تعقل در محیط هیجانزده
رضا صدیق
هرچه به انتخابات نزدیکتر شویم، جاروجنجال بیشتر خواهد شد و همهمه بالاتر میگیرد. تمام این پروسه و تمام این فضای آشنای ترسیمشده، تنها یک هدف دارد: هیجانیشدن؛ اما نکته دقیقا در همین هیجانیشدن است. چه میشود که آدمی به هیجان میرسد و بنا بر هیجانش رفتار میکند و تصمیم میگیرد؟ هیجان شاید غریزیترین واکنش انسان به اطراف باشد. تماشای کودکی که از شیرخوردن هیجانی میشود یا از بازی با یک اسباببازی به اوج هیجان میرسد، شاید بیانگر همین خصلت غریزی باشد. در حیوانات نیز هیجان به همین شکل بدوی نمایان میشود، کبوتر یا سگی که بنا بر موقعیتی پرپر میزند و دم تکان میدهد. هیجان را شاید بتوان غریزهای در رفتار آدمی دانست که در یک ظرف با تعقل قرار نمیگیرد. کلیشهایترین جمله از کودکیمان تا امروز همین بوده که تفاوت انسان و حیوان در همین مسئله تعقل است. تعقل نه به معنای دودوتا چهارتاکردن بلکه به معنی عقلانیتی که آدمی را به سمت حقیقت رهنمود کند و هیجان، بهدلیل شکلی که در رفتار ایجاد میکند، توان این موضوع را ندارد. آدمی با هیجان راهی به کشف و شهود نمیبرد و به عکس، از مسیر حقیقت نیز دورتر میافتد. به همین سبب است که شاید عینالقضات در دفاعیات پیش از اعدامش در دادگاه میگوید: «آنگاه که حق بر سریرتها (لوح وجود) آشکار شود، دیگر نه جای بیم است و نه امید». این جمله عینالقضات گویی خط بطلانی است بر هر آن چیز که آدمی را از آن اطمینان قلب دور میکند. بیم و امید دو بازوی هیجاناند. ترس هیجان میآفریند و امید نیز سببساز هیجانیشدن است. آن هنگام که این دو بازو نباشند، آدمی تنها مأمن خود را تعقل خواهد یافت.
این کلام به این معنا نیست که نفس هیجان رد است. در مکالمهای میان میرداماد و ملاصدرا، میر از او میپرسد که مگر آنچه از او ساطع میشود جز خیر نیست؟ ملا پاسخ میگوید که چنین است و میر سپس میگوید پس چگونه است که نفس اماره را خالق در وجود انسان قرار داده که سببساز گناه است؟ ملا پاسخ میگوید که اگر نفس اماره نبود، انسان قادر به تولید مثل نبود و نفس اماره خیر است اگر در جهت خیر حرکت کند. این نکته باریک، درباره هیجان نیز صدق میکند، اما نکته درباره همین جهت حرکت است. زمانه زیست ما و این شکل زندگی، بهدلیل شکل ساختاریای که پیدا کرده، تشخیص سخت و فهم وقایع سختترشده است. تمییزدادن موضوع مورد بحث که چه زمان در جهت خیر حرکت میکند و چه زمان در جهت شر، به فهم صورتمسئله نیاز دارد و این فهم حاصل نمیشود مگر اینکه بتوان وقایع را از بیرون تماشا کرد و به استنتاج رسید. هدف، تشخیص و تمییزدادن هیجانی است که میتواند در یکی از این دو مسیر حرکت کند. این هیجان اگر خالی از تعقل باشد آیا میتواند همچون همان حکایت نفس اماره باشد؟ در محیط هیجانزده چگونه میتوان تعقل کرد؟ چگونه میتوان منفعل نبود و اما هیجانزده نیز نشد؟ تعقل در زمان هیجانزدگی، چگونه حاصل خواهد؟ پاسخ این سؤالها همان نکتهای است که در ماههای پیشرو اهمیت دانستنش برای جامعه، بیش از پیش خواهد بود. دانستن این مهم که در هنگام انتخاب، هیجان چون سم است بر پیکر بیجان، پس بهدنبال پاسخ برای یافتن شکل عقلورزی در محیط هیجانزده باید بود؛ عقلورزیای که روشنگرانه از هیجان محیط بکاهد و به عقلانیت فضا کمک کند.
هرچه به انتخابات نزدیکتر شویم، جاروجنجال بیشتر خواهد شد و همهمه بالاتر میگیرد. تمام این پروسه و تمام این فضای آشنای ترسیمشده، تنها یک هدف دارد: هیجانیشدن؛ اما نکته دقیقا در همین هیجانیشدن است. چه میشود که آدمی به هیجان میرسد و بنا بر هیجانش رفتار میکند و تصمیم میگیرد؟ هیجان شاید غریزیترین واکنش انسان به اطراف باشد. تماشای کودکی که از شیرخوردن هیجانی میشود یا از بازی با یک اسباببازی به اوج هیجان میرسد، شاید بیانگر همین خصلت غریزی باشد. در حیوانات نیز هیجان به همین شکل بدوی نمایان میشود، کبوتر یا سگی که بنا بر موقعیتی پرپر میزند و دم تکان میدهد. هیجان را شاید بتوان غریزهای در رفتار آدمی دانست که در یک ظرف با تعقل قرار نمیگیرد. کلیشهایترین جمله از کودکیمان تا امروز همین بوده که تفاوت انسان و حیوان در همین مسئله تعقل است. تعقل نه به معنای دودوتا چهارتاکردن بلکه به معنی عقلانیتی که آدمی را به سمت حقیقت رهنمود کند و هیجان، بهدلیل شکلی که در رفتار ایجاد میکند، توان این موضوع را ندارد. آدمی با هیجان راهی به کشف و شهود نمیبرد و به عکس، از مسیر حقیقت نیز دورتر میافتد. به همین سبب است که شاید عینالقضات در دفاعیات پیش از اعدامش در دادگاه میگوید: «آنگاه که حق بر سریرتها (لوح وجود) آشکار شود، دیگر نه جای بیم است و نه امید». این جمله عینالقضات گویی خط بطلانی است بر هر آن چیز که آدمی را از آن اطمینان قلب دور میکند. بیم و امید دو بازوی هیجاناند. ترس هیجان میآفریند و امید نیز سببساز هیجانیشدن است. آن هنگام که این دو بازو نباشند، آدمی تنها مأمن خود را تعقل خواهد یافت.
این کلام به این معنا نیست که نفس هیجان رد است. در مکالمهای میان میرداماد و ملاصدرا، میر از او میپرسد که مگر آنچه از او ساطع میشود جز خیر نیست؟ ملا پاسخ میگوید که چنین است و میر سپس میگوید پس چگونه است که نفس اماره را خالق در وجود انسان قرار داده که سببساز گناه است؟ ملا پاسخ میگوید که اگر نفس اماره نبود، انسان قادر به تولید مثل نبود و نفس اماره خیر است اگر در جهت خیر حرکت کند. این نکته باریک، درباره هیجان نیز صدق میکند، اما نکته درباره همین جهت حرکت است. زمانه زیست ما و این شکل زندگی، بهدلیل شکل ساختاریای که پیدا کرده، تشخیص سخت و فهم وقایع سختترشده است. تمییزدادن موضوع مورد بحث که چه زمان در جهت خیر حرکت میکند و چه زمان در جهت شر، به فهم صورتمسئله نیاز دارد و این فهم حاصل نمیشود مگر اینکه بتوان وقایع را از بیرون تماشا کرد و به استنتاج رسید. هدف، تشخیص و تمییزدادن هیجانی است که میتواند در یکی از این دو مسیر حرکت کند. این هیجان اگر خالی از تعقل باشد آیا میتواند همچون همان حکایت نفس اماره باشد؟ در محیط هیجانزده چگونه میتوان تعقل کرد؟ چگونه میتوان منفعل نبود و اما هیجانزده نیز نشد؟ تعقل در زمان هیجانزدگی، چگونه حاصل خواهد؟ پاسخ این سؤالها همان نکتهای است که در ماههای پیشرو اهمیت دانستنش برای جامعه، بیش از پیش خواهد بود. دانستن این مهم که در هنگام انتخاب، هیجان چون سم است بر پیکر بیجان، پس بهدنبال پاسخ برای یافتن شکل عقلورزی در محیط هیجانزده باید بود؛ عقلورزیای که روشنگرانه از هیجان محیط بکاهد و به عقلانیت فضا کمک کند.