نگاهی به مستند صحنههایی از یک جدایی
حکایت مرارتها
سارا آقابابائیان: مهمترین امتیاز مستند صحنههایی از یک جدایی فاصلهگیری یکدههای از هیاهوی فیلم جدایی نادر از سیمین است. مقطعی که حواشی فرامتنی، نقادیهای شتابزده و جناحبندیهای بعضا کاذب این فیلم را به یک پدیده اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل کرد و ماهیت سینماییاش را تا مدتها تحتالشعاع قرار داد. ولی امروز ارزشهای این فیلم به لطف تثبیتشدنش در بستر گذر زمان، غبارروبی شده و میتوان بیپیرایه با متن فیلم و مؤلفش مکالمه مجدد کرد؛ چنانکه شخص فیلمساز نیز امروز بهجای پاسخ به پرسشهای غیرسینمایی و فرعی با فراغ بال میتواند به زوایای پنهانماندهای از اثری که تکلیف جایگاهش روشن است، بپردازد.
فیلم صحنههایی از یک جدایی در حیطه یک مستند پشت صحنه میگنجد؛ گونهای که قرار است از وقایع پشت دوربین یک فیلمِ به هردلیل مهم پرده بردارد؛ امری که فیالنفسه کنجکاویبرانگیز است؛ بهویژه زمانی که سوژه پروسه ساخت فیلمی شامخ و کلاسیکشده چون جدایی باشد. اما بهمنظور باقینماندن در سطح یک رپورتاژآگهی یا حاشیهنگاری (همچون مستندهای قبلی ساختهشده درباره این فیلم خاص) یا ستایشنامه خشک و خالی که تنها توده هواداران فیلم را خوش آید، باید از توضیح واضحات و تحسین و تمجیدهای مکرر پرهیز کرد و همچون مکملی برای اثر، ابعاد جدیدی از این پدیده مهم سینمایی تاریخ معاصر ایران را برملا کند، از این طریق یک مستند پشتصحنه واجد هویت یک اثر خودبسنده خواهد بود؛ هویتی که در گام نخست یک سیر روایی دارد، روایت چگونگی شکلگیری اثر مورد پژوهش به جای چه بودنش؛ به عبارت دیگر چنین مستندی حکم پیشداستانی دراماتیک از یک داستان باشکوه از پیش گفتهشده را دارد، آنچه پیش از ثمردهی کوششها، ویترین جوایز و فرش قرمزهای پهنشده برای محصول نهایی، با مشقاتی ورای تصورات بسیاری از مخاطبان، رخ داده و مکتوم مانده است. از اینرو بخش جالب اینگونه مستندها
عزیمت سازنده از جرقه ایده موجد تا شکلگیری پیرنگهاست که نیکبختانه ساخته وحید صداقت این اقبال را یافته تا با چنین دادههای ارزشمندی که لابهلای سخنان اصغر فرهادی قابل واکاوی است، رسالت مستند خود را به فرجام برساند.
مرحله بعد حکایت مرارتها و معضلات اجتنابناپذیر یک کار تیمی پیچیده همچون فیلمسازی است؛ به ویژه نحوه بهتعاملرسیدن مجموعه عوامل که متناسب با کمالگرایی و سطح کیفیت اثر قطعا مسیر پراصطکاکی داشتهاند که همچون موانع پیشروی تولید، هرکدامش بالقوه داستانکی شنیدنی و آموزنده تلقی میشود، از اینرو برای مخاطب این مستند خبردارشدن از ایدههای اولیه بلااستفاده و اطلاع از دلیل روی کاغذ ماندنشان به اندازه تماشای تصاویر بکر پشت صحنه فیلم جذاب خواهد بود؛ تصاویری که شارح میزان انرژی مبذولشده در تمرینات طاقتفرسا و عرقریزی جمعی برای حفظ تداوم حسی فیلم است. همچنین رفتارنگاری شیوه مدیریت و اداره پشتصحنه توسط یک کارگردان حاذق، ازجمله ترفندهای هدفمندش برای بازیگیری، کلاس درسی است که هراندازه مورد تفحص و موشکافی قرار میگرفت، قابل فراگیری بود؛ چنانکه میشد با نمایش برداشتهای اوتی فیلم و سکانسهای محذوف، به ویژه صحنه کلیدی تصادف که توضیح مبسوطی دربارهاش در فیلم موجود است، به غنای این مستند افزود و علت باقی بخشهای تغییرکرده حین فیلمبرداری یا پای میز تدوین را نیز جویا شد تا برای علاقهمندانی که بار آموزشی چنین مستندی
اولویت اصلیشان است و حتی برای مخاطبی که از التهاب پشت صحنه یک فیلم سینمایی ناآگاه است، مفیدتر باشد. به هر روی، به قول معروف بهترین نسخه فیلمها آنهایی هستند که در ضمیر فیلمسازشان ماندهاند و مستند صحنههایی از یک جدایی برای کشف نسخه جدایی نادر از سیمینِ نهفته در ذهن اصغر فرهادی، فرصت مغتنمی محسوب میشود.
سارا آقابابائیان: مهمترین امتیاز مستند صحنههایی از یک جدایی فاصلهگیری یکدههای از هیاهوی فیلم جدایی نادر از سیمین است. مقطعی که حواشی فرامتنی، نقادیهای شتابزده و جناحبندیهای بعضا کاذب این فیلم را به یک پدیده اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل کرد و ماهیت سینماییاش را تا مدتها تحتالشعاع قرار داد. ولی امروز ارزشهای این فیلم به لطف تثبیتشدنش در بستر گذر زمان، غبارروبی شده و میتوان بیپیرایه با متن فیلم و مؤلفش مکالمه مجدد کرد؛ چنانکه شخص فیلمساز نیز امروز بهجای پاسخ به پرسشهای غیرسینمایی و فرعی با فراغ بال میتواند به زوایای پنهانماندهای از اثری که تکلیف جایگاهش روشن است، بپردازد.
فیلم صحنههایی از یک جدایی در حیطه یک مستند پشت صحنه میگنجد؛ گونهای که قرار است از وقایع پشت دوربین یک فیلمِ به هردلیل مهم پرده بردارد؛ امری که فیالنفسه کنجکاویبرانگیز است؛ بهویژه زمانی که سوژه پروسه ساخت فیلمی شامخ و کلاسیکشده چون جدایی باشد. اما بهمنظور باقینماندن در سطح یک رپورتاژآگهی یا حاشیهنگاری (همچون مستندهای قبلی ساختهشده درباره این فیلم خاص) یا ستایشنامه خشک و خالی که تنها توده هواداران فیلم را خوش آید، باید از توضیح واضحات و تحسین و تمجیدهای مکرر پرهیز کرد و همچون مکملی برای اثر، ابعاد جدیدی از این پدیده مهم سینمایی تاریخ معاصر ایران را برملا کند، از این طریق یک مستند پشتصحنه واجد هویت یک اثر خودبسنده خواهد بود؛ هویتی که در گام نخست یک سیر روایی دارد، روایت چگونگی شکلگیری اثر مورد پژوهش به جای چه بودنش؛ به عبارت دیگر چنین مستندی حکم پیشداستانی دراماتیک از یک داستان باشکوه از پیش گفتهشده را دارد، آنچه پیش از ثمردهی کوششها، ویترین جوایز و فرش قرمزهای پهنشده برای محصول نهایی، با مشقاتی ورای تصورات بسیاری از مخاطبان، رخ داده و مکتوم مانده است. از اینرو بخش جالب اینگونه مستندها
عزیمت سازنده از جرقه ایده موجد تا شکلگیری پیرنگهاست که نیکبختانه ساخته وحید صداقت این اقبال را یافته تا با چنین دادههای ارزشمندی که لابهلای سخنان اصغر فرهادی قابل واکاوی است، رسالت مستند خود را به فرجام برساند.
مرحله بعد حکایت مرارتها و معضلات اجتنابناپذیر یک کار تیمی پیچیده همچون فیلمسازی است؛ به ویژه نحوه بهتعاملرسیدن مجموعه عوامل که متناسب با کمالگرایی و سطح کیفیت اثر قطعا مسیر پراصطکاکی داشتهاند که همچون موانع پیشروی تولید، هرکدامش بالقوه داستانکی شنیدنی و آموزنده تلقی میشود، از اینرو برای مخاطب این مستند خبردارشدن از ایدههای اولیه بلااستفاده و اطلاع از دلیل روی کاغذ ماندنشان به اندازه تماشای تصاویر بکر پشت صحنه فیلم جذاب خواهد بود؛ تصاویری که شارح میزان انرژی مبذولشده در تمرینات طاقتفرسا و عرقریزی جمعی برای حفظ تداوم حسی فیلم است. همچنین رفتارنگاری شیوه مدیریت و اداره پشتصحنه توسط یک کارگردان حاذق، ازجمله ترفندهای هدفمندش برای بازیگیری، کلاس درسی است که هراندازه مورد تفحص و موشکافی قرار میگرفت، قابل فراگیری بود؛ چنانکه میشد با نمایش برداشتهای اوتی فیلم و سکانسهای محذوف، به ویژه صحنه کلیدی تصادف که توضیح مبسوطی دربارهاش در فیلم موجود است، به غنای این مستند افزود و علت باقی بخشهای تغییرکرده حین فیلمبرداری یا پای میز تدوین را نیز جویا شد تا برای علاقهمندانی که بار آموزشی چنین مستندی
اولویت اصلیشان است و حتی برای مخاطبی که از التهاب پشت صحنه یک فیلم سینمایی ناآگاه است، مفیدتر باشد. به هر روی، به قول معروف بهترین نسخه فیلمها آنهایی هستند که در ضمیر فیلمسازشان ماندهاند و مستند صحنههایی از یک جدایی برای کشف نسخه جدایی نادر از سیمینِ نهفته در ذهن اصغر فرهادی، فرصت مغتنمی محسوب میشود.