نگاهی به کتاب «نوشتار؛ خواهری زشت»
خواهران زیبا؛ خواهران زشت
در بین اندیشمندان فرانسوی در نیمه دوم قرن گذشته، سه چهره را میتوان در زمره «شناختهشدهترینها» در جامعه ایرانی دانست. این سه چهره شامل فوکو، بوردیو و دریدا هستند. از بین این سه قطعا شناختهشدهترین چهره کسی جز میشل فوکو نیست.
پویا نعمتاللهی: در بین اندیشمندان فرانسوی در نیمه دوم قرن گذشته، سه چهره را میتوان در زمره «شناختهشدهترینها» در جامعه ایرانی دانست. این سه چهره شامل فوکو، بوردیو و دریدا هستند. از بین این سه قطعا شناختهشدهترین چهره کسی جز میشل فوکو نیست. تقریبا تمام آثاری که امکان نشر در ایران داشته باشد، بههمراه اغلب درسگفتارهایش ترجمه و منتشر شده است. حیطه کاری و حجم اندیشهها و تأملات فوکو بهحدی گسترده است که نمیتوان آنها را در یک حوزه مشخص طبقهبندی کرد ولی فهم اندیشههای فوکو بهمثابه یک فیلسوف، مورخ، جامعهشناس و سیاستشناس کاری جذاب، پریشانساز ولی خرسندکننده است. آثار او نیز بارها تجدیدچاپ شده و همچنان پرفروش است. درمورد بوردیو باید اذعان کرد که این اندیشمند در ایران بهقدری که لایق آن است، معروفیت دارد ولی این معروفیت عمدتا ابتر و تکبعدی است و از ارجاعات نظری فراتر نمیرود. حتی تعداد درسگفتارها درمورد اندیشه او نیز بسیار کمشمار است. اما وضعیت ژاک دریدا با همه اینها متفاوت است. جف کالینز در اولین جمله کتاب خود با عنوان «دریدا؛ قدم اول» اشاره میکند که ژاک دریدا فیلسوف است؛ اما تاکنون چیزی صراحتا فلسفی ننوشته است. با وجود اینکه دریدا دهها اثر در حوزه فلسفه نگاشته اما چرا کالینز معتقد است او چیزی صراحتا فلسفی ننوشته است؟ واقعیت اساسی این است که نوشتههای دریدا هرآنچه را که ما از مفاهیمی همچون «متن»، «معنا»، «چیستی و هستی» میشناختیم، نهتنها در حوزه فلسفه بلکه در سایر حوزهها متزلزل و ویران میسازد. بهترین توصیف از این موقعیت را نیکولاس رویل ارائه میکند. او ابتدا جملهای را به این ترتیب مینویسد: «دریدا نام یک مرد فیلسوف یهودی الجزایری-فرانسوی است که در سال 1930 متولد شد». سپس درمورد کلمههای این جمله از قبیل مفاهیم علامت نقلقول، ذکر نام، مردبودن، یهودیبودن، الجزایری-فرانسوی، فیلسوف، متولدشدن و تاریخ 1930 شک و تردید میکند؛ تا در نهایت همه کلماتی که در این جمله به کار رفته (که معنای موردنظر آن را در ذهن ما پدید میآورند) دچار واژگونی و بیاعتباری میشوند.
همین ویژگی ساختارشکنانه است که دریدا را به یک نظریهپرداز انقلابی و مهم تبدیل میکند. اما با وجود اینکه رویکرد شالودهشکنی صرفا یکی از وجوه فعالیت فکری دریدا است، ولی به دلیل کاربردهای مهم و سرنوشتسازی که این رویکرد (در کنار رویکرد نقد متافیزیک غربی) بر سایر حوزههای علوم اجتماعی و انسانی داشته، عملا دریدا محدود به همین وجه باقی مانده است. به عبارت دیگر هرجا صحبت از دریدا میشود، او را در مقام واضع رویکرد شالودهشکنی بهجا میآورند. در عین حال آرای دریدا در حوزههای دیگری نیز تأثیرات شگرفی باقی گذاشته است منجمله در زبانشناسی که به باور دریدا معنای نشانه همواره به تعویق افتاده و هرگز کامل نمیشود. دریدا معتقد است دالّها پیوسته به مدلول تبدیل شده و مدلولها به دالّ. به همین ترتیب ادامه مییابد اما هیچگاه به مدلولی قطعی و نهایی که خودش دالّ باشد نمیرسیم. با این اوصاف دانشجویان و کارشناسان علوم انسانی و اجتماعی در ایران یک مشکل بزرگ در مواجهه با آرای دریدا دارند. آنها نیازمند آشنایی و درک مفاهیم دریدایی هستند، حال آنکه خوانش آثار دریدا حتی برای کارشناسان فلسفه نیز با صعوبت فراوان همراه است. در اینجاست که مراجعه به آثار نوشتاری در بازار کتاب اهمیت پیدا میکند. خارج از تصور نیست که بیشتر آثار موجود عمدتا در باب شرح و تفسیر نظرات دریدا هستند. آنچه که مشخص است، اغلب این آثار در کلیت خود باز هم در چنبره صعوبت و پیچیدگی (که ویژگی آرای دریدا است) گرفتار میآیند. نگاهی به آثار منتشرشده درمورد دریدا (چه آثار خود او و چه شرح و نقد اندیشههایش) حاکی است که سهم آثار تولید داخل از سوی نویسندگان ایرانی، بسیار بسیار کمشمار است. تنوع و کثرت مبانی نظری اندیشه دریدا از یک سو و همچنین پیچیدگیهای موجود در آرای حاصل از این پلورالیسم نظری، میتواند برای هر نویسنده هولناک جلوه کند. همین وضعیت میتواند یک سؤال بزرگ را در ذهن پژوهشگران مطرح کند که با این حجم از تأثیر دریدا بر ساحتهای گوناگون علوم اجتماعی، چرا تا این اندازه جای متون تولیدی ایرانی در این عرصه خالی است؟
و پرسش هراسناک دیگر اینکه پرهیز از تولید متن در نزد اهل اندیشه و فلسفه در ایران، تا چه اندازه با درک (یا عدم درک) اندیشه دریدا ارتباط دارد؟ به نظر میرسد کتاب «نوشتار؛ خواهری زشت» در اجتناب از همین مشکلات و پرسشهای بنیادین آغازیده است. مهدی خبازیکناری در مقام پژوهشگر و دانشیار فلسفه در دانشگاه مازندران، به همراه صفا سبطی (پژوهشگر هنر) اثر بدیعی را پدید آوردهاند. از همان ابتدا و روی جلد است که نویسندگان بیان میدارند قصد ندارند در یک کتاب 130 صفحهای کل اندیشه دریدا را برای مخاطب واکاوی کنند. در واقع آنها فقط بهسراغ مواجهه دریدا و افلاطون میروند. اما مواجهه بین این دو غول چرا اینقدر مهم است؟ دلیل آن است که دریدا استراتژی ساختارزدایی (واسازی و شالودهشکنی) را در مقابل مفاهیم بنیادین افلاطون قرار داده و به امکانهای آن میاندیشد؛ و چهبسا مفاهیمی را در متون افلاطون میجوید که خود میتواند خاستگاه ساختارزدایی باشد. مثلا موضوعی نظیر نقد متافیزیک غربی بر اساس تمایز بین گفتار و نوشتار صورت میگیرد. افلاطون این دو را همچون دو خواهر میدانست که گفتار در مقایسه با نوشتار بسیار زیباتر و قویتر است. دریدا معتقد بود کلاممحوری بر تمام تاریخ فلسفه غرب سایه انداخته و تلاش کرد این باور را بیاعتبار سازد. نکته بسیار قابلتوجه در این کتاب آن است که تمامی فصول هفتگانه کتاب در واقع شرح و بسطی از هفت متن مهم از دریدا و نویسندگان و شارحان بزرگ آرای او است. این بدان خاطر است که تنوع خوانشها از دریدا به همان اندازه تنوع نگرش او میتواند مهم و تعیینکننده باشد. از خلال همین خوانشها و تفسیرهاست که نویسندگان کتاب میتوانند مفاهیمی همچون تقابلهای دوگانه، ساختارزدایی، مفهوم خورا، تصمیمناپذیری و نشانهشناسی سوسوری را از منظر دریدا توصیف و تبیین کنند. تفاوت اصلی این کتاب با سایر آثار نویسندگان ایرانی و غیرایرانی در این است که به دلیل تمرکز موضوعی محدودتر، امکان تشریح و توصیف و تبیین دقیقتری از نظرات دریدا فراهم میآورد. این مزیت بزرگی است که بتوان مخاطب را از پیچیدگیهای متعارف متون فلسفی به دور نگاه داشته و چکیده مفاهیم را بهصورت حتیالامکان سادهتر و قابلفهمتر عرضه کرد. این سادهسازی البته بههیچوجه منجر به ذبح روح ایده نمیشود. برای مثال مفهوم «تصمیمناپذیری» همواره در علوم انسانی و اجتماعی (از نظریه گفتمان تا جامعهشناسی سیاسی و مطالعات هنر) به کار میرفته است. در اغلب متون فارسی از ابعاد «تصمیمپذیری» و «تصمیمناپذیری» بهمنزله «تعین» و «قطعیت» یاد میشود. برای مثال شانتال موفه در نظریه گفتمان معتقد است که در عرصه شالودهشکنی، قبلا امر تصمیمناپذیر در قلمروی تعیّن ساختاری قرار داشت. در این صورت هژمونی را باید بهمثابه نظریه تصمیم در قلمروی تصمیمناپذیری محسوب کرد. اما اکنون در کتاب حاضر تعریف دقیقتر و در عین حال قابلفهمتری از این مفهوم به دست داده میشود؛ آنجا که امر تصمیمناپذیر به معنای امری است که در وجوه مختلف خود بلاتکلیف بوده و از وجهی از خود به وجهی دیگر از خود میلغزد. به این ترتیب آشکار میشود که چرا دریدا از عبارت «بازی تصمیمناپذیری» یاد کرده است. این بازی از نوع گریختن است؛ چراکه تصمیمناپذیری اساسا از زبان آغاز شده و هر واژه از یک معنای واحد میگریزد. نویسندگان ضمن تشریح استادانه و شفاف این مفهوم، بهسراغ واسازی منطق ارسطویی «یا این- یا آن» میروند و سپس منطق دریدایی «هم این- هم آن» را تشریح و تبیین میکنند. پیش از این هرگاه کارشناسان علوم انسانی با این حکم دریدایی مواجه میشدند که «خوانش ساختارزدایانه بهمثابه نوعی پدیده تصمیمناپذیر با متن مواجه میشود»، چندان متوجه معنای آن نمیشدند. اما اکنون با توصیف دقیق ابعاد ماجرا میتوانند دریابند که منظور دریدا این بوده که نه متن و نه مؤلف هیچکدام نمیتوانند عامل تسلط یک معنای خاص باشند. چنانکه ذکر شد عرصههای متنوعی از علوم اجتماعی و انسانی بهنوعی از اندیشه دریدا تأثیر پذیرفتهاند؛ بنابراین دانشجویان و همچنین استادان و پژوهشگران این عرصهها نیازمند شناخت آرای این اندیشهورز بزرگ هستند؛ بنابراین کتاب حاضر میتواند برای همه آنها مفید واقع شود. جای خوشحالی است که یکی از موشکافانهترین و در عین حال مفیدترین آثاری که درمورد دریدا به زبان فارسی منتشر شده، یک کتاب تولیدی بوده است. خود این کتاب را نیز با اندکی تسامح میتوان نوعی شالودهشکنی فکری تعبیر کرد. این بار دو اندیشمند ایرانی اهل فلسفه، با ادبیاتی وزین و به دور از پیچیدگیهای مألوف و متداول فلسفی، به سراغ دریدا میروند. جای تردید نیست که دانشگاهها و دانشگاههای پایتخت هستند که سیطره علوم انسانی و فلسفه غرب را در فضای اندیشه آکادمیک کشور در اختیار دارند. اما این بار پژوهشگرانی از دانشگاه مازندران تصمیم گرفتهاند خلأ موجود در درک اندیشه دریدا را برطرف کنند و در این راه به موفقیت قابلتوجهی میرسند. این کتاب را همچنین میتوان نوعی بینامتنیت تلقی کرد. بینامتنیت یعنی تحلیل زبان در سطح پرکتیس گفتمانی (البته تحلیل زبان در سطح متن هم میتواند صورت گیرد) و به وضعیتی اشاره دارد که در آن تمامی رخدادهای ارتباطاتی به رخدادهای پیشین متکیاند و وجههای تاریخمند دارند. یعنی هیچ متنی را نمیتوان بهتنهایی و بدون اتکا به متون دیگر فهمید. در واقع نویسندگان این کتاب گویا پروژه فکری مشخصی در قالب تبیین نظریات و راهبردهای فکری دریدا تعریف کردهاند. ضمن اینکه بهخوبی آگاه هستند که نمیتوان اندیشه سترگ و سرنوشتسازی همچون «شالودهشکنی» را در قالب یک کتاب محدود ساخت. به همین خاطر این مفهوم را در چند کتاب و از حیث ابعاد گوناگون و مترتب بر آن، واکاوی و تشریح میکنند. چنین پروژهای میتواند در طول زمان بسیار مفید واقع گردد و نیازهای مطالعاتی و فکری بخشهای وسیعی از پژوهشگران و دانشجویان در عرصههای گوناگون علوم انسانی و طیفهای فکری و نحلههای اندیشهای را برطرف سازد.