|

تصاویری از عروس‌های محور مقاومت در لبنان

درهای سالن را بستند اما عروسی متوقف نشد. دختران انقلاب سفره عقد ایلاف و هادی (جانباز انفجار پیجر حزب الله لبنان) را در پیاده‌رو چیدند و جشن را با شکوه بیشتری برگزار کردند.

تصاویری از عروس‌های محور مقاومت در لبنان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق ؛ در جهان خودم سیر می‌کردم و قدم‌هایم را می‌شمردم که حواس خواب لانه کرده در چشمانم را پرت کنم. همان لحظه دختر نوجوان لبخندی نثارم کرد و کاغذی دستم داد.«دختران انقلاب برگزار می‌کنند، جشن عروسی داماد جانباز انفجار پیجر حزب الله لبنان»

به رسم معمول کارت‌های مراسم را تقریباً از دو هفته قبل پخش و مهمان‌هایشان را دعوت کردند. اما این عروسی با مابقی عروسی‌ها یک تفاوت اساسی دارد. داماد این مراسم عروسی «هادی» است، یکی از همان کسانی که نانجیبان تاریخ سوی چشمانش را گرفتند اما این باعث نشد که راه عشق را گم کند.

سالن کشتی هفتم تیر برای برگزاری مراسم در نظر گرفته شده و زنان و دختران انقلابی پشت درهای سالن گعده کرده‌اند. جمعیت هرلحظه بیشتر و بیشتر می‌شود اما انگار مسئولان سالن قصد ندارند درها را به روی مهمان‌ها باز کنند. در کمال ناباوری، دقایقی از ساعت شروع مراسم گذشته اما همچنان خبری از بازگشایی درها نیست ولی با این وجود ناامیدی در چشمان دختران انقلاب نمی‌بینم.

سفره عقد را با تمام جزئیاتش پشت درهای بسته سالن و در پیاده‌رو می‌چینند و با تمام توان و سرعت آماده شروع مراسم می‌شوند. پرچم‌های زرد رنگ که نمادی از مقاومت لبنان است در هوا به رقص درآمده‌اند. گروهی از زنان و دختران مهمان‌ها را هدایت می‌کنند، گروهی مشغول پذیرایی کردن هستند و مابقی هم برای تکمیل سفره عقد، این طرف و آن طرف می‌دوند.

بخشی از سفره عقد عروس و داماد لبنانی با عکس حضرت آقا و شهید مقاومت، «سید حسن نصرالله» تزئین شده است. گویا به غیر از دختران و زنان انقلابی که برخی‌شان مادر و همسران شهید هستند، شهید آرمان علی وردی و مابقی شهدای راه قدس هم میهمان این جشن عروسی هستند. زنان کل می‌کشند و نقل‌ها را به‌ط‌رف آسمان پرتاب می‌کنند. دختران کوچک دهه نودی با روسری‌های به رنگ لباس عروس آماده خواندن سرود و تقدیم کردن آن به عروس و داماد لبنانی‌مان هستند. زهرا که هشت سال بیشتر ندارد، خودش سر حرف را باز می‌کند و می‌گوید: «خیلی خوشحالم که اومدم عروسی، امروز اومدم اینجا که ازدواجشون رو تبریک بگم»

کیک‌های بزرگی که برای شیرین کردن کام مهمان‌ها تدارک دیده‌اند را با سختی از میان جمعیت رد می‌کنند و در سفره عقد جا می‌دهند. هیچ‌کس دست خالی به مراسم نیامده است. هر مهمانی یک هدیه کوچک آورده تا پیشکش عروس و داماد جانباز امروز کند. دختر کوچک روسری‌اش را می‌دهد و زن میانسال یادگار همسر فوت شده‌اش را.

بالاخره «ایلاف» عروس عاشق مقاومت، از راه می‌رسد و میهمان‌ها با دست و پرتاب شکلات از او استقبال و راه را برایش باز می‌کنند. هوا رو به تاریکی است و حسابی هم سرد شده است. سوز سرما نوک بینی‌ها را قرمز کرده اما گرما در دل دختران و زنان انقلاب حتی باوجود بی‌معرفتی و بدعهدی مسئولین سالن، همچنان پابرجاست. بابت این بی‌مهری گلایه عیانی هم نمی‌کنند و فقط درگیرودار رسیدن به هدفشان هستند.

سعی دارم خودم را از لا به لای جمعیت بیرون بکشم که چشمم به تصویری از هادی و ایلاف می‌افتد که پایین آن به زبان عربی نوشته شده: اگر جان من را هم بخواهی، می‌دهم!

منبع: مهر