مرور
دو اثر از غاده السمان در نشر ماهي
شاعر داستاننويس
بهتازگي دو كتاب از غاده السمان، نويسنده سوري در نشر ماهي منتشر شده است. غاده السمان از نويسندگان زن مشهور جهان عرب بهشمار ميرود كه از دهه شصت ميلادي شروع به نوشتن كرد و اولين مجموعهداستانش، «چشمانت سرنوشتم است»، را در سال 1962 و درحاليكه تنها بيست سال داشت بهچاپ رساند. او با همين مجموعهداستان مورد توجه قرار گرفت و نزار قباني او را «شاعر عرصه داستان» ناميد. گرچه غاده السمان در ابتدا بيشتر بهعنوان نويسنده داستانهاي كوتاه شهرت يافت اما بعدتر در گونههاي مختلف ادبي به نوشتن پرداخت و رمان، شعر، سفرنامه و مقالههايي از او منتشر شد. ويژگياي كه نزار قباني به آن اشاره كرده بود تقريبا در تمام كارهاي غاده السمان وجود دارد و شاعرانگي وجه مشترك آثار مختلف اوست.
دوزخ فرودستان
«بيروت 75»، عنوان يكي از كتابهاي غاده السمان است كه با ترجمه سميه آقاجاني به فارسي منتشر شده است. اين كتاب، اولين رمان غاده السمان است كه در سال 1975 بهچاپ رسيد. آنطور كه از عنوان اين رمان هم برميآيد، نويسنده در اين اثر تصويري از بيروت در بزنگاهي تاريخي به دست داده است. سال 75، سال شروع جنگ داخلي لبنان است كه پانزده سال اين كشور را به بحراني عميق دچار كرد. مترجم كتاب در بخشي از مقدمهاش درباره اين رمان نوشته: «غاده السمان بيروت بحرانزده را در ماههاي پيش از آغاز جنگ به تصوير ميكشد، بيروتي كه شكاف طبقاتي، تنگدستي و تعصبات قبيلهاي بشكه باروتي از آن ساخته كه هر دم بيم تركيدنش ميرود. ازاينرو، بسياري از سخنسنجان عرب، رمان بيروت 75 را پيشگويي جنگ داخلي لبنان دانستهاند. غاده السمان خود در چندين جاي رمان از بهخون كشيدهشدن بيروت در آيندهاي نزديك خبر ميدهد.» «بيروت 75» پنج شخصيت محوري دارد كه هريك در بيروت به بحراني دچار شدهاند. غاده السمان در روايتش تصويري از بحرانهاي انسان معاصر عرب در جوامع سنتي و بهظاهر مدرن عربي ارايه داده است: «از نگاه غاده السمان، بيروت همچون همه شهرهاي بزرگ دنيا بهشت
فرادستان است و دوزخ فرودستان. سرنوشت جواناني چون ياسمينه و فرح شوم است، چراكه با دست خالي ميخواهند در اين شهر به شهرت و پول برسند. ياسمينه كه از دمشق به بيروت ميآيد، اين شهر را مهد آزادي ميبيند. اين نماد زن عرب خواهان تغيير زندگياش در جامعه عربي است، اما هم هويت اجتماعي خود را به فراموشي ميسپارد و هم هويت تاريخياش را. او پايگاه طبقاتي و جنسيتش را در جامعه مردسالار عربي
- جامعهاي كه زن را اثيري يا لكاته ميبيند- ناديده ميگيرد و با جوان لبناني ثروتمندي به بزم اكتشاف مينشيند و به كام سرنوشتي شوم ميافتد. پرسش نويسنده اين است: سرنوشت ياسمينه ميوه تلخ دوزخ دمشق است يا بهشت بيروت؟» «بيروت 75» اينطور شروع ميشود: «آفتاب تند و داغ بود. همهچيز در آن خيابان دمشق لهلهزنان عرق ميريخت. ساختمانها و پيادهروها از هرم گرمايي كه از همهچيز برميخاست تبدار ميلرزيدند. صداها نيز سخت سوخته و خاموش بودند. فرح دمي پنداشت همين حالاست كه خيابان سراسر از هوش برود. درختان، خودروها، رهگذران، فروشندگان و مردي كه جلو گاراژ ايستاده بود و بريدهبريده فرياد ميزد: بيروت، بيروت. دختركي خوشبرورو از دروازه گاراژ گذشت. فرح پنداشت گونههاي دخترك از شنيدن نام بيروت گل انداخته. نكند از داغ گرما سرخ شده؟ مرد و زن همگي روياي رفتن به بيروت در سر دارند. آري، من تنها نيستم. اما تنها منم كه براي فتحش ميروم. بيروت، بيروت. مرد شكمبرآمده داد ميزد. انگار شكمش از زور گرما غش كرده بود. بيروت، بيروت...»
بيروت 75، غاده السمان، ترجمه سميه آقاجاني
ساعت دو زمانه
«دانوب خاكستري»، كتاب ديگري است از غاده السمان كه با ترجمه نرگس قنديلزاده بهچاپ رسيده است. «دانوب خاكستري»، مجموعهداستاني است كه از شش قصه تشكيل شده كه با انتخاب مترجم در اين كتاب گردهم آمدهاند. سه داستان «دانوب خاكستري»، «حريق آن تابستان» و «ساعت دوزمانه و كلاغ» از مجموعهداستاني با نام «كوچ لنگرگاههاي قديمي» كه در سال 1973 منتشر شد انتخاب شدهاند. سه داستان ديگر كتاب با نامهاي «لكهاي نور بر صحنه»، «ليلا و گرگ» و «اي دمشق» هم از كتاب «شام غريبان» انتخاب شدهاند كه در سال 1966 منتشر شده است. در داستانهاي «دانوب خاكستري» نيز جهان شاعرانه داستانهاي غاده السمان ديده ميشود. مترجم كتاب در بخشي از مقدمهاش درباره داستانهاي اين مجموعه نوشته: «پنج زن و يك مرد راويانياند كه گاه از يك كشور عربي مشخص و گاهي فقط از كشوري عربي آمدهاند تا از دلمشغوليهايشان بگويند: هويت، تعلق، وطن، شكست 1967، زنانگي پرانرژي و سركوبشده، مرز واهي واقعيت و خيال، تفاوت دنياها و... اما نويسندهاي كه دانشآموخته ادبيات انگليسي است، از كودكي زبان فرانسه را از پدر فرهيختهاش آموخته و درباره تئاتر پوچي رساله نوشته است، دغدغه مهم
ديگري هم دارد و آن همگامي با قافله فكر و فرهنگ جهان است. چنين است كه ردپاي آلبر كامو، اوريانا فالاچي، اريك فروم، ادگار آلنپو، ژانپل سارتر، جين وبستر، غسان كنفاني و ديگران در اين داستانها و ساير آثار خانم السمان ديده ميشود.» در داستان اول مجموعه با نام «دانوب خاكستري» ميخوانيم: «مردي ديگر، روزي ديگر، هتلي ديگر، شهري ديگر... و من در سفري تازه براي تخدير. هربار پارههاي وجودم را گرد هم ميآورم و مثل معتادي كه سرخوش و مشتاق سرنگ مرفين را مهياي نشاندن در رگها ميكند، سوار هواپيما ميشوم. سرنگ مرفينم را با شهرهاي دور پر ميكنم و با چهره بيگانگاني شتابان در خيابانهاي بارانزدهاي كه تاكنون نديدهام. صداي برخاستن هواپيماها، رو به سرزمينهاي دور و آفتابي، در سالنهاي انتظار فرودگاهها، به هنگام طلوعي غبارآلود... و پيشرويم، روزنامههاي صبح به زباني كه نميدانم...». غاده السمان پيش از اين در ايران بيشتر با اشعارش شناخته ميشد هرچند كه در جهان عرب بيشتر بهواسطه داستانها و رمانش مشهور است.
دانوب خاكستري، غاده السمان، ترجمه نرگس قنديلزاده
دو اثر از غاده السمان در نشر ماهي
شاعر داستاننويس
بهتازگي دو كتاب از غاده السمان، نويسنده سوري در نشر ماهي منتشر شده است. غاده السمان از نويسندگان زن مشهور جهان عرب بهشمار ميرود كه از دهه شصت ميلادي شروع به نوشتن كرد و اولين مجموعهداستانش، «چشمانت سرنوشتم است»، را در سال 1962 و درحاليكه تنها بيست سال داشت بهچاپ رساند. او با همين مجموعهداستان مورد توجه قرار گرفت و نزار قباني او را «شاعر عرصه داستان» ناميد. گرچه غاده السمان در ابتدا بيشتر بهعنوان نويسنده داستانهاي كوتاه شهرت يافت اما بعدتر در گونههاي مختلف ادبي به نوشتن پرداخت و رمان، شعر، سفرنامه و مقالههايي از او منتشر شد. ويژگياي كه نزار قباني به آن اشاره كرده بود تقريبا در تمام كارهاي غاده السمان وجود دارد و شاعرانگي وجه مشترك آثار مختلف اوست.
دوزخ فرودستان
«بيروت 75»، عنوان يكي از كتابهاي غاده السمان است كه با ترجمه سميه آقاجاني به فارسي منتشر شده است. اين كتاب، اولين رمان غاده السمان است كه در سال 1975 بهچاپ رسيد. آنطور كه از عنوان اين رمان هم برميآيد، نويسنده در اين اثر تصويري از بيروت در بزنگاهي تاريخي به دست داده است. سال 75، سال شروع جنگ داخلي لبنان است كه پانزده سال اين كشور را به بحراني عميق دچار كرد. مترجم كتاب در بخشي از مقدمهاش درباره اين رمان نوشته: «غاده السمان بيروت بحرانزده را در ماههاي پيش از آغاز جنگ به تصوير ميكشد، بيروتي كه شكاف طبقاتي، تنگدستي و تعصبات قبيلهاي بشكه باروتي از آن ساخته كه هر دم بيم تركيدنش ميرود. ازاينرو، بسياري از سخنسنجان عرب، رمان بيروت 75 را پيشگويي جنگ داخلي لبنان دانستهاند. غاده السمان خود در چندين جاي رمان از بهخون كشيدهشدن بيروت در آيندهاي نزديك خبر ميدهد.» «بيروت 75» پنج شخصيت محوري دارد كه هريك در بيروت به بحراني دچار شدهاند. غاده السمان در روايتش تصويري از بحرانهاي انسان معاصر عرب در جوامع سنتي و بهظاهر مدرن عربي ارايه داده است: «از نگاه غاده السمان، بيروت همچون همه شهرهاي بزرگ دنيا بهشت
فرادستان است و دوزخ فرودستان. سرنوشت جواناني چون ياسمينه و فرح شوم است، چراكه با دست خالي ميخواهند در اين شهر به شهرت و پول برسند. ياسمينه كه از دمشق به بيروت ميآيد، اين شهر را مهد آزادي ميبيند. اين نماد زن عرب خواهان تغيير زندگياش در جامعه عربي است، اما هم هويت اجتماعي خود را به فراموشي ميسپارد و هم هويت تاريخياش را. او پايگاه طبقاتي و جنسيتش را در جامعه مردسالار عربي
- جامعهاي كه زن را اثيري يا لكاته ميبيند- ناديده ميگيرد و با جوان لبناني ثروتمندي به بزم اكتشاف مينشيند و به كام سرنوشتي شوم ميافتد. پرسش نويسنده اين است: سرنوشت ياسمينه ميوه تلخ دوزخ دمشق است يا بهشت بيروت؟» «بيروت 75» اينطور شروع ميشود: «آفتاب تند و داغ بود. همهچيز در آن خيابان دمشق لهلهزنان عرق ميريخت. ساختمانها و پيادهروها از هرم گرمايي كه از همهچيز برميخاست تبدار ميلرزيدند. صداها نيز سخت سوخته و خاموش بودند. فرح دمي پنداشت همين حالاست كه خيابان سراسر از هوش برود. درختان، خودروها، رهگذران، فروشندگان و مردي كه جلو گاراژ ايستاده بود و بريدهبريده فرياد ميزد: بيروت، بيروت. دختركي خوشبرورو از دروازه گاراژ گذشت. فرح پنداشت گونههاي دخترك از شنيدن نام بيروت گل انداخته. نكند از داغ گرما سرخ شده؟ مرد و زن همگي روياي رفتن به بيروت در سر دارند. آري، من تنها نيستم. اما تنها منم كه براي فتحش ميروم. بيروت، بيروت. مرد شكمبرآمده داد ميزد. انگار شكمش از زور گرما غش كرده بود. بيروت، بيروت...»
بيروت 75، غاده السمان، ترجمه سميه آقاجاني
ساعت دو زمانه
«دانوب خاكستري»، كتاب ديگري است از غاده السمان كه با ترجمه نرگس قنديلزاده بهچاپ رسيده است. «دانوب خاكستري»، مجموعهداستاني است كه از شش قصه تشكيل شده كه با انتخاب مترجم در اين كتاب گردهم آمدهاند. سه داستان «دانوب خاكستري»، «حريق آن تابستان» و «ساعت دوزمانه و كلاغ» از مجموعهداستاني با نام «كوچ لنگرگاههاي قديمي» كه در سال 1973 منتشر شد انتخاب شدهاند. سه داستان ديگر كتاب با نامهاي «لكهاي نور بر صحنه»، «ليلا و گرگ» و «اي دمشق» هم از كتاب «شام غريبان» انتخاب شدهاند كه در سال 1966 منتشر شده است. در داستانهاي «دانوب خاكستري» نيز جهان شاعرانه داستانهاي غاده السمان ديده ميشود. مترجم كتاب در بخشي از مقدمهاش درباره داستانهاي اين مجموعه نوشته: «پنج زن و يك مرد راويانياند كه گاه از يك كشور عربي مشخص و گاهي فقط از كشوري عربي آمدهاند تا از دلمشغوليهايشان بگويند: هويت، تعلق، وطن، شكست 1967، زنانگي پرانرژي و سركوبشده، مرز واهي واقعيت و خيال، تفاوت دنياها و... اما نويسندهاي كه دانشآموخته ادبيات انگليسي است، از كودكي زبان فرانسه را از پدر فرهيختهاش آموخته و درباره تئاتر پوچي رساله نوشته است، دغدغه مهم
ديگري هم دارد و آن همگامي با قافله فكر و فرهنگ جهان است. چنين است كه ردپاي آلبر كامو، اوريانا فالاچي، اريك فروم، ادگار آلنپو، ژانپل سارتر، جين وبستر، غسان كنفاني و ديگران در اين داستانها و ساير آثار خانم السمان ديده ميشود.» در داستان اول مجموعه با نام «دانوب خاكستري» ميخوانيم: «مردي ديگر، روزي ديگر، هتلي ديگر، شهري ديگر... و من در سفري تازه براي تخدير. هربار پارههاي وجودم را گرد هم ميآورم و مثل معتادي كه سرخوش و مشتاق سرنگ مرفين را مهياي نشاندن در رگها ميكند، سوار هواپيما ميشوم. سرنگ مرفينم را با شهرهاي دور پر ميكنم و با چهره بيگانگاني شتابان در خيابانهاي بارانزدهاي كه تاكنون نديدهام. صداي برخاستن هواپيماها، رو به سرزمينهاي دور و آفتابي، در سالنهاي انتظار فرودگاهها، به هنگام طلوعي غبارآلود... و پيشرويم، روزنامههاي صبح به زباني كه نميدانم...». غاده السمان پيش از اين در ايران بيشتر با اشعارش شناخته ميشد هرچند كه در جهان عرب بيشتر بهواسطه داستانها و رمانش مشهور است.
دانوب خاكستري، غاده السمان، ترجمه نرگس قنديلزاده