عباس کاظمی در نشست «شهر و زندگی روزمره» بررسی کرد
سر بریدن گوسفند در آپارتمان
فاطیما فردوس
عباس کاظمی، جامعهشناس و عضو سابق هیأتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در نشست «شهر و زندگی روزمره» با بیان اینکه شهر موجودی جاندار است که تخریب بخشی از آن یعنی مجروحکردن اعضا و جوارح آن، گفت: ساختمانها و پلهای شهر هم زندگی روزمره دارند. نشست «شهر و زندگی روزمره»، از سلسله نشستهای گروه شهر و فرهنگ، روز سهشنبه پنجم مرداد با حضور عباس کاظمی در پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت برگزار شد. کاظمی سخنان خود را با توضیحاتی درباره سه پل آغاز کرد و گفت: قصد دارم بیشتر درباره زندگی روزمره اشیا صحبت کنم؛ یعنی اینکه شهر را فقط جایی برای انسان که در آن سروری میکند نبینیم، بلکه در شهر پل، اشیا پرندگان و ساختمانها را هم ببینیم. روایتهای من درباره سه پل است؛ پل گیشا، در محلهای است که من سالها در آن زندگی میکردم؛ علاوهبراینکه مراکز خرید، بیمارستان، مراکز دولتی و دانشکده علوم اجتماعی هم همگی این حوالی است؛ بنابراین برای من جایی پر از خاطره است و تصور اینکه من باشم و پل گیشا نباشد، سخت است. وی ادامه داد: چندی پیش صحبت این بود که چون این پل فرسوده است و زیبایی بصری هم ندارد، باید خراب شود در حالیکه مسئولان از این موضوع غافلند که هویت خیلیها که در این اطراف و حوالی زندگی میکنند، به این پل گره خورده است. جالب اینکه پل گیشا حتی در ویکیپدیا صفحه دارد؛ البته بخشی از مخالفت من با خرابکردن پل به خاطرات برمیگردد، اما بخش عمده مخالفتم مربوط به این موضوع است که پل مادیت دارد و جزء اعضای شهر است. به عبارتی به قول مارکس وقتی واقعیت اجتماعی شکل میگیرد، حیات خودش را خارج و مستقل از ما دارد؛ بنابراین برداشتن پل یعنی اینکه روح پل را نادیده بگیریم؛ البته چنین نیست که من با هرگونه نوسازی و فعالیتهای شهرسازی مخالف باشم؛ به شرط اینکه اقدامات مرتبط با این دید انجام شود که ساختمانها، پلها و...، جاندار هستند و زندگی روزمره دارند. وی افزود: روایت دوم من درباره سیوسهپل اصفهان است، جایی که در زیر آن، روی آن و اطراف آن زندگی جاری است و بخشی از هویت شهر اصفهان است. به عبارتی میتوانیم بگوییم اگر سیوسهپل نبود، اصفهان هم معنی پیدا نمیکرد. علاوهبراین، سیوسهپل ما را به تاریخ وصل میکند. نسلهای مختلفی روی این پل زندگی کردهاند و افراد زیادی هم آنجا عاشق شدهاند، پس پل روح دارد و نوع معماری آن بهصورتی است که حتی جوانان امروزی هم با آن ارتباط برقرار میکنند. وی افزود: این از ویژگیهای بارز معماری قدیم و جدید است؛ اینکه معماریهای قدیم به گونهای بوده است که حتی آدمهای امروزی هم در آن راحتاند، ولی معماریهای جدید به گونهای است که ما نمیتوانیم در آن راحت باشیم. مثلا چندی پیش رفته بودم مرکز خرید پالادیوم که تازه ساخته شده است و اصلا در آنجا احساس راحتی نمیکردم و مرتب فکر میکردم که اینجا فضای من نیست و من به این فضا تعلق ندارم. استاد مدعو دانشگاههای نیویورک و ترینیتی کالج در ادامه به پل طبیعت اشاره کرد و ادامه داد: سومین پلی که میخواهم درباره آن بگویم، پل طبیعت است؛ پلی که به تازگی ساخته شده است و اتفاقا برای وصلکردن جایی بهمنظور راحتکردن کار رفتوآمد و عبورومرور ساخته شده و برای این به وجود آمده است که روی آن قدم بزنیم، غذا بخوریم و پرسه بزنیم. در نیویورک هم دو پل به این شکل وجود دارد؛ یکی از آنها بروکلین را به منهتن وصل میکند و همین پل تبدیل به زیارتگاهی برای مردم شده است که روی آن راه بروند؛ عشاق هم در جای خاصی قفلهایی آویزان کردهاند؛ بنابراین پل طبیعت هم برای ما یک زیارتگاه است؛ جایی که شهر را موضوع تماشا میکند. کاظمی پس از عبور از بحث درباره پلها، گفت: صحبتم را با پلها شروع کردم تا بگویم که اشیا جان دارند و همین اشیا در زندگی شهری ما نقش دارند. در ایران مدتی است که مطالعاتی درباره زندگی روزمره آغاز شده است، ولی هنوز گنگی و ابهاماتی درباره آن وجود دارد. برخی شهر را همچون یک متن میبینند، برخی هم این دیدگاه زندگی روزمره را نقد میکنند. در رأس این نظریههای انتقادی، نظریه نقد زندگی روزمره هنری لوفور است. متأسفانه کسانی که از این نظریه برای ایران استفاده میکنند، توجه ندارند که سرمایهداریای که لوفور از آن صحبت میکند با سرمایه داری که در کشور ما وجود دارد، خیلی متفاوت است حتی عقلانیت ابزاری اینجا هم با عقلانیت ابزاری آنجا فرق دارد. وی افزود: رویکرد دیگری که در ایران وجود دارد این است که انسان در سیستم شهری امروز راههای فرار را پیدا میکند، یعنی اینکه هرچقدر هم همهچیز تغییر کند، خیلی از مناسبات تغییر نمیکنند؛ مثلا اینکه افراد را به زور از خانههای محلی و کنار هم به آپارتمان ببریم تا به زورشهری شوند، نتیجهاش میشود اینکه فرد گوسفند را در آپارتمان خود سر میبُرد. عضو سابق هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به تغییر رویکرد به شهر از «مکان» به «اشیا»، افزود: مهمترین کتابی که دراینباره نوشته شده است social of thing نوشته آپادورای است. برای thing ترجمههای مختلفی وجود دارد، ولی تأکید آپادورای بیشتر روی جنبه کالایی آن است. کالا هم چیزی است که با انسان تعامل و ارزش اقتصادی دارد. به قول زیمل، پول زندگی انسانها را متحول کرد و به روابط جنبه عقلانی داد. با پول حتی روابط فامیلی و خونی هم به حالت خشک و رسمی درمیآید و بعضا منجر به خون و خونریزی و نزاع هم میشود. توجه کنید که پول هم یک شی انتزاعی است یا مثلا موبایل وقتی وارد زندگی آدمها شد، همهچیز را تغییر داد. امروزه شبکههای اجتماعی و موبایلی جزء هویت شما هستند و اگر یکبار از خانه بیرون بروید و همراهتان نباشند، دوباره به خانه برمیگردید. کاظمی گفت: از نظر آپادورای، اشیا هم بیوگرافی و هویت دارند، به دنیا میآیند، میمیرند، سفر میکنند و در هر سفر هویت تازهای پیدا میکنند؛ بنابراین ما نباید آنها را منفعل و ساکن ببینیم. نظریه دیگری که درباره اشیا وجود دارد این است که به آنها عاملیت میدهیم، یعنی به agency اشیا اشاره میکنیم. براساس این نظریه اشیا بهدلیل اینکه در زندگی ما هستند عاملیت ندارند، بلکه به این خاطر اهمیت و عاملیت دارند که میتوانند نقشهها و برنامهریزیهای ما را به هم بزنند. ممکن است برخی فکر کنند که منظور از روح اشیا یعنی اینکه آنها میفهمند و حرف میزنند، درحالیکه منظور ما از روح همین عاملیت است؛ مثلا ما نمیتوانیم شیئی مثل اتومیبل را در تهران نادیده بگیریم، چون هویت تهران به آن وصل است. دو ویژگی ترافیک و آلودگی تهران حاصل حضور اتومبیل در تهران است؛ بنابراین اتومبیل در زندگی ما نقش دارد. نویسنده کتاب «پرسهزنی و زندگی روزمره ایرانی» در پایان به سه نوع مواجههای که میتوان با اشیا داشت، اشاره کرد و توضیح داد: میتوانیم نسبت به اشیا رویکرد تفسیری داشته باشیم و آنها را عامل معانی فرهنگی بدانیم. میتوانیم به آنها رویکرد انتقادی داشته باشیم، مثل رویکرد مارکسیستی که به همهچیز نگاه کالایی دارد. میتوانیم نگاه مطالعات فرهنگی داشته باشیم و فکر کنیم اشیا میتوانند نبش قبر شوند و از گور دربیایند و از خودشان حرف بزنند؛ البته این موضوع را هم نباید نادیده گرفت که اشیا روابط پیچیدهای با قدرت دارند؛ یعنی هم اشیا در زندگی خود از قدرت استفاده میکنند، هم قدرت از اشیا استفاده و گاهی هم سوءاستفاده میکند؛ مثل پل طبیعت که مثال زدم، ساخته میشود چون سود اقتصادی دارد. وی در پایان گفت: در نگرش جدید علوم انسانی، شهر باید به صورتی فراانسانی تلقی شود و حقوق انسانها، اشیا، ساختمانها، پلها و درختان و پرندگان یکسان در نظر گرفته شود. همانطور که در مباحث توسعه پایدار هم flat anthology یا هستیشناسی مسطح مطرح است. اتفاقی که متأسفانه در ایران نمیافتد و نتیجه این میشود که در چند سال اخیر ۳۰ گونه پرنده از تهران مهاجرت کردند. در برخی مباحث و جلسات نوسازی شهری به بافتهای فرسوده شهر تهران طوری نگاه میشود انگار دشمن ما هستند و باید با قدرت خرابشان کنیم، بدون فکرکردن به خاطراتی که از این بافتها وجود دارد و اینکه شهر موجودی جاندار است که تخریب بخشی از آن، یعنی مجروحکردن اعضا و جوارح آن.