|

كاكيستوكراسي در عالم نظر

حمید بهلولی

كاكیستوكراسی (Kakistocracy) اصطلاحی است در علوم سیاسی كه به‌روشنی وضعیت مدیریت كرونا در كشورهای به‌شدت آسیب‌دیده یا با وضع فاجعه‌بار یا كاتاستروف را در مقایسه با نقاط دیگر جهان نشان می‌دهد. تجزیه و تحلیل از منظر شناخت فرایند سیاست‌گذاری به‌جای تجزیه و تحلیل تنها خود سیاست (خروجی سیستم)، ابتدا به تجزیه و تحلیل سیاست‌گذار (عامل ساخت سیاست) و زمینه‌ها و متغیرهای مؤثر و تعیین‌كننده‌ها می‌پردازد؛ چرا‌كه معتقد است انتظار خروج سیاست معقول و متكی بر شواهد از سیستم سیاست‌گذاری كاكیستوكرات‌ غیر‌معقول خود انتظار بیهوده‌ای است و ابتدا باید خود سیاست‌گذار و اهلیت و كفایت او مورد بررسی قرار گیرد. در همین چشم‌انداز، شناخت كاكیستوكراسی اهمیت پیدا می‌كند.در كاكیستوكراسی كه نوعی بلاهت و فقدان آینده‌نگری در آن موج می‌زند، رابطه منطقی سیاست و نتیجه به‌روشنی درك نمی‌شود و جایگاه سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری از سوی افراد بسیار سطحی‌نگر و غیر‌حرفه‌ای در آن امر و موضوع اشغال می‌شود كه معمولا این افراد كور و كر نسبت به شواهد واقعی و فاقد قدرت آنالیز و تجزیه و تحلیل شرایط هستند. در مدیریت كاكیستوكرات اجتهاد و تطبیق سیاست مناسب و به‌موقعی با شرایط نمی‌تواند صورت گیرد؛ چون اصولا سیستم فاقد مغزافزار و تجزیه و تحلیل و تبیین استراتژی مؤثر و آموزش‌دیده‌ای است.

در این‌گونه مدیریت كاكیستوكرات شعارهای توخالی جای استراتژی‌های بلندمدت می‌نشینند و موجب رهیافت‌های كاملا خطاكارانه می‌شوند. كاكیستوكرات‌ها معمولا ملعبه دست كرپتوكرات‌ها (سارقان مثل مافیای دارو) می‌شوند. تصمیمات و سیاست‌های كاكیستوكرات‌ها نوعا ساده‌انگارانه و احساسی و بدون پشتوانه عقلایی و علمی و به‌قول جیمز راسل فاقد لحن اخلاقی، به صورت رعایت حق مردم است. آنها در جمعشان افراد صاحب صلاحیت و منتقد را راه نمی‌دهند و از هر انتقادی گریزانند و اگر به هر ترتیبی فرد آگاه و صاحب صلاحیتی وارد جمع آنها شود، به سرعت مطرود و منكوب یا ناچار به خروج می‌شود. كاكیستوكرات‌‌ها به‌جای مدیریت مشكلات و معضلات اجتماعی، مدیریت آمار انجام می‌دهند و تا مدت طولانی با ارائه اطلاعات و آمار غیرواقعی، سعی در پوشاندن نتیجه بی‌كفایتی خویش می‌دارند.

در سیستم كاكیستوكرات هیچ نسبت معقولی بین سرعت تصمیم و كیفیت تصمیم وجود ندارد. تصمیمات گاه بسیار كُند و گاه انفجاری و هیجانی است و معمولا ناپایدار و نوسانی هستند و كیفیت تصمیمات قابل دفاع نبوده و بر مبنای یك چشم‌انداز واقعی و بلندمدت استراتژیك اتخاذ نمی‌شوند. معمولا در این‌گونه مدیریت، افراد صاحب‌منصب فاقد تخصص علمی قابل استناد لازم بر چنین سیاست‌گذاری و تصمیماتی هستند یا در بهترین حالت، تخصص‌هایی غیر‌مرتبط با موضوع تصمیم دارند. بودن دو مشكل هم‌زمان كه باید با هم مدیریت شوند، مثل بروز همه‌گیری كرونا و ركود اقتصادی، از خطرناك‌ترین مواضعی است كه به دلیل عدم توان محاسبه اپتمایزاسیون در چنین سیستم ابتدایی‌ای موجب برملاشدن مدیریت كاكیستوكرات و علنی‌شدن بی‌كفایتی آن می‌شود. كاكیستوكرات‌ها هیچ‌گاه نتایج شكست سیاست‌های خود را نمی‌پذیرند و آن را گردن دیگران می‌اندازند و مدافعان از جمعیت آسیب‌پذیر را مقصر جلوه می‌دهند و این در حالی است كه كنترل رفتار اجتماعی نیز نیازمند سیاست‌هایی معقول است. هیچ‌گاه در مقابل رسانه و خبرنگار مستقل نمی‌نشینند و بیشتر سعی در استفاده از احساسات به‌جای مواضع عقلی و منطقی دارند. كاكیستوكرات‌ها دارای رفتاری دوگانه، مهاجم در مقابل منتقدان، سؤال‌كنندگان و معترضان و بسیار خاموش، خاضع و متملق در مقابل اصحاب قدرت و دست‌به‌سینه در مقابل لابی‌های پرنفوذ هستند و نقاب وارونه بر تملق خویش می‌نهند. هیچ‌گاه رضایت به بركناری خود نمی‌دهند و هیچ‌گاه هم عذرخواهی نمی‌كنند و در جهت اصلاح سیاست‌های خود به دلیل عدم امكان درك رابطه سیاست نتیجه اقدام نمی‌كنند و در كلام آخر نتیجه كاكیستوكراسی تسلط بلاهت بر عقلانیت و شواهد است. مدیریت اپیدمی كرونا در دوره ترامپ در آمریكا، با هفت میلیون مورد تأییدشده كرونا و حدود ٢٠٠ هزار مرگ، نمونه واضحی از این نوع كاكیستوكراسی است و كشورهای دیگری كه هر موج بعدی كرونا شرایط بدتر و آسیب‌های بیشتری از موج قبلی ایجاد كرده است، به‌صورتی‌كه همه مناطق یكباره وضعیت قرمز پیدا كرده‌اند، هند نمونه دیگری با پنج میلیون مورد تأییدشده آلوده به كرونا و 86 هزار مرگ اعلام‌شده از این دست است.

كاكیستوكراسی (Kakistocracy) اصطلاحی است در علوم سیاسی كه به‌روشنی وضعیت مدیریت كرونا در كشورهای به‌شدت آسیب‌دیده یا با وضع فاجعه‌بار یا كاتاستروف را در مقایسه با نقاط دیگر جهان نشان می‌دهد. تجزیه و تحلیل از منظر شناخت فرایند سیاست‌گذاری به‌جای تجزیه و تحلیل تنها خود سیاست (خروجی سیستم)، ابتدا به تجزیه و تحلیل سیاست‌گذار (عامل ساخت سیاست) و زمینه‌ها و متغیرهای مؤثر و تعیین‌كننده‌ها می‌پردازد؛ چرا‌كه معتقد است انتظار خروج سیاست معقول و متكی بر شواهد از سیستم سیاست‌گذاری كاكیستوكرات‌ غیر‌معقول خود انتظار بیهوده‌ای است و ابتدا باید خود سیاست‌گذار و اهلیت و كفایت او مورد بررسی قرار گیرد. در همین چشم‌انداز، شناخت كاكیستوكراسی اهمیت پیدا می‌كند.در كاكیستوكراسی كه نوعی بلاهت و فقدان آینده‌نگری در آن موج می‌زند، رابطه منطقی سیاست و نتیجه به‌روشنی درك نمی‌شود و جایگاه سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری از سوی افراد بسیار سطحی‌نگر و غیر‌حرفه‌ای در آن امر و موضوع اشغال می‌شود كه معمولا این افراد كور و كر نسبت به شواهد واقعی و فاقد قدرت آنالیز و تجزیه و تحلیل شرایط هستند. در مدیریت كاكیستوكرات اجتهاد و تطبیق سیاست مناسب و به‌موقعی با شرایط نمی‌تواند صورت گیرد؛ چون اصولا سیستم فاقد مغزافزار و تجزیه و تحلیل و تبیین استراتژی مؤثر و آموزش‌دیده‌ای است.

در این‌گونه مدیریت كاكیستوكرات شعارهای توخالی جای استراتژی‌های بلندمدت می‌نشینند و موجب رهیافت‌های كاملا خطاكارانه می‌شوند. كاكیستوكرات‌ها معمولا ملعبه دست كرپتوكرات‌ها (سارقان مثل مافیای دارو) می‌شوند. تصمیمات و سیاست‌های كاكیستوكرات‌ها نوعا ساده‌انگارانه و احساسی و بدون پشتوانه عقلایی و علمی و به‌قول جیمز راسل فاقد لحن اخلاقی، به صورت رعایت حق مردم است. آنها در جمعشان افراد صاحب صلاحیت و منتقد را راه نمی‌دهند و از هر انتقادی گریزانند و اگر به هر ترتیبی فرد آگاه و صاحب صلاحیتی وارد جمع آنها شود، به سرعت مطرود و منكوب یا ناچار به خروج می‌شود. كاكیستوكرات‌‌ها به‌جای مدیریت مشكلات و معضلات اجتماعی، مدیریت آمار انجام می‌دهند و تا مدت طولانی با ارائه اطلاعات و آمار غیرواقعی، سعی در پوشاندن نتیجه بی‌كفایتی خویش می‌دارند.

در سیستم كاكیستوكرات هیچ نسبت معقولی بین سرعت تصمیم و كیفیت تصمیم وجود ندارد. تصمیمات گاه بسیار كُند و گاه انفجاری و هیجانی است و معمولا ناپایدار و نوسانی هستند و كیفیت تصمیمات قابل دفاع نبوده و بر مبنای یك چشم‌انداز واقعی و بلندمدت استراتژیك اتخاذ نمی‌شوند. معمولا در این‌گونه مدیریت، افراد صاحب‌منصب فاقد تخصص علمی قابل استناد لازم بر چنین سیاست‌گذاری و تصمیماتی هستند یا در بهترین حالت، تخصص‌هایی غیر‌مرتبط با موضوع تصمیم دارند. بودن دو مشكل هم‌زمان كه باید با هم مدیریت شوند، مثل بروز همه‌گیری كرونا و ركود اقتصادی، از خطرناك‌ترین مواضعی است كه به دلیل عدم توان محاسبه اپتمایزاسیون در چنین سیستم ابتدایی‌ای موجب برملاشدن مدیریت كاكیستوكرات و علنی‌شدن بی‌كفایتی آن می‌شود. كاكیستوكرات‌ها هیچ‌گاه نتایج شكست سیاست‌های خود را نمی‌پذیرند و آن را گردن دیگران می‌اندازند و مدافعان از جمعیت آسیب‌پذیر را مقصر جلوه می‌دهند و این در حالی است كه كنترل رفتار اجتماعی نیز نیازمند سیاست‌هایی معقول است. هیچ‌گاه در مقابل رسانه و خبرنگار مستقل نمی‌نشینند و بیشتر سعی در استفاده از احساسات به‌جای مواضع عقلی و منطقی دارند. كاكیستوكرات‌ها دارای رفتاری دوگانه، مهاجم در مقابل منتقدان، سؤال‌كنندگان و معترضان و بسیار خاموش، خاضع و متملق در مقابل اصحاب قدرت و دست‌به‌سینه در مقابل لابی‌های پرنفوذ هستند و نقاب وارونه بر تملق خویش می‌نهند. هیچ‌گاه رضایت به بركناری خود نمی‌دهند و هیچ‌گاه هم عذرخواهی نمی‌كنند و در جهت اصلاح سیاست‌های خود به دلیل عدم امكان درك رابطه سیاست نتیجه اقدام نمی‌كنند و در كلام آخر نتیجه كاكیستوكراسی تسلط بلاهت بر عقلانیت و شواهد است. مدیریت اپیدمی كرونا در دوره ترامپ در آمریكا، با هفت میلیون مورد تأییدشده كرونا و حدود ٢٠٠ هزار مرگ، نمونه واضحی از این نوع كاكیستوكراسی است و كشورهای دیگری كه هر موج بعدی كرونا شرایط بدتر و آسیب‌های بیشتری از موج قبلی ایجاد كرده است، به‌صورتی‌كه همه مناطق یكباره وضعیت قرمز پیدا كرده‌اند، هند نمونه دیگری با پنج میلیون مورد تأییدشده آلوده به كرونا و 86 هزار مرگ اعلام‌شده از این دست است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها