|

گفت‌وگو با دکتر «محمد کرام‌الدینی» به‌بهانه ترجمه کتاب «رخنه در رمز داروین، مهندسی ژنتیک و آینده انسان»

دستکاری در انتخاب طبیعی با دوخت‌ودوز ژن‌ها

گروه علم: «چارلز داروین» معتقد بود که گونه‌های جانداران در گذر زمان ثابت نمی‌مانند، بلکه تغییر می‌کنند و این تغییر از طریق انتخاب طبیعی روی می‌دهد؛ یعنی نیروهای طبیعی موجوداتی را که بیشتر به محیط سازگارند، انتخاب می‌کنند و موجب ماندگاری بیشتر افراد و گونه‌های سازگار می‌شوند. اما وقتی که در سال‌های آغازین هزاره سوم پروژه ژنوم آدمی به نتیجه رسید، آشکار شد DNA کتاب زندگی ماست و با حروف A، T، C و G نوشته شده است. در پی آن، پیشرفت‌های فنون ویرایش ژن‌ها آدمی را به جایی رساند که توانست در این کتاب دست ببرد و حروف را به دلخواه تغییر دهد و آن را هک‌ کند. به این ترتیب، کنترل تکامل خویش را از نیروهای طبیعی بدزدد، در اختیار گیرد و جهانی پر از بیم و امید در برابر آینده‌نگران قرار دهد. کتاب «رخنه در رمز داروین، مهندسی ژنتیک و آینده انسان» به زبانی ساده و غیرتخصصی نوشته شده و سرشار از اطلاعات مفید برای همه دغدغه‌مندانی است که چشم به آینده انسان دارند و می‌خواهند از خطرهای بزرگ و بالقوه زیست‌فناوری جلوگیری کنند. کتاب، خواننده را با خود به آینده می‌برد و با جزئیاتی بسیار هیجان‌انگیز نشان می‌دهد که توانایی گونه انسان در تغییر و بهسازی آرایش ژنتیکی فرزندان‌ به‌گونه‌ای نگران‌کننده رو به افزایش است. خواندن این کتاب برای همه کسانی که درپی پیشرفت‌های زیست‌فناوری‌ هستند، لازم است.

‌ چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟

در سال ۲۰۱۹، یعنی همان موقع که کتاب اصلی منتشر شد، مطالبی درباره‌اش خواندم. کتاب پرمحتوا بود، سخن تازه داشت، نگاه به آینده داشت و به علاوه، برای افراد غیرمتخصص نوشته شده بود؛ یعنی به اصلاح علمی-عمومی بود. معلوم بود که نویسنده خوب روی آن کار کرده است. البته، کتاب‌های بسیار دیگری هم در این زمینه منتشر شده بودند؛ اما به نظرم این کتاب اولین کتابی بود که به بررسی جامع اثرهای انقلاب علم ژنتیک، مخصوصا مهندسی ژنتیک بر گونه‌های زنده و به‌ویژه بر انسان پرداخته و نشان داده بود که این فناوری بسیار زودتر از آنچه ممکن است به فکرمان برسد، جهان را دگرگون خواهد کرد. او در این کتاب شرح داده است که ما در آستانه علم جدیدی ایستاده‌ایم، علمی که از یک‌سو به ما توانِ حذف بیماری‌های ژنتیک و بهبود ژن‌های فرزندان را می‌دهد، اما از سوی دیگر با ایجاد امکان بازنویسی کدهای حیات پایه‌های اصلی انسانیت (به معنی زیستی آن) را متزلزل می‌کند. پس، فکر کردم که بهتر است این کتاب را به فارسی ترجمه و منتشر کنم.
‌ ممکن است درباره عنوان کتاب توضیح دهید؟ رمز داروین به چه معنی است؟
ترجمه‌ عنوان کتاب اصلی می‌شود «هک‌کردن داروین». بدیهی است که منظور نویسنده هک‌کردن خود داروین نبوده، بلکه هک‌کردن ایده داروین، یعنی انتخاب طبیعی بوده است. هک‌ واژه‌ای بیگانه است و در موارد بسیاری در متون فارسی رخنه‌کردن را به جای هک‌کردن نوشته‌ایم. پس رخنه‌کردن معادل همان هک‌کردن و منظور از رمز داروین هم همان انتخاب طبیعی است. بنابراین، به‌طور خلاصه، منظور این است که انسان با پیشرفت‌های زیست‌فناوری، به‌ویژه در زمینه مهندسی ژنتیک، تغییر و تکامل انسان را از حالت طبیعی خارج کرده‌ است. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم. می‌دانیم میلیاردها سال است که حیات، بی‌حضور انسان بر کره‌ زمین جریان داشته است. موجودات زنده، همگی ازطریق فرایند تکامل داروینی، یعنی انتخاب طبیعی تغییر و تکامل یافته‌اند. وقتی می‌گوییم انتخاب طبیعی منظورمان این است که طبیعت موجودات زنده را انتخاب می‌کند و آنهایی را انتخاب می‌کند که با محیط زیست خود سازگارترند. به بیان دیگر، فرایندها و نیروهای آفرینش احتمال تکثیر و زادآوری افرادی را که با وضعیت محیط زیست خود سازگاری بیشتر دارند، افزایش می‌دهند. بنابراین، به‌طور خلاصه، منظور رخنه انسان در فرایند انتخاب طبیعی است و ابزار انتخاب طبیعی جهش‌هایی هستند که از نظر ما انسان‌ها تصادفی به نظر می‌آیند. به قول نویسنده‌ کتاب، «از این به بعد، جهش‌های ما تصادفی نخواهد بود؛ بلکه انسان آنها را طراحی و اجرا خواهد کرد. بنابراین، از این به بعد، انتخاب ما طبیعی نخواهد بود، بلکه مصنوعی خواهد بود». یعنی، ما در آستانه دردست‌گرفتن کنترل تکامل و تغییر گونه انسان هستیم.
‌ روند کار ترجمه چگونه پیش رفت؟
با نویسنده مکاتبه کردم و کتاب را سفارش دادم. متأسفانه به‌علت شیوع همه‌گیری کرونا کتاب دیرتر از معمول به دستم رسید، اما چون با ناشر قرارداد بسته بودم، سعی کردم هرچه سریع‌تر ترجمه‌ کتاب را تمام کنم، تحویل بدهم و روانه چاپ و انتشار کنم. سخت و فشرده کار کردم و سرانجام در خردادماه ۹۹ ترجمه را تمام کردم و به ناشر فرستادم. ترجمه را از همان روزهای نخستینِ شیوع کرونا شروع کردم؛ یعنی دوره‌ای که ارتباط‌های بین انسان‌ها محدود بود و تقریبا فقط خانه‌نشین بودیم.
‌ اما این کتاب تازه منتشر شده است. یعنی فرایند آماده‌سازی کار شما برای چاپ و انتشار یک‌سال‌و‌نیم طول کشید؟
بله، حدودا. این تأخیر به چند علت بود؛ یکی دقت و وسواس ناشر برای بررسی دقیق یکایک واژه‌ها و جمله‌های کتاب، یعنی ویرایش چندباره‌ صوری-زبانی سراسر متن بود که از سنت‌های ناشر است و دیگر توقف چندما‌هه در صف صدور مجوز بود. در مجموع این کتاب یک سال دیرتر از موعدی که من در نظر داشتم، منتشر شد.
‌ آیا این تأخیر در چاپ و انتشار باعث نشد که برخی از داده‌ها و اطلاعات علمی مندرج در کتاب کهنه و منسوخ شوند؟
نه چندان. اطلاعات و داده‌های موجود در این کتاب هنوز معتبر و به‌روزند. کتاب بحثی عمومی درباره‌ گذشته، حال و آینده‌ زیست‌فناوری است و اطلاعات و داده‌های خط مقدم جبهه زیست‌فناوری که معمولا با سرعت تغییرپذیرند، کمتر در آن یافت می‌شود. فکر می‌کنم مباحثی که در کتاب مطرح شده‌اند، حداقل تا 10سال آینده همچنان نو و مطرح خواهند بود.
‌ گفتید فناوری‌های جدید ژنتیک پایه‌های زیستی انسان را متزلزل می‌کنند. آیا انسان می‌تواند تغییرات آینده جهان را پیش‌بینی و سپس آنها را کنترل کند؛ گونه‌ انسان را از تغییرات شدید باز دارد و انسان را به صورتی که هست، نگه دارد؟ اگر می‌تواند، چگونه؟
به نظر من با بررسی همه‌جانبه‌ وضع موجود و درنظر‌گرفتن سرعت پیشرفت‌های علمی، وضعیت آینده تا حدودی قابل پیش‌بینی است. آنچه نویسنده در این کتاب نوشته است، داستانی علمی-تخیلی یا غیرواقعی نیست؛ بلکه به عکس، با توجه به پیشرفت‌هایی واقعی است که اخیرا در ژنومیک و فنون ویرایش ژن، حاصل شده‌اند. تصویری که نویسنده از آینده ترسیم کرده، شگفت‌انگیز و در عین حال، وحشتناک است. تمرکز او، همان‌طور که گفتیم و عنوان کتاب هم نشان می‌دهد، بر تأثیر مهندسی ژنتیک بر آینده انسان و مفهوم و تعریف انسان‌بودن است. امروزه امکان انجام کارهایی که تا چند سال پیش غیرممکن به نظر می‌رسیدند، یا به نظر بسیاری غیراخلاقی تلقی می‌شدند، وجود دارد که نویسنده بسیار روشن و دقیق آنها را بررسی کرده که ما هم باید آنها را جدی بگیریم. به اعتقاد من، کنترل این پیشرفت‌ها همراه با گفت‌وگو در مورد اثر آنها بر آینده‌ انسان ضروری است و بالقوه می‌تواند از خطرها بکاهد.
‌ تأکید نویسنده‌ کتاب آن است که ژنتیک مدرن سبب تغییر هویت انسان می‌شود. او از مرزهای اخلاق زیستی سخن می‌گوید که باید تحت کنترل قرار گیرند. اما اگر بتوانیم در جزئیات ژنوم انسان دست ببریم، آن را طوری تغییر دهیم که بسیاری از بیماری‌های ژنتیکی انسان درمان‌پذیر شوند، آیا این کار اخلاقی است یا غیراخلاقی؟ مرز بین مقبول و منفور کجاست؟
در پاسخ به پرسش اول اشاره کردم که این فناوری مانند شمشیر دولبه است که یک لبه‌ آن به سوی دشمن و لبه دیگر به سوی خود ماست. البته اگر بتوانیم بیماری‌های ژنتیکی را درمان کنیم، خواه تک‌ژنی ساده باشد یا چندژنی پیچیده، وظیفه‌ اخلاقی ما این است که کار را انجام دهیم، اما فناوری‌های مهندسی ژنتیک محدود به بیماری‌ها نمی‌شوند. معمولا همیشه بازار آن اغواکننده و نیت والدین و خانواده خیر است. والدین دوست دارند از این فنون جدید بهترین استفاده را به نفع فرزندان خود بکنند، اما کسانی که توانایی پرداخت هزینه‌ها را ندارند، چه باید بکنند؟ ما در دنیایی با نابرابری‌های عمیق اقتصادی زندگی می‌کنیم. در جهان ما تعداد بسیار کمی از انسان‌ها بیشترین منابع را در اختیار دارند. این اقلیت اول از همه‌ از فناوری جدید استفاده خواهند کرد. پیامدهای کوتاه‌مدت این رویکرد وحشتناک و ویرانگر خواهد بود. بین کسانی که از نظر ژنتیکی بهبود یافته‌اند و کسانی که نمی‌توانند از این مزیت استفاده کنند، شکافی عمیق به وجود خواهد آمد. در نتیجه، ابَرانسان‌هایی به وجود خواهند آمد که با انسان‌های عادی زندگی خواهند کرد. این نابرابری هسته اخلاقی جامعه را متزلزل می‌کند.
‌ بنابراین، چشم‌انداز دست‌ورزی در ژن‌های انسان تیره است؟
اگر منظورتان این است که آینده تاریک و ناروشن است، توضیح دادم که چنین نیست. شاید هم منظور این است که به آینده خوش‌بین نیستیم. در این صورت، باید عرض کنم که به نظر نویسنده، تاکنون مداخله‌ در ژن‌های انسان چندان امیدوارکننده نبوده است. یوژنی یا کوشش‌هایی که در زمینه‌ به‌نژادی انسان صورت گرفته، مثالی غم‌انگیز در این باره است. کنترل تولیدمثل انسان با هدف بهبود جمعیت انسانی بسیار شبیه کاری است که ما با گاوها و اسب‌های مسابقه انجام می‌دهیم. هرچند این کار در مورد انسان‌ها بسیار بدتر است؛ چون برنامه‌های ایدئولوژیک فرهنگی و سیاسی مختلف در مورد معنای «بهبود» دیدگاه‌‌های متفاوت دارند. می‌دانیم جنایات هولناکی به نام «بهبود» علیه انسان انجام شده است. در نیمه‌ اول قرن بیستم، ده‌ها هزار بیمار را در مؤسسات روانی و مجرمان در ایالات متحده، به اجبار و بدون رضایت خودشان عقیم کردند. «هیتلر» در سال ۱۹۲۵ نوشت: «قوی‌ترها باید تسلط داشته باشند و نباید با ضعیف‌ترها آمیزش کنند». نازی‌ها چهار سال پس از به‌دست‌گرفتن قدرت، در سال ۱۹۳۳ حدود 400 هزار آلمانی را عقیم کردند و همان‌طور که همه می‌دانیم به همین قناعت نکردند و به نام به‌نژادی انسان فجایع بزرگ‌تری آفریدند.
‌ آیا کوشش‌هایی که برای تقویت و اصلاح ژن‌ها صورت می‌گیرند، قابل مقایسه با کوشش‌هایی که برای به‌نژادی انسان انجام شده است، هستند؟
ممکن است این مقایسه غیرضرور به نظر برسد، اما در هر حال، تمرکز بر بهبود نژاد انسان است، تفاوت این دو عمدتا در اجباری‌بودن به‌نژادی و اختیاری‌بودن اصلاح نژاد فرزندان است. گفتم که اشکال کار این است که معمولا والدین می‌خواهند فرزندان‌شان بهترین ژن‌ها را داشته باشند و اگر بتوانند این ژن‌های برتر را ازطریق ویرایش مستقیم ژن‌ها به دست بیاورند، این کار را خواهند کرد. چه کسی دوست ندارد فرزندانش زندگی سالم‌تر، بهره‌ هوشی بیشتر یا طول عمر بیشتر داشته باشند و به بیماری‌های ژنتیکی مختلف دچار نشوند؟
‌ آیا می‌توان آینده‌ هولناک را به آینده‌ای امیدوارانه تبدیل کرد؟
نکته‌ اصلی این کتاب همین است. اصیل‌ترین هدف علم بهبود وضعیت انسان، یعنی کاهش رنج انسان است. اگر به نقطه‌ای از تاریخ تکاملی خود رسیده‌ایم که می‌توانیم آینده‌ای بهتر برای فرزندان‌مان طراحی کنیم، چرا این کار را نکنیم؟ اما برای این کار لازم نیست همگی به‌طور جمعی به جایگاه اخلاقی بالاتری دست یابیم و دستاوردهای فناوری‌های جدید را عادلانه در میان همه مردم تقسیم کنیم. نگاهی گذرا به جهان امروز کافی است تا متوجه شویم که این امر آرمانی است ولی به سادگی امکان‌پذیر نیست. در دنیای کنونی تا چه حد می‌توانیم به دولت‌های سراسر جهان اعتماد کنیم که مجموعه‌ای از دستورکارهای نظارتی منصفانه را تأیید و اجرا کنند؟ مثلا، قوانین فعلی مربوط به غذاهای مربوط به موجودات دستکاری‌شده‌ ژنتیک یا GMO یا کاربردهای درمانی با استفاده از سلول‌های بنیادی را در کشورهای مختلف ملاحظه کنید. تفاوت‌های بسیاری بین آنها وجود دارد. نویسنده این پرسش را مطرح می‌کند و از ما می‌خواهد که «حداکثر تلاش خود را برای تأثیرگذاری بر چگونگی وقوع انقلاب ژنتیکی انجام دهیم». اگر چنین شود، به عقیده نویسنده آینده امیدوارانه خواهد بود.

گروه علم: «چارلز داروین» معتقد بود که گونه‌های جانداران در گذر زمان ثابت نمی‌مانند، بلکه تغییر می‌کنند و این تغییر از طریق انتخاب طبیعی روی می‌دهد؛ یعنی نیروهای طبیعی موجوداتی را که بیشتر به محیط سازگارند، انتخاب می‌کنند و موجب ماندگاری بیشتر افراد و گونه‌های سازگار می‌شوند. اما وقتی که در سال‌های آغازین هزاره سوم پروژه ژنوم آدمی به نتیجه رسید، آشکار شد DNA کتاب زندگی ماست و با حروف A، T، C و G نوشته شده است. در پی آن، پیشرفت‌های فنون ویرایش ژن‌ها آدمی را به جایی رساند که توانست در این کتاب دست ببرد و حروف را به دلخواه تغییر دهد و آن را هک‌ کند. به این ترتیب، کنترل تکامل خویش را از نیروهای طبیعی بدزدد، در اختیار گیرد و جهانی پر از بیم و امید در برابر آینده‌نگران قرار دهد. کتاب «رخنه در رمز داروین، مهندسی ژنتیک و آینده انسان» به زبانی ساده و غیرتخصصی نوشته شده و سرشار از اطلاعات مفید برای همه دغدغه‌مندانی است که چشم به آینده انسان دارند و می‌خواهند از خطرهای بزرگ و بالقوه زیست‌فناوری جلوگیری کنند. کتاب، خواننده را با خود به آینده می‌برد و با جزئیاتی بسیار هیجان‌انگیز نشان می‌دهد که توانایی گونه انسان در تغییر و بهسازی آرایش ژنتیکی فرزندان‌ به‌گونه‌ای نگران‌کننده رو به افزایش است. خواندن این کتاب برای همه کسانی که درپی پیشرفت‌های زیست‌فناوری‌ هستند، لازم است.

‌ چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟

در سال ۲۰۱۹، یعنی همان موقع که کتاب اصلی منتشر شد، مطالبی درباره‌اش خواندم. کتاب پرمحتوا بود، سخن تازه داشت، نگاه به آینده داشت و به علاوه، برای افراد غیرمتخصص نوشته شده بود؛ یعنی به اصلاح علمی-عمومی بود. معلوم بود که نویسنده خوب روی آن کار کرده است. البته، کتاب‌های بسیار دیگری هم در این زمینه منتشر شده بودند؛ اما به نظرم این کتاب اولین کتابی بود که به بررسی جامع اثرهای انقلاب علم ژنتیک، مخصوصا مهندسی ژنتیک بر گونه‌های زنده و به‌ویژه بر انسان پرداخته و نشان داده بود که این فناوری بسیار زودتر از آنچه ممکن است به فکرمان برسد، جهان را دگرگون خواهد کرد. او در این کتاب شرح داده است که ما در آستانه علم جدیدی ایستاده‌ایم، علمی که از یک‌سو به ما توانِ حذف بیماری‌های ژنتیک و بهبود ژن‌های فرزندان را می‌دهد، اما از سوی دیگر با ایجاد امکان بازنویسی کدهای حیات پایه‌های اصلی انسانیت (به معنی زیستی آن) را متزلزل می‌کند. پس، فکر کردم که بهتر است این کتاب را به فارسی ترجمه و منتشر کنم.
‌ ممکن است درباره عنوان کتاب توضیح دهید؟ رمز داروین به چه معنی است؟
ترجمه‌ عنوان کتاب اصلی می‌شود «هک‌کردن داروین». بدیهی است که منظور نویسنده هک‌کردن خود داروین نبوده، بلکه هک‌کردن ایده داروین، یعنی انتخاب طبیعی بوده است. هک‌ واژه‌ای بیگانه است و در موارد بسیاری در متون فارسی رخنه‌کردن را به جای هک‌کردن نوشته‌ایم. پس رخنه‌کردن معادل همان هک‌کردن و منظور از رمز داروین هم همان انتخاب طبیعی است. بنابراین، به‌طور خلاصه، منظور این است که انسان با پیشرفت‌های زیست‌فناوری، به‌ویژه در زمینه مهندسی ژنتیک، تغییر و تکامل انسان را از حالت طبیعی خارج کرده‌ است. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم. می‌دانیم میلیاردها سال است که حیات، بی‌حضور انسان بر کره‌ زمین جریان داشته است. موجودات زنده، همگی ازطریق فرایند تکامل داروینی، یعنی انتخاب طبیعی تغییر و تکامل یافته‌اند. وقتی می‌گوییم انتخاب طبیعی منظورمان این است که طبیعت موجودات زنده را انتخاب می‌کند و آنهایی را انتخاب می‌کند که با محیط زیست خود سازگارترند. به بیان دیگر، فرایندها و نیروهای آفرینش احتمال تکثیر و زادآوری افرادی را که با وضعیت محیط زیست خود سازگاری بیشتر دارند، افزایش می‌دهند. بنابراین، به‌طور خلاصه، منظور رخنه انسان در فرایند انتخاب طبیعی است و ابزار انتخاب طبیعی جهش‌هایی هستند که از نظر ما انسان‌ها تصادفی به نظر می‌آیند. به قول نویسنده‌ کتاب، «از این به بعد، جهش‌های ما تصادفی نخواهد بود؛ بلکه انسان آنها را طراحی و اجرا خواهد کرد. بنابراین، از این به بعد، انتخاب ما طبیعی نخواهد بود، بلکه مصنوعی خواهد بود». یعنی، ما در آستانه دردست‌گرفتن کنترل تکامل و تغییر گونه انسان هستیم.
‌ روند کار ترجمه چگونه پیش رفت؟
با نویسنده مکاتبه کردم و کتاب را سفارش دادم. متأسفانه به‌علت شیوع همه‌گیری کرونا کتاب دیرتر از معمول به دستم رسید، اما چون با ناشر قرارداد بسته بودم، سعی کردم هرچه سریع‌تر ترجمه‌ کتاب را تمام کنم، تحویل بدهم و روانه چاپ و انتشار کنم. سخت و فشرده کار کردم و سرانجام در خردادماه ۹۹ ترجمه را تمام کردم و به ناشر فرستادم. ترجمه را از همان روزهای نخستینِ شیوع کرونا شروع کردم؛ یعنی دوره‌ای که ارتباط‌های بین انسان‌ها محدود بود و تقریبا فقط خانه‌نشین بودیم.
‌ اما این کتاب تازه منتشر شده است. یعنی فرایند آماده‌سازی کار شما برای چاپ و انتشار یک‌سال‌و‌نیم طول کشید؟
بله، حدودا. این تأخیر به چند علت بود؛ یکی دقت و وسواس ناشر برای بررسی دقیق یکایک واژه‌ها و جمله‌های کتاب، یعنی ویرایش چندباره‌ صوری-زبانی سراسر متن بود که از سنت‌های ناشر است و دیگر توقف چندما‌هه در صف صدور مجوز بود. در مجموع این کتاب یک سال دیرتر از موعدی که من در نظر داشتم، منتشر شد.
‌ آیا این تأخیر در چاپ و انتشار باعث نشد که برخی از داده‌ها و اطلاعات علمی مندرج در کتاب کهنه و منسوخ شوند؟
نه چندان. اطلاعات و داده‌های موجود در این کتاب هنوز معتبر و به‌روزند. کتاب بحثی عمومی درباره‌ گذشته، حال و آینده‌ زیست‌فناوری است و اطلاعات و داده‌های خط مقدم جبهه زیست‌فناوری که معمولا با سرعت تغییرپذیرند، کمتر در آن یافت می‌شود. فکر می‌کنم مباحثی که در کتاب مطرح شده‌اند، حداقل تا 10سال آینده همچنان نو و مطرح خواهند بود.
‌ گفتید فناوری‌های جدید ژنتیک پایه‌های زیستی انسان را متزلزل می‌کنند. آیا انسان می‌تواند تغییرات آینده جهان را پیش‌بینی و سپس آنها را کنترل کند؛ گونه‌ انسان را از تغییرات شدید باز دارد و انسان را به صورتی که هست، نگه دارد؟ اگر می‌تواند، چگونه؟
به نظر من با بررسی همه‌جانبه‌ وضع موجود و درنظر‌گرفتن سرعت پیشرفت‌های علمی، وضعیت آینده تا حدودی قابل پیش‌بینی است. آنچه نویسنده در این کتاب نوشته است، داستانی علمی-تخیلی یا غیرواقعی نیست؛ بلکه به عکس، با توجه به پیشرفت‌هایی واقعی است که اخیرا در ژنومیک و فنون ویرایش ژن، حاصل شده‌اند. تصویری که نویسنده از آینده ترسیم کرده، شگفت‌انگیز و در عین حال، وحشتناک است. تمرکز او، همان‌طور که گفتیم و عنوان کتاب هم نشان می‌دهد، بر تأثیر مهندسی ژنتیک بر آینده انسان و مفهوم و تعریف انسان‌بودن است. امروزه امکان انجام کارهایی که تا چند سال پیش غیرممکن به نظر می‌رسیدند، یا به نظر بسیاری غیراخلاقی تلقی می‌شدند، وجود دارد که نویسنده بسیار روشن و دقیق آنها را بررسی کرده که ما هم باید آنها را جدی بگیریم. به اعتقاد من، کنترل این پیشرفت‌ها همراه با گفت‌وگو در مورد اثر آنها بر آینده‌ انسان ضروری است و بالقوه می‌تواند از خطرها بکاهد.
‌ تأکید نویسنده‌ کتاب آن است که ژنتیک مدرن سبب تغییر هویت انسان می‌شود. او از مرزهای اخلاق زیستی سخن می‌گوید که باید تحت کنترل قرار گیرند. اما اگر بتوانیم در جزئیات ژنوم انسان دست ببریم، آن را طوری تغییر دهیم که بسیاری از بیماری‌های ژنتیکی انسان درمان‌پذیر شوند، آیا این کار اخلاقی است یا غیراخلاقی؟ مرز بین مقبول و منفور کجاست؟
در پاسخ به پرسش اول اشاره کردم که این فناوری مانند شمشیر دولبه است که یک لبه‌ آن به سوی دشمن و لبه دیگر به سوی خود ماست. البته اگر بتوانیم بیماری‌های ژنتیکی را درمان کنیم، خواه تک‌ژنی ساده باشد یا چندژنی پیچیده، وظیفه‌ اخلاقی ما این است که کار را انجام دهیم، اما فناوری‌های مهندسی ژنتیک محدود به بیماری‌ها نمی‌شوند. معمولا همیشه بازار آن اغواکننده و نیت والدین و خانواده خیر است. والدین دوست دارند از این فنون جدید بهترین استفاده را به نفع فرزندان خود بکنند، اما کسانی که توانایی پرداخت هزینه‌ها را ندارند، چه باید بکنند؟ ما در دنیایی با نابرابری‌های عمیق اقتصادی زندگی می‌کنیم. در جهان ما تعداد بسیار کمی از انسان‌ها بیشترین منابع را در اختیار دارند. این اقلیت اول از همه‌ از فناوری جدید استفاده خواهند کرد. پیامدهای کوتاه‌مدت این رویکرد وحشتناک و ویرانگر خواهد بود. بین کسانی که از نظر ژنتیکی بهبود یافته‌اند و کسانی که نمی‌توانند از این مزیت استفاده کنند، شکافی عمیق به وجود خواهد آمد. در نتیجه، ابَرانسان‌هایی به وجود خواهند آمد که با انسان‌های عادی زندگی خواهند کرد. این نابرابری هسته اخلاقی جامعه را متزلزل می‌کند.
‌ بنابراین، چشم‌انداز دست‌ورزی در ژن‌های انسان تیره است؟
اگر منظورتان این است که آینده تاریک و ناروشن است، توضیح دادم که چنین نیست. شاید هم منظور این است که به آینده خوش‌بین نیستیم. در این صورت، باید عرض کنم که به نظر نویسنده، تاکنون مداخله‌ در ژن‌های انسان چندان امیدوارکننده نبوده است. یوژنی یا کوشش‌هایی که در زمینه‌ به‌نژادی انسان صورت گرفته، مثالی غم‌انگیز در این باره است. کنترل تولیدمثل انسان با هدف بهبود جمعیت انسانی بسیار شبیه کاری است که ما با گاوها و اسب‌های مسابقه انجام می‌دهیم. هرچند این کار در مورد انسان‌ها بسیار بدتر است؛ چون برنامه‌های ایدئولوژیک فرهنگی و سیاسی مختلف در مورد معنای «بهبود» دیدگاه‌‌های متفاوت دارند. می‌دانیم جنایات هولناکی به نام «بهبود» علیه انسان انجام شده است. در نیمه‌ اول قرن بیستم، ده‌ها هزار بیمار را در مؤسسات روانی و مجرمان در ایالات متحده، به اجبار و بدون رضایت خودشان عقیم کردند. «هیتلر» در سال ۱۹۲۵ نوشت: «قوی‌ترها باید تسلط داشته باشند و نباید با ضعیف‌ترها آمیزش کنند». نازی‌ها چهار سال پس از به‌دست‌گرفتن قدرت، در سال ۱۹۳۳ حدود 400 هزار آلمانی را عقیم کردند و همان‌طور که همه می‌دانیم به همین قناعت نکردند و به نام به‌نژادی انسان فجایع بزرگ‌تری آفریدند.
‌ آیا کوشش‌هایی که برای تقویت و اصلاح ژن‌ها صورت می‌گیرند، قابل مقایسه با کوشش‌هایی که برای به‌نژادی انسان انجام شده است، هستند؟
ممکن است این مقایسه غیرضرور به نظر برسد، اما در هر حال، تمرکز بر بهبود نژاد انسان است، تفاوت این دو عمدتا در اجباری‌بودن به‌نژادی و اختیاری‌بودن اصلاح نژاد فرزندان است. گفتم که اشکال کار این است که معمولا والدین می‌خواهند فرزندان‌شان بهترین ژن‌ها را داشته باشند و اگر بتوانند این ژن‌های برتر را ازطریق ویرایش مستقیم ژن‌ها به دست بیاورند، این کار را خواهند کرد. چه کسی دوست ندارد فرزندانش زندگی سالم‌تر، بهره‌ هوشی بیشتر یا طول عمر بیشتر داشته باشند و به بیماری‌های ژنتیکی مختلف دچار نشوند؟
‌ آیا می‌توان آینده‌ هولناک را به آینده‌ای امیدوارانه تبدیل کرد؟
نکته‌ اصلی این کتاب همین است. اصیل‌ترین هدف علم بهبود وضعیت انسان، یعنی کاهش رنج انسان است. اگر به نقطه‌ای از تاریخ تکاملی خود رسیده‌ایم که می‌توانیم آینده‌ای بهتر برای فرزندان‌مان طراحی کنیم، چرا این کار را نکنیم؟ اما برای این کار لازم نیست همگی به‌طور جمعی به جایگاه اخلاقی بالاتری دست یابیم و دستاوردهای فناوری‌های جدید را عادلانه در میان همه مردم تقسیم کنیم. نگاهی گذرا به جهان امروز کافی است تا متوجه شویم که این امر آرمانی است ولی به سادگی امکان‌پذیر نیست. در دنیای کنونی تا چه حد می‌توانیم به دولت‌های سراسر جهان اعتماد کنیم که مجموعه‌ای از دستورکارهای نظارتی منصفانه را تأیید و اجرا کنند؟ مثلا، قوانین فعلی مربوط به غذاهای مربوط به موجودات دستکاری‌شده‌ ژنتیک یا GMO یا کاربردهای درمانی با استفاده از سلول‌های بنیادی را در کشورهای مختلف ملاحظه کنید. تفاوت‌های بسیاری بین آنها وجود دارد. نویسنده این پرسش را مطرح می‌کند و از ما می‌خواهد که «حداکثر تلاش خود را برای تأثیرگذاری بر چگونگی وقوع انقلاب ژنتیکی انجام دهیم». اگر چنین شود، به عقیده نویسنده آینده امیدوارانه خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها