فردایی که میترسیدیم...
بابک زمانی- نورولوژیست
شیوع لجامگسیخته کووید١٩ در پیک چهارم در آخرین سال قرن بهمثابه یک موضوع تاریخی در برابر ماست. با وجود خستگی ملی، احتمال سویههای جدید و مهمتر از همه تأخیر باورنکردنی در واکسیناسیون سراسری معلوم نیست در ماههای آینده چه ابعادی از این بحران را شاهد خواهیم بود؛ بنابراین صحبت از لحظه تاریخی بیهوده نیست و یک معنای آن نیز این است که هرکس در مقابله با این بحران نقشی دارد؛ نه در برابر بالادست خود، بلکه در برابر تاریخ مسئول است؛ تعهد و مسئولیتی که ورای پاداشها و مؤاخذهها، نقدها و تحسینها قرار میگیرد. اما نکتهای که در این یادداشت میخواهم بر آن تأکید کنم، آن است که این مسئولیت تاریخی و اخلاقی نه از جهت داشتن نامی نیک یا بد در تاریخ، بلکه در درجه اول به جهت گذرانِ بهتر امور در همین امروز اهمیت پیدا میکند. دولت مدرن بهعنوان عقل جمعی، متفکر، برنامهریز، پیشبینیکننده و مهمترین عامل تغییرات تاریخی و غیرتاریخی، بیتردید بزرگترین دستاورد بشر تاکنون بوده است. اگر در دنیای محدود قرن نوزدهم برای آنارشیستها (که منکر اهمیت وجود دولت بودند و نه ضرورتا هرجومرجطلب) این موضوع قابل درک نبود، در دنیای جدید به هیچ رو انکارشدنی نیست. نهتنها این، بلکه باید گفت هرچه باعث نادیدهماندن «ساختار» و قوانین مستقلش زیر سایه سنگین «فرد» شود، به یکی از همان بیراهههای بدوی قرن پیش راه میبرد که وجه مشترکشان انکار دولت بود و همهچیز را تنها با اراده «افراد» و گاه با حذف «افراد» قابلحل میدانستند. مثلا وقتی آقای وزیر بهداشت عزیز ما بدون شناخت دقیق امکانات و مشکلات ساختاری که بر آن حکم میراند، وعده الگوی جهانی درمان کرونا شدن را میدهد، در بهترین حالت نقش فرد، اراده و آرزوی او را در برابر ساختار و قانونمندیهایش عمده کرده است. وقتی هم که گناه شعلهورشدن بحران و فاجعه پیشرو را گردن دیگری میاندازد و به کار ادامه میدهد، اساسا وجود و اهمیت ساختار دولت را نادیده میگیرد. میگوید توصیه کرده و هنوز هم توصیه میکند؛ معلوم نیست به چه کسی و به کدام نیرو؟ اگر مسئولیت دولتی خود را میشناخت، پوزش میخواست و با دلایل روشن کنار میکشید که به این صورت بر نقش اساسی دولت در عمل تأکید کرده بود. شاید اگر پیشتر بر نظری تخصصی برآمده از اطلاعات دولتی و توصیههای متخصصان و همهگیریشناسانی که کارشان توصیه است نه حکمکردن، اصرار کرده بود، شاید مسئولان بالادست مجبور میشدند حداقل برای آینده سیاسی خود چاره دیگری بیندیشند، خطیربودن اوضاع را درک کنند و در حد توان خود چارچوبها را بگشایند. این استعفا نه از زاویه داشتن نام نیک در تاریخ، بلکه از جهت ترسیم خط قرمزی که عبور از آن امنیت عمومی را به خطر میاندازد، اهمیت پیدا میکرد. تلاشی بود در جهت فرارفتن و شکستن چارچوبها، رساندن پیام صدای تشتی که از بام فرومیافتد پیش از فروافتادن آن. ترسیم دقیق دلایل استعفا، شرط