آقای روحانی تشریف دارید؟
لیلی گلستان
آقای روحانی تشریف دارید؟ چرا شما را نمیبینم؟ اجازه میخواهم چند سؤال ساده و معمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی
از شما بکنم:
- رقص محمود دولتآبادی بزرگ را در کنسرت گروه بوشهری «لیان» دیدید؟ من که حظ کردم و معنایش این بود که تمام سانسورها و اصلاحیهها و ممیزیها و افستیهای غیرقانونی و همه بگیروببندهای فرهنگی و هنری، انگار نه انگار... .
-اصغر فرهادی را دیدید؟ تکریمها و احترامها و تعریفها و تشویقها را دیدید؟ شاید هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کیارستمی نازنین از در عقب فرودگاه جیم شود! حالا میخواهد جایزه گرفته باشد یا نگرفته باشد.
-به کنسرت علیزاده رفتید؟ علیزاده و خلج و بوستان. کیف نکردید؟ افتخار نکردید که این سه نفر از خاک پاک ایرانند؟ میدانید چهها کشیدهاند تا به اینجا رسیدهاند و با چه مشقتی توانستهاند دو شب کنسرت بدهند؟
-به دیدن تئاترها رفتهاید؟ جمعیت مشتاق و فرهیخته و هنردوست را دیدهاید؟ بازی هنرپیشهها را دیدهاید؟ یکی از یکی بهتر، اما حیف که دلشان پر است از گله و شکایت و حیف که همه بغض در گلو دارند.
-فیلم مثلهشده «عصبانی نیستم» را بعد از چندین سال که در محاق توقیف بود، دیدید؟ استقبال مردم را هم دیدید؟ صورت تکیده رضا درمیشیان را هم دیدید؟
- به افتتاح نمایشگاهها در گالریهای شهر رفتهاید؟ که جای سوزنانداختن نیست و برای اینهمه هنرمند جوان گالری کم آوردهایم.
- جعفر پناهی را دیدید که فیلمش در فستیوال کن در بخش مسابقه پذیرفته شد و به خودش اجازه ندادند که برود؟ یک دقیقه سرپاایستادن حضار و کفزدنشان را برای صندلی خالیاش دیدید؟ حالا چه جایزه بگیرد و چه نگیرد، دیگر مهم نیست. این خودش بهترین جایزه بود.
-دختران برنده اول مسابقه فوتسال را دیدید؟ دخترانی که برای بار دوم برنده اول شدند و صداوسیما مسابقه آنها را منعکس نکرد. صورتهای ماهشان را دیدید؟ شادی و شوروشوقشان را دیدید؟ تحقیرها و تمسخرها و اعتراضها را هم بر ضدشان خواندید؟
حالا برعکس!!!
- درگیریهای کازرون را پیگیری کردید؟ الان خواندم که وزیر کشور در بیانیهای گفته: «تا تأمین خواستههای کارشناسی و منطقی مردم منطقه، تقسیمات کشوری متوقف خواهد شد». میشد پیش از این آشوبها و اینهمه زخمی و آسیب، از مردم منطقی و کارشناس منطقه در این مورد پرسش میشد. نمیشد؟ به همین سادگی.
- برخورد با معلمهای شریفمان را دیدید که برای خواستههایشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کردید؟
-آتشزدن پرچم آمریکا را در مجلس دیدید؟ که یک پرچم یکوجبی را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نمیگرفت؟ آنهم در خانه ملت! و روبهروی رئیس خانه ملت که مانعشان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نمیگیرد! و بعد مسبب این کار با افتخار تمام گفت خواستیم نشان بدهیم که ما اینیم!
- این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟
- خواندید که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ایران آمد و تمام برنامههایش را لغو کردند؟ اورهان پاموک، برنده جایزه نوبل را میگویم. میشناسیدش؟
- خواندید که پیشنهاد کردهاند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. عوض اینکه فرهنگ را عوض کنند و بزنند این چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ ریاکاری و پنهانکاری را اشاعه میدهند.
- سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خواندید که از سوی خانم نماینده مجلس پیشنهاد شد، مثلا با نیتی خیر! فقط یکیاش را میگویم باقی پیشکش خانم نماینده! باید فوقلیسانس داشته باشد!! یعنی اگر فوقلیسانس داشته باشی میتوانی بیاذن پدر بروی و ازدواج کنی. یقین دارم که سال آینده همه لیسانسهها در فوقلیسانس اسمنویسی خواهند کرد! وای چه شود! از حالا آقای رئیس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نیاورد.
- خبر تلگرام و فیلترشدن آن و خبر فیلترشدن فیلترشکنها و فیلترشدن زندگی مردم بدبختی که از این راه نان درمیآوردند و تناقضگوییهای وزیر ارتباطات که معلوم است مخالف است، اما مجبور است دم از موافقت بزند. حرفهایش را اگر به ردیف بخوانید، یکیدرمیان، موافق... مخالف... موافق... ، مخالف... که آخر هم نفهمیدیم چه بلایی قرار است سرمان بیاید. چقدر دلم برایش سوخت. جوان خوشفکری است یا خوشفکری بود.
آقای روحانی، من دیدهها و خواندههایم را فقط در یک ماه اردیبهشت برایتان گفتم که حتما خیلی موارد هم از نظرم افتاده است. تمام اینها فقط مال یک ماه بود! حالا این را ضربدر 12 کنید تا حالوروز ما را متوجه شوید. راستی آقای رئیسجمهور کجا هستید؟ در تمام مدت این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم. کجایید؟
آقای روحانی تشریف دارید؟ چرا شما را نمیبینم؟ اجازه میخواهم چند سؤال ساده و معمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی
از شما بکنم:
- رقص محمود دولتآبادی بزرگ را در کنسرت گروه بوشهری «لیان» دیدید؟ من که حظ کردم و معنایش این بود که تمام سانسورها و اصلاحیهها و ممیزیها و افستیهای غیرقانونی و همه بگیروببندهای فرهنگی و هنری، انگار نه انگار... .
-اصغر فرهادی را دیدید؟ تکریمها و احترامها و تعریفها و تشویقها را دیدید؟ شاید هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کیارستمی نازنین از در عقب فرودگاه جیم شود! حالا میخواهد جایزه گرفته باشد یا نگرفته باشد.
-به کنسرت علیزاده رفتید؟ علیزاده و خلج و بوستان. کیف نکردید؟ افتخار نکردید که این سه نفر از خاک پاک ایرانند؟ میدانید چهها کشیدهاند تا به اینجا رسیدهاند و با چه مشقتی توانستهاند دو شب کنسرت بدهند؟
-به دیدن تئاترها رفتهاید؟ جمعیت مشتاق و فرهیخته و هنردوست را دیدهاید؟ بازی هنرپیشهها را دیدهاید؟ یکی از یکی بهتر، اما حیف که دلشان پر است از گله و شکایت و حیف که همه بغض در گلو دارند.
-فیلم مثلهشده «عصبانی نیستم» را بعد از چندین سال که در محاق توقیف بود، دیدید؟ استقبال مردم را هم دیدید؟ صورت تکیده رضا درمیشیان را هم دیدید؟
- به افتتاح نمایشگاهها در گالریهای شهر رفتهاید؟ که جای سوزنانداختن نیست و برای اینهمه هنرمند جوان گالری کم آوردهایم.
- جعفر پناهی را دیدید که فیلمش در فستیوال کن در بخش مسابقه پذیرفته شد و به خودش اجازه ندادند که برود؟ یک دقیقه سرپاایستادن حضار و کفزدنشان را برای صندلی خالیاش دیدید؟ حالا چه جایزه بگیرد و چه نگیرد، دیگر مهم نیست. این خودش بهترین جایزه بود.
-دختران برنده اول مسابقه فوتسال را دیدید؟ دخترانی که برای بار دوم برنده اول شدند و صداوسیما مسابقه آنها را منعکس نکرد. صورتهای ماهشان را دیدید؟ شادی و شوروشوقشان را دیدید؟ تحقیرها و تمسخرها و اعتراضها را هم بر ضدشان خواندید؟
حالا برعکس!!!
- درگیریهای کازرون را پیگیری کردید؟ الان خواندم که وزیر کشور در بیانیهای گفته: «تا تأمین خواستههای کارشناسی و منطقی مردم منطقه، تقسیمات کشوری متوقف خواهد شد». میشد پیش از این آشوبها و اینهمه زخمی و آسیب، از مردم منطقی و کارشناس منطقه در این مورد پرسش میشد. نمیشد؟ به همین سادگی.
- برخورد با معلمهای شریفمان را دیدید که برای خواستههایشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کردید؟
-آتشزدن پرچم آمریکا را در مجلس دیدید؟ که یک پرچم یکوجبی را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نمیگرفت؟ آنهم در خانه ملت! و روبهروی رئیس خانه ملت که مانعشان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نمیگیرد! و بعد مسبب این کار با افتخار تمام گفت خواستیم نشان بدهیم که ما اینیم!
- این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟
- خواندید که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ایران آمد و تمام برنامههایش را لغو کردند؟ اورهان پاموک، برنده جایزه نوبل را میگویم. میشناسیدش؟
- خواندید که پیشنهاد کردهاند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. عوض اینکه فرهنگ را عوض کنند و بزنند این چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ ریاکاری و پنهانکاری را اشاعه میدهند.
- سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خواندید که از سوی خانم نماینده مجلس پیشنهاد شد، مثلا با نیتی خیر! فقط یکیاش را میگویم باقی پیشکش خانم نماینده! باید فوقلیسانس داشته باشد!! یعنی اگر فوقلیسانس داشته باشی میتوانی بیاذن پدر بروی و ازدواج کنی. یقین دارم که سال آینده همه لیسانسهها در فوقلیسانس اسمنویسی خواهند کرد! وای چه شود! از حالا آقای رئیس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نیاورد.
- خبر تلگرام و فیلترشدن آن و خبر فیلترشدن فیلترشکنها و فیلترشدن زندگی مردم بدبختی که از این راه نان درمیآوردند و تناقضگوییهای وزیر ارتباطات که معلوم است مخالف است، اما مجبور است دم از موافقت بزند. حرفهایش را اگر به ردیف بخوانید، یکیدرمیان، موافق... مخالف... موافق... ، مخالف... که آخر هم نفهمیدیم چه بلایی قرار است سرمان بیاید. