جمله برای جامعه ما رقم زده است؛ اگر هم نگوییم مرگ، دستکم نوعی اغما. درباره اینکه کرونا جوامع را به هم نزدیک کرده یا ویژگی انسجامبخش دارد یا ویروسی دموکرات به شمار میرود، حرفهایی زده شده، اما چندبرابر شواهدی که برای این ویژگیها برشمرده میشود علیه آن ویژگیها میتوان دلایل فهرست کرد. کرونا دیگری را به تهدیدی علیه ما تهدید کرده و همین مهمترین دلیل برای سوگواری ماست. دیگری تا حدودی ایمن پیشین را کرونا از ما گرفته و با او ما روابط اجتماعی خود را به میزان زیادی از کف دادهایم.
انتشار تصویری از یک خاکسپاری در مکانی نامعلوم و با شیوهای نامألوف در شب نوروز ۹۹ توجهها را به سمت موضوع سوگواری ناتمام بازماندگان قربانیان کرونا جلب کرد. عکاس که خواهرزاده یکی از قربانیان در شهری کویری بود، با تصویر موقعیتی هولناک و غریب که در آن مشایعتکنندگان یک جنازه، دور از هم و در چند صف محدود ایستاده بودند، ترجمان اندوه بزرگی شد که خانوادههای زیادی را آن روزها درگیر خود کرده بود؛ کسانی که از سوگواری محروم بودند، حتی از وداعی ساده. بازمانده یک قربانی درحالیکه اشک میریخت، میگفت تابوت پدرش تنها یک مشایعتکننده داشته. بیماران در تنهایی بخشهای ایزولهشده در میان تیمارگرانی که زرهپوش در بخش حضور دارند و دور از مراقبت خانواده، چشم از جهان میبندند، خانواده هم که از لمسی، نظری بر رخ مرحوم انداختن و از نشستن بر گور او نهی شده. به همین میزان در مورد این سوگواری چون آداب بهجا نمیآید، چون خانواده حتی امکان کنارهمنشستن ندارد و اعضای خانواده نمیتوانند دستکم تسلیبخش دل هم باشند، کار گره میخورد. تازه اینهمه در حالی است که هیچکدام از بازماندگان خود بیمار یا در بستر بیمارستان نباشند که گره را کورتر و کار را سختتر میکند.
وزارت بهداشت برای این گروه تدارکی دیده است. بستهای تهیه کرده و گروههایی را آموزش داده تا بتوانند به بازماندگان مشاوره حضوری یا غیرحضوری بدهند. در مورد این گروه با وجودی که اندوهی بزرگ در دل و جان دارند و باید رسیدگی جدی در مورد آنها اعمال شود و البته تنها به مشاوره انفرادی محدود نشود و مداخلاتی اجتماعی نیز در کنار آن اقدامها سامان گیرد. چنانکه آن عکاس، وضعیتی ناشناس را عمومی کرد و رنج گروهی را به رنج همگانی تبدیل کرد، سخنگفتن عمومیتر از این وضعیت قطعا مثمرثمر خواهد بود.
اما همه سوگ کرونا را در سوگ بازماندگان بیماران مبتلا نباید محدود کرد. بسیاری از کسانی که در این مدت کسی را از دست دادهاند دستکم از رفتوآمد و برگزاری یاد و یادبود محروم بودهاند. اندوه این مردمان را هم نباید کم شمرد.
سنخ بعد از سوگ کرونا، سوگی است که بر اثر ضربه اخلاقی (Moral injury) رخ میدهد و گریبان اطبا و پرستارانی را میگیرد که ناکام و کامتلخ و در میان کمبود امکانات گواهی فوت نوشتند و مرگ آدمیان را به چشم دیدند. مرگی که نتیجه ویروسی ناشناخته، مدیریت ناکارآمد، دانشی کمبنیه و سیاستگذاری عقیم است، فرق دارد با مرگ در زمانی که از میزان خطر و احیانا مرگ یک پروسه آگاهی. شاید کمتر روبهرو بوده باشیم، اما آنکه ونتیلاتور را سهمیهبندی کرد، دیگر آن آدم سابق نخواهد شد. وجه دیگری هم این ضربه اخلاقی دارد. همکاری در شهری از آیسییو به سلامت جان برده و لوله تراشه را بیرون آوردهاند، چشم که باز کرده خبردار شده مادرش از کرونا جان باخته؛ مادری که در خانه مانده بود، پاره تن او بود و احتمالا از پسر مبتلا شده.
و سنخ آخر؛ سوگوارانی که آرزوهای خود را از دست دادهاند؛ از آرزوهای بزرگتر تا روزمرهتر و کوچک، از شغل و درآمد تا کیف روزهای آخر اسفند، دیدوبازدید نوروز، دیدن فیلم سینمایی روی پرده یا پرسهزنی در خیابانها. اغراق نیست اگر بگوییم کرونا نوعی مرگ عمومی برای جوامع و از جمله برای جامعه ما رقم زده است؛ اگر هم نگوییم مرگ، دستکم نوعی اغما. درباره اینکه کرونا جوامع را به هم نزدیک کرده یا ویژگی انسجامبخش دارد یا ویروسی دموکرات به شمار میرود، حرفهایی زده شده، اما چندبرابر شواهدی که برای این ویژگیها برشمرده میشود علیه آن ویژگیها میتوان دلایل فهرست کرد. کرونا دیگری را به تهدیدی علیه ما تهدید کرده و همین مهمترین دلیل برای سوگواری ماست. دیگری تا حدودی ایمن پیشین را کرونا از ما گرفته و با او ما روابط اجتماعی خود را به میزان زیادی از کف دادهایم.