چایگیت و آلودگی هوا
انتظار برای قطع برق در تابستان، قطع گاز در زمستان و تحمل روزهای پرشمار آلودگی هوا در شهرها از اجزای لاینفک زندگی در سالهای اخیر بوده است.
سعید ساویز. کارشناس انرژی
انتظار برای قطع برق در تابستان، قطع گاز در زمستان و تحمل روزهای پرشمار آلودگی هوا در شهرها از اجزای لاینفک زندگی در سالهای اخیر بوده است.
شوربختانه در پاییز و زمستان و با تشدید پدیده وارونگی، مردم در شهرهای بزرگ بهجای روزشماری برای یلدا و نوروز در انتظار بادی مینشینند که شاید بوزد و جای هوای گازآلود خسته و خاکستری را با آسمان آبی و ابرهای سفید عوض کند؛ اما در کلام مسئولان چیزی جز تکذیب یا رفع مسئولیت از دستگاه متبوع و انداختن سنگینی بار بر دوش دیگری دیده نمیشود. گویی که آنها در هوای دیگری نفس میکشند و ریه را از دم دیگری پر میکنند.
بگذارید کلام آخر را اول بگوییم؛ کار از سوءمدیریت گذشته است؛ این نه بحران بلکه ابربحران است.
مخاطبانی که پیشتر نگارنده را در نوشتار دنبال کردهاند، نیک میدانند که از سالها قبل بارها و بارها هشدار داده شد که پارس جنوبی محدودیتی برای استفاده دارد و افت فشار مخزن و کاهش تولید اجتنابناپذیر است.
ازاینرو ابعاد چاله کندهشده برای گاز تولیدی اعم از مصرف صنعتی و خانگی و CNG بیش از حجم تولید آن حتی در اوج است.
وای به روزی چون امروز که نمودار تولید به دلایل فنی سرپایین شده و باید گاه و بیگاه سوخت دیگری را با گاز جایگزین کرد. در مدح گازوئیل ایرانی همین بس که حتی همسایگان اصیل ما هم در مصرف آن به لحاظ کیفیت تردید دارند و هرازگاهی محمولههای ما را برگشت میدهند.
از سوی دیگر مشکل آنجا تشدید میشود که همین گازوئیل هم برای نیروگاهها در دسترس نیست و ناچار مازوت خارج از استاندارد جهانی در نیروگاهها مصرف میشود و چون جذب و مهار کربن در ایران چیزی جز افسانه نیست، در نتیجه دود خزنده و مهیب همواره از تنوره دیو این نیروگاهها قد کشیده و بالا آمده و هر آن فضایی که در اختیار آسمان باشد، اشغال میکند.
برای مشاهده کیفیت سوخت خودروها کافی است دیزل یا بنزین ایرانی را بدون استفاده از مکمل و افزایه در خودروهای جدید چینی بریزید؛ اتفاقی که میافتد این است که احتمالا برای خودروی دیزلی شما صافی آن خواهد گرفت و برای خودرو بنزینی احتمالا بعد از دو یا سه باک بیمکمل کارتان به تعمیرگاه خواهد کشید.
کیفیت خودرو ملی را به میان نکشیم بهتر است؛ زیرا بیشتر به مرثیه شبیه خواهد شد تا کلام کارشناسی. حالا تصور کنید چند خودرو و البته موتورسیکلت با این شرایط و کیفیت سوخت یادشده در جادهها تردد میکنند.
حملونقل عمومی چهکاره است؟
پشت قصه موتورسیکلتهای افسارگسیخته کدامین مافیا خفته است که باوجود ایجاد مشکلات متعدد و متنوع برای نظم و امنیت عمومی و البته سهم بسزا در افزودن به آلودگی هنوز کسی بالای چشمت ابرو به راکبان آن نگفته است؟
اجازه دهید مطلب را با بیان مثالی از ممالک با برنامه ادامه دهیم تا خود سنگ محکی برای قیاس سطح مدیریت در ایران و جهان باشد. در سالهای اخیر محققان دریافتهاند که آلودگی هوا یکی از بزرگترین مشکلات و بحرانهای بشر است و میتواند متوسط امید به زندگی را تا 10 سال کاهش دهد، از اینرو برنامهای جامع فراخور حالوهوای هر دیار و اقلیم به نام سمزدایی از حملونقل در کشورهای مختلف در حال اجراست.
جامعهشناسان اذعان دارند اینکه خیابانها و جادهها در تسخیر ماشینهای گازوئیلی و بنزینی باشد، پدیده شایستهای نیست و علاوه بر توسعه حملونقل عمومی و اجرای جدی سیاست استفاده از دوچرخه و اسکوترهای برقی سعی دارند با بازپسدادن خیابان و جاده به عابر پیاده هم از آلودگی بکاهند و هم مردم را وادار به تحرک بیشتر کنند.
فرانسه تا 2040 و انگلستان تا 2035 قصد دارند تا تنها از خودروهای بدون انتشار دود استفاده کنند.
شهر آمستردام با وجود استفاده فزاینده مردم آن از مترو و البته دوچرخه، برنامهای مدون کرده که بر اساس آن شهر را به سه ناحیه تقسیم کرده است، شاید اندکی شبیه همین سه ناحیه طرح در تهران؛ در مرکز شهر تا 2022 تمامی حملونقل عمومی شامل اتوبوس، تاکسی، ون و... باید الکتریکی شده باشد و تا 2030 هم این منطقه گسترش خواهد داشت و هم تمامی خودروها و دوچرخههای متحرک را شامل میشود.
آمازون صد هزار کامیونت الکتریکی تحویل مرسوله سفارش داده است و کالیفرنیا در آمریکا قانونی را به تصویب رسانده که بر اساس آن نیمی از خودروهای بهفروشرسیده در ایالت باید غیردودزا باشد.
حتی سانتیاگو در شیلی 455 اتوبوس برقی دارد و کلمبیا 2.2 میلیارد دلار را به خرید شش هزار اتوبوس برقی اختصاص داده است، شاید درست شبیه عددی که در داستان چای این روزها مطرح است.
نقل قصه کشورهای دیگر به این دلیل بود که گوشهای از برنامهریزی و مدیریت را برای مخاطب بازبخوانیم تا مشخص شود چرا چنین حال و روز هوا و نفس شهرهای این کهندیار به شماره افتاده است. به قول مجتبی کاشانی
تو مپندار که در فکر تنم
نگران سرطان وطنم
او که بیمار شود ما همه نیز
من که بیمار شوم یک بدنم