کمبود آب، کانونهای ریزگرد در شمال غرب، جنوب غرب و شرق را فعال کرده است؛ کارشناسان راههای خروج از این ناترازی را بررسی میکنند
میدانداری شن و نمک
چشم آبی گربه نقشه ایران در آستانه خشکشدن است و با خشکشدن بخشهایی از دریاچه ارومیه کانون توفان شن و نمک در شمال غرب ایران و با تشنگی پرآبترین جلگه ایران در خوزستان کانون ریزگرد در جنوب غرب شکل گرفته است. در شرق هم گلوی خشک دریاچه هامون به بیداد توفانهای شن و نمک دامن زده و ایران در محاصره کانونهای ریزگرد قرار گرفته است.
شرق: چشم آبی گربه نقشه ایران در آستانه خشکشدن است و با خشکشدن بخشهایی از دریاچه ارومیه کانون توفان شن و نمک در شمال غرب ایران و با تشنگی پرآبترین جلگه ایران در خوزستان کانون ریزگرد در جنوب غرب شکل گرفته است. در شرق هم گلوی خشک دریاچه هامون به بیداد توفانهای شن و نمک دامن زده و ایران در محاصره کانونهای ریزگرد قرار گرفته است.
چشم آبی گربه ایران، کانون ریزگردها
چشم آبی گربه نقشه ایران تقریبا خشکید و حالا دریاچه زیبای ارومیه به کانون توفان نمک و شن در شمال غرب ایران تبدیل شده است. نتایج یک پژوهش نشان میدهد که غلظت آلایندگی هوا در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ میلادی تقریبا دو برابر مدت مشابه قبل شده است و بارانهای این منطقه آلوده به فلزات سنگین است؛ اتفاقی که به گفته پژوهشگران نهتنها بهشدت بر اقتصاد و معیشت محلی تأثیر گذاشته؛ بلکه سلامت ساکنان این منطقه را تهدید میکند و به مهاجرت احتمالی میلیونها نفر از ساکنان حوضه آبریز دریاچه ارومیه منتهی میشود.
همین حالا میانگین سرانه درآمد استان آذربایجان غربی پایینتر از میانگین کشوری است و پیشبینی میشود که با نابودی دریاچه ارومیه و افزایش تنش آبی در این منطقه سیر کاهش درآمد مردمان محلی ادامهدار باشد.
نتایج پژوهش یوسف علیزاده گورچینقلعه و همکاران او که در اکتبر ۲۰۲۱ در مجله علمی و معتبر
«Atmospheric Environment» منتشر شده، نشان میدهد که با خشکشدن دریاچه ارومیه، این منطقه تبدیل به کانون بزرگ توفان شن و نمک در شمال غرب ایران شده و حجم آلایندگی آن رو به گسترش شده است.
براساس این گزارش میانگین سالانه غلظت ذرات معلق در شمال غرب ایران در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ به حدود ۱.۷ برابر نسبت به سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ رسیده است.
مساحت دریاچه ارومیه شش هزار کیلومتر مربع بود که در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ میلادی مساحت دریاچه به چهار هزار کیلومتر مربع کاهش یافت و در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ مساحت دریاچه به حدود یکسوم مساحت اولیه یعنی دوهزارو صد کیلومتر مربع رسید.
در این پژوهش همچنین به نتایج تحقیق احمدیبیرگانی و همکاران او در سال ۲۰۲۰ اشاره شده و توضیح داده شده که ذرات آلاینده هوا بر کیفیت بارندگی در این منطقه تأثیر داشته و آنها دریافتند که آب باران اطراف دریاچه آلوده به غلظت بالای عناصر سمی و فلزات سنگین هستند. نتایج آنها همچنین نشان داد که با افزایش فاصله از دریاچه، غلظت عناصر سنگین کاهش مییابد.
این مطالعات همچنین حاکی از تأثیرات منفی توسعه کشاورزی بر خشکشدن دریاچه ارومیه بوده است و تأکید میکند که خشکشدن دریاچه میتواند منجر به تغییرات زیستمحیطی بهویژه شورشدن و بیابانزایی در شمال غرب کشور شود که احتمالا اثرات منفی بسیاری ازجمله آلودگی هوا، تخریب زمینهای کشاورزی، شیوع بیماریها و اضمحلال اقتصاد محلی و معیشت مردم منطقه دارد و حتی ممکن است منجر به مهاجرت مردم محلی به سایر مکانها شود.
در این گزارش با استناد به نتایج سه پژوهش علمی و دانشگاهی در ایران تأکید میشود که عمده دلیل خشکشدن دریاچه ارومیه سوءمدیریت آب بوده است.
دریاچه ارومیه بهعنوان دومین دریاچه آب شور جهان شناخته میشود و حوضه آن سه درصد از مساحت خاک ایران را فراگرفته است.
حالا در شرایطی دریاچه ارومیه تا حد زیادی خشکیده است که در دولتهای یازدهم و دوازدهم ستاد احیای دریاچه ارومیه ارقام کلانی بودجه و میلیونها دلار کمک خارجی دریافت کرد تا دریاچه ارومیه سال گذشته احیا شود؛ ارقامی که بین پنج تا ۱۵ هزار میلیارد تومان تخمین زده شد و هرگز رقم شفافی اعلام نشد؛ اما آنچه مبرهن است، نتیجه هزینهکرد این اعداد درشت به اسم دریاچه ارومیه است که نتیجهای جز خشکیدن چشم آبی گربه نقشه ایران نداشته است.
سال گذشته هم سلمان ذاکر، نماینده ارومیه در مجلس، به فارس گفت که دولت سیزدهم ۳۳۰ میلیارد تومان بودجه برای احیای دریاچه ارومیه اختصاص داده است و البته در اردیبهشت امسال خبرگزاری صداوسیما به نقل از مجید رستگاری، مدیر آب منطقهای آذربایجان غربی، مدعی شد که حجم و سطح دریاچه ارومیه ۶۰ درصد افزایش پیدا کرده و توضیح داد که یک تونل آبرسان که به دست ابراهیم رئیسی افتتاح شده، از دلایل مهم بهبود شرایط دریاچه ارومیه است. او ادعا کرده بود: «از ابتدای مهرماه سال گذشته حجم آب دریاچه ارومیه از یکمیلیاردو ۲۴۰ میلیون مترمکعب به دو میلیارد مترمکعب و وسعت آن نیز از ۹۳۰ کیلومتر مربع به هزارو ۵۷۴ کیلومترمربع رسیده است».
این ادعا بلافاصله با واکنش کاوه مدنی، پژوهشگر حوزه آب و محیط زیست، مواجه شد و او با انتشار تصاویر ماهوارهای از دریاچه ارومیه در فاصله سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ و در اردیبهشت امسال تأکید کرد که وضعیت دریاچه ارومیه بهوضوح نابسامان است و بهبودی در شرایط آن دیده نمیشود.
سیستانوبلوچستان در هجوم توفان
وضعیت منابع آبی در سیستانوبلوچستان هم هشداردهنده است و با خشکشدن تالاب هامون نهتنها کشاورزان منطقه سیستان سه سال است که براساس طرح نکاشت وزارت کشاورزی مزارع را زیر کشت نبردهاند که حالا توفان شن و نمک زندگی در این استان را دشوارتر از همیشه کرده است.
بهتازگی علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران، میگوید به دلیل تغییرات اقلیمی، بادهای ۱۲۰روزه سیستان به بادهای ۱۸۰روزه افزایش پیدا کرده است.
او با اشاره به اینکه این بادها هم منشأ داخلی و هم منشأ خارجی دارد، به ایلنا گفت تالاب خشکیده هامون هم باید مشکلش حل شود.
بادهای موسمی ۱۲۰روزه سیستان که از گذشتههای دور از مشهورترین و اثرگذارترین بادهای محلی ایران بوده، معمولا تابستان هر سال بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ روز میوزیده است؛ اما پس از خشکشدن تالاب هامون که در مسیر این بادها قرار دارد، مدتزمان وزش آن و همچنین ریزگردها و توفانهای گردوغبار در این منطقه بهشدت افزایش پیدا کرده است.
توفان شن و نمک براساس اعلام دفتر بحران استانداری سیستانوبلوچستان از اول تا پنجم تیر امسال حدود هزارو ۵۹ نفر را راهی بیمارستانها و مراکز درمانی کرده است.
بسیاری از اهالی سیستانوبلوچستان از ابتلا به آسم میگویند و البته کمبود پزشک متخصص در منطقه و صفهای طولانی بیماران که در زابل و زهک به خیابانها کشیده شده است.
حسین سرگزی، کارشناس منابع آب، به «شرق» میگوید با تشدید این وضعیت امکان پرواز هواپیما به مناطقی از این استان وجود ندارد و فرودگاهها باید تعطیل شوند و امکان فعالیت بسیاری از زیرساختها مانند جاده و ریل هم با این شرایط سخت خواهد بود.
پرآبترین جلگه ایران کانون ریزگرد شد
در خوزستان هم که زمانی پرآبترین جلگه ایران بود، وضعیت تعریفی ندارد و آنجا هم درحالحاضر تبدیل به یکی از کانونهای توفان شن و نمک شده است.
خوزستان زمانی پرآبترین و حاصلخیزترین جلگه ایران بوده و کرخه سومین رودخانه بلند بعد از کارون و سفیدرود. بزرگترین سد ایران را روی کرخه بستهاند و حالا نفسهای رودخانه به آخر رسیده است.
استان خوزستان با مساحتی حدود 65 هزار کیلومترمربع، در کنار خلیج فارس و اروندرود قرار دارد و به استانهای لرستان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد و ایلام و در غرب به کشور عراق محدود است. رودخانههای مهم استان عبارتاند از کارون، دز، کرخه، مارون، جراحی و زهره. رود کارون پرآبترین رود ایران و با 950 کیلومتر طولانیترین رود کشور است که بخشی از آن قابل کشتیرانی بود.
امروزه آن رود خروشان بزرگ قابل کشتیرانی، به نهر کمآبی تبدیل شده است که از سوءمدیریت آبی در کشور ناشی میشود و علت آن نیز احداث سدهای مختلفی است که در طول مسیر روی این رود بسته شدهاند و باید از سدهای کارون یک، کارون 3، کارون 4، مسجدسلیمان و از همه دردآورتر سدهای گتوند علیا و سد تنظیمی گتوند یاد کرد؛ سدهایی که فقط به سود یک عده خاص بود و در سدسازی سود کلان بردند.
با خشکیدن رودخانهها و تالابهای پرآبترین جلگه ایران، حالا این استان هم به یکی از کانونهای اصلی توفان شن و نمک تبدیل شده است و کشاورزان بهویژه در نوار مرزی ایران و عراق از کشاورزی منع شدهاند.
هجوم جمعیت به شمال ایران
محمد درویش، کارشناس آب و محیط زیست، با اشاره به سیل مهاجرتهای داخلی و خارجی به دلیل مسائل اکولوژیکی و اقلیمی به «شرق» میگوید: اگر به آموزش و پرورش استانهای شمالی کشور مراجعه کنید، شاهد خواهید بود که تعداد دانشآموزانی که از خارج سه استان شمالی آمده و ثبتنام کردهاند، به طرز محسوسی رو به افزایش است. در برخی محلههای شمال ایران انواع و اقسام لهجههای سیستانی و زابلی تا اصفهانی و خوزستانی را میتوانید ببینید. اینها همه نمونه شتابگرفتن مهاجرت از مناطقی است که توان پذیرش سرزمینی را از نظر کیفیت آب و هوا ندارند و در حال فروپاشی هستند. در نتیجه اهالی که دستشان به دهانشان میرسد، در حال خرید زمین در نقاط بهتر هستند.
از نگاه این کارشناس اتفاقی که دارد رخ میدهد وضعیتی شبیه کشتی تایتانیک است که وقتی خبر میرسد بخشی از آن در حال غرقشدن است، ثروتمندان سریعا به نقاط مرتفعتر میروند تا قایقهای نجات برسد و آنها را در امان نگه دارد اما تعداد قایقهای نجات کم است و به همه نمیرسد، در نتیجه بخش بزرگی از مسافران جانشان را از دست خواهند داد.
او میگوید: در مناطق مرکزی ایران مخصوصا حوضه آبخیز دریاچه نمک میزان سرانه آب در دسترس به کمتر از هزار مترمکعب برای هر شخص کاهش یافته است. این مرحله بحرانی است. در برخی مناطق از جمله استان اصفهان، قم و یزد سهم هر شهروند به کمتر از 500 متر مکعب در سال رسیده که شرایط بسیار بسیار خطرناکی است و منجر به پدیدههایی مثل فرونشست زمین هم شده است. درحالیکه حدود 35 میلیون نفر از جمعیت کشور در این مناطق مستقر هستند.
این کارشناس تأکید میکند: کل سرانه آب ایران با توجه به 105 میلیارد آب قابل دسترسی و 86 میلیون نفر جمعیت، به طور متوسط چیزی حدود هزارو 200 متر مکعب است؛ یعنی کشور در تنش آبی است و در مرکز ایران وضعیت در شرایط قرمز است از مرحله تنش هم گذشته و به مرحله وخامت رسیده است؛ بنابراین پیشبینی این است که بیشترین مهاجرتها از مرکز ایران به سمت شمال اتفاق بیفتد. مگر اینکه دولت بهسرعت سکونتگاههایی را در سواحل شمالی خلیج فارس و عمان و جنوب فارس و کرمان و سیستان و بلوچستان طراحی کند. این شهرها میتوانند متنوعتر از شهرهای حاشیه جنوبی از جمله دوبی و دوحه باشند. آب موردنیاز را هم میتوان با شیرینکردن آب دریا تأمین کرد اما سازوکار معیشت نباید وابسته به آب باشد. وقتی شهری مثل دوبی که چشماندازش بیابان است، میتواند سالی 50 میلیارد دلار درآمد گردشگری داشته باشد، حتما شهرهای ایران با تنوع اقلیمی بیشتر میتوانند به درآمد گردشگری بهتر برسند و فشار هم روی منابع آبی کمتر میشود تا بتوانیم خردمندانه با شرایط خشکی کشور سازگاری ایجاد کنیم.
فورا کانونهای ریزگرد مهار شود
حسین سرگزی، دیگر کارشناس منابع آب و آبخیزداری هم به «شرق» میگوید: کانونهای گرد و غبار را باید مهار کرد، به هر طریقی که شده؛ اگر لازم است حتی بخشی از کشاورزی را برایش تعطیل کنیم، سدی را تخریب کنیم یا هر کار دیگری که لازم است، چون خسارت این گرد و غبار غیرقابل برآورد است. باید کنترل این کانونهای گرد و غبار در کشور در اولویت باشند؛ از خوزستان تا کویر مرکزی و ارومیه. این ماجرا عزم ملی میخواهد و نباید تصور کنند که تابستان امسال میگذرد و تمام میشود، چون اگر این تابستان دو ماه گرد و غبار داریم سال بعد نهتنها تمام سه ماه تابستان که یک ماه از بهار را هم گرد و غبار خواهیم داشت. آن زمان چه باید کرد؟ وقتی دیگر نتوان از فرودگاههای بسیاری از استانها از جمله ارومیه یا سیستان استفاده کرد، چه میتوان کرد؟
او توضیح میدهد که کریدورهای فرسایش بادی که باعث 180 روز توفان در سیستان شده، فعلا شهر زابل را درگیر نکرده اما نظر به اینکه همین حالا سد بخشآباد در افغانستان در حال احداث است، اگر سال آینده آب به سیستان نرسد، این کریدور توسعه پیدا میکند و به زابل هم میرسد. در نتیجه دوسوم سال را نمیتوان از فرودگاه استفاده کرد. او تأکید میکند: وقتی کار به آنجا برسد، حتی اگر زابل را دوبی و مالزی هم کنند، دیگر هیچ فایدهای نخواهد داشت.
سرگزی با اشاره به سهلانگاری سیاستگذاران در مواجهه با مسائل مهم اقلیمی ادامه میدهد: برای مثال سیاستگذاران و کسانی که متوجه مسائل اقلیمی نبودند، انتظارشان از گرمایش زمین نهایت یکی، دو درجه گرمترشدن زمین بود که در نتیجه آن اتفاقی هم رخ نمیدهد در حالی که حتی یک اپسیلون تغییر دمای زمین روی خیلی مسائل تأثیرگذار است و میتواند مشکلاتی غیرقابل پیشبینی شکل دهد. حالا هم واکنش به تغییراتی که ما در اقلیم پدید میآوریم، میتواند غیرقابل پیشبینی باشد و آنطورکه شاخصها نشان میدهد، بسیار زودتر از آنچه دانشمندان فکر میکردند در حال رسیدن به عواقب وخیم این مداخلات هستیم.
از نگاه این کارشناس لازم است در گام اول فورا در شیوه استفاده از آب تغییراتی بدهیم؛ چراکه کشاورزی ما با شیوه فعلی بههیچوجه نمیتواند ادامه یابد؛ حتی در شمال کشور. «حتی میزان تولید کشاورزی ما هم چشمگیر نیست، درحالیکه گفته میشود 43 میلیارد دلار تولید کشاورزی ما در یک سال بوده، سالانه فقط 100میلیارد دلار هزینه کشاورزی ماست».
او گام بعدی را جلوگیری از توسعه صنایع آببر میداند و میگوید: صنایع آببر در حال توسعه است و بخش زیادی از آن زیادهخواهی است، چون با این همه توسعه کمکی به رفاه و اقتصاد کشور نکرده است. سیاستگذاران باید بدانند توسعه بیرویه این صنایع آببر و آلاینده نتیجه خوبی نخواهد داشت. در کنارش توسعه هم باید به سمت روستاها حرکت کند و از تمرکززایی جلوگیری شود. 20 درصد جمعیت کشور در استان تهران هستند. چرا؟ بگذارید یک مثال بزنم؛ در نیکشهر چابهار بیمارستان داریم ولی پزشک نداریم، در این شرایط طبیعتا بیمار تمام زندگیاش را میفروشد و میآید اطراف تهران حتی آلونکنشینی میکند تا جان خودش و خانوادهاش را نجات بدهد.
سرگزی توصیه میکند که برای جلوگیری از تداوم این موضوع از حاشیه دریا و جایی که میتوان زندگی بهتری برای مردم فراهم کرد، استفاده شود و برخی مردم را در آنجا سکونت دهند.