|

شمشیر داموکلس و سازمان نظام پزشکی

بابك زماني-نورولوژيست

‎داموکلس، شاهزاده جاه‌طلب و پرمدعایی بود که می‌اندیشید دیونیزوس پادشاه سيراكوز، خوشبخت‌ترین انسان روی زمین است. دیونیزوس خردمند به او پیشنهاد کرد یک شبانه‌روز جایشان را با هم عوض کنند. داموکلس با اشتیاق پذیرفت، اما لحظات آخر وقتی دریافت شمشیری بالای سر، هر لحظه و با هر خطایی در حال فرودآمدن بر سر اوست، از کرده خود پشیمان شد. از آن تاریخ قرن‌هاست شمشیر داموکلس به‌عنوان تمثیل تهدید و تحدیدکننده حکمران و حکمرانی استفاده می‌شود. اسطوره‌ها بنا بر خاصیتشان در همین‌جا متوقف می‌شوند و درباره افتادن یا نیفتادن شمشیر چیزی نمی‌گویند، اما تاریخ آکنده است از فجایعی که فرودآمدن این شمشیر به ‌بار آورده است. در سال ١٣٦٥ سازمان نظام پزشکی ایران شمشیر داموکلس «اعتصاب پزشکان» را در بدترین زمان و به بدترین شکل فرود آورد. این تهدید سال‌های‌سال از جایگاه جامعه پزشکی و رئیس سالخورده آن و به‌تبع آن جایگاه سلامت در ذهنیت جامعه محافظت کرده بود. این اقدام بی‌ملاحظه، کمترین عارضه‌اش به‌سامان‌نرسیدن درخواست‌های آن‌زمان جامعه پزشکی بود، اما نتیجه مهم‌تر آن تأثیری بود که بر ساختار سازمان نظام پزشکی و نحوه فعالیت آن گذاشت. آن سال این شمشیر داموکلس فرونیامده، چندتکه شد و از بين رفت. جامعه پزشکی تا همین امروز هیچ شمشیری بالای سر حکومت‌ها ندارد. در تعاملات واقعی هم صدها بیانیه و تعارف به‌قدر ذره‌ای فعل‌‌وانفعال نمی‌ارزند. محرومیت مطلق یک فروشنده از کمترین اظهارنظر درباره قیمت محصولی که به بازار آورده و اجبار او به فروش، تنها به قیمتی که خریدار اعلام می‌کند، ضرورتا به افلاس او نمی‌انجامد، او می‌تواند از فردا به‌جای «لعل»، «خَزَف» به بازار بیاورد و اگر برای بلندنشدن سروصدا کیسه او را هم خوب نپاییم، متضرر واقعی کسی است که دست‌آخر به‌جای لعل خزف خواهد داشت. اگر به فروشنده اطمینان ندارید، خب این احتمالات بیشتر است. این توافقی هولناک خواهد بود بین تولیدکننده و كسي كه بايد بر توليد نظارت كند عليه مصرف‌كننده نهايي كه در شرايط ما «نظام بهداشت و درمان» کشور نام دارد. درست ازهمین‌روست که در تمام نظام‌های سرمایه‌داری، اعتصاب نیروی کار به ‌طور مطلق ممنوع و غیرقانونی نیست. تنها از طریق امکان اعتصاب است که سرمایه می‌تواند به ‌طور صحیح برآوردی از حقوق نیروی کار و آن نقطه ذوبی که پایین‌تر از آن امکان بقای نیروی کار وجود ندارد، داشته باشد و باز هم در غیاب نرخ واقعی کار آنچه در خطر می‌افتد، کیفیت خدمات و کالاها و در مورد سلامت، کیفیت حیات در کشور است. در شرایط فعلی کشور ما هیچ‌کدام از جوامع پزشکی و به‌خصوص سازمان نظام پزشکی با وجود شرایط بسیار دشواری که برای جامعه پزشکی و سلامت ایجاد شده، هیچ صحبتی از اعتصاب پزشکان نکرده‌اند که هیچ، در شروع بحث هم اشاره‌ای به واقعه‌ای که سایه سنگینش تا همین امروز هم احساس می‌شود، نمی‌کنند. این عمدتا به دلیل نبود تجربه تاریخی و نقیصه ثبت تاریخ در کشور ماست؛ پدیده‌ای که آن را جامعه کوتاه‌مدت هم می‌خوانند، اما حتی بدون این تجربه هم به ‌زحمت می‌توان تصور کرد که جامعه پزشکی در شرایط فعلی و در حضور بحران‌های موجود دست به اعتصاب بزند، عمدتا به این دلیل که تمام مقصود این جامعه در بحث تعرفه‌ها کیفیت سلامت و کیفیت حیات ملی ماست نه کسب درآمد بیشتر؛ چراکه در روز اعتصاب این کیفیات به‌شدت به خطر می‌افتند و این نقض غرض است. ولی آیا کاربه‌دستان و مسئولان هم متوجه هستند که با بخشی از جامعه روبه‌رو هستند که هیچ شمشیری بر سر داموکلس‌های روزگار ندارد و اگر داشت هم در این اوضاع غلاف می‌کرد؟ آیا احساس اضطراب نمی‌کنند که سقوط از آن نقطه ذوب بحرانی باعث تخریب بسیار گسترده و غیرقابل‌برگشت در کیفیت خدمات سلامت شود؟

‎داموکلس، شاهزاده جاه‌طلب و پرمدعایی بود که می‌اندیشید دیونیزوس پادشاه سيراكوز، خوشبخت‌ترین انسان روی زمین است. دیونیزوس خردمند به او پیشنهاد کرد یک شبانه‌روز جایشان را با هم عوض کنند. داموکلس با اشتیاق پذیرفت، اما لحظات آخر وقتی دریافت شمشیری بالای سر، هر لحظه و با هر خطایی در حال فرودآمدن بر سر اوست، از کرده خود پشیمان شد. از آن تاریخ قرن‌هاست شمشیر داموکلس به‌عنوان تمثیل تهدید و تحدیدکننده حکمران و حکمرانی استفاده می‌شود. اسطوره‌ها بنا بر خاصیتشان در همین‌جا متوقف می‌شوند و درباره افتادن یا نیفتادن شمشیر چیزی نمی‌گویند، اما تاریخ آکنده است از فجایعی که فرودآمدن این شمشیر به ‌بار آورده است. در سال ١٣٦٥ سازمان نظام پزشکی ایران شمشیر داموکلس «اعتصاب پزشکان» را در بدترین زمان و به بدترین شکل فرود آورد. این تهدید سال‌های‌سال از جایگاه جامعه پزشکی و رئیس سالخورده آن و به‌تبع آن جایگاه سلامت در ذهنیت جامعه محافظت کرده بود. این اقدام بی‌ملاحظه، کمترین عارضه‌اش به‌سامان‌نرسیدن درخواست‌های آن‌زمان جامعه پزشکی بود، اما نتیجه مهم‌تر آن تأثیری بود که بر ساختار سازمان نظام پزشکی و نحوه فعالیت آن گذاشت. آن سال این شمشیر داموکلس فرونیامده، چندتکه شد و از بين رفت. جامعه پزشکی تا همین امروز هیچ شمشیری بالای سر حکومت‌ها ندارد. در تعاملات واقعی هم صدها بیانیه و تعارف به‌قدر ذره‌ای فعل‌‌وانفعال نمی‌ارزند. محرومیت مطلق یک فروشنده از کمترین اظهارنظر درباره قیمت محصولی که به بازار آورده و اجبار او به فروش، تنها به قیمتی که خریدار اعلام می‌کند، ضرورتا به افلاس او نمی‌انجامد، او می‌تواند از فردا به‌جای «لعل»، «خَزَف» به بازار بیاورد و اگر برای بلندنشدن سروصدا کیسه او را هم خوب نپاییم، متضرر واقعی کسی است که دست‌آخر به‌جای لعل خزف خواهد داشت. اگر به فروشنده اطمینان ندارید، خب این احتمالات بیشتر است. این توافقی هولناک خواهد بود بین تولیدکننده و كسي كه بايد بر توليد نظارت كند عليه مصرف‌كننده نهايي كه در شرايط ما «نظام بهداشت و درمان» کشور نام دارد. درست ازهمین‌روست که در تمام نظام‌های سرمایه‌داری، اعتصاب نیروی کار به ‌طور مطلق ممنوع و غیرقانونی نیست. تنها از طریق امکان اعتصاب است که سرمایه می‌تواند به ‌طور صحیح برآوردی از حقوق نیروی کار و آن نقطه ذوبی که پایین‌تر از آن امکان بقای نیروی کار وجود ندارد، داشته باشد و باز هم در غیاب نرخ واقعی کار آنچه در خطر می‌افتد، کیفیت خدمات و کالاها و در مورد سلامت، کیفیت حیات در کشور است. در شرایط فعلی کشور ما هیچ‌کدام از جوامع پزشکی و به‌خصوص سازمان نظام پزشکی با وجود شرایط بسیار دشواری که برای جامعه پزشکی و سلامت ایجاد شده، هیچ صحبتی از اعتصاب پزشکان نکرده‌اند که هیچ، در شروع بحث هم اشاره‌ای به واقعه‌ای که سایه سنگینش تا همین امروز هم احساس می‌شود، نمی‌کنند. این عمدتا به دلیل نبود تجربه تاریخی و نقیصه ثبت تاریخ در کشور ماست؛ پدیده‌ای که آن را جامعه کوتاه‌مدت هم می‌خوانند، اما حتی بدون این تجربه هم به ‌زحمت می‌توان تصور کرد که جامعه پزشکی در شرایط فعلی و در حضور بحران‌های موجود دست به اعتصاب بزند، عمدتا به این دلیل که تمام مقصود این جامعه در بحث تعرفه‌ها کیفیت سلامت و کیفیت حیات ملی ماست نه کسب درآمد بیشتر؛ چراکه در روز اعتصاب این کیفیات به‌شدت به خطر می‌افتند و این نقض غرض است. ولی آیا کاربه‌دستان و مسئولان هم متوجه هستند که با بخشی از جامعه روبه‌رو هستند که هیچ شمشیری بر سر داموکلس‌های روزگار ندارد و اگر داشت هم در این اوضاع غلاف می‌کرد؟ آیا احساس اضطراب نمی‌کنند که سقوط از آن نقطه ذوب بحرانی باعث تخریب بسیار گسترده و غیرقابل‌برگشت در کیفیت خدمات سلامت شود؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها