شاخصهای انتخاب اصلح
دور دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری با مشارکت حدود 40درصدی از سوی مردم به 15 تیرماه 1403 کشیده شد. در این مرحله مسعود پزشکیان با 43 درصد آرا (10میلیونو 415هزارو 991 رأی) و سعید جلیلی با 39 درصد آرا (9میلیونو 473هزارو 298 رأی) به رقابت میپردازند.
عبدالرسول خلیلی
دور دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری با مشارکت حدود 40درصدی از سوی مردم به 15 تیرماه 1403 کشیده شد. در این مرحله مسعود پزشکیان با 43 درصد آرا (10میلیونو 415هزارو 991 رأی) و سعید جلیلی با 39 درصد آرا (9میلیونو 473هزارو 298 رأی) به رقابت میپردازند.
قراین نشان میدهد که امکان موفقیت پزشکیان در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری بیش از جلیلی است. هرچند گفته شده است که مشارکت رأیهای خاموش به این موفقیت قوام بیشتری خواهد داد. انتخاب پزشکیان هیچ ربطی به رویکرد دولت حسن روحانی نداشته و به نظر میرسد بیشازپیش به دولت سیدمحمد خاتمی نزدیک باشد. پزشکیان نیز خود را امتداد دولت خاتمی معرفی کرده است؛ هرچند شرایط ایران و جهان امروز با 20 سال پیش به کلی متفاوت است و مستلزم چشماندازهای دقیقتری برای حل مسائل ایران است. چنانکه انتخاب برخی از دولتمردان روحانی مانند طیبنیا و ظریف میتواند اقتصاد مبتنی بر جذب سرمایه خارجی و هدفگذاری ایجاد اشتغال و فرصتهای شغلی را تسهیل کند. در میان این انتخاب، اندیشههای دکتر شریعتی شاخصهای تعیینکنندهای را برای انتخاب اصلح از میان این دو کاندیدای موجود معلوم میکند. از نظر شریعتی، برای اینکه به تولید اقتصادی برسیم، باید به تولید فرهنگی رسیده باشیم. اول باید به تولید فرهنگی برسیم و بعد به تولید اقتصادی؛ در غیراینصورت همیشه مصرفکننده باقی خواهیم ماند. این رویکرد بهراستی میتواند حلکننده بسیاری از مشکلات خودخواسته در جامعه ایران امروز باشد. باید اقتصاد و فرهنگ، هر دو را با هم پیش برد و تا وقتی انسان به آگاهی انسانی لازم نرسیده باشد، نمیتواند به آگاهی اقتصادی برسد.
آدمی اول باید انسان بشود، تفکر داشته باشد، قدرت انتخاب داشته باشد، خلاقیت داشته باشد، حرف اروپایی را تکرار نکند و از خودش صحبت کند. او تا وقتی که از لحاظ شناخت اجتماعی به یک مرحله بالاتری نرسیده باشد، آیا میتواند از جامعهشناسی اروپا مستقل شود؟ برای اینکه بتوان از غرب مستقل شد، باید غرب را شناخت و برای رسیدن به مرحلهای از استقلال فردی و انسانی باید غرب را شناخت تا بتوان از آن مستقل شد، به عبارتی دیگر، آنچنان که در مجموعه آثار، شریعتی در قسمت دوم کدام خویشتن فرهنگی میگوید، برای مبارزه با غرب باید غرب را شناخت. اگرچه هرچه آنها بگویند، ما عکس آن را عمل کنیم، این ارتجاع است و ممکن است از همین هم که داریم باز بمانیم.
در اندیشههای امروز مدلهای نظری هستند که میتوان از طریق آنها نگاه و اندیشههای متفکران را در زمانهای مختلف متناسب با رخدادهای نو منطبق کرد و نتایج لازم را برای بهرهگیری در زمان حال گرفت. ازجمله افرادی که هنوز اندیشههای او را میتوان متناسب با وقایع روزآمد کرد و استفاده لازم را از آن گرفت، آرا و نظریههای دکتر علی شریعتی، پرچمدار نوگرایی دینی معاصر، است. زمانه نشان میدهد که نوع نگاه او در برخورد با مسائل امروز کهنه نشده و برخلاف علممداران ضد روش هنوز میتوان از افکار و اندیشههای او برای بهبود وضع موجود ایران استفاده کرد. وضع موجودی که روزبهروز پیچیدهتر شده و میشود. داشتن نگاه روششناختی مناسب میتواند عاملی باشد تا از این طریق افکار روشنفکران غیر روشمند و ناکارآمدانی را که تحجر در ذات افکار آنهاست، بهروزرسانی کرد، آنچنان که اندیشههای امروزین کارل رایموند، پوپر را سقراط میسازد، و اسلاوی ژیژک را ژاک لکان روانکاو پساساختارگرای فرانسوی میسازد که داعیه بازگشت به فروید را داشت و نظمهای سهگانهای را بنیان گذاشت و اندیشههای ژولیا کریستوا را که نظم نشانهشناختی را به نظمهای سهگانه او افزود. علی شریعتی اندیشمند انقلابیای که اندیشههای او سرآمد روشنفکران و اندیشهورزان بعد از انقلاب اسلامی است، تا جایی که هنوز جای خالی او را بعد از انقلاب کسی نتوانسته پر کند. کسانی که قدرت و مناسبات قدرت چشمشان را کور کرده است. شریعتی میراثدار اندیشههای نوگرا در حوزه دین و شیعه انقلابی است.
ازاینرو چارچوب فکری بهمثابه مدلی که بتواند رویدادهای اخیر ایران را در انتخاب رئیسجمهور در دور دوم 15 تیرماه 1403 به بررسی و تحلیل بکشاند، همانا استفاده از مدل روششناختی تحلیل گفتمان انتقادی براساس نظریات دکتر شریعتی است. تحلیل گفتمان انتقادی که رویکردی بینارشتهای براساس مطالعه گفتمان است که زبان را بهعنوان شکلی از کارکرد اجتماعی بررسی کرده و بر نحوه بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی از طریق متن و گفتوگو تأکید میکند. این دیدگاه علمی در اندیشه اندیشمندان امروز ما با هدف قدرشناسی از بزرگان متفکر گذشته و یافتن راهحلهای بنیادین حائز اهمیت است. شریعتی اندیشمندی نوگرا بود که به دنبال تلفیقی از سنت و مدرنیته برای پیشرفت و توسعه جامعه ایرانی بود. او مذهب راستین را بهمثابه مقابله با پوپولیسم میدانست که اندیشه دینی را با هدف استفاده ابزاری از مردم جایز میدانند. عملکرد این طایفه بعد از انقلاب بهویژه بعد از سال 1384 مشخص شده است.
آنچنان که همین جریان در غرب، یعنی پوپولیسم سیاسی، جمهوریت دموکراسی را نیز بدنام کرده و به نوعی اقتدارگرایی با ابزاری مانند نوپوپولیسم دونالد ترامپ تبدیل کرده است، هرچند این دو در ماهیت با هم متفاوت بوده و هر دو برای جلب توده عوام به اقتصاد گرایش پیدا کردهاند، اقتصادی که بهمثابه علم خود نیز هیچ سررشتهای از آن ندارند. ازاینرو شریعتی با نگاه پوپولیسم از هر نوع آن مخالف است، آن جریانی که از مردم به منزله ابزاری برای رسیدن به قدرت سیاسی و اقتصادی استفاده میکنند. اینجاست که مردم باید هوشیار باشند. پوپولیسمی که به لمپنیسم نیز در برخورد با مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و حل مسائل و مشکلات مردم
دچار شده است.
شریعتی خجسته آزادی را ارج میگذارد، هرچند وجود آزادی را در فضای انحصار و عوامگرایی برنمیتابید. او آزادی را دوست داشت، به آن عشق میورزید و قامت بلند و آزاد آزادی را مناره زیبای معبد خود میپنداشت. شریعتی خود را پرورده آزادی میداند تا خود را به استبداد نفروشد؛ چون پیشوایش علی است و استادش مصدق، مردی که به قول او 70 سال برای آزادی نالید. او دوست داشت تا در هوای آزادی دم بزند، آنچنان که به دانستن از آزادی نیازمند بود و میخواست تا ابد در هر لحظه آن جایی باشد که آزادی هست. او با قراردادن آزادی در مثلث عرفان، برابری و آزادی بر آن بود که میتوان به مسئولیت اجتماعی آدمی عمل کرد. سه نیازی که در ذات آدمی و ذات زمان امروز ما نهفته است. ابعادی که وجود آنها در انسان رشد هماهنگ و متعدد و چندبعدی او را تضمین میکند. ارزش نگاه شریعتی در این است که او روی هر سه بعد آزادی، برابری و عرفان تکیه میکند. شریعتی بر آن است که مفهوم و بعد آزادیخواهی و آزادیطلبی بزرگترین عاملی است که انسان را از جمود، خواب و عبودیت در برابر یک قدرت خارجی نجات میدهد. او لیبرته را در تفکر غربی آزادشدن از یک بند میداند، حال آنکه فلاحی که آرمان اسلام است، دربردارنده یک آزادی تکاملی وجودی است که به واقع نوعی رشد و تعالی است. یک شکوفایی است. او همه تلاش فلسفه تاریخ انسان را در تشیع، تلاش برای تحقق عدالت میداند؛ چیزی که نیاز اساسی جامعه ایران امروز است؛ یعنی به میزانی که تضاد، استثمار، بهرهکشی و فاصله طبقاتی زیادتر میشود، تلاش برای عدالت توسعه پیدا میکند تا جایی که قابلیت آن را دارد که به یک انفجار قطعی جهانی برسد. این نگاه تا حد زیادی به دیدگاههای آمارتیا سن شباهت دارد. او به سبب مشارکتهایش در نظریههای توسعه انسانی و اقتصاد رفاه شناخته شده است. مهمترین کتابش توسعه بهمثابه آزادی است. اندیشه عدالت، هویت و خشونت، فرهنگ، هنر و توسعه ازجمله آثار اوست.
شریعتی ماشین را عامل بهرهکشی از تولید دانسته که وضعیت بشری را حادتر میکند، به نحوی که تضاد طبقاتی را به صورت وحشتناکی به اوج میرساند و درگیری، نفرت و کینه طبقاتی را جزء اساسیترین واقعیتهای زمان ما متجلی میکند. باز ازاینرو تلاش برای عدالت بهعنوان یک عامل ضد تبعیض و یک تلاش مؤثر درمیآید که نمیتوان آن را نادیده گرفت و در برابرش مقاومت کرد. همچنان که هر ایدئولوژی که مسئله عدالت برایش مطرح نباشد و برای آن جواب نداشته باشد و در مسیر و متن این انقلاب عدالتخواهانه و جهتگیری ضد سرمایهداری آن قرار نگیرد، آیندهای ندارد و محکوم به نفی، مرگ و شکست است. به نظر شریعتی، اسلام فاقد عدالت، اسلام علی نیست، اسلام عثمانی است که باید برود، اما یک عثمانی که ماشین هم دارد، یک عبدالرحمان عوفی که حالا ماشین هم دارد و غارت هم میکند و تمام منابع دنیا را هم میچاپد، بهویژه آنکه علم هم از آن پشتیبانی میکند. بهاینترتیب دیگر معلوم نیست که سرمایهداری به کجا میرود و استثمار و بهرهکشی و تضاد به کجا میرسد. عدالت به معنای برابری طبقاتی، نفی استثمار فرد از فرد و طبقه از طبقه، نفی تضاد و تبعیض اقتصادی، حقوقی و اجتماعی است. عدل نیز به این معنی است که هر خیانتی در جهان حساب دقیق دارد و بازگشتناپذیر است. چنانکه هر خدمتی نیز اعتقاد به این دارد که خداوند عادل است؛ یعنی عدل بهعنوان یک نظام مصنوعی نیست که سیاست یا حزب بخواهد آن را در جامعه بشری ایجاد کند. در تشیع علوی که عدل منسوب به خداوند میشود، به این معنی است که عدل زیربنای جهان است و جهانبینی مسلمین بر عدل استوار است؛ بنابراین اگر جامعهای براساس عدل نباشد، یک جامعه بیمار و موقتی است و محکوم به زوال. اکنون که انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری به مرحله دوم رسیده است، منتخبان آن بهواقع باید به مسئله عدالت و رفع تبعیض در هر نوعش پایبند بوده و مردم را در راه رسیدن به یک زندگی مرفه و شاد کمک کنند. ایران نیز بر اثر توجه به این رهنمود آزاد و آباد خواهد شد. مسعود پزشکیان با شاخصهای دکتر شریعتی قادر است رئیسجمهوری باشد که با پاکدستی اقتصاد ایران را به سرانجام برساند. ضمن آنکه جامعه را به امنیت روانی هدایت کند؛ امنیتی که شادی و کامروایی را به همراه دارد.