|

در باب علیت سینمایی

شرق: نسبت فلسفه با سینما و نقش مفاهیم و مکاتبِ فلسفی در ساخت روایی سینما انکارناپذیر است. «علیت فلسفی سینما» از پژوهش‌هایی است که این نسبت را از منظر ارتباط بین علیت فلسفی و علیت سینمایی مورد واکاوی قرار داده است. اسدالله غلامعلی، مؤلف این کتاب معتقد است بدون تردید تحول علیت در سینما را نمی‌توان صرفا بازتاب علیت فلسفی دانست و قطعا شرایط تاریخی و اجتماعی تأثیرگذار بوده است، اما از آنجا که من معتقدم اگر فلسفه تأثیر بیشتری نسبت به تحولات اجتماعی ندارد، تأثیر کمتری ندارد، تلاش کردم به رابطه علیت فلسفی و علیت در ساخت روایی سینما بپردازم. این کتاب در سه فصل تدوین شده است: فصل نخست به کلیات می‌پردازد و مفهوم علیت فلسفی که در تاریخ فلسفه دگرگون شده است. مؤلف در این مسیر از فلسفه کلاسیک و علیت افلاطونی و ارسطویی آغاز می‌کند و می‌رسد به علیت و مدرنیته، شک دکارتی و علیت هیومی و کانتی و اصل عدم قطعیت و بعد، پست‌مدرنیسم و نظریه آشوب. در فصل دوم مفهومِ علیت سینمایی شرح داده می‌شود: پیرنگ و فیلم‌نامه، روایت سینمایی، سینمای کلاسیک، سینمای مدرن و سرانجام، سینمای پست‌مدرن. فصل سوم اما، بخش مهم کتاب است که ارتباط این دو مفهوم را به طور انضمامی در سینمای ایران بررسی می‌کند. «و اما پرسش نهایی که در فصل سوم پاسخ داده شده است؛ زنجیره علی در سینمای ایران به چه صورت است؟ نیازی به توضیح نیست که جامعه ایرانی رخدادها، انقلاب‌ها، تحولات و پیشرفت‌های تکنولوژی و به‌تعبیر کلی مدرنیته و پست‌مدرن را تجربه نکرده است و بیشترین این تحولات مدرنش نتیجه ارتباط با جوامع غربی است. بنابراین تأثیر روایت و فرم سینمای ایران از غرب یک امر بدیهی است. این تأثیرپذیری دلایل زیادی دارد ازجمله روابط ایران با کشورهای غربی و واردشدن کالاهای فرهنگی ازجمله فیلم، حضور سینماگران در جشنواره‌های بین‌المللی، تأثیر هنر و سینمای جهان بر هنرمندان و منتقدان، ترجمه کتاب‌های فلسفی، سینمایی و غیره است». مؤلف برای این خوانشِ مصداقی سه فیلم‌سازِ ایرانی را انتخاب می‌کند که از منظر او نه‌تنها جایگاه ممتازی در سینمای ایران و جهان دارند، بلکه مؤلف و نویسنده فیلم‌نامه‌هایشان نیز هستند و در آثارشان از شیوه‌های کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن استفاده کرده‌اند. عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی، این سه فیلم‌سازند که از هرکدام‌ آنها یک فیلم برای بررسی انتخاب شده است: طعم گیلاس، هامون و جدایی. مؤلف در هریک از این فیلم‌ها یک مفهوم را بازخوانی می‌کند؛ علیت ضروری در فیلمِ جدایی فرهادی، علیت نسبی در فیلمِ هامون مهرجویی و تصادف در طعم گیلاس. او در این بخش با فیلم‌نامه و فیلم‌نوشت سروکار دارد و با توجه به چارچوب نظری فلسفی و سینمایی، این سه فیلم را مورد بررسی قرار می‌دهد. از آنجا که غلامعلی برای پژوهش خود سه روایتِ کلان کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن را مدنظر قرار داده، روایت‌های سینمایی را برای درک علیت انتخاب کرده که شاملِ این سه گونه روایتِ کلان هستند. او توضیح می‌دهد که چارچوبِ نظری که برای این پژوهش به کار گرفته، بر اساسِ نظریه‌های دیوید برودل، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان روایت سینمایی است. مؤلفِ «علیت فلسفی سینما» در انتخابِ این سه فیلم دلایلی دارد که آنها را در مقدمه فصل سوم برمی‌شمارد، ازجمله اینکه آثار این نویسندگان بازتاب اندیشه‌هایی فلسفی بوده است، روابط علت و معلولی در ساخت روایی سینما در این آثار به اشکال متنوعی وجود دارد، فیلم‌نامه و روایت داستانیِ مدنظر با اصل علیت نسبت داشته‌اند، نوع روایت و شیوه روایت‌گری آنها با توجه به تعریف و تحلیل روایت‌های کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن، امکان بررسی داشته‌اند. اما درباره اهمیتِ مفهوم علیت و انتخاب آن از میانِ مفاهیم فلسفی دیگر و نسبتش با سینما نیز این ادله در کتاب آمده است: «اهمیت علیّت در فیلم‌نامه و به‌طورکلی هنر سینما به‌واسطه اعتبار آن در حیات انسان است. رابطه‌ انسان با جامعه، خدا و خودش نتیجه پیوستگی یا گسستگی زنجیره علّی است؛ زنجیره‌ای که از آغاز جهان تا به امروز سه مرحله‌ ضرورت، نسبیت و پیشامد را طی کرده، و به‌خاطر تحولاتش هویت انسان را دگرگون ساخته است. سینما برای اثبات هستی خویش نه‌تنها از این زنجیره کمک می‌گیرد، بلکه به کمک ابزارهایش از جمله نور، تار و پود این زنجیره را در برابر چشمان انسان به تصویر می‌کشد. وابستگی سینما و به‌طورکلی هنر به اصل علیت نشان می‌دهد نخستین پرسش انسان یعنی چیستی و کیستی خویش، همچنان مهم‌ترین چالش هستی او است».
اسدالله غلامعلی، دانش‌آموخته پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس، پیش از این نیز پژوهش‌های دیگری در زمینه سینما منتشر کرده است که ازجمله آنها می‌توان به «فرهادی و سینمای پرسش» و «روایت مدرن و موج نوی سینمای ایران» و ترجمه کتاب «فواصل سینما» ژاک رانسیر اشاره کرد.

شرق: نسبت فلسفه با سینما و نقش مفاهیم و مکاتبِ فلسفی در ساخت روایی سینما انکارناپذیر است. «علیت فلسفی سینما» از پژوهش‌هایی است که این نسبت را از منظر ارتباط بین علیت فلسفی و علیت سینمایی مورد واکاوی قرار داده است. اسدالله غلامعلی، مؤلف این کتاب معتقد است بدون تردید تحول علیت در سینما را نمی‌توان صرفا بازتاب علیت فلسفی دانست و قطعا شرایط تاریخی و اجتماعی تأثیرگذار بوده است، اما از آنجا که من معتقدم اگر فلسفه تأثیر بیشتری نسبت به تحولات اجتماعی ندارد، تأثیر کمتری ندارد، تلاش کردم به رابطه علیت فلسفی و علیت در ساخت روایی سینما بپردازم. این کتاب در سه فصل تدوین شده است: فصل نخست به کلیات می‌پردازد و مفهوم علیت فلسفی که در تاریخ فلسفه دگرگون شده است. مؤلف در این مسیر از فلسفه کلاسیک و علیت افلاطونی و ارسطویی آغاز می‌کند و می‌رسد به علیت و مدرنیته، شک دکارتی و علیت هیومی و کانتی و اصل عدم قطعیت و بعد، پست‌مدرنیسم و نظریه آشوب. در فصل دوم مفهومِ علیت سینمایی شرح داده می‌شود: پیرنگ و فیلم‌نامه، روایت سینمایی، سینمای کلاسیک، سینمای مدرن و سرانجام، سینمای پست‌مدرن. فصل سوم اما، بخش مهم کتاب است که ارتباط این دو مفهوم را به طور انضمامی در سینمای ایران بررسی می‌کند. «و اما پرسش نهایی که در فصل سوم پاسخ داده شده است؛ زنجیره علی در سینمای ایران به چه صورت است؟ نیازی به توضیح نیست که جامعه ایرانی رخدادها، انقلاب‌ها، تحولات و پیشرفت‌های تکنولوژی و به‌تعبیر کلی مدرنیته و پست‌مدرن را تجربه نکرده است و بیشترین این تحولات مدرنش نتیجه ارتباط با جوامع غربی است. بنابراین تأثیر روایت و فرم سینمای ایران از غرب یک امر بدیهی است. این تأثیرپذیری دلایل زیادی دارد ازجمله روابط ایران با کشورهای غربی و واردشدن کالاهای فرهنگی ازجمله فیلم، حضور سینماگران در جشنواره‌های بین‌المللی، تأثیر هنر و سینمای جهان بر هنرمندان و منتقدان، ترجمه کتاب‌های فلسفی، سینمایی و غیره است». مؤلف برای این خوانشِ مصداقی سه فیلم‌سازِ ایرانی را انتخاب می‌کند که از منظر او نه‌تنها جایگاه ممتازی در سینمای ایران و جهان دارند، بلکه مؤلف و نویسنده فیلم‌نامه‌هایشان نیز هستند و در آثارشان از شیوه‌های کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن استفاده کرده‌اند. عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی، این سه فیلم‌سازند که از هرکدام‌ آنها یک فیلم برای بررسی انتخاب شده است: طعم گیلاس، هامون و جدایی. مؤلف در هریک از این فیلم‌ها یک مفهوم را بازخوانی می‌کند؛ علیت ضروری در فیلمِ جدایی فرهادی، علیت نسبی در فیلمِ هامون مهرجویی و تصادف در طعم گیلاس. او در این بخش با فیلم‌نامه و فیلم‌نوشت سروکار دارد و با توجه به چارچوب نظری فلسفی و سینمایی، این سه فیلم را مورد بررسی قرار می‌دهد. از آنجا که غلامعلی برای پژوهش خود سه روایتِ کلان کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن را مدنظر قرار داده، روایت‌های سینمایی را برای درک علیت انتخاب کرده که شاملِ این سه گونه روایتِ کلان هستند. او توضیح می‌دهد که چارچوبِ نظری که برای این پژوهش به کار گرفته، بر اساسِ نظریه‌های دیوید برودل، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان روایت سینمایی است. مؤلفِ «علیت فلسفی سینما» در انتخابِ این سه فیلم دلایلی دارد که آنها را در مقدمه فصل سوم برمی‌شمارد، ازجمله اینکه آثار این نویسندگان بازتاب اندیشه‌هایی فلسفی بوده است، روابط علت و معلولی در ساخت روایی سینما در این آثار به اشکال متنوعی وجود دارد، فیلم‌نامه و روایت داستانیِ مدنظر با اصل علیت نسبت داشته‌اند، نوع روایت و شیوه روایت‌گری آنها با توجه به تعریف و تحلیل روایت‌های کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن، امکان بررسی داشته‌اند. اما درباره اهمیتِ مفهوم علیت و انتخاب آن از میانِ مفاهیم فلسفی دیگر و نسبتش با سینما نیز این ادله در کتاب آمده است: «اهمیت علیّت در فیلم‌نامه و به‌طورکلی هنر سینما به‌واسطه اعتبار آن در حیات انسان است. رابطه‌ انسان با جامعه، خدا و خودش نتیجه پیوستگی یا گسستگی زنجیره علّی است؛ زنجیره‌ای که از آغاز جهان تا به امروز سه مرحله‌ ضرورت، نسبیت و پیشامد را طی کرده، و به‌خاطر تحولاتش هویت انسان را دگرگون ساخته است. سینما برای اثبات هستی خویش نه‌تنها از این زنجیره کمک می‌گیرد، بلکه به کمک ابزارهایش از جمله نور، تار و پود این زنجیره را در برابر چشمان انسان به تصویر می‌کشد. وابستگی سینما و به‌طورکلی هنر به اصل علیت نشان می‌دهد نخستین پرسش انسان یعنی چیستی و کیستی خویش، همچنان مهم‌ترین چالش هستی او است».
اسدالله غلامعلی، دانش‌آموخته پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس، پیش از این نیز پژوهش‌های دیگری در زمینه سینما منتشر کرده است که ازجمله آنها می‌توان به «فرهادی و سینمای پرسش» و «روایت مدرن و موج نوی سینمای ایران» و ترجمه کتاب «فواصل سینما» ژاک رانسیر اشاره کرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها