از شبیهسازی انقراض نئاندرتالها با ابررایانه تا ریسمان 40هزار ساله!
فریدون بیگلری. مسئول بخش پارینهسنگی و معاون فرهنگی موزه ملی ایران
امسال دنیای باستانشناسی و دیرینانسانشناسی هم مثل سایر رشتهها زیر سایه سنگین همهگیری و قرنطینه دوران دشواری را گذراند. اما با وجود این، محدودیتها و کمشماربودن پژوهشهای میدانی، انتشار نتایج پژوهشها و یافتههای جدید مثل سالهای اخیر کماکان ادامه داشت. در این نوشتار ابتدا مروری دارم بر منتخبی از کشفیات و پژوهشهای باستانشناسی پارینهسنگی و دیرینانسانشناسی از گوشه و کنار جهان و سپس به کشفیات پارینهسنگی مهم در ایران و عراق میپردازم.
کشفیات جهان
استفاده از چشمههای آب گرم برای پخت گوشت و ریشههای گیاهی: تنگه الدووای در تانزانیا واقع در شرق آفریقا جایگاه ویژهای در باستانشناسی و دیرینانسانشناسی نیاکان انسان دارد. کاوشهای انجامشده در این منطقه که پیش از جنگ جهانی دوم آغاز و تاکنون ادامه یافته، منجر به کشف بقایای سنگوارهای انسانریختهای مختلفی مثل آسترالوپیتکوس، انسان ماهر و انسان راستقامت، دستساختههای آنها و بقایای جانوری مختلف در توالی ضخیمی از لایههای رسوبی به ضخامت بیش از 90 متر شده است. نتایج یک مطالعه جدید که امسال منتشر شد نشان میدهد که در حدود یکمیلیونو 700 هزار سال پیش چشمههای آب گرمی در این تنگه جاری بوده است. آثار این چشمههای آب گرم در بررسی نهشتههای این ناحیه شناسایی شده است. این شواهد شامل نشانگرهای زیستی مولکولهای فسیلی که شامل لیپید (مولکولهای آلی) باکتریایی است که تنها در محیطهای با دمای بیش از 80 درجه سانتیگراد وجود دارند. احتمالا انسانریختهای منطقه برای پخت گوشت شکار و ریشههای سفت گیاهی از آب داغ این چشمهها استفاده میکردهاند. پژوهشگران اظهار کردهاند که اگر شواهد باستانشناسی این موضوع را تأیید کند،
میتوان احتمال داد که بشر پیش از استفاده کنترلشده از آتش، از حرارت این چشمهها هم برای آمادهکردن مواد خوراکی استفاده میکرده است. سال گذشته بنای یادبود تنگه الدووای در نزدیکی این محل رونمایی شد. این بنا شامل دو مدل بزرگمقیاس جمجمه انسان ماهر و پارانتروپوس است که توسط هنرمند تانزانیایی «فستو کیجو» ساخته شده است. موزه الدووای نیز در چندکیلومتری این بنای یادبود واقع شده که توسط «ماری لیکی» بنیاد گذاشته شد و نمایشگر یافتههای این تنگه است.
کشف تبردستی ساختهشده از استخوان اسب آبی با قدمت حدود 1.5 میلیون سال: گروهی از پژوهشگران ژاپنی و اتیوپیایی امسال مقالهای درباره کشف یک تبردستی آشولی ساختهشده از استخوان ران اسب آبی منتشر کردند. مکانی که این تبردستی در آن یافت شده کونسو گاردولا نام دارد و در جنوب اتیوپی واقع است. یک تیم مشترک اتیوپیایی و ژاپنی از سال 1993 تاکنون در کونسو مشغول کاوش هستند. در کنار شمار فراوان ابزارهای سنگی چون تبردستی و شکافنده آشولی و بقایای جانوری چون فیل، کرگدن و اسب آبی، بقایای انسان راستقامت و آسترالوپیتکوس بویزی در کاوشها به دست آمده است. این محوطه بین یک تا 1.7 میلیون سال قدمت دارد. تبردستی مذکور از بخشی از استخوان ران اسب آبی، نزدیک به مفصل سر استخوان ساخته شده است. این تبردستی که حدود 13 سانتیمتر طول دارد با تراش دو رویه شکل داده شده و نوک تیزی دارد. در نتیجه لبه تیزی به طول پنج سانتیمتر ایجاد شده که طبق بررسی میکروسکوپی آن برای بریدن استفاده شده است. برای تراش و شکلدهی به استخوان احتمالا از کوبه سنگی یا استخوانی استفاده شده است. تراش استخوان در مقایسه با سنگ مشکلتر است و نیاز به مهارت و کنترل بیشتری دارد.
به این دلیل تبردستیهای ساختهشده از استخوان کمیاب هستند. پیش از این یک تبردستی ساختهشده از استخوان فیل در دره الدووای کشف شده بود که بین 1.3 تا 1.6 میلیون سال قدمت دارد، اما سطح آن تراش کمتری دارد. در اروپا نیز نمونههای مشابهی با قدمت کمتر یافت شده است.
کشف بقایای استخوانی انسان راستقامت و پارانتروپوس در جنوب آفریقا: کاوش در غار دریمولن در جنوب آفریقا منجر به کشف کهنترین بقایای استخوانی انسان راستقامت و پارانتروپوس شده است. کاوش این غار که یکی از مجموعهغارهای ثبتشده آفریقای جنوبی در فهرست میراث جهانی یونسکو است، منجر به کشف بقایای جمجمه یک هومو و همچنین کاملترین جمجمه یک پارانتروپوس تنومند شده است. در کاوشهای اولیه این غار که سقف آن از بین رفته است، در حدود 160 قطعه فسیل انسانریخت کشف شده که در میان آنها بقایای دو پارانتروپوس تنومند یافت شده است. طبق مقالهای که امسال در مجله ساینس منتشر شد در کاوشهای اخیر غار بین سالهای 2015 تا 2018، یک جمجمه نسبتا کامل انسان راستقامت و بخشی از جمجمه و دندان پارانتروپوس تنومند یافت شده است. بستر این یافتهها و بقایای دندانی به چندین شیوه از جمله سری اورانیوم و دیرینمغناطیس سنسنجی شده است. نتایج سنسنجی نشان میدهد که رسوبگذاری در این غار به فاصله زمانی نسبتا کوتاهی در حدود دو میلیون سال پیش روی داده است. این یافتهها نشان میدهد که در مدتزمان مذکور سه گونه هومو، آسترالوپیتکوس و پارانتروپوس در جنوب
آفریقا بهطور همزمان میزیستند. جمجمه انسان راستقامت از آسترالوپیتکوس سدیبا قدیمیتر است و در نتیجه احتمال اینکه راستقامتها از این گونه منشعب شده باشند را رد میکند. این قدیمیترین جمجمه انسان راستقامت در جنوب آفریقا، این احتمال را نیز که آسیا خاستگاه این گونه باشد زیر سؤال میبرد. با توجه به این کشف، احتمالا انسان راستقامت ابتدا در جنوب آفریقا پدیدار شده و سپس در سایر نواحی این قاره و قاره آسیا پراکنده شده است.
مدارکی از یک روز فعالیت انسانهای هایدلبرگی در حدود 480 هزار سال پیش: محوطه پارینهسنگی قدیم «باکس گراو» با قدمت نزدیک به 500 هزار سال در نزدیکی ساحل ساسکس غربی در انگلستان قرار دارد. این محوطه با مساحت نزدیک به 10 هکتار از حدود 40 سال پیش توسط تیمی از پژوهشگران مؤسسه باستانشناسی دانشگاه لندن کاوش میشود. تاکنون بقایای گونههای مختلف جانوری مثل اسب، گوزن و کرگدن و دستساختههای سنگی آشولی مثل تبردستی و شکافنده و قدیمیترین بقایای انسانی یافتشده در بریتانیا یعنی بخشی از استخوان درشتنی انسان هایدلبرگی کشف شده است. با توجه به اینکه اکثر یافتهها برجا بوده و بهخوبی حفظ شدهاند، باستانشناسان بر اساس پراکنش بقایای جانوری و دستساختههای سنگی در بخشهای کاوششده، اطلاعات دقیقی درباره فعالیتهای روزمره انسانهای هایدلبرگی در این ساحل طی دوره پارینهسنگی قدیم کسب کردهاند. یکی از مکانهای برجا در این محوطه وسیع دربرگیرنده بقایای استخوانبندی یک اسب و دستساختههای سنگی مرتبط با قصابی آن است که به مدت چهار سال کاوش شد. نتایج کاوش و بررسی یافتههای این محوطه پس از حدود 30 سال از کاوش آن توسط مؤسسه باستانشناسی
دانشگاه لندن امسال به شکل کتاب منتشر شد. کتاب به تفصیل به ساخت تبردستی، قصابی لاشه اسب، بیرونآوردن مغز از استخوانهای بلند اسب و ساخت ابزار استخوانی در این مکان پرداخته است. کاوشهای انجامشده همراه با ریزریختشناسی رسوبات نشان میدهد که قصابی لاشه اسب و ساخت ابزارهای سنگی و استخوانی تنها در طول یک روز اتفاق افتاده و محوطه در زمان کوتاهی زیر انباشت شنهای ساحلی مدفون شده است. احتمالا گروهی نزدیک به 40 نفر از انسانهای هایدلبرگی در این محل اسب را قصابی و سپس گوشت آن را مصرف کردهاند. آنها همزمان در محل به تراش سنگ چخماق و ساخت ابزار سنگی و همچنین ابزار استخوانی پرداختهاند. یکی از مهمترین یافتههای این محوطه چند ابزار استخوانی است که کهنترین ابزارهای استخوانی یافتشده در اروپا محسوب میشوند. این ابزارها از استخوان اسب ساخته شدهاند و از آنها در تراش و شکلدهی ابزار سنگی استفاده شده است. آثار گودیهای حاصل از برخورد سطح به لبه تیز ابزار سنگی در یک رویه آنها قابل مشاهده است. مؤسسه غیرانتفاعی میراث بریتانیا برای حفظ این محوطه از خطر معدنکاری، معدن بزرگ شن مجاور آن را خریداری کرده تا باستانشناسان بهتر
بتوانند به کاوش و حفاظت از آن بپردازند.
استفاده از ابزار سنگی کوچک تیغهشکل در دوره پارینهسنگی قدیم: باستانشناسان معمولا سنت ابزارسازی آشولی پارینهسنگی قدیم را با تولید ابزارهای بزرگ دورویه میشناسند که از شاخصههای آن تبردستی و شکافنده است. اما تراشههای کوچک تولیدشده در مجموعههای آشولی کمتر مورد توجه متخصصان بوده است. امسال گزارشی از مطالعه یک مجموعه آشولی توسط تیمی از باستانشناسان فرانسوی، مراکشی و آلمانی در ژورنال گزارشهای علمی نیچر منتشر شد که برای نخستینبار جنبه جدیدی از فناوری آشولی را معرفی میکند. این جنبه ناشناخته تولید تراشههای ریز تیغهشکل از قلوهسنگهای چخماق است که به شیوه تراش دوسویه بر روی سندان تولید شدهاند. معدن توماس 1 یکی از محوطههای آشولی شناساییشده در معادن بزرگ روباز نزدیک شهر کازابلانکاست که علاوه بر یک توالی طولانی و غنی از فناوری مرکب آشولی، شمار زیادی ابزارهای بزرگ دورویه، بقایای جانوری و چند دندان انسانریخت نیز در آن یافت شده است. مجموعه معرفیشده شامل سنگ مادرهای نوع سندانی و تولیدات آنهاست که در لایههای دارای ابزارهای بزرگ دورویه مربوط به پلیستوسن قدیم به دست آمده است. برای تولید قطعات، قلوهسنگ
چخماق روی سندان دو نیمه شده و سپس از سطح شکستهشده یکسری تراشه کوچک ریز تیغهشکل جدا شدهاند. ابزارسازان با استفاده از این شیوه توانستهاند بهصورت پیدرپی تعداد قابل توجهی تراشه کشیده با عرض کم تولید کنند که بسیار شبیه ریزتیغه هستند. با اینکه در مجموعه معدن توماس 1، دستساختهها عمدتا از کوارتز و سنگ چخماق ساخته شدهاند، اما برای تولید این قطعات ریز تیغهشکل تنها از سنگ چخماق استفاده شده است. تا پیش از معرفی این شیوه ناشناخته تولید تراشههای کوچک کشیده، تنها مدارک از تولید تیغه در سنت آشولی، تیغههای ساختهشده در مجموعه سازند کاپتورین در کنیا با قدمت حدود 500 هزار سال بود که با ضربه آزاد تولید شدهاند. علاوهبراین تولید تیغه در مجموعه عمودی مربوط به اواخر دوره پارینهسنگی قدیم در غار قسم در فلسطین هم گزارش شده است. در دوره بعدی پارینهسنگی میانی اوراسیا و عصر سنگ میانه آفریقا شواهد تولید تیغه و ریزتیغه افزایش مییابد.
زمستانخوابی در نئاندرتالهای اولیه: بعضی از پستانداران برای گذراندن سرمای زمستان و کمبود غذا در این فصل به خواب زمستانی میروند که باعث کندشدن متابولیسم آنها و در نتیجه بقای آنها میشود. پژوهشگران یونانی و اسپانیایی با انتشار مقالهای در ژورنال انسانشناسی، بر اساس بررسی بقایای استخوانی گروهی از نئاندرتالهای اولیه در غار سیما دلوس وسوس در اسپانیا احتمال زمستانخوابی را در این انسانهای اولیه مطرح کردهاند. این پژوهشگران با بررسی شواهد میزان رشد سالانه در استخوان انسانریختهای این غار و شواهدی از نبود رشد طی چند ماه از سال و همچنین شباهت آسیبها و جراحات در این اسکلتها با آسیبهای مشابه در استخوان خرس غار از سیما دلوس وسوس این پیشنهاد را مطرح کردهاند. این پژوهشگران بر این باورند که در حدود نیممیلیون سال پیش به علت شرایط سرد و خشک شبهجزیره ایبری منابع خوراکی در فصل زمستان بسیار کم و پراکنده بوده و به این دلیل انسانها برای زندهماندن مجبور به کاهش فعالیت خود طی زمستان و خواب بیشتر شدهاند. البته این نظر با انتقادهایی نیز مواجه است؛ از جمله «کریس استرینگر» از موزه تاریخ طبیعی بریتانیا که دراینباره
گفته است: «پستانداران بزرگ مثل خرس در واقع خواب زمستانی عمیقی ندارند و بیشتر میتوان آن را نوعی بیحالی و کرختی دانست. در چنین شرایطی، مغز انسان کماکان انرژی زیادی را میطلبید که خود مشکل بیشتری برای بقای آنها ایجاد میکرده است». «استرینگر» معتقد است که برای پاسخ به این سؤال باید ژنوم ساکنان غار و سایر انسانریختهای همدوره مثل دنیسواییها بررسی شود تا شاید بتوان ردپایی از انطباق زمستانخوابی در آنها یافت. غار سیما دلوس وسوس بهدلیل کشف بقایای حدود 28 فرد که همراه با یک تبر دستی و بقایای خرس غار در انتهای یک شافت قائم به عمق 13 متر یافت شدهاند، از اهمیت زیادی برخوردار است. این مجموعه تاکنون اطلاعات مهمی درباره انسانریختهای پلیستوسن میانی این بخش از اروپا ارائه کرده است. علاوه بر این غار، در غار گران دولینا که در این مجموعه کارستی واقع شده، بقایای انسان پیشگام (نیاکانی) با قدمت حدود 780 هزار سال پیش یافت شده است.
بافت ریسمان توسط انسان نئاندرتال در پیش از چهل هزار سال قبل: امسال گزارش مهمی درباره کشف قطعهای از یک ریسمان با قدمتی بیش از 40 هزار سال در مجله گزارشهای علمی نیچر منتشر شد. این بقایا در کاوش پناهگاه صخرهای به نام ماراس در دره رود رُن در جنوب شرقی فرانسه به دست آمده است. پناهگاه ماراس در دوره پارینهسنگی میانی بین حدود 41 تا 50 هزار سال پیش محل سکونت انسانهای نئاندرتال بوده است. بررسی سطح یک تراشه سنگی از کاوشهای اخیر این پناهگاه منجر به شناسایی قطعه کوچکی از یک ریسمان شد که به سطح آن چسبیده بود. این رشته حدود شش میلیمتر طول و نیم میلیمتر قطر دارد. بررسی این قطعه با میکروسکوپ الکترونی نشان داده که برای بافت آن از الیاف سطح داخلی پوست درخت کاج استفاده شده است. ابتدا الیاف پوست درخت در چند رشته تابیده شده و سپس سه رشته الیاف تابیده به هم پیچیده و ریسمان ساخته شده است. به نظر میرسد که از این ریسمان برای نصب تراشه سنگی روی دسته چوبی یا استخوانی استفاده شده است. پیش از این شواهد محدودی از الیاف در مکانهای مورد سکونت نئاندرتالها کشف شده بود؛ اما این کشف جدید اطلاعات بیشتری درباره بافت و استفاده از
الیاف در میان نئاندرتالها ارائه کرده است. توانایی بافت و ساخت ریسمان نشان میدهد که نئاندرتالها به احتمال قوی میتوانستند از این ریسمانها برای ساخت تور، کیسه، طناب و حتی پوشش استفاده کنند. این قابلیت جدید در کنار دیگر فناوریهای نئاندرتالها همچون تولید قطران از پوست درخت غان، ساخت ابزار از صدف، استفاده از صدف و چنگال عقاب برای ساخت زیورآلات، نشان میدهد که نئاندرتالها نیز مانند انسانهای هوشمند مدرن از تواناییهای بسیاری برخوردار بودهاند. تا پیش از این کشف قدیمیترین ریسمان یافتشده مربوط به دوره فراپارینهسنگی بود که در مکانی در فلسطین به دست آمده است. برخی از پژوهشگران معتقدند این یافته جدید نمیتواند بهطور قطعی وجود فناوری بافت الیاف و تولید ریسمان را در پارینهسنگی میانی ثابت کند و میتواند صرفا طی تراش سطح پوست درخت بر سطح ابزار باقی مانده باشد.
استفاده از ابزار استخوانی توسط نئاندرتالها: مدتی است که باستانجانورشناسان با استفاده از طیفسنجی جرمی موفق شدهاند علاوه بر قطعات استخوانی قابل شناسایی، تکههای استخوان کوچک را هم تا حد گونه شناسایی کنند. این شیوه زیست مولکولی جدید که زوو اماس گفته میشود انقلابی در شناسایی گونهها ایجاد کرده است. بهویژه اخیرا بدون تخریب نمونه و با استخراج پروتئین از ریزهاستخوانها موفق به شناسایی گونه میشوند. این شیوه در مطالعه ابزارهای استخوانی بسیار مفید است، چون در اکثر موارد به علت تغییر شکل ظاهری استخوان با شیوه معمول نمیتوان استخوان را به گونه خاصی منتسب کرد. حدود هشت سال پیش باستانشناسان ابزارهای استخوانی از دو مکان پارینهسنگی میانی پش دلاز و پیرونی در دوردون فرانسه را معرفی کردند که نشان میداد نئاندرتالها بین 40 تا 50 هزار سال پیش از دنده حیوانات بهعنوان ابزاری برای صاف و نرمکردن پوست حیوانات استفاده میکردند. این کشف مدرک دیگری از تواناییهای نئاندرتالها در استفاده از فناوریهایی بود که معمولا به انسان مدرن منتسب میشد. سطح این ابزارهای استخوانی معمولا بسیار صاف و صیقلی است که امکان شناسایی گونه
حیوانی را که استخوان به آن تعلق دارد، غیرممکن میکند. بهتازگی پژوهشگری بهنام «نائومی مارتیسیوس» از دانشگاه کالیفرنیا بهعنوان موضوع رساله دکترایش و با استفاده از این شیوه موفق شد گونه جانوری را که ابزارها از استخوان دنده آن حیوان ساخته شدهاند شناسایی کند. او با استخراج پروتئین کلاژن از این نمونهها موفق شد ثابت کند که این ابزارها از دنده گاو وحشی یا احتمالا بیزون ساخته شدهاند. جالب اینجاست که این ابزارها از لایههایی به دست آمدهاند که بقایای جانوری عمدتا مربوط به گوزن بوده است. «مارتیسیوس» معتقد است که نئاندرتالها ترجیح میدادهاند که بهجای دنده گوزن از دنده گاو وحشی یا بیزون استفاده کنند، چون بزرگتر و سفتتر بود و معمولا ابزارهای ساختهشده از آن را میشد تا مدتها نگهداری و استفاده کرد.
شبیهسازی انقراض نئاندرتالها با ابررایانه: «اکسل تیمرمن» از دانشگاه پوسان کره جنوبی با شبیهسازی رایانهای تلاش کرد مدلی برای انقراض نئاندرتالها ارائه کند که نتایج آن را امسال در ژورنال بررسی علوم کواترنر منتشر کرد. دلیل انقراض نئاندرتالها طبق مدل پیشنهادی نه در تغییرات ناگهانی اقلیم و نه در آمیزش با انسان مدرن نهفته است. در نتیجه این شبیهسازی ابررایانهای به نظر میرسد انقراض نئاندرتالها در فاصله 50 تا 35 هزار سال پیش بهدلیل رقابت با جمعیتهای انسان مدرن بوده که طی مدت مذکور آسیا تا اروپا را تسخیر کردند. استفاده از مدلهای ریاضی در شبیهسازی روند ارتباط، رقابت و آمیزش بین این دو گونه با درنظرگرفتن تغییرات درجه دما، بارندگی و پوشش گیاهی در کنار دادههای ژنتیکی و جمعیتی نشان میدهد که انسانهای مدرن باید با توجه به تکنیکهای پیشرفتهتر شکار، مقاومت بیشتر در برابر عوامل بیماریزا و زادآوری بیشتر در فاصله زمانی کوتاهی باعث انقراض گونه رقیب خود شده باشند. «تیمرمن» معتقد است نئاندرتالها در طول چند صد هزار سال حضور خود در اوراسیا با تغییرات ناگهانی اقلیمی شدیدتری مواجه شدند که باعث انقراض آنها نشد. به
این دلیل عامل تغییر ناگهانی اقلیم در محدوده زمانی پیشگفته تنها میتوانسته در مناطق سردتر نزدیک به قطب شمال مثل شمال اروپا جمعیت کوچک محلی نئاندرتال را از بین ببرد. از جنبه آمیزش هم با توجه به درصد کم ژن نئاندرتالها در انسان مدرن احتمال آمیزش گسترده بین دو گونه وجود نداشته است؛ بنابراین طبق این شبیهسازی مدلهای مهاجرتی انسان مدرن به اروسیا سناریوی انقراض در نتیجه رقابت دو گونه به واقعیت نزدیکتر است. تیم دانشگاه پوسان قصد دارند با کمک متخصصان اقلیم، ریاضیدانان، متخصصان ژنتیک، باستانشناسان و انسانشناسان این مدل رایانهای را بهبود بخشند.
کشف شواهدی از تدفین در میان نئاندرتالها: گروهی از پژوهشگران فرانسوی و اسپانیایی و چند کشور دیگر با انتشار مقالهای در ژورنال گزارشهای علمی شواهد جدیدی مبنیبر تدفین در میان نئاندرتالها ارائه کردهاند. این پژوهشگران بر اساس بازنگری یافتههای همراه بقایای یک کودک نئاندرتال دوساله فراسی 8 که حدود 50 سال پیش در پناهگاه فراسی در دره دوردون فرانسه کشف شد، معتقدند این بقایا مربوط به تدفینی است که در اواخر دوره پارینهسنگی میانی در این مکان انجام شده است. در نتیجه بازنگری گزارش روزانه کاوش و بقایای استخوانی کشفشده فراسی در موزه ملی باستانشناسی فرانسه، شمار بیشتری از اجزای استخوانبندی این کودک یافت شد. آنالیز دیانای میتوکندری یکی از استخوانهایی که بهتازگی یافت شده نشان میدهد که استخوان مذکور مربوط به انسان نئاندرتال است و سنسنجی کلاژن باقیمانده در این استخوان سنی حدود 41 هزار سال پیش را نشان میدهد. بررسی مجدد محل کاوش نشان داده که این کودک در چاله کمعمقی دفن شده بهطوریکه سر کمی بالاتر از بدن قرار داشته و داخل گور با رسوبات نرمدانه پر شده است. سالیابی نهشتههای لایهای که گور در آن کنده شده،
نشان میدهد این لایه قدیمیتر از محتویات درون گور است. استخوانهای این کودک در مقایسه با بقایای علفخواران یافتشده در همان لایه از وضعیت بهتری برخوردار است که نشاندهنده دفن جسد در کوتاهمدت است. همچنین نبود آثار جویدگی دندان گوشتخواران و قرارداشتن استخوانهای اندام و تنه در موقعیت آناتومیک نیز از دیگر دلایل ذکرشده برای انجام تدفین در این محل است. این تدفین یکی از متأخرترین گورهای نئاندرتال یافتشده تاکنون است. پناهگاه فراسی بهواسطه کشف بقایای شش فرد نئاندرتال در اوایل سده بیستم از شهرت زیادی برخوردار است.
توالی ژنوم یک نمونه نئاندرتال از غار چاگیرسکایای روسیه: امسال توالی ژنوم یک نمونه نئاندرتال از غار چاگیرسکایا منتشر شد. کشف یک سنت ابزارسازی با خاستگاه مرکز و شرق اروپا در این غار نشان میدهد نئاندرتالها از شرق دریای سیاه به سمت شرق حرکت کرده و بهتدریج به منطقه آلتای رسیدهاند. انتشار توالی جدید از چاگیرسکایا فرصتی داد که متخصصان دوباره به بحث شباهتها و تفاوتهای ژنتیکی نئاندرتالها و دنیسواییها و انسانهای مدرن بپردازند که از سؤالات مورد توجه دیرینژنتیک و دیرینانسانشناسی است. تعداد توالی ژنومهای بازسازیشده دقیق و باکیفیت از این جمعیتها در عمل بسیار اندک است. یکی از این بازسازیهای ژنوم باکیفیت متعلق به بقایای نئاندرتال یافتشده در غار ویندیا در کرواسی است و دو توالی دیگر مربوط به غار دنیسووا در آلتای سیبری است. اگرچه بازسازیهای دیگری نیز از ژنوم نئاندرتالها وجود دارد که بیشتر بر ژنوم نئاندرتالهای اروپایی و گوناگونی آنها متمرکز بوده است، اما در این میان، توالی ژنوم یک استخوان کوچک از دنیسووا که به نام دنیسوای 11 مشهور است، نشان داده است که این نمونه حاصل تلفیق ژنتیکی یک مرد دنیسوایی و یک زن
نئاندرتال است که بیشتر مشابه نئاندرتالهای شرق و مرکز اروپا بوده تا نئاندرتالهای سیبریایی. توالی ژنوم باکیفیت بسیار خوب از غار چاگیرسکایا نشانه شباهت ژنتیکی این نئاندرتال با مادر نئاندرتال دنیسوای 11 است. این موضوع بیانگر این است که نئاندرتال چاگیرسکایا جزء جمعیت نئاندرتالهایی بوده است که حدود 80 هزار سال پیش از اروپای شرقیمرکزی به سمت سیبری و آلتای مهاجرت کردهاند. این موضوع وجود دستتراشهای مشابه سنتهای ابزارسازی شرق اروپا را نیز تأیید و پشتیبانی میکند و مدرک قوی از حرکت نئاندرتالهای شرق اروپا بهسوی آلتای است.
استفاده از مهرههای صدفی در میان انسانهای مدرن اولیه: انتشار نتایج بررسی صدفهای یافتشده در لایههای دوره پارینهسنگی میانی غار قفزه در لوانت اطلاعات جدیدی درباره نحوه استفاده انسان مدرن از مهرههای تزئینی ارائه کرده است. این بررسی نشان میدهد که انسانهای مدرن پیش از آنکه با سوراخکردن صدف مهرههای تزئینی بسازند، از صدفهایی که سوراخ طبیعی داشتند برای تولید مهرههای تزئینی استفاده میکردند. یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که انسانهای مدرن در دوره سنگ میانه در آفریقا و دوره پارینهسنگی میانی در حاشیه شرقی دریای مدیترانه از صدف بهعنوان زیورآلات و اشیای نمادین استفاده میکردند. اولین صدفهای استفادهشده بدون آثار دستکاری و سوراخ عمدی هستند که نمونههای آن با قدمت بیش از 200 تا 160 هزار سال در پیناکل پوینت در جنوب آفریقا و میسلیا در لوانت کشف شده است. امسال نتایج پژوهش جدیدی روی صدفهای دوره پارینهسنگی میانی از غار قفزه و پناهگاه میسلیا منتشر شد که در کنار بررسی ریزساییدگی صدفها، بهطور تجربی صدفهای مشابه جدید ریسمان شده و استفاده شدهاند. مجموعه صدفهای بهدستآمده از لایه پارینهسنگی میانی غار
قفزه که توسط انسانهای مدرن از ساحل مدیترانه گردآوری شدهاند دارای سوراخهای طبیعی هستند. بررسی میکروسکوپی اطراف این سوراخها نشاندهنده وجود آثار ساییدگی است که مرتبط با ریسمان است. به نظر انسانهای ساکن غار بهطور گزینشی صدفهای با سوراخ طبیعی را گردآوری و سپس ریسمان کردهاند. باستانشناسانی که این مطالعه را انجام دادهاند معتقدند که شواهد غار قفزه و همچنین یافتههای قبلی از غار کراپینا در اروپا نشان میدهد که در فاصله زمانی بین 160 تا 120 هزار سال پیش بشر موفق به تولید ریسمان شده است. این فناوری به بشر این اجازه را داد که صدف را به خود آویزان کند یا به پوستین خود ببندد. استفاده از صدفهایی که تعمدا سوراخ شدهاند از حدود 120 هزار سال پیش در آفریقا آغاز شده که شواهد آن از تعدادی از مکانهای عصر سنگ میانه آفریقا گزارش شده است. به این ترتیب استفاده و تولید مهرههای تزئینی صدفی در طول دوره سنگ میانه در آفریقا و دوره پارینهسنگی میانی در اوراسیا احتمالا دارای سه مرحله بوده است. الف: گردآوری صدفهای طبیعی و نگهداری از آنها بهعنوان اشیای خاص و نمادین، ب: گردآوری صدفهای دارای سوراخ طبیعی و رشتهکردن این
مهرههای صدفی بهعنوان زیورآلات شخصی و نمادین و پ: گردآوری صدف و سوراخکردن آنها جهت رشتهکردن و استفاده بهعنوان زیورآلات شخصی و نمادین.
پلاکهای سنگی حکاکیشده با قدمت حدود 15 هزار سال: امسال گروهی از باستانشناسان بریتانیایی گزارش مفصل کشف مجموعهای از پلاکهای سنگی حکاکیشده با قدمت حدود 15 هزار سال را در ژورنال پلاس وان منتشر کردند. محوطهای که این مجموعه ده عددی از سنگهای حکاکیشده در آن بهدستآمده در جزیره جرسی در کانال مانش قرار دارد و در آن زمان احتمالا بخشی از خشکیهای شمال غرب فرانسه بوده است. در این محوطه بقایای اجاق و هزاران دستساخته سنگی نیز یافت شده است. حکاکیها در سطح این مجموعه پلاک سنگی با میکروسکوپ الکترونی روبشی به دقت بررسی و مراحل ایجاد آنها بازسازی شد. خراشهای مستقیم ابتدا ایجاد شدهاند و خراشهای منحنی که عمیقترند، بعدا ایجاد شدهاند. حکاکیها در نگاه اول مجموعهای از خطوط انتزاعی و بدون شکل هستند، اما پژوهشگران احتمال میدهند که برخی از آنها نقوش سادهشده حیواناتی مثل ماموت، گاوسانان و حتی چهره انسان باشند.
کشف کهنترین نقاشی استرالیا: از جدیدترین کشفیات امسال نگاره یک کانگورو در منطقه کیمبرلی در غرب استرالیا است که طبق نظر پژوهشگران قدیمیترین نقاشی است که تاکنون در این قاره کشف شده است. این نقاشی در سقف یک پناهگاه صخرهای در قلمرو قبیله اونگانگو در شمال شرقی منطقه کیمبرلی واقع شده و بهصورت طبیعتگرا کشیده شده است. پژوهشهای پیشین نشان داده که بومیان استرالیا در مراحل اولیه آفرینش هنری به شیوهای طبیعتگرا حیوانات را در ابعاد واقعی بر روی دیواره پناهگاهها میکشیدند. در این پژوهش جدید که توسط دانشگاه ملبورن و چند مؤسسه و دانشگاه دیگر استرالیا انجام شده از روش رادیوکربن برای سالیابی این نقاشی استفاده شده است. برای این منظور نمونههای گل حاوی مواد آلی در زیر نقاشی و روی آن که باقیمانده لانهسازی زنبور است، سالیابی شدهاند. این شیوه امکان تعیین حداقل و حداکثر سن را برای محققان فراهم میکند. در نتیجه این سنسنجیها مشخص شد که نقاشی مذکور در فاصله زمانی بین 17500 و 17100 سال پیش ایجاد شده است. شیوه طبیعتگرایی در کهنترین نقاشیهای یافتشده در جنوب شرق آسیا نیز دیده میشود که نشان میدهد انسان مدرن حداقل از
حدود 45 هزار سال پیش گونههای جانوری خصوصا شکار را به این شیوه مجسم میکرده است. سنتی که با توجه به نقاشی کیمبرلی تا اواخر دوران یخبندان ادامه داشته است.
کشفیات ایران
باستانشناسی دوران پارینهسنگی ایران امسال شاهد انتشار رویداد مهم بود. ابتدا کشف یک دندان انسان نئاندرتال توسط تیمی از پژوهشگران ایرانی و فرانسوی در غار قلعهکرد در استان قزوین بود که برای نخستینبار ثابت کرد انسان نئاندرتال علاوه بر زاگرس در مرکز فلات ایران نیز میزیسته است. درواقع این بقایای نخستین مدارک مشخص از حضور این انسان در خارج از زاگرس در ایران است. غار قلعهکرد که بیش از 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد، نخستینبار توسط یکی از کارشناسان اداره میراث فرهنگی استان قزوین در سال 1390 شناسایی و یافتههای آن منتشر شد. بعدها در سالهای 1398 و 1397 کاوشهایی در این غار بهدست تیمی از باستانشناسان و دیرینانسانشناسان ایرانی و فرانسوی انجام شد که در نتیجه آن بقایای سکونتی دوره پارینهسنگی میانی شامل دستساختههای سنگی، خاکستر اجاق و بقایای گونههای جانوری مثل اسب وحشی، گوزن، بز وحشی و قوچ بود. سالیابیهای انجامشده بر بقایا نشان میدهد که این غار در فاصله زمانی بین 45 هزار سال پیش تا احتمالا 100 هزار سال پیش مورد استفاده شکارگر گردآوران دوره پارینهسنگی میانی بوده است. شماری دندان انسان در این کاوشها
به دست آمده که یکی از آنها دندان شیری است و براساس بررسیهای انجامشده مربوط به یک کودک نئاندرتال است. در صورت حفظ بقایای دیانای در این دندان میتوان امیدوار بود که اطلاعات جدیدی از نئاندرتالهای ساکن این بخش از فلات ایران و ارتباط آنها با سایر جمعیتهای نئاندرتال در زاگرس و قفقاز بدهد. دیگر رویداد مهم انتشار کتابی درباره فرهنگهای ساکنان اولیه زاگرس در دوره پارینهسنگی جدید بود که توسط بنیاد ایرانشناسی در سری انتشارات زاگرسشناسی این بنیاد منتشر شد. «سونیا شیدرنگ»، نویسنده کتاب که دکترای تخصصی خود را از دانشگاه بوردو فرانسه در زمینه شواهد باستانشناختی نخستین پراکنش فرهنگ انسان مدرن در زاگرس دریافت کرده، در فصول اولیه کتاب به دوره پارینهسنگی جدید و ویژگیهای آن در اروپا و جنوب غرب آسیا پرداخته و پس از آن مروری بر تاریخچه پژوهشهای باستانشناسی در مکانهای این دوره در زاگرس دارد. در هفت فصل اصلی کتاب به مناطق فرهنگی و مکانهای کاوششده مهم زاگرس که آثار این دوره در آنها یافت شده مثل پناهگاه ورواسی و غارخر در کرمانشاه، غار یافته در لرستان، اشکفت گاوی و غار بوف در فارس پرداخته شده است. علاوه بر این،
آثار مهم این دوره در خارج از زاگرس مثل گرمرود در مازندران و مکانهای نزدیک کاشان نیز مرور شده است. نویسنده در فصول پایانی مروری بر شماری از مكانهای نویافته دوره پارینهسنگی جدید زاگرس دارد که طی دهههای اخیر شناسایی و کاوش شدهاند. فصل پایانی کتاب نیز جمعبندی فصول پیشین و ارائه چشمانداز كلی از دوره پارینهسنگی جدید در زاگرس است. کاوشهای اخیر در غار شانیدر و پناهگاه پاله گورا در دامنههای غربی زاگرس در کردستان عراق هم اطلاعات جدید و مهمی در اختیار گذاشته که بخشی از این یافتهها امسال منتشر شد که در اینجا به آنها میپردازم.
غار شانیدر و مسئله تدفین در میان نئاندرتالها: غار شانیدر در کردستان عراق در سالهای اخیر دوباره مورد توجه باستانشناسان پارینهسنگی قرار گرفته است. این غار بهواسطه کاوشهای «رالف سولکی» در فاصله سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱ و کشف بقایای ۹ اسکلت انسان نئاندرتال شهرت بینالمللی یافت. چندین دهه بعد و در جریان مطالعه بقایای جانوری پارینهسنگی میانی این غار قطعاتی از استخوانبندی پای یک کودک نئاندرتال نیز یافت شد که با کشف آن شمار نئاندرتالهای شانیدر به ۱۰ فرد رسید. در کاوشهای اخیر غار که توسط یک تیم بریتانیایی در حال انجام است، بقایای استخوانبندی دو نئاندرتال یافت شد که یکی از آنها بخشی از نئاندرتال 5 و دیگری جمجمه و بالای تنه یکی از نئاندرتالهای 9، 8، 6 و 4 از کاوشهای سولکی است. مدتی پیش اولین گزارش از این دو نئاندرتال در ژورنال آنتیکویتی منتشر شد. با توجه به اینکه کاوش این دو نمونه با روشهای مدرن و دقیق انجام شده و از روشهایی چون ریزریختشناسی برای بررسی رسوبات اطراف اسکلتها و کسب اطلاعات از وجود یا عدم وجود تدفین استفاده شده، این یافتهها میتواند در روشن ساختن سؤال تدفین در میان نئاندرتالها اهمیت
زیادی داشته باشد. تیم پژوهشگران غار شانیدر به همراه متخصصان دیگری چون «کریس استرینگر» از موزه تاریخ طبیعی بریتانیا و «برونو موریل» از دانشگاه بوردو مقاله جدیدی درباره این یافتهها و اهمیت آنها در بحث کلی رفتارهای تدفینی نئاندرتالها را امسال در ژورنال انسانشناسی تطوری منتشر کردند. این مقاله برای علاقهمندان به بحثهای نظری درباره رفتارهای نئاندرتالها و مقایسه آنها با سایر گونههای انسانی و نخستیها جالب توجه است.
انتشار نتایج کاوشهای جدید در غار پاله گوره: غار کوچک پاله گوره در حاشیه دشت بازیان در کردستان عراق قرار دارد و اولینبار توسط تیمی از باستانشناسان آمریکایی از دانشگاه شیکاگو به هدایت «رابرت بریدوود» و «بروس هو» در سال 1951 کاوش شد. در این کاوش توالیای از بقایای باستانشناسی دوره فراپارینهسنگی در غار شناسایی شد. بقایای جانوری یافتشده توسط «ترنبول» و «رید» مطالعه و منتشر شد و دیگر یافتهها نیز ازجمله دستتراشهای سنگی و نتایج سنسنجی با روش کربن 14 بهطور مختصر منتشر شد. با توجه به اهمیت این مکان در شناخت آخرین گروههای شکارگرگردآور اواخر پارینهسنگی (دوره فراپارینهسنگی) در کوهپایههای زاگرس، کاوشهای جدیدی توسط پژوهشگران دانشگاه لیورپول بریتانیا و اداره کل عتیقیات و میراث سلیمانیه در سالهای 172016 در این غار صورت گرفت که بخشی از نتایج آن در شهریورماه امسال در ژورنال پلاسوان منتشر شد. یکی از نتایج بسیار مهم این کاوش تهیه سنسنجیهای جدید از این مکان خصوصا گاهنگاری آغاز فرهنگ زرزی با قدمت حدود 20 هزار سال پیش (سال تقویمی) همزمان با آخرین مرحله اوج یخبندان است. با توجه به اینکه قبلا تاریخ شروع
دوره فراپارینهسنگی زاگرس با ابهام مواجه بود، این سالیابیها قطعا میتواند باستانشناسان را در درک بهتر ظهور این فرهنگ و تغییرات آن در طول حداقل شش هزار سال آخر عصر یخبندان کمک کند. علاوه بر این، دستتراشهای سنگی، سنگساب، آویزهای صدفی، بقایای جانوری، گیاهی و نهشتههای کاوششده با شیوههای جدید و به دقت مطالعه شدهاند که برخی از نتایح آنها ارائه شده است. بررسی نمونههای زغال، دانههای گیاهی و فیتولیت اطلاعات جدیدی درباره پوشش گیاهی منطقه در فاصله زمانی بین حدود 20 هزار تا 14 هزار سال پیش را ارائه کرده است. به نظر میرسد شکارگرگردآوران فرهنگ زرزی طی حدود شش هزار سال، در دورههایی از فصل بهار تا پاییز در این محل و دو غار مجاور آن مستقر و در دشت به شکار گورخر، گوزن، گاو وحشی و آهو و گردآوری گیاهان و ریشههای خوراکی میپرداختند. حیوانات کوچکتر مثل خرگوش، روباه و لاکپشت نیز صید میشدند.
امسال دنیای باستانشناسی و دیرینانسانشناسی هم مثل سایر رشتهها زیر سایه سنگین همهگیری و قرنطینه دوران دشواری را گذراند. اما با وجود این، محدودیتها و کمشماربودن پژوهشهای میدانی، انتشار نتایج پژوهشها و یافتههای جدید مثل سالهای اخیر کماکان ادامه داشت. در این نوشتار ابتدا مروری دارم بر منتخبی از کشفیات و پژوهشهای باستانشناسی پارینهسنگی و دیرینانسانشناسی از گوشه و کنار جهان و سپس به کشفیات پارینهسنگی مهم در ایران و عراق میپردازم.
کشفیات جهان
استفاده از چشمههای آب گرم برای پخت گوشت و ریشههای گیاهی: تنگه الدووای در تانزانیا واقع در شرق آفریقا جایگاه ویژهای در باستانشناسی و دیرینانسانشناسی نیاکان انسان دارد. کاوشهای انجامشده در این منطقه که پیش از جنگ جهانی دوم آغاز و تاکنون ادامه یافته، منجر به کشف بقایای سنگوارهای انسانریختهای مختلفی مثل آسترالوپیتکوس، انسان ماهر و انسان راستقامت، دستساختههای آنها و بقایای جانوری مختلف در توالی ضخیمی از لایههای رسوبی به ضخامت بیش از 90 متر شده است. نتایج یک مطالعه جدید که امسال منتشر شد نشان میدهد که در حدود یکمیلیونو 700 هزار سال پیش چشمههای آب گرمی در این تنگه جاری بوده است. آثار این چشمههای آب گرم در بررسی نهشتههای این ناحیه شناسایی شده است. این شواهد شامل نشانگرهای زیستی مولکولهای فسیلی که شامل لیپید (مولکولهای آلی) باکتریایی است که تنها در محیطهای با دمای بیش از 80 درجه سانتیگراد وجود دارند. احتمالا انسانریختهای منطقه برای پخت گوشت شکار و ریشههای سفت گیاهی از آب داغ این چشمهها استفاده میکردهاند. پژوهشگران اظهار کردهاند که اگر شواهد باستانشناسی این موضوع را تأیید کند،
میتوان احتمال داد که بشر پیش از استفاده کنترلشده از آتش، از حرارت این چشمهها هم برای آمادهکردن مواد خوراکی استفاده میکرده است. سال گذشته بنای یادبود تنگه الدووای در نزدیکی این محل رونمایی شد. این بنا شامل دو مدل بزرگمقیاس جمجمه انسان ماهر و پارانتروپوس است که توسط هنرمند تانزانیایی «فستو کیجو» ساخته شده است. موزه الدووای نیز در چندکیلومتری این بنای یادبود واقع شده که توسط «ماری لیکی» بنیاد گذاشته شد و نمایشگر یافتههای این تنگه است.
کشف تبردستی ساختهشده از استخوان اسب آبی با قدمت حدود 1.5 میلیون سال: گروهی از پژوهشگران ژاپنی و اتیوپیایی امسال مقالهای درباره کشف یک تبردستی آشولی ساختهشده از استخوان ران اسب آبی منتشر کردند. مکانی که این تبردستی در آن یافت شده کونسو گاردولا نام دارد و در جنوب اتیوپی واقع است. یک تیم مشترک اتیوپیایی و ژاپنی از سال 1993 تاکنون در کونسو مشغول کاوش هستند. در کنار شمار فراوان ابزارهای سنگی چون تبردستی و شکافنده آشولی و بقایای جانوری چون فیل، کرگدن و اسب آبی، بقایای انسان راستقامت و آسترالوپیتکوس بویزی در کاوشها به دست آمده است. این محوطه بین یک تا 1.7 میلیون سال قدمت دارد. تبردستی مذکور از بخشی از استخوان ران اسب آبی، نزدیک به مفصل سر استخوان ساخته شده است. این تبردستی که حدود 13 سانتیمتر طول دارد با تراش دو رویه شکل داده شده و نوک تیزی دارد. در نتیجه لبه تیزی به طول پنج سانتیمتر ایجاد شده که طبق بررسی میکروسکوپی آن برای بریدن استفاده شده است. برای تراش و شکلدهی به استخوان احتمالا از کوبه سنگی یا استخوانی استفاده شده است. تراش استخوان در مقایسه با سنگ مشکلتر است و نیاز به مهارت و کنترل بیشتری دارد.
به این دلیل تبردستیهای ساختهشده از استخوان کمیاب هستند. پیش از این یک تبردستی ساختهشده از استخوان فیل در دره الدووای کشف شده بود که بین 1.3 تا 1.6 میلیون سال قدمت دارد، اما سطح آن تراش کمتری دارد. در اروپا نیز نمونههای مشابهی با قدمت کمتر یافت شده است.
کشف بقایای استخوانی انسان راستقامت و پارانتروپوس در جنوب آفریقا: کاوش در غار دریمولن در جنوب آفریقا منجر به کشف کهنترین بقایای استخوانی انسان راستقامت و پارانتروپوس شده است. کاوش این غار که یکی از مجموعهغارهای ثبتشده آفریقای جنوبی در فهرست میراث جهانی یونسکو است، منجر به کشف بقایای جمجمه یک هومو و همچنین کاملترین جمجمه یک پارانتروپوس تنومند شده است. در کاوشهای اولیه این غار که سقف آن از بین رفته است، در حدود 160 قطعه فسیل انسانریخت کشف شده که در میان آنها بقایای دو پارانتروپوس تنومند یافت شده است. طبق مقالهای که امسال در مجله ساینس منتشر شد در کاوشهای اخیر غار بین سالهای 2015 تا 2018، یک جمجمه نسبتا کامل انسان راستقامت و بخشی از جمجمه و دندان پارانتروپوس تنومند یافت شده است. بستر این یافتهها و بقایای دندانی به چندین شیوه از جمله سری اورانیوم و دیرینمغناطیس سنسنجی شده است. نتایج سنسنجی نشان میدهد که رسوبگذاری در این غار به فاصله زمانی نسبتا کوتاهی در حدود دو میلیون سال پیش روی داده است. این یافتهها نشان میدهد که در مدتزمان مذکور سه گونه هومو، آسترالوپیتکوس و پارانتروپوس در جنوب
آفریقا بهطور همزمان میزیستند. جمجمه انسان راستقامت از آسترالوپیتکوس سدیبا قدیمیتر است و در نتیجه احتمال اینکه راستقامتها از این گونه منشعب شده باشند را رد میکند. این قدیمیترین جمجمه انسان راستقامت در جنوب آفریقا، این احتمال را نیز که آسیا خاستگاه این گونه باشد زیر سؤال میبرد. با توجه به این کشف، احتمالا انسان راستقامت ابتدا در جنوب آفریقا پدیدار شده و سپس در سایر نواحی این قاره و قاره آسیا پراکنده شده است.
مدارکی از یک روز فعالیت انسانهای هایدلبرگی در حدود 480 هزار سال پیش: محوطه پارینهسنگی قدیم «باکس گراو» با قدمت نزدیک به 500 هزار سال در نزدیکی ساحل ساسکس غربی در انگلستان قرار دارد. این محوطه با مساحت نزدیک به 10 هکتار از حدود 40 سال پیش توسط تیمی از پژوهشگران مؤسسه باستانشناسی دانشگاه لندن کاوش میشود. تاکنون بقایای گونههای مختلف جانوری مثل اسب، گوزن و کرگدن و دستساختههای سنگی آشولی مثل تبردستی و شکافنده و قدیمیترین بقایای انسانی یافتشده در بریتانیا یعنی بخشی از استخوان درشتنی انسان هایدلبرگی کشف شده است. با توجه به اینکه اکثر یافتهها برجا بوده و بهخوبی حفظ شدهاند، باستانشناسان بر اساس پراکنش بقایای جانوری و دستساختههای سنگی در بخشهای کاوششده، اطلاعات دقیقی درباره فعالیتهای روزمره انسانهای هایدلبرگی در این ساحل طی دوره پارینهسنگی قدیم کسب کردهاند. یکی از مکانهای برجا در این محوطه وسیع دربرگیرنده بقایای استخوانبندی یک اسب و دستساختههای سنگی مرتبط با قصابی آن است که به مدت چهار سال کاوش شد. نتایج کاوش و بررسی یافتههای این محوطه پس از حدود 30 سال از کاوش آن توسط مؤسسه باستانشناسی
دانشگاه لندن امسال به شکل کتاب منتشر شد. کتاب به تفصیل به ساخت تبردستی، قصابی لاشه اسب، بیرونآوردن مغز از استخوانهای بلند اسب و ساخت ابزار استخوانی در این مکان پرداخته است. کاوشهای انجامشده همراه با ریزریختشناسی رسوبات نشان میدهد که قصابی لاشه اسب و ساخت ابزارهای سنگی و استخوانی تنها در طول یک روز اتفاق افتاده و محوطه در زمان کوتاهی زیر انباشت شنهای ساحلی مدفون شده است. احتمالا گروهی نزدیک به 40 نفر از انسانهای هایدلبرگی در این محل اسب را قصابی و سپس گوشت آن را مصرف کردهاند. آنها همزمان در محل به تراش سنگ چخماق و ساخت ابزار سنگی و همچنین ابزار استخوانی پرداختهاند. یکی از مهمترین یافتههای این محوطه چند ابزار استخوانی است که کهنترین ابزارهای استخوانی یافتشده در اروپا محسوب میشوند. این ابزارها از استخوان اسب ساخته شدهاند و از آنها در تراش و شکلدهی ابزار سنگی استفاده شده است. آثار گودیهای حاصل از برخورد سطح به لبه تیز ابزار سنگی در یک رویه آنها قابل مشاهده است. مؤسسه غیرانتفاعی میراث بریتانیا برای حفظ این محوطه از خطر معدنکاری، معدن بزرگ شن مجاور آن را خریداری کرده تا باستانشناسان بهتر
بتوانند به کاوش و حفاظت از آن بپردازند.
استفاده از ابزار سنگی کوچک تیغهشکل در دوره پارینهسنگی قدیم: باستانشناسان معمولا سنت ابزارسازی آشولی پارینهسنگی قدیم را با تولید ابزارهای بزرگ دورویه میشناسند که از شاخصههای آن تبردستی و شکافنده است. اما تراشههای کوچک تولیدشده در مجموعههای آشولی کمتر مورد توجه متخصصان بوده است. امسال گزارشی از مطالعه یک مجموعه آشولی توسط تیمی از باستانشناسان فرانسوی، مراکشی و آلمانی در ژورنال گزارشهای علمی نیچر منتشر شد که برای نخستینبار جنبه جدیدی از فناوری آشولی را معرفی میکند. این جنبه ناشناخته تولید تراشههای ریز تیغهشکل از قلوهسنگهای چخماق است که به شیوه تراش دوسویه بر روی سندان تولید شدهاند. معدن توماس 1 یکی از محوطههای آشولی شناساییشده در معادن بزرگ روباز نزدیک شهر کازابلانکاست که علاوه بر یک توالی طولانی و غنی از فناوری مرکب آشولی، شمار زیادی ابزارهای بزرگ دورویه، بقایای جانوری و چند دندان انسانریخت نیز در آن یافت شده است. مجموعه معرفیشده شامل سنگ مادرهای نوع سندانی و تولیدات آنهاست که در لایههای دارای ابزارهای بزرگ دورویه مربوط به پلیستوسن قدیم به دست آمده است. برای تولید قطعات، قلوهسنگ
چخماق روی سندان دو نیمه شده و سپس از سطح شکستهشده یکسری تراشه کوچک ریز تیغهشکل جدا شدهاند. ابزارسازان با استفاده از این شیوه توانستهاند بهصورت پیدرپی تعداد قابل توجهی تراشه کشیده با عرض کم تولید کنند که بسیار شبیه ریزتیغه هستند. با اینکه در مجموعه معدن توماس 1، دستساختهها عمدتا از کوارتز و سنگ چخماق ساخته شدهاند، اما برای تولید این قطعات ریز تیغهشکل تنها از سنگ چخماق استفاده شده است. تا پیش از معرفی این شیوه ناشناخته تولید تراشههای کوچک کشیده، تنها مدارک از تولید تیغه در سنت آشولی، تیغههای ساختهشده در مجموعه سازند کاپتورین در کنیا با قدمت حدود 500 هزار سال بود که با ضربه آزاد تولید شدهاند. علاوهبراین تولید تیغه در مجموعه عمودی مربوط به اواخر دوره پارینهسنگی قدیم در غار قسم در فلسطین هم گزارش شده است. در دوره بعدی پارینهسنگی میانی اوراسیا و عصر سنگ میانه آفریقا شواهد تولید تیغه و ریزتیغه افزایش مییابد.
زمستانخوابی در نئاندرتالهای اولیه: بعضی از پستانداران برای گذراندن سرمای زمستان و کمبود غذا در این فصل به خواب زمستانی میروند که باعث کندشدن متابولیسم آنها و در نتیجه بقای آنها میشود. پژوهشگران یونانی و اسپانیایی با انتشار مقالهای در ژورنال انسانشناسی، بر اساس بررسی بقایای استخوانی گروهی از نئاندرتالهای اولیه در غار سیما دلوس وسوس در اسپانیا احتمال زمستانخوابی را در این انسانهای اولیه مطرح کردهاند. این پژوهشگران با بررسی شواهد میزان رشد سالانه در استخوان انسانریختهای این غار و شواهدی از نبود رشد طی چند ماه از سال و همچنین شباهت آسیبها و جراحات در این اسکلتها با آسیبهای مشابه در استخوان خرس غار از سیما دلوس وسوس این پیشنهاد را مطرح کردهاند. این پژوهشگران بر این باورند که در حدود نیممیلیون سال پیش به علت شرایط سرد و خشک شبهجزیره ایبری منابع خوراکی در فصل زمستان بسیار کم و پراکنده بوده و به این دلیل انسانها برای زندهماندن مجبور به کاهش فعالیت خود طی زمستان و خواب بیشتر شدهاند. البته این نظر با انتقادهایی نیز مواجه است؛ از جمله «کریس استرینگر» از موزه تاریخ طبیعی بریتانیا که دراینباره
گفته است: «پستانداران بزرگ مثل خرس در واقع خواب زمستانی عمیقی ندارند و بیشتر میتوان آن را نوعی بیحالی و کرختی دانست. در چنین شرایطی، مغز انسان کماکان انرژی زیادی را میطلبید که خود مشکل بیشتری برای بقای آنها ایجاد میکرده است». «استرینگر» معتقد است که برای پاسخ به این سؤال باید ژنوم ساکنان غار و سایر انسانریختهای همدوره مثل دنیسواییها بررسی شود تا شاید بتوان ردپایی از انطباق زمستانخوابی در آنها یافت. غار سیما دلوس وسوس بهدلیل کشف بقایای حدود 28 فرد که همراه با یک تبر دستی و بقایای خرس غار در انتهای یک شافت قائم به عمق 13 متر یافت شدهاند، از اهمیت زیادی برخوردار است. این مجموعه تاکنون اطلاعات مهمی درباره انسانریختهای پلیستوسن میانی این بخش از اروپا ارائه کرده است. علاوه بر این غار، در غار گران دولینا که در این مجموعه کارستی واقع شده، بقایای انسان پیشگام (نیاکانی) با قدمت حدود 780 هزار سال پیش یافت شده است.
بافت ریسمان توسط انسان نئاندرتال در پیش از چهل هزار سال قبل: امسال گزارش مهمی درباره کشف قطعهای از یک ریسمان با قدمتی بیش از 40 هزار سال در مجله گزارشهای علمی نیچر منتشر شد. این بقایا در کاوش پناهگاه صخرهای به نام ماراس در دره رود رُن در جنوب شرقی فرانسه به دست آمده است. پناهگاه ماراس در دوره پارینهسنگی میانی بین حدود 41 تا 50 هزار سال پیش محل سکونت انسانهای نئاندرتال بوده است. بررسی سطح یک تراشه سنگی از کاوشهای اخیر این پناهگاه منجر به شناسایی قطعه کوچکی از یک ریسمان شد که به سطح آن چسبیده بود. این رشته حدود شش میلیمتر طول و نیم میلیمتر قطر دارد. بررسی این قطعه با میکروسکوپ الکترونی نشان داده که برای بافت آن از الیاف سطح داخلی پوست درخت کاج استفاده شده است. ابتدا الیاف پوست درخت در چند رشته تابیده شده و سپس سه رشته الیاف تابیده به هم پیچیده و ریسمان ساخته شده است. به نظر میرسد که از این ریسمان برای نصب تراشه سنگی روی دسته چوبی یا استخوانی استفاده شده است. پیش از این شواهد محدودی از الیاف در مکانهای مورد سکونت نئاندرتالها کشف شده بود؛ اما این کشف جدید اطلاعات بیشتری درباره بافت و استفاده از
الیاف در میان نئاندرتالها ارائه کرده است. توانایی بافت و ساخت ریسمان نشان میدهد که نئاندرتالها به احتمال قوی میتوانستند از این ریسمانها برای ساخت تور، کیسه، طناب و حتی پوشش استفاده کنند. این قابلیت جدید در کنار دیگر فناوریهای نئاندرتالها همچون تولید قطران از پوست درخت غان، ساخت ابزار از صدف، استفاده از صدف و چنگال عقاب برای ساخت زیورآلات، نشان میدهد که نئاندرتالها نیز مانند انسانهای هوشمند مدرن از تواناییهای بسیاری برخوردار بودهاند. تا پیش از این کشف قدیمیترین ریسمان یافتشده مربوط به دوره فراپارینهسنگی بود که در مکانی در فلسطین به دست آمده است. برخی از پژوهشگران معتقدند این یافته جدید نمیتواند بهطور قطعی وجود فناوری بافت الیاف و تولید ریسمان را در پارینهسنگی میانی ثابت کند و میتواند صرفا طی تراش سطح پوست درخت بر سطح ابزار باقی مانده باشد.
استفاده از ابزار استخوانی توسط نئاندرتالها: مدتی است که باستانجانورشناسان با استفاده از طیفسنجی جرمی موفق شدهاند علاوه بر قطعات استخوانی قابل شناسایی، تکههای استخوان کوچک را هم تا حد گونه شناسایی کنند. این شیوه زیست مولکولی جدید که زوو اماس گفته میشود انقلابی در شناسایی گونهها ایجاد کرده است. بهویژه اخیرا بدون تخریب نمونه و با استخراج پروتئین از ریزهاستخوانها موفق به شناسایی گونه میشوند. این شیوه در مطالعه ابزارهای استخوانی بسیار مفید است، چون در اکثر موارد به علت تغییر شکل ظاهری استخوان با شیوه معمول نمیتوان استخوان را به گونه خاصی منتسب کرد. حدود هشت سال پیش باستانشناسان ابزارهای استخوانی از دو مکان پارینهسنگی میانی پش دلاز و پیرونی در دوردون فرانسه را معرفی کردند که نشان میداد نئاندرتالها بین 40 تا 50 هزار سال پیش از دنده حیوانات بهعنوان ابزاری برای صاف و نرمکردن پوست حیوانات استفاده میکردند. این کشف مدرک دیگری از تواناییهای نئاندرتالها در استفاده از فناوریهایی بود که معمولا به انسان مدرن منتسب میشد. سطح این ابزارهای استخوانی معمولا بسیار صاف و صیقلی است که امکان شناسایی گونه
حیوانی را که استخوان به آن تعلق دارد، غیرممکن میکند. بهتازگی پژوهشگری بهنام «نائومی مارتیسیوس» از دانشگاه کالیفرنیا بهعنوان موضوع رساله دکترایش و با استفاده از این شیوه موفق شد گونه جانوری را که ابزارها از استخوان دنده آن حیوان ساخته شدهاند شناسایی کند. او با استخراج پروتئین کلاژن از این نمونهها موفق شد ثابت کند که این ابزارها از دنده گاو وحشی یا احتمالا بیزون ساخته شدهاند. جالب اینجاست که این ابزارها از لایههایی به دست آمدهاند که بقایای جانوری عمدتا مربوط به گوزن بوده است. «مارتیسیوس» معتقد است که نئاندرتالها ترجیح میدادهاند که بهجای دنده گوزن از دنده گاو وحشی یا بیزون استفاده کنند، چون بزرگتر و سفتتر بود و معمولا ابزارهای ساختهشده از آن را میشد تا مدتها نگهداری و استفاده کرد.