لازم و نه کافی برای یک مسئولیت تاریخی است. از آن پس هم مسئول مستعفی، مسئولیتهای سنگینی بر عهده خواهد داشت و اطلاعات و تجارب او نباید سربهمهر باقی بمانند. این استعفا یا تهدید استعفا وظیفهای بود که راه را برای عمل به مسئولیت تاریخی دیگر مسئولان هم نشان میداد و حداقل باعث میشد خود را به اظهاراتی غیرکارشناسانه و غیردقیق متعهد نکنند! در یک مثال دیگر، در یک جامعه سرمایهداری سرعقلآمده نیز حق کارگران در سرباززدن از کار بهطور جمعی را به رسمیت میشناسند؛ چراکه این امتناع خط و مرز روشنی را که در ورای آن کل تولید در خطر میافتد، ترسیم میکند. نکات فوق اصول اخلاقی بدیهیای هستند که اطلاع از آنها کار دشواری نیست، مگر آنکه سالهای سال چنان سر در جزئیات فروبرده باشی و آنقدر به کار گِل مشغول شده باشی که نهتنها فرصتی برای یک نگاه کوتاه به تاریخ و فلسفه سیاسی از «ابنخلدون» تونسی و «نیکولا ماکیاولی» فلورانسی گرفته تا «باربارا تاکمن» آمریکایی را هم پیدا نکنی (مطالعهای که برای هر دولتمرد عالیرتبه الزامی است)، بلکه سادهترین اصول اخلاقی مثل رساندن پیام به بالادست به قیمت جان را هم که تم بسیاری از قصههایی است که در کودکی و نوجوانی دیده یا خواندهای، از یاد برده باشی! وضعیت کنونی پیک چهارم و بحران کرونا در همان فردایی است که از آن میترسیدیم. آب از سر گذشته است، تنها باید امیدوار بود آنچه گذشت، درس و آزمونی باشد در مسئولیتپذیری و دولتمردی برای بحرانهای آینده.
شیوع لجامگسیخته کووید١٩ در پیک چهارم در آخرین سال قرن بهمثابه یک موضوع تاریخی در برابر ماست. با وجود خستگی ملی، احتمال سویههای جدید و مهمتر از همه تأخیر باورنکردنی در واکسیناسیون سراسری معلوم نیست در ماههای آینده چه ابعادی از این بحران را شاهد خواهیم بود؛ بنابراین صحبت از لحظه تاریخی بیهوده نیست و یک معنای آن نیز این است که هرکس در مقابله با این بحران نقشی دارد؛ نه در برابر بالادست خود، بلکه در برابر تاریخ مسئول است؛ تعهد و مسئولیتی که ورای پاداشها و مؤاخذهها، نقدها و تحسینها قرار میگیرد. اما نکتهای که در این یادداشت میخواهم بر آن تأکید کنم، آن است که این مسئولیت تاریخی و اخلاقی نه از جهت داشتن نامی نیک یا بد در تاریخ، بلکه در درجه اول به جهت گذرانِ بهتر امور در همین امروز اهمیت پیدا میکند. دولت مدرن بهعنوان عقل جمعی، متفکر، برنامهریز، پیشبینیکننده و مهمترین عامل تغییرات تاریخی و غیرتاریخی، بیتردید بزرگترین دستاورد بشر تاکنون بوده است. اگر در دنیای محدود قرن نوزدهم برای آنارشیستها (که منکر اهمیت وجود دولت بودند و نه ضرورتا هرجومرجطلب) این موضوع قابل درک نبود، در دنیای جدید به هیچ رو انکارشدنی نیست. نهتنها این، بلکه باید گفت هرچه باعث نادیدهماندن «ساختار» و قوانین مستقلش زیر سایه سنگین «فرد» شود، به یکی از همان بیراهههای بدوی قرن پیش راه میبرد که وجه مشترکشان انکار دولت بود و همهچیز را تنها با اراده «افراد» و گاه با حذف «افراد» قابلحل میدانستند. مثلا وقتی آقای وزیر بهداشت عزیز ما بدون شناخت دقیق امکانات و مشکلات ساختاری که بر آن حکم میراند، وعده الگوی جهانی درمان کرونا شدن را میدهد، در بهترین حالت نقش فرد، اراده و آرزوی او را در برابر ساختار و قانونمندیهایش عمده کرده است. وقتی هم که گناه شعلهورشدن بحران و فاجعه پیشرو را گردن دیگری میاندازد و به کار ادامه میدهد، اساسا وجود و اهمیت ساختار دولت را نادیده میگیرد. میگوید توصیه کرده و هنوز هم توصیه میکند؛ معلوم نیست به چه کسی و به کدام نیرو؟ اگر مسئولیت دولتی خود را میشناخت، پوزش میخواست و با دلایل روشن کنار میکشید که به این صورت بر نقش اساسی دولت در عمل تأکید کرده بود. شاید اگر پیشتر بر نظری تخصصی برآمده از اطلاعات دولتی و توصیههای متخصصان و همهگیریشناسانی که کارشان توصیه است نه حکمکردن، اصرار کرده بود، شاید مسئولان بالادست مجبور میشدند حداقل برای آینده سیاسی خود چاره دیگری بیندیشند، خطیربودن اوضاع را درک کنند و در حد توان خود چارچوبها را بگشایند. این استعفا نه از زاویه داشتن نام نیک در تاریخ، بلکه از جهت ترسیم خط قرمزی که عبور از آن امنیت عمومی را به خطر میاندازد، اهمیت پیدا میکرد. تلاشی بود در جهت فرارفتن و شکستن چارچوبها، رساندن پیام صدای تشتی که از بام فرومیافتد پیش از فروافتادن آن. ترسیم دقیق دلایل استعفا، شرط لازم و نه کافی برای یک مسئولیت تاریخی است. از آن پس هم مسئول مستعفی، مسئولیتهای سنگینی بر عهده خواهد داشت و اطلاعات و تجارب او نباید سربهمهر باقی بمانند. این استعفا یا تهدید استعفا وظیفهای بود که راه را برای عمل به مسئولیت تاریخی دیگر مسئولان هم نشان میداد و حداقل باعث میشد خود را به اظهاراتی غیرکارشناسانه و غیردقیق متعهد نکنند! در یک مثال دیگر، در یک جامعه سرمایهداری سرعقلآمده نیز حق کارگران در سرباززدن از کار بهطور جمعی را به رسمیت میشناسند؛ چراکه این امتناع خط و مرز روشنی را که در ورای آن کل تولید در خطر میافتد، ترسیم میکند. نکات فوق اصول اخلاقی بدیهیای هستند که اطلاع از آنها کار دشواری نیست، مگر آنکه سالهای سال چنان سر در جزئیات فروبرده باشی و آنقدر به کار گِل مشغول شده باشی که نهتنها فرصتی برای یک نگاه کوتاه به تاریخ و فلسفه سیاسی از «ابنخلدون» تونسی و «نیکولا ماکیاولی» فلورانسی گرفته تا «باربارا تاکمن» آمریکایی را هم پیدا نکنی (مطالعهای که برای هر دولتمرد عالیرتبه الزامی است)، بلکه سادهترین اصول اخلاقی مثل رساندن پیام به بالادست به قیمت جان را هم که تم بسیاری از قصههایی است که در کودکی و نوجوانی دیده یا خواندهای، از یاد برده باشی! وضعیت کنونی پیک چهارم و بحران کرونا در همان فردایی است که از آن میترسیدیم. آب از سر گذشته است، تنها باید امیدوار بود آنچه گذشت، درس و آزمونی باشد در مسئولیتپذیری و دولتمردی برای بحرانهای آینده.