|

گزارش «شرق» از ایرانی‌هایی که به دلیل نداشتن شناسنامه، همراه با مهاجران به افغانستان رد مرز می‌شوند

خطا در رد مرز

آوارگی؛ قصه همیشگی مهاجران و افراد بی‌شناسنامه

‌ ایرانی‌هایی که به اشتباه رد مرز می‌شوند آسیب‌های اجتماعی همچون سیکل معیوبی همیشه به دور خود می‌چرخد.

خطا در  رد مرز
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

‌روزانه تعداد بی‌شماری از مهاجران در شهرهای مرزی ایران به اردوگاه‌ها فرستاده می‌شوند تا رد مرز شوند. حتی طبق برخی منابع، گویا قوه قضائیه قرار است دستور اخراج افغانستانی‌های غیرقانونی داخل ایران را صادر کند که این مسئله احتمالا ازدحام جمعیت در اردوگاه‌ها را بیشتر خواهد کرد. در بین افغانستانی‌هایی که این روزها در اردوگاه‌ها منتظرند تا از ایران رد مرز شوند، جوانی با نام ابوالفضل قربان‌چلی حضور دارد که طبق مدارک رسیده به دست «شرق» این پسر جوان ایرانی است و حتی فعال اجتماعی پیگیر وضعیت او در گفت‌وگو با «شرق» اعلام می‌کند که در اردوگاه هم ایرانی‌بودن این جوان ثابت شده ولی در ازای آزادی، از او پول طلب کرده‌اند. این در حالی است که توان مالی این خانواده امکان پرداخت چنین پولی را به آنها نمی‌دهد. با این حال تماس‌های خبرنگار «شرق» با اردوگاه برای بررسی ماجرا بی‌نتیجه ماند. بنابراین آنچه در این گزارش مورد بررسی است، تأثیر التهاب و چالش‌های اجتماعی در کشورهای افغانستان و ایران است که به شکل قابل تأملی بر شهرهای مرزی اثر خواهد گذاشت. همچون وضعیت محرومیت‌های مردم مرزی ایران و مشکلات موجود در افغانستان که باعث گره‌خوردن آسیب‌های متعددی شده است.

‌ ایرانی‌هایی که به اشتباه رد مرز می‌شوند

آسیب‌های اجتماعی همچون سیکل معیوبی همیشه به دور خود می‌چرخد. به طور مثال نداشتن شناسنامه‎‌ برخی مرزنشینان کشور که در هر مسئله اجتماعی، قربانی اول می‌شوند. این روزها با پیچیده‌ترشدن وضعیت افغانستان و افزایش موج مهاجرت مردم این کشور به ایران، طبعا رد مرز شدن این افراد هم افزایش پیدا کرده که در این بین گاهی ایرانی‌های بدون شناسنامه هم به دلیل نبود اوراق برای شناسایی ملیت، با افغانستانی‌ها از کشور اخراج می‌شوند که بعضا در این اردوگاه‌ها با شرایط سختی مواجه می‌شوند. طبق گفته‌های زهره صیادی، فعال اجتماعی، از دی ماه سال 90 با همکاری وزارت کشور وارد برخی اردوگاه‌ها همچون ورامین، سمنان، مشهد یا زاهدان می‌شدند و با شهادت و مدارک موجود، ایرانی‌های داخل اردوگاه را آزاد می‌کردند که حالا حدود یک سالی است که این رویه وزارت کشور تغییر کرده است. ایشان اشاره می‌کند: «در بین افرادی که شناسنامه ندارند و همراه افغانستانی‌ها بازداشت می‌شوند، گاهی با وجود تلاش‌ها، برای وزارت کشور و اردوگاه‌ها هم ایرانی‌بودن بچه‌ها ثابت می‌شود و این افراد را در اردوگاه‌های نزدیک مرز آزاد می‌کنند که همین پروسه برگشتن آنها به شهرهای مرکزی مشکل دیگری است».

‌ ابوالفضل را به اشتباه می‌خواهند  رد  مرز  کنند

صداهای بریده‌بریده‌‌ همسر ابوالفضل قربان‌چلی است که جملات نامفهومی را با گریه بیان می‌کند. زن جوان در ویس کوتاهی که به زحمت برای مددکار فرستاده، از کودک بیمار و همسرش می‌گوید که «به خدا ما ایرانی هستیم، شوهرم کارگر روزمزد بود و الان دو هفته‌‌س وضعمون داره بد و بدتر می‌شه...».

ابوالفضل جوان 22ساله سیستان و بلوچستانی است که با زن و بچه به سمنان رفته بود و کارگری می‌کرد. اما در 13 بهمن به همراه افغانستانی‌ها بازداشت شده و برای رد مرز به اردوگاه سمنان منتقل شده است. طبق گفته‌های این فعال اجتماعی پدربزرگ ابوالفضل شناسنامه ایرانی دارد و خود ابوالفضل هم در پروسه دریافت شناسنامه است و می‌گوید: «طی تماس با اردوگاه، مسئولان متوجه ایرانی‌بودن این جوان شده‌اند، اما برای آزادی او درخواست پول کرده‌اند در صورتی که این خانواده توان مالی ندارد. ایشان کارگر روزمزدی است که خرج خانه می‌داده و الان هم دو هفته است که خودش در اردوگاه مانده. حتی برای رد مرز او را تا اردوگاه خراسان هم بردند، اما با تلاش از میان راه به سمنان برگردانده شده ولی همچنان باز این پروسه طی شده و الان در اردوگاه مشهد منتظر رد مرز است. معمولا وقتی این افراد از تهران بازداشت می‌شوند به اردوگاه عسگرآباد سمنان می‌روند و در نهایت همه این افراد برای اینکه رد مرز شوند؛ اگر پاکستانی باشند آنها را به مرز میرجاوه در سیستان و بلوچستان و اگر افغانستانی باشند به اردوگاه خراسان و سیستان می‌برند. خیلی از مواقع توانستیم در دقایق پایانی که بچه‌های ایرانی در حال رد مرز شدن هستند، ایرانی‌بودن آنها را ثابت کنیم و مانع رد مرزشان شویم».

طی این سال‌ها شواهد بسیاری وجود داشته که شرایط مهاجران در اردوگاه‌ها مناسب نبوده است. طبق گفته‌های صیادی ایرانی‌هایی که به اشتباه به اردوگاه برده شده بودند، در استان‌های سیستان و بلوچستان و خراسان برای بازگشت از اردوگاه به بخش‌های مرکزی ایران دچار چالش می‌شوند، چون این گروه عموما برای معیشت و کار در شهرهایی غیر از سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنند. در واقع هیچ اتوبوس یا قطاری این بچه‌ها را قبول نمی‌کند و برای ورود و خروج به سیستان و بلوچستان حتما مدارک شناسایی نیاز دارند. همچنین گذشته از رد مرز این افراد، آنها بنا به دلایلی شناسنامه ندارند و گرفتن این اوراق هم برایشان به یک مشکل بدل شده. الان خانم بلوچی را می‌شناسیم که سال‌ها پیش به افغانستان رد مرز شده و دیگر نتوانسته به ایران بازگردد.

مثلا مرز افغانستان در خراسان کوهستان سخت و صعب‌العبوری دارد، تصور کنید یک بچه یا بزرگسال تنهایی در این منطقه رها می‌شود و باید از این کوهستان عبور کند تا به آبادی برسد. خیلی وقت‌ها این کودکان افغانستانی بعد از رد مرز که در این مسیر قرار می‌گیرند با آسیب‌های جدی روبه‌رو می‌شوند و در مواردی این بچه‌ها از بین می‌روند».

‌ خاورمیانه و  آوارگی  مردمانش

سال‌هاست که منطقه در تنش به سر می‌برد و برای همین هر ناآرامی در کشورهای دیگر بر آن اثر خواهد داشت. همچون وضعیت این روزهای افغانستان که بعد گذر از انتحاری و بمب‌هایی که جان‌های بسیاری را بی‌جان کرد، حالا هم با سیاست‌های بسته طالبان دست و پنچه نرم می‌کند. همه این مسائل به شکل ویژه در کشورهای همسایه هم اثر خواهد داشت، از ناآرامی‌ها تا چالش‌های فرهنگی که مردم مرز هر دو کشور را درگیر می‌کند. رضا شفاخواه وکیل و فعال اجتماعی که سال‌ها در حوزه مهاجران افغانستانی کار کرده، در گفت‌وگو با «شرق» به چالش‌های مختلفی در مورد افغانستان اشاره می‌کند: «در کشوری مثل افغانستان ما با چند مسئله در ارتباط هستیم. یکی از آنها مسئله فرهنگی است که ما با خرده‌فرهنگ‌های مختلف در این جامعه مواجه هستیم. افغانستان از اقوام مختلفی از هزاره‌ها، تاجیک‌ها، پشتون‌ها یا ازبک‌ها تشکیل شده. هر کدام از این اقوام رسم و رسومات خاص خود را دارند که بعضا باعث انواع آسیب اجتماعی خواهد شد. به طور مثال در بحث کودک‌همسری رسومات و عقایدی دارند که منجر به آسیب‌ خواهد شد. به طور کلی یکی از موانع بازماندگی تحصیل دختران در این کشور همین موضوع ازدواج‌های دوران کودکی است. در واقع یکی از علت‌های آن میل مردم است که ناشی از بی‌سوادی و بی‌اطلاعی بوده. در سفری که به این کشور داشتم این پدیده قابل درک بود که جنس آسیب مناطق محروم ثابت است. همچنین تعصبات فرهنگی آنها در این زمینه مؤثر است و طالبان این روزها در بخشی از بدنه مردم پایگاه دارد و اصلا این‌طور نیست که الان طالبان با توسل به زور و قوای قهریه موفق شده باشد در افغانستان حکومت کند. پس وقتی یک موضوعی را به عنوان یک قانون مطرح می‌کند برخاسته از بخشی از بدنه اجتماعی افغانستان هم خواهد بود. می‌توان گفت موضوعی مثل ممنوعیت از تحصیل که طالبان اعمال می‌کند؛ شاید خوشایند پدران متحجر افغانستان باشد که هنوز خودشان را با نسل‌های جدید حقوق‌بشری وفق نداده‌اند».

با وجود تمام معضلاتی که این کشور و کشورهای همسایه را تهدید می‌کند اما تا‌به‌حال سازمان‌های بین‌المللی چه نقشی در کاهش این آسیب‌ها داشته‌اند؟ موضوعی که این وکیل به آن اشاره می‌کند: «از زمان تشکیل مجامع بین‌المللی این فشارها بر دولت‌های مختلف مثل افغانستان وجود داشته، مخصوصا بعد از تصویب اعلامه حقوق بشر جوامع بین‌المللی که سعی کردند فشار بیشتر اعمال کنند. الان ابزار جوامع بین‌المللی همین تحریم‌هاست ولی سر این موضوع بحث بسیاری است که اصلا این تحریم‌ها کارکرد خود را دارد و باعث تغییر یک کشور می‌شود؟ این موضوعات خیلی جای بحث دارد و آنچه ما می‌بینیم این است که تحریم‌ها بر عموم مردم فشار وارد می‌کند و به‌جای آنکه سیاست‌مداران را دچار فشار کند، مردم را با چالش بیشتر روبه‌رو می‌کند. پس این تحریم‌ها خیلی برای این موضوع مناسب نبوده است. وقتی یک کشور به‌طور چشمگیر حقوق بشر را نقض می‌کند، گزارشگران گزارش‌هایی را از آن کشور ارائه می‌دهند که در صورت حادبودن شرایط، در شورای امنیت درباره آن تصمیم‌گیری می‌شود تا فشارهایی به آن دولت‌ها تحمیل شود اما این فشارها چقدر راهگشاست؟ یک‌سری از موضوعات و نیازهای افغانستان مثل تحصیل دختران باید به یک خواست عمومی در کشور تبدیل شود که بخشی از آن جدا از قانون به مسائل فرهنگی آنها بازمی‌گردد. موضوعات مختلف دست به دست هم می‌دهد تا شاهد افزایش مهاجرت این افراد به کشورهای دیگر باشیم».

‌برای هیچ‌کس مهم نیست

افغانستان چرا به اینجا رسیده است؟ سؤالی که با افزایش مهاجرت‌ها به ایران پررنگ‌تر می‌شود. مردم این کشور به دلیل کمبودهای سیستماتیک، تجربه محرومیت در کشور خودشان و مهاجرت‌های اجباری را از سر می‌گذرانند. در کنار این کشوری با حضور گروه‌های مختلف خارجی که نتیجه‌ای جز منافع برای خودشان نداشته، همه در بسیاری جهات در بخش‌های مرزی ایران هم اثر خواهد داشت. پیمان حقیقت‌طلب، مدیر پژوهشی دیاران، افغانستان را کشوری پیچیده می‌داند و به «شرق» می‌گوید: «ببینید افغانستان یکی از پیچیده‌ترین کشورهای دنیاست و یک‌جورهایی می‌توان گفت اکثر کشورهایی که فراتر از مرزهای‌شان راهبرد دارند، در افغانستان هم حضور دارند. افغانستان در دوران جنگ سرد محل نزاع شوروی و آمریکا بود. وقتی شوروی به افغانستان حمله کرد، یکی از کشورهایی که از مقاومت علیه شوروی حمایت کرد، آمریکا بود. از آن طرف افغانستان محل رشد و نمو الگوهای تندرو شد که نتیجه‌اش در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، درست است که بیشتر طراحان و مجریان ۱۱ سپتامبر عربستانی بودند، اما رشد آنها و طرز تفکری که به ترور اعتقاد داشت، در افغانستان رشد پیدا کرد. بعد از حمله آمریکا به افغانستان هم حضور نیروهای خارجی در این کشور بی‌وقفه ادامه پیدا کرد، به‌گونه‌ای‌که بخش اعظمی از تولید ناخالص داخلی کشور افغانستان همواره به کمک‌های بین‌المللی همین کشورهای اروپایی و آمریکایی و آسیایی حاضر در افغانستان وابسته بود.

کمک‌های جامعه جهانی به افغانستان تا ۲۰۱۴ خیلی زیاد بود. مثلا در سال ۲۰۱۴ حدود ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی افغانستان (۴.۹۵ میلیارد دلار از ۲۰.۵ میلیارد دلار کل جی‌دی‌پی این کشور) از کمک‌های بین‌المللی بود. یا سال ۲۰۱۱ حدود ۶.۷۵ میلیارد دلار کمک بین‌المللی داشتند در‌حالی‌که تولید ناخالص داخلی آنها ۱۷.۸۱ میلیارد دلار بود. یعنی سال ۲۰۱۱ حدود یک‌سوم اقتصاد این کشور از کمک‌های بین‌المللی بود. بعد از ۲۰۱۴ کمک‌های بین‌المللی کم شد‌ اما قطع نشد. این‌طور هم نیست که بعد از طالبان کمک‌ها قطع شده باشد. بعد از روی‌کار‌آمدن طالبان در سال ۲۰۲۱ افغانستان ۴.۶۶ میلیارد دلار کمک بین‌المللی دریافت کرده و تولید ناخالص داخلی‌اش هم ۱۴.۲۷ میلیارد دلار بوده، مشکل اینجاست که اکثر کشورهای خارجی در افغانستان بیشتر به دنبال منافع خود و رشد و توسعه ایدئولوژی‌های خودشان هستند، بی‌توجه به اینکه افغانستان کجاست و افغانستانی‌ها چه کسانی هستند. این الگوی مداخله هیچ‌وقت موفق نبوده بست. در کشورهای آفریقایی استراتژیک هم تکرار شده و با وجود میلیاردها دلار کمک هیچ تغییر خاصی در زندگی آدم‌های آن کشورها ایجاد نشده است».

با وجود آنکه به دلیل شرایط افغانستان هر ‌روز بر تعداد مهاجرهای این کشور در دنیا افزوده می‌شود که بخشی از آنها خاک ایران را انتخاب خود می‌دانند اما جوامع بین‌المللی واکنش خاصی در این رابطه نشان ندادند. این پژوهشگر در همین مورد اشاره می‌کند: «‌حقیقت این است که به نظر بیشتر کشورها افغانستان و مردم افغانستان را به حال خودشان رها کردند و تنها چیزی که برای آنها مهم است، این است که درگیری‌های درون این کشور در همین کشور باقی بماند و به جاهای دیگر دنیا تسری پیدا نکند. آمریکا یک بار طعم این را چشیده که درد افغانستان از اقیانوس‌ها عبور کرده است. حالا هم به نظر تنها چیزی که مواظبش هستند، همین است که این درد در همین‌جا باقی بماند. برای مثال درباره ممنوعیت تحصیل دختران، تا به امروز از سوی کشورهایی که می‌توانند تأثیر‌گذار باشند، اقدام قابل‌توجهی ندیدیم. وظیفه سازمان‌های بین‌المللی مسلما رسیدگی به این موارد است. ولی در جهان امروز ما حمله روسیه به اوکراین را داریم که توجهات بسیاری را برانگیخته و به نوعی نبرد بین روسیه و جهان غرب شده است. در کنارش اسرائیل و غزه را داریم که وضعیت بسیار بحرانی و غیرانسانی‌ای را ایجاد کرده. در چنین وضعیتی افغانستان از اولویت خارج شده است».

‌بی‌پناهی برای اوراق هویتی

بی‌شناسنامه‌های بسیاری در کشور زندگی می‌کنند، افرادی که بخش قابل‌توجه آنها را مهاجرانی تشکیل می‌دهند که به اجبار ترک وطن کردند. اما بخش دیگر ایرانی‌های هستند که معمولا به دلیل انواع محرومیت‌ها بدون اوراق هویتی مانده‌اند که بسیاری از آنها هم در بخش‌هایی از کشور مانند سیستان‌و‌بلوچستان و بخش‌های مرزی زندگی می‌کنند. با وجو اینکه این افراد ایرانی هستند اما به دلیل نداشتن هویت ثبت‌شده، اغلب ترس ردمرز شدن با آنهاست. در‌واقع شرایط افغانستان منجر به مهاجرت‌های اجباری این افراد به خاک ایران می‌شود که بسیاری از آنها بعد از ورود به ایران با رد ‌مرز روبه‌رو می‌شوند که در همین حین احتمال اخراج ایرانی‌های بدون اوراق هویتی به کشور افغانستان هم بیشتر می‌شود؛ پدیده‌ای که مانند سیکل معیوب آسیب را در مرزهای هر دو کشور بیشتر می‌کند.