شبیهسازی انقراض نئاندرتالها با ابررایانه: «اکسل تیمرمن» از دانشگاه پوسان کره جنوبی با شبیهسازی رایانهای تلاش کرد مدلی برای انقراض نئاندرتالها ارائه کند که نتایج آن را امسال در ژورنال بررسی علوم کواترنر منتشر کرد. دلیل انقراض نئاندرتالها طبق مدل پیشنهادی نه در تغییرات ناگهانی اقلیم و نه در آمیزش با انسان مدرن نهفته است. در نتیجه این شبیهسازی ابررایانهای به نظر میرسد انقراض نئاندرتالها در فاصله 50 تا 35 هزار سال پیش بهدلیل رقابت با جمعیتهای انسان مدرن بوده که طی مدت مذکور آسیا تا اروپا را تسخیر کردند. استفاده از مدلهای ریاضی در شبیهسازی روند ارتباط، رقابت و آمیزش بین این دو گونه با درنظرگرفتن تغییرات درجه دما، بارندگی و پوشش گیاهی در کنار دادههای ژنتیکی و جمعیتی نشان میدهد که انسانهای مدرن باید با توجه به تکنیکهای پیشرفتهتر شکار، مقاومت بیشتر در برابر عوامل بیماریزا و زادآوری بیشتر در فاصله زمانی کوتاهی باعث انقراض گونه رقیب خود شده باشند. «تیمرمن» معتقد است نئاندرتالها در طول چند صد هزار سال حضور خود در اوراسیا با تغییرات ناگهانی اقلیمی شدیدتری مواجه شدند که باعث انقراض آنها نشد. به
این دلیل عامل تغییر ناگهانی اقلیم در محدوده زمانی پیشگفته تنها میتوانسته در مناطق سردتر نزدیک به قطب شمال مثل شمال اروپا جمعیت کوچک محلی نئاندرتال را از بین ببرد. از جنبه آمیزش هم با توجه به درصد کم ژن نئاندرتالها در انسان مدرن احتمال آمیزش گسترده بین دو گونه وجود نداشته است؛ بنابراین طبق این شبیهسازی مدلهای مهاجرتی انسان مدرن به اروسیا سناریوی انقراض در نتیجه رقابت دو گونه به واقعیت نزدیکتر است. تیم دانشگاه پوسان قصد دارند با کمک متخصصان اقلیم، ریاضیدانان، متخصصان ژنتیک، باستانشناسان و انسانشناسان این مدل رایانهای را بهبود بخشند.
کشف شواهدی از تدفین در میان نئاندرتالها: گروهی از پژوهشگران فرانسوی و اسپانیایی و چند کشور دیگر با انتشار مقالهای در ژورنال گزارشهای علمی شواهد جدیدی مبنیبر تدفین در میان نئاندرتالها ارائه کردهاند. این پژوهشگران بر اساس بازنگری یافتههای همراه بقایای یک کودک نئاندرتال دوساله فراسی 8 که حدود 50 سال پیش در پناهگاه فراسی در دره دوردون فرانسه کشف شد، معتقدند این بقایا مربوط به تدفینی است که در اواخر دوره پارینهسنگی میانی در این مکان انجام شده است. در نتیجه بازنگری گزارش روزانه کاوش و بقایای استخوانی کشفشده فراسی در موزه ملی باستانشناسی فرانسه، شمار بیشتری از اجزای استخوانبندی این کودک یافت شد. آنالیز دیانای میتوکندری یکی از استخوانهایی که بهتازگی یافت شده نشان میدهد که استخوان مذکور مربوط به انسان نئاندرتال است و سنسنجی کلاژن باقیمانده در این استخوان سنی حدود 41 هزار سال پیش را نشان میدهد. بررسی مجدد محل کاوش نشان داده که این کودک در چاله کمعمقی دفن شده بهطوریکه سر کمی بالاتر از بدن قرار داشته و داخل گور با رسوبات نرمدانه پر شده است. سالیابی نهشتههای لایهای که گور در آن کنده شده،
نشان میدهد این لایه قدیمیتر از محتویات درون گور است. استخوانهای این کودک در مقایسه با بقایای علفخواران یافتشده در همان لایه از وضعیت بهتری برخوردار است که نشاندهنده دفن جسد در کوتاهمدت است. همچنین نبود آثار جویدگی دندان گوشتخواران و قرارداشتن استخوانهای اندام و تنه در موقعیت آناتومیک نیز از دیگر دلایل ذکرشده برای انجام تدفین در این محل است. این تدفین یکی از متأخرترین گورهای نئاندرتال یافتشده تاکنون است. پناهگاه فراسی بهواسطه کشف بقایای شش فرد نئاندرتال در اوایل سده بیستم از شهرت زیادی برخوردار است.
توالی ژنوم یک نمونه نئاندرتال از غار چاگیرسکایای روسیه: امسال توالی ژنوم یک نمونه نئاندرتال از غار چاگیرسکایا منتشر شد. کشف یک سنت ابزارسازی با خاستگاه مرکز و شرق اروپا در این غار نشان میدهد نئاندرتالها از شرق دریای سیاه به سمت شرق حرکت کرده و بهتدریج به منطقه آلتای رسیدهاند. انتشار توالی جدید از چاگیرسکایا فرصتی داد که متخصصان دوباره به بحث شباهتها و تفاوتهای ژنتیکی نئاندرتالها و دنیسواییها و انسانهای مدرن بپردازند که از سؤالات مورد توجه دیرینژنتیک و دیرینانسانشناسی است. تعداد توالی ژنومهای بازسازیشده دقیق و باکیفیت از این جمعیتها در عمل بسیار اندک است. یکی از این بازسازیهای ژنوم باکیفیت متعلق به بقایای نئاندرتال یافتشده در غار ویندیا در کرواسی است و دو توالی دیگر مربوط به غار دنیسووا در آلتای سیبری است. اگرچه بازسازیهای دیگری نیز از ژنوم نئاندرتالها وجود دارد که بیشتر بر ژنوم نئاندرتالهای اروپایی و گوناگونی آنها متمرکز بوده است، اما در این میان، توالی ژنوم یک استخوان کوچک از دنیسووا که به نام دنیسوای 11 مشهور است، نشان داده است که این نمونه حاصل تلفیق ژنتیکی یک مرد دنیسوایی و یک زن
نئاندرتال است که بیشتر مشابه نئاندرتالهای شرق و مرکز اروپا بوده تا نئاندرتالهای سیبریایی. توالی ژنوم باکیفیت بسیار خوب از غار چاگیرسکایا نشانه شباهت ژنتیکی این نئاندرتال با مادر نئاندرتال دنیسوای 11 است. این موضوع بیانگر این است که نئاندرتال چاگیرسکایا جزء جمعیت نئاندرتالهایی بوده است که حدود 80 هزار سال پیش از اروپای شرقیمرکزی به سمت سیبری و آلتای مهاجرت کردهاند. این موضوع وجود دستتراشهای مشابه سنتهای ابزارسازی شرق اروپا را نیز تأیید و پشتیبانی میکند و مدرک قوی از حرکت نئاندرتالهای شرق اروپا بهسوی آلتای است.
استفاده از مهرههای صدفی در میان انسانهای مدرن اولیه: انتشار نتایج بررسی صدفهای یافتشده در لایههای دوره پارینهسنگی میانی غار قفزه در لوانت اطلاعات جدیدی درباره نحوه استفاده انسان مدرن از مهرههای تزئینی ارائه کرده است. این بررسی نشان میدهد که انسانهای مدرن پیش از آنکه با سوراخکردن صدف مهرههای تزئینی بسازند، از صدفهایی که سوراخ طبیعی داشتند برای تولید مهرههای تزئینی استفاده میکردند. یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که انسانهای مدرن در دوره سنگ میانه در آفریقا و دوره پارینهسنگی میانی در حاشیه شرقی دریای مدیترانه از صدف بهعنوان زیورآلات و اشیای نمادین استفاده میکردند. اولین صدفهای استفادهشده بدون آثار دستکاری و سوراخ عمدی هستند که نمونههای آن با قدمت بیش از 200 تا 160 هزار سال در پیناکل پوینت در جنوب آفریقا و میسلیا در لوانت کشف شده است. امسال نتایج پژوهش جدیدی روی صدفهای دوره پارینهسنگی میانی از غار قفزه و پناهگاه میسلیا منتشر شد که در کنار بررسی ریزساییدگی صدفها، بهطور تجربی صدفهای مشابه جدید ریسمان شده و استفاده شدهاند. مجموعه صدفهای بهدستآمده از لایه پارینهسنگی میانی غار
قفزه که توسط انسانهای مدرن از ساحل مدیترانه گردآوری شدهاند دارای سوراخهای طبیعی هستند. بررسی میکروسکوپی اطراف این سوراخها نشاندهنده وجود آثار ساییدگی است که مرتبط با ریسمان است. به نظر انسانهای ساکن غار بهطور گزینشی صدفهای با سوراخ طبیعی را گردآوری و سپس ریسمان کردهاند. باستانشناسانی که این مطالعه را انجام دادهاند معتقدند که شواهد غار قفزه و همچنین یافتههای قبلی از غار کراپینا در اروپا نشان میدهد که در فاصله زمانی بین 160 تا 120 هزار سال پیش بشر موفق به تولید ریسمان شده است. این فناوری به بشر این اجازه را داد که صدف را به خود آویزان کند یا به پوستین خود ببندد. استفاده از صدفهایی که تعمدا سوراخ شدهاند از حدود 120 هزار سال پیش در آفریقا آغاز شده که شواهد آن از تعدادی از مکانهای عصر سنگ میانه آفریقا گزارش شده است. به این ترتیب استفاده و تولید مهرههای تزئینی صدفی در طول دوره سنگ میانه در آفریقا و دوره پارینهسنگی میانی در اوراسیا احتمالا دارای سه مرحله بوده است. الف: گردآوری صدفهای طبیعی و نگهداری از آنها بهعنوان اشیای خاص و نمادین، ب: گردآوری صدفهای دارای سوراخ طبیعی و رشتهکردن این
مهرههای صدفی بهعنوان زیورآلات شخصی و نمادین و پ: گردآوری صدف و سوراخکردن آنها جهت رشتهکردن و استفاده بهعنوان زیورآلات شخصی و نمادین.
پلاکهای سنگی حکاکیشده با قدمت حدود 15 هزار سال: امسال گروهی از باستانشناسان بریتانیایی گزارش مفصل کشف مجموعهای از پلاکهای سنگی حکاکیشده با قدمت حدود 15 هزار سال را در ژورنال پلاس وان منتشر کردند. محوطهای که این مجموعه ده عددی از سنگهای حکاکیشده در آن بهدستآمده در جزیره جرسی در کانال مانش قرار دارد و در آن زمان احتمالا بخشی از خشکیهای شمال غرب فرانسه بوده است. در این محوطه بقایای اجاق و هزاران دستساخته سنگی نیز یافت شده است. حکاکیها در سطح این مجموعه پلاک سنگی با میکروسکوپ الکترونی روبشی به دقت بررسی و مراحل ایجاد آنها بازسازی شد. خراشهای مستقیم ابتدا ایجاد شدهاند و خراشهای منحنی که عمیقترند، بعدا ایجاد شدهاند. حکاکیها در نگاه اول مجموعهای از خطوط انتزاعی و بدون شکل هستند، اما پژوهشگران احتمال میدهند که برخی از آنها نقوش سادهشده حیواناتی مثل ماموت، گاوسانان و حتی چهره انسان باشند.
کشف کهنترین نقاشی استرالیا: از جدیدترین کشفیات امسال نگاره یک کانگورو در منطقه کیمبرلی در غرب استرالیا است که طبق نظر پژوهشگران قدیمیترین نقاشی است که تاکنون در این قاره کشف شده است. این نقاشی در سقف یک پناهگاه صخرهای در قلمرو قبیله اونگانگو در شمال شرقی منطقه کیمبرلی واقع شده و بهصورت طبیعتگرا کشیده شده است. پژوهشهای پیشین نشان داده که بومیان استرالیا در مراحل اولیه آفرینش هنری به شیوهای طبیعتگرا حیوانات را در ابعاد واقعی بر روی دیواره پناهگاهها میکشیدند. در این پژوهش جدید که توسط دانشگاه ملبورن و چند مؤسسه و دانشگاه دیگر استرالیا انجام شده از روش رادیوکربن برای سالیابی این نقاشی استفاده شده است. برای این منظور نمونههای گل حاوی مواد آلی در زیر نقاشی و روی آن که باقیمانده لانهسازی زنبور است، سالیابی شدهاند. این شیوه امکان تعیین حداقل و حداکثر سن را برای محققان فراهم میکند. در نتیجه این سنسنجیها مشخص شد که نقاشی مذکور در فاصله زمانی بین 17500 و 17100 سال پیش ایجاد شده است. شیوه طبیعتگرایی در کهنترین نقاشیهای یافتشده در جنوب شرق آسیا نیز دیده میشود که نشان میدهد انسان مدرن حداقل از
حدود 45 هزار سال پیش گونههای جانوری خصوصا شکار را به این شیوه مجسم میکرده است. سنتی که با توجه به نقاشی کیمبرلی تا اواخر دوران یخبندان ادامه داشته است.
کشفیات ایران
باستانشناسی دوران پارینهسنگی ایران امسال شاهد انتشار رویداد مهم بود. ابتدا کشف یک دندان انسان نئاندرتال توسط تیمی از پژوهشگران ایرانی و فرانسوی در غار قلعهکرد در استان قزوین بود که برای نخستینبار ثابت کرد انسان نئاندرتال علاوه بر زاگرس در مرکز فلات ایران نیز میزیسته است. درواقع این بقایای نخستین مدارک مشخص از حضور این انسان در خارج از زاگرس در ایران است. غار قلعهکرد که بیش از 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد، نخستینبار توسط یکی از کارشناسان اداره میراث فرهنگی استان قزوین در سال 1390 شناسایی و یافتههای آن منتشر شد. بعدها در سالهای 1398 و 1397 کاوشهایی در این غار بهدست تیمی از باستانشناسان و دیرینانسانشناسان ایرانی و فرانسوی انجام شد که در نتیجه آن بقایای سکونتی دوره پارینهسنگی میانی شامل دستساختههای سنگی، خاکستر اجاق و بقایای گونههای جانوری مثل اسب وحشی، گوزن، بز وحشی و قوچ بود. سالیابیهای انجامشده بر بقایا نشان میدهد که این غار در فاصله زمانی بین 45 هزار سال پیش تا احتمالا 100 هزار سال پیش مورد استفاده شکارگر گردآوران دوره پارینهسنگی میانی بوده است. شماری دندان انسان در این کاوشها
به دست آمده که یکی از آنها دندان شیری است و براساس بررسیهای انجامشده مربوط به یک کودک نئاندرتال است. در صورت حفظ بقایای دیانای در این دندان میتوان امیدوار بود که اطلاعات جدیدی از نئاندرتالهای ساکن این بخش از فلات ایران و ارتباط آنها با سایر جمعیتهای نئاندرتال در زاگرس و قفقاز بدهد. دیگر رویداد مهم انتشار کتابی درباره فرهنگهای ساکنان اولیه زاگرس در دوره پارینهسنگی جدید بود که توسط بنیاد ایرانشناسی در سری انتشارات زاگرسشناسی این بنیاد منتشر شد. «سونیا شیدرنگ»، نویسنده کتاب که دکترای تخصصی خود را از دانشگاه بوردو فرانسه در زمینه شواهد باستانشناختی نخستین پراکنش فرهنگ انسان مدرن در زاگرس دریافت کرده، در فصول اولیه کتاب به دوره پارینهسنگی جدید و ویژگیهای آن در اروپا و جنوب غرب آسیا پرداخته و پس از آن مروری بر تاریخچه پژوهشهای باستانشناسی در مکانهای این دوره در زاگرس دارد. در هفت فصل اصلی کتاب به مناطق فرهنگی و مکانهای کاوششده مهم زاگرس که آثار این دوره در آنها یافت شده مثل پناهگاه ورواسی و غارخر در کرمانشاه، غار یافته در لرستان، اشکفت گاوی و غار بوف در فارس پرداخته شده است. علاوه بر این،
آثار مهم این دوره در خارج از زاگرس مثل گرمرود در مازندران و مکانهای نزدیک کاشان نیز مرور شده است. نویسنده در فصول پایانی مروری بر شماری از مكانهای نویافته دوره پارینهسنگی جدید زاگرس دارد که طی دهههای اخیر شناسایی و کاوش شدهاند. فصل پایانی کتاب نیز جمعبندی فصول پیشین و ارائه چشمانداز كلی از دوره پارینهسنگی جدید در زاگرس است. کاوشهای اخیر در غار شانیدر و پناهگاه پاله گورا در دامنههای غربی زاگرس در کردستان عراق هم اطلاعات جدید و مهمی در اختیار گذاشته که بخشی از این یافتهها امسال منتشر شد که در اینجا به آنها میپردازم.
غار شانیدر و مسئله تدفین در میان نئاندرتالها: غار شانیدر در کردستان عراق در سالهای اخیر دوباره مورد توجه باستانشناسان پارینهسنگی قرار گرفته است. این غار بهواسطه کاوشهای «رالف سولکی» در فاصله سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱ و کشف بقایای ۹ اسکلت انسان نئاندرتال شهرت بینالمللی یافت. چندین دهه بعد و در جریان مطالعه بقایای جانوری پارینهسنگی میانی این غار قطعاتی از استخوانبندی پای یک کودک نئاندرتال نیز یافت شد که با کشف آن شمار نئاندرتالهای شانیدر به ۱۰ فرد رسید. در کاوشهای اخیر غار که توسط یک تیم بریتانیایی در حال انجام است، بقایای استخوانبندی دو نئاندرتال یافت شد که یکی از آنها بخشی از نئاندرتال 5 و دیگری جمجمه و بالای تنه یکی از نئاندرتالهای 9، 8، 6 و 4 از کاوشهای سولکی است. مدتی پیش اولین گزارش از این دو نئاندرتال در ژورنال آنتیکویتی منتشر شد. با توجه به اینکه کاوش این دو نمونه با روشهای مدرن و دقیق انجام شده و از روشهایی چون ریزریختشناسی برای بررسی رسوبات اطراف اسکلتها و کسب اطلاعات از وجود یا عدم وجود تدفین استفاده شده، این یافتهها میتواند در روشن ساختن سؤال تدفین در میان نئاندرتالها اهمیت
زیادی داشته باشد. تیم پژوهشگران غار شانیدر به همراه متخصصان دیگری چون «کریس استرینگر» از موزه تاریخ طبیعی بریتانیا و «برونو موریل» از دانشگاه بوردو مقاله جدیدی درباره این یافتهها و اهمیت آنها در بحث کلی رفتارهای تدفینی نئاندرتالها را امسال در ژورنال انسانشناسی تطوری منتشر کردند. این مقاله برای علاقهمندان به بحثهای نظری درباره رفتارهای نئاندرتالها و مقایسه آنها با سایر گونههای انسانی و نخستیها جالب توجه است.
انتشار نتایج کاوشهای جدید در غار پاله گوره: غار کوچک پاله گوره در حاشیه دشت بازیان در کردستان عراق قرار دارد و اولینبار توسط تیمی از باستانشناسان آمریکایی از دانشگاه شیکاگو به هدایت «رابرت بریدوود» و «بروس هو» در سال 1951 کاوش شد. در این کاوش توالیای از بقایای باستانشناسی دوره فراپارینهسنگی در غار شناسایی شد. بقایای جانوری یافتشده توسط «ترنبول» و «رید» مطالعه و منتشر شد و دیگر یافتهها نیز ازجمله دستتراشهای سنگی و نتایج سنسنجی با روش کربن 14 بهطور مختصر منتشر شد. با توجه به اهمیت این مکان در شناخت آخرین گروههای شکارگرگردآور اواخر پارینهسنگی (دوره فراپارینهسنگی) در کوهپایههای زاگرس، کاوشهای جدیدی توسط پژوهشگران دانشگاه لیورپول بریتانیا و اداره کل عتیقیات و میراث سلیمانیه در سالهای 172016 در این غار صورت گرفت که بخشی از نتایج آن در شهریورماه امسال در ژورنال پلاسوان منتشر شد. یکی از نتایج بسیار مهم این کاوش تهیه سنسنجیهای جدید از این مکان خصوصا گاهنگاری آغاز فرهنگ زرزی با قدمت حدود 20 هزار سال پیش (سال تقویمی) همزمان با آخرین مرحله اوج یخبندان است. با توجه به اینکه قبلا تاریخ شروع
دوره فراپارینهسنگی زاگرس با ابهام مواجه بود، این سالیابیها قطعا میتواند باستانشناسان را در درک بهتر ظهور این فرهنگ و تغییرات آن در طول حداقل شش هزار سال آخر عصر یخبندان کمک کند. علاوه بر این، دستتراشهای سنگی، سنگساب، آویزهای صدفی، بقایای جانوری، گیاهی و نهشتههای کاوششده با شیوههای جدید و به دقت مطالعه شدهاند که برخی از نتایح آنها ارائه شده است. بررسی نمونههای زغال، دانههای گیاهی و فیتولیت اطلاعات جدیدی درباره پوشش گیاهی منطقه در فاصله زمانی بین حدود 20 هزار تا 14 هزار سال پیش را ارائه کرده است. به نظر میرسد شکارگرگردآوران فرهنگ زرزی طی حدود شش هزار سال، در دورههایی از فصل بهار تا پاییز در این محل و دو غار مجاور آن مستقر و در دشت به شکار گورخر، گوزن، گاو وحشی و آهو و گردآوری گیاهان و ریشههای خوراکی میپرداختند. حیوانات کوچکتر مثل خرگوش، روباه و لاکپشت نیز صید میشدند.