بمباران روانی علیه کودکان
حمید فراهانی
هرگاه اتفاقات ناگوار رسانهای میشود و واکنش عمومی را برمیانگیزد، از بلایای طبیعی گرفته تا خودکشی، زنکشی، کودککشی و شیوع بیماریهای واگیردار، مسئله سلامت روانی و ذهنی کودکان نیز کمابیش به مسئلهای مورد توجه تبدیل میشود و پدران و مادران در برابر این سؤال قرار میگیرند که این تصاویر ناخوشایند، روایتهای دردناک، رنج، مرگ، ترس از تنهاماندن و ترکشدن و... چه اثری روی کودکانشان دارد و چگونه باید به سؤالات کودکان دراینباره جواب دهند. خصوصا آنکه با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی دیگر نمیتوان از سر استیصال و پنهانکاری به انکار و کتمان پناه برد. در مقابل این، روانشناسان و برخی جامعهشناسان راهکارهایی پیشروی پدران و مادران میگذارند. درواقع در برابر مواجهه کودکان و نوجوانان با آنچه عادیسازی نشده و شوکآور است، کمابیش برخی به لزوم حمایت از کودکان و واکنش مناسب و فکرشده پیبردهاند. اما پرسش این است که آیا درباره ضرورت واکنش به مواجهه کودکان و نوجوانان با آنچه عادیسازی شده است نیز فکر میکنیم؟
یکی از موارد عادیشده در رابطه کودکان و نوجوانان با رسانه، مسئله تبلیغات است. کافی است تلویزیون را روشن کنید و تبلیغات بازرگانی را که در میانه برنامههای مخصوص کودکان و نوجوان پخش میشود، ببینید؛ تبلیغاتی که شامل دو نوع محصول میشود: محصولات خوراکی و مصرفی و محصولات کمکآموزشی برای موفقیت در تحصیل و کنکور. این تبلیغات آشکارا دو نقش را به کودکان و نوجوانان القا میکنند؛ مصرفکنندگی و رقابتجویی. این دو نقش همان نقشهایی هستند که درونیشدن آنها برای پرورش انسان نئولیبرال ضروری است. درواقع تبلیغاتی که پخش میشوند، کودکان و نوجوانان را اولا مجاب میکنند که باید مصرفکننده باشند و ثانیا به آنها میآموزند که در رقابتی نفسگیر با دیگر کودکان و نوجوانان هستند. در این مسابقه موفقیت و رقابت برای مصرف، کودکان و نوجوانان بهمثابه رقبای یکدیگر جامعهپذیر میشوند، برنده کسی است که به دستاوردی فردی دست یابد. بنابراین موفقیت جمعی و توجه سرنوشت جمعی بیمعنا میشود و جای خود را به «من»هایی میدهد که هویت و هدفی جز مصرفکردن و منافع فردی خود را نمیبینند. این موضوع علاوه بر اینکه متضمن این باور است که انسان، گرگ انسان است،
نوجوانان را در فشار و استرسی مضاعف قرار میدهد. نوجوان حتی زمانی که میخواهد برای دقایقی از فضای رقابت و فشار هم خارج شود، باز با کنکور و رقابت چشم در چشم میشود. برساختهشدن چنین فردیتی برای جامعه هم خطرناک است. چنین فردیتی نگران شیرابههای زبالههای انبارشده در سراوان نیست، همین که وقتی از کنار جاده عبور میکند تا به تفریح برود، بوی زبالهها را حس نکند و شهرداری به موقع زبالههای او را جمع کند، برایش کفایت میکند. همین که ویلایی در جایی خوشآبوهوا داشته باشد، دغدغهخاطری بابت آلودگی هوا نخواهد داشت.
این تبلیغات ظاهری فریبنده دارند اما در نهایت با اندکی تعمق میتوان فهمید که مدعاهایی مانند موفقیت در کنکور بیاساس است. اصول اولیه علم آمار به ما میگوید مؤسسهای که به مدد این تبلیغات توانسته بیش از نیمی از داوطلبان کنکور را جذب کند، طبیعتا نیمی از رتبههای برتر کنکور را هم در خود خواهد داشت. از سوی دیگر موفقیت در کنکور هرچند به عملکرد داوطلب ارتباط دارد اما در کنار آن ظرفیت دانشگاهها و رتبه افراد است که عامل تعیین موفقیت است؛ بنابراین همه نمیتوانند موفق شوند. هریک از این مؤسسات چند برابر حجم هر کتاب درسی، محصولات و خدمات کمکآموزشی آماده میکنند و در بسیاری از مدارس اساسا کتابهای اصلی درسی در سالهای آخر دبیرستان به حاشیه رفتهاند و جای خود را به این محصولات کمکآموزشی دادهاند. کار تا آنجا پیشرفته است که گاهی که کتاب درسی تغییراتی میکند، کتاب کمکدرسی مربوط به آن، پیش از انتشار کتاب اصلی منتشر و در دسترس دانشآموزان قرار میگیرد.
دسته دیگر تبلیغات که بیشتر کودکان را هدف قرار میدهند، محصولات خوراکی هستند. این محصولات، با آنکه همه میدانیم که سرشار از مواد قندی، نشاستهای و ترکیبات نگهدارنده هستند و میتوانند باعث چاقی، کاهش جذب مواد معدنی و ویتامینها، تضعیف سیستم ایمنی بدن و... شوند، آزادانه تبلیغ میشوند. باید توجه داشت که ویژگیهای شناختی کودکان در سنین پایین با دیدن تبلیغات فانتزی این محصولات تحت تأثیر زیادی قرار میگیرد.
اما چرا جلوی چنین تبلیغاتی گرفته نمیشود؟ چرا صداوسیما که از جنبههای مختلف روی برنامههای خود نظارت دارد تا صرفا محتوای مورد تأیید خود و همسو با نگرشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر خود را منتشر کند، درباره این تبلیغات کاری نمیکند و نظارتی ندارد؟ پاسخ ساده است، این تبلیغات برای صداوسیما درآمدزایی دارند. مسئولان صداوسیما باید به این پرسش پاسخ دهند که برای جلوگیری از این سوءاستفادههای مؤسسات کنکوری و صاحبان صنایع غذایی چه اقدامی انجام دادهاند. نمیتوان بهبهانه تأمین بودجه یک نهاد، سلامت جسمی و روانی کودکان و نوجوانان را به خطر انداخت.
هرگاه اتفاقات ناگوار رسانهای میشود و واکنش عمومی را برمیانگیزد، از بلایای طبیعی گرفته تا خودکشی، زنکشی، کودککشی و شیوع بیماریهای واگیردار، مسئله سلامت روانی و ذهنی کودکان نیز کمابیش به مسئلهای مورد توجه تبدیل میشود و پدران و مادران در برابر این سؤال قرار میگیرند که این تصاویر ناخوشایند، روایتهای دردناک، رنج، مرگ، ترس از تنهاماندن و ترکشدن و... چه اثری روی کودکانشان دارد و چگونه باید به سؤالات کودکان دراینباره جواب دهند. خصوصا آنکه با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی دیگر نمیتوان از سر استیصال و پنهانکاری به انکار و کتمان پناه برد. در مقابل این، روانشناسان و برخی جامعهشناسان راهکارهایی پیشروی پدران و مادران میگذارند. درواقع در برابر مواجهه کودکان و نوجوانان با آنچه عادیسازی نشده و شوکآور است، کمابیش برخی به لزوم حمایت از کودکان و واکنش مناسب و فکرشده پیبردهاند. اما پرسش این است که آیا درباره ضرورت واکنش به مواجهه کودکان و نوجوانان با آنچه عادیسازی شده است نیز فکر میکنیم؟
یکی از موارد عادیشده در رابطه کودکان و نوجوانان با رسانه، مسئله تبلیغات است. کافی است تلویزیون را روشن کنید و تبلیغات بازرگانی را که در میانه برنامههای مخصوص کودکان و نوجوان پخش میشود، ببینید؛ تبلیغاتی که شامل دو نوع محصول میشود: محصولات خوراکی و مصرفی و محصولات کمکآموزشی برای موفقیت در تحصیل و کنکور. این تبلیغات آشکارا دو نقش را به کودکان و نوجوانان القا میکنند؛ مصرفکنندگی و رقابتجویی. این دو نقش همان نقشهایی هستند که درونیشدن آنها برای پرورش انسان نئولیبرال ضروری است. درواقع تبلیغاتی که پخش میشوند، کودکان و نوجوانان را اولا مجاب میکنند که باید مصرفکننده باشند و ثانیا به آنها میآموزند که در رقابتی نفسگیر با دیگر کودکان و نوجوانان هستند. در این مسابقه موفقیت و رقابت برای مصرف، کودکان و نوجوانان بهمثابه رقبای یکدیگر جامعهپذیر میشوند، برنده کسی است که به دستاوردی فردی دست یابد. بنابراین موفقیت جمعی و توجه سرنوشت جمعی بیمعنا میشود و جای خود را به «من»هایی میدهد که هویت و هدفی جز مصرفکردن و منافع فردی خود را نمیبینند. این موضوع علاوه بر اینکه متضمن این باور است که انسان، گرگ انسان است،
نوجوانان را در فشار و استرسی مضاعف قرار میدهد. نوجوان حتی زمانی که میخواهد برای دقایقی از فضای رقابت و فشار هم خارج شود، باز با کنکور و رقابت چشم در چشم میشود. برساختهشدن چنین فردیتی برای جامعه هم خطرناک است. چنین فردیتی نگران شیرابههای زبالههای انبارشده در سراوان نیست، همین که وقتی از کنار جاده عبور میکند تا به تفریح برود، بوی زبالهها را حس نکند و شهرداری به موقع زبالههای او را جمع کند، برایش کفایت میکند. همین که ویلایی در جایی خوشآبوهوا داشته باشد، دغدغهخاطری بابت آلودگی هوا نخواهد داشت.
این تبلیغات ظاهری فریبنده دارند اما در نهایت با اندکی تعمق میتوان فهمید که مدعاهایی مانند موفقیت در کنکور بیاساس است. اصول اولیه علم آمار به ما میگوید مؤسسهای که به مدد این تبلیغات توانسته بیش از نیمی از داوطلبان کنکور را جذب کند، طبیعتا نیمی از رتبههای برتر کنکور را هم در خود خواهد داشت. از سوی دیگر موفقیت در کنکور هرچند به عملکرد داوطلب ارتباط دارد اما در کنار آن ظرفیت دانشگاهها و رتبه افراد است که عامل تعیین موفقیت است؛ بنابراین همه نمیتوانند موفق شوند. هریک از این مؤسسات چند برابر حجم هر کتاب درسی، محصولات و خدمات کمکآموزشی آماده میکنند و در بسیاری از مدارس اساسا کتابهای اصلی درسی در سالهای آخر دبیرستان به حاشیه رفتهاند و جای خود را به این محصولات کمکآموزشی دادهاند. کار تا آنجا پیشرفته است که گاهی که کتاب درسی تغییراتی میکند، کتاب کمکدرسی مربوط به آن، پیش از انتشار کتاب اصلی منتشر و در دسترس دانشآموزان قرار میگیرد.
دسته دیگر تبلیغات که بیشتر کودکان را هدف قرار میدهند، محصولات خوراکی هستند. این محصولات، با آنکه همه میدانیم که سرشار از مواد قندی، نشاستهای و ترکیبات نگهدارنده هستند و میتوانند باعث چاقی، کاهش جذب مواد معدنی و ویتامینها، تضعیف سیستم ایمنی بدن و... شوند، آزادانه تبلیغ میشوند. باید توجه داشت که ویژگیهای شناختی کودکان در سنین پایین با دیدن تبلیغات فانتزی این محصولات تحت تأثیر زیادی قرار میگیرد.
اما چرا جلوی چنین تبلیغاتی گرفته نمیشود؟ چرا صداوسیما که از جنبههای مختلف روی برنامههای خود نظارت دارد تا صرفا محتوای مورد تأیید خود و همسو با نگرشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر خود را منتشر کند، درباره این تبلیغات کاری نمیکند و نظارتی ندارد؟ پاسخ ساده است، این تبلیغات برای صداوسیما درآمدزایی دارند. مسئولان صداوسیما باید به این پرسش پاسخ دهند که برای جلوگیری از این سوءاستفادههای مؤسسات کنکوری و صاحبان صنایع غذایی چه اقدامی انجام دادهاند. نمیتوان بهبهانه تأمین بودجه یک نهاد، سلامت جسمی و روانی کودکان و نوجوانان را به خطر انداخت.