|

حفره ژئواکونومیک و ضرورت‌های نوپدید

یکی از بزرگ‌ترین سرچشمه‌های نارضایتی در کشور در وضعیت کنونی، مقایسه ایران با کشورهای منطقه است. چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم دورافتادگی یا انزوای کشور از روندهای اقتصادی و سیاسی کلان جهان یک مسئله مهم است؛ یعنی اگر مسائل تهدیدزا را کنار بگذارید، ایران در روندهای کلان ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی کاملا غایب است.

آرش رئیسی‌نژاد - صاحب‌نظر حوزه جغرافیای سیاسی و اقتصادی

 

یکی از بزرگ‌ترین سرچشمه‌های نارضایتی در کشور در وضعیت کنونی، مقایسه ایران با کشورهای منطقه است. چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم دورافتادگی یا انزوای کشور از روندهای اقتصادی و سیاسی کلان جهان یک مسئله مهم است؛ یعنی اگر مسائل تهدیدزا را کنار بگذارید، ایران در روندهای کلان ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی کاملا غایب است. روح زمانه به گمان بنده بر سه مفهوم استوار است؛ نخست اهمیت تغییر، دوم اهمیت اتصال و سوم اهمیت تنوع و تنوع‌دهی. متأسفانه در هر سه حوزه، ما هیچ نقشی نداشتیم.

1- تغییر

تغییر یعنی اینکه اتفاقات یا رخدادهای برسازنده مانند هجوم روسیه به اوکراین، تنش آمریکا و چین بر سر تایوان و... همگی می‌توانند بر حوزه‌های متفاوتی سرریز داشته باشند؛ ولی سیاست‌گذار ایرانی فاقد دانش برای درک درهم‌تنیدگی این حوزه‌ها است. درواقع نه می‌تواند تغییرها را پیش‌بینی، نه تحلیل کند و مهم‌تر از آن، پیامد این تغییرها را هم نمی‌تواند درک کند.

2- پدیده اتصال

وقتی می‌گویم اتصال، درواقع منظور «اهمیت شبکه» است. این می‌تواند در حوزه اقتصاد باشد، می‌تواند در حوزه تکنولوژی باشد یا در حوزه پیمان‌های سیاسی. شما یکی از همین فقدان‌ها را مثلا می‌توانید در قرارداد 25 ساله ایران و چین ببینید که درواقع دوجانبه است نه اینکه ایران به عنوان یک بازیگر در میان شبکه کریدوری راه ابریشم شکل بگیرد. چند بار از واژه‌ راه ابریشم استفاده شده است. یا یک حوزه‌‌ای که اشاره می‌کنند «نانوتکنولوژی» است، می‌دانیم این واژه در بین سران مملکت هم بارها اشاره شده و بعد به همین واژه در توافق 25 ساله با ایران و چین هم اشاره شده است؛ درصورتی‌که متوجه نیستیم مهم‌ترین نهاد مسئول علم/دانش نانوتکنولوژی در چین، حوزه آکادمی علوم چین است و 93 درصد همکاری‌های این نهاد با کشورهای غربی. چرا چین به خاطر ایران بیاید همکاری‌های خودش را کم کند؟ چون شناخت وجود ندارد. زیرا ما نتوانستیم پیچیدگی نهادهای درونی کشورها را دریابیم و مهم‌تر از آن مفهوم Network یا شبکه چیست را متوجه نشدیم. ما در بهترین حالت همیشه دوجانبه می‌بینیم. هنر این است که شما خودتان را وسط یک شبکه بگذارید؛ شبکه‌ای که بتواند حتی امنیت‌سازی کند. هرچقدر وارد یک شبکه اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی شوید، ضریب تحریم‌ناپذیری‌‌تان بالاتر می‌رود و سخت‌تر شما را تحریم می‌کنند؛ ولی زمانی که منزوی می‌شوید و گوشه دیوار افتاده‌اید، راحت‌تر کتک می‌خورید. ازاین‌رو دومین ستون هم برای سیاست‌گذار ایرانی قابل درک نیست.

3- پدیده تنوع

مفهوم کریدوری که شکل گرفته و اتفاقا همین مسئله هم در مورد شبکه وجود دارد. یعنی یک حوزه کریدور «شبکه» است و یک حوزه آن هم «اهمیت تنوع» است. چین می‌تواند عمده‌ انرژی خودش را از دریا وارد کند. نفت‌کش‌ها و کالاهای تجاری قطعا ارزان‌تر است، ولی اصل تنوع‌دهی مهم است. شما از A به B که می‌خواهید برسید، چندین راه باید شکل بدهید، ولی در ذهنیت ایرانی تنها یک راه وجود دارد. به خاطر همین تنگه هرمز اهمیت پیدا می‌کند. متوجه نیستیم که تکنولوژی، شبکه‌سازی و تغییر باعث می‌شود کشورها از مسیرهای متفاوت به اهداف خودشان دست پیدا کنند.

پس آن مسئله‌ای که آقای درخشان به‌درستی اشاره کردند؛ یعنی ایران از وضعیت هشدار توسعه به وضعیت اخطار رسیده، به این دلیل است که این سه‌گانه را رعایت نکردیم. نه تغییر را درمی‌یابند، نه ضرورت اتصال و نه اهمیت تنوع‌دهی. همه این مسائل باعث شده که کشور به گمان بنده نه در آستانه اخطار بلکه در آستانه فرسایش باشد. فرسایش زمین یعنی به یکباره فرونشست شکل می‌گیرد. همین‌طور ما فرسایش ژئوپلیتیکی داریم به این دلیل که کاملا از کریدورهای منطقه‌ای دور افتاده‌ایم.

من به صورت clock wise اشاره می‌کنم. بزرگ‌ترین بندر (درواقع بزرگ‌ترین بندر مصنوعی) در قطر است که تأسیسات ال‌ان‌جی را در آنجا نصب کرده است. یک بندر دیگر در عراق داریم؛ بندر فاو و همین‌طور «نیوم» در عربستان. ترکیه شبکه راه‌آهن خودش را مجهز و نوسازی می‌کند و خط راه‌آهن مرمره دارد؛ گذشته از اینکه خودش را هاب انرژی می‌کند. نفت و گاز را از روسیه می‌گیرد و به قیمت دلخواه خودش می‌فروشد؛ یعنی ترکیه‌ای که نفت و گاز ندارد، شاید در دهه آینده تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان نفت و گاز شود چون به قیمت خودش می‌فروشد، اگر تحریم‌های روسیه ادامه پیدا کند. آذربایجان را ببینیم؛ خط لوله S08:53P دارد، خط لوله باکو-تفلیس-جیحان دارد و خط راه‌آهن. در ترکمنستان بزرگ‌ترین بندر مصنوعی زیر سطح دریا در ترکمن‌باشی هست که فقط یک شرکت ترکیه‌ای در حال سرمایه‌گذاری یک‌ونیم میلیاردی در آنجاست. این طرف هم عمان که بنادر «دقم»، «صحار» و «صلاله» را دارد و امارات که به هر حال اظهرمن‌الشمس است.

وقتی شما به این منطقه نگاه می‌کنید، می‌بینید کشوری که یک زمانی مرکز بوده و اتفاقا ذهنیت قبله‌ عالم به خاطر همین مرکزیت بوده، امروز مثل یک حفره است. همه مسیرها دور این دایره می‌گذرند بدون اینکه ایران را وارد شبکه کنند و سیستم هم نه متأسفانه درک می‌کند که شبکه چیست و نه تغییر را درمی‌یابد و نه اصل تنوع‌دهی. به گمان بنده این آستانه فرسایش ضربات زیادی به مملکت خواهد زد اگر به این متون درخشان توجهی نکنند.

من برخلاف نگاهی که شاید بین جوان‌ها باشد، این مسئله را فقط در این دهه‌های اخیر نمی‌بینم گو اینکه این ذهنیت در دهه‌های اخیر دوصدچندان تشدید شده است، ولی به گمانم باید برگردیم به شاید 200 سال پیش؛ زمانی که عباس‌میرزا دارد تلاش می‌کند برنامه نوسازی کشور را جلو ببرد. شما خط به خط در مکالمه و گفت‌وگوی این شخص با ژوبر، نماینده فرانسه می‌توانید با آن روبه‌رو شوید. آنجایی که می‌گوید: «نمی‌دانم این قدرت که شما اروپایی‌ها را بر ما مسلط کرده و موجب ضعف ما و ترقی شما شده، چیست؟» و بعد می‌گوید: «آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد، تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست!»، اشاره می‌کند که چه اتفاقاتی رخ داده که درواقع (شما) اروپایی‌ها پیشرفت کردید و ما ماندیم.

به گمان بنده این پرسش زمانی رخ می‌دهد که ایران دچار یک شکست می‌شود. این شکست باعث بحران می‌شود. بحران، پرسشی شکل می‌دهد و پرسش دنبال پاسخ است. همین جا باید نگاه کنیم. پاسخی که وجود داشت این است که باید قوی شویم و مهم‌ترین نمود و نماد قوی‌شدن، نظامی‌گری است؛ چراکه ریشه شکست، شکست نظامی بود، پاسخ هم به سوی نظامی‌گری رفت. پس جای شگفتی نیست که مهم‌ترین درک از توسعه، نظامی‌گری است. موشک است، یا قبلا بالاترین مقام مملکت فرنچ نیروی دریایی می‌پوشد و افتخار می‌کند. چرا نظامی‌گری بیش از پیش تعمیق پیدا کرده؟ به گمان من برمی‌گردد به نوع برخورد ما با غرب که با شکست همراه بوده و دریافت perception که از این مسئله داشتند. شکست، نظامی بود. درنتیجه گمان کردند که بهترین پاسخ، پاسخ نظامی است و از این به بعد قوی‌شدن همین است. شما این ادبیات را تا امروز می‌توانید ببینید؛ قرارگاه جنگ نرم، قرارگاه توسعه. قرارگاه چه ربطی به توسعه دارد؟ چرا؟ چون هنوز ذهنیت اینکه ما در جنگ هستیم، ادامه دارد. تا وقتی هم که این ذهنیت باشد، آن نکاتی که به‌درستی در مورد توسعه اشاره شد، درواقع شکل نمی‌گیرد. شاید به همین دلیل است که ذهنیت سیستم از استقلال هم اشتباه شده است. در زمانه کنونی استقلال به معنای کمینه‌کردن تأثیرپذیری از دیگران نیست. استقلال به معنای بیشینه‌کردن تأثیرگذاری بر دیگران است. به همین دلیل، کنشی و اقدامی و تصمیم استقلال‌طلبانه است که شما بتوانید دیگری را به خودتان وابسته کنید نه اینکه از ترس وابسته‌شدن به دیگری دورتادور مملکت را دیوار بچینید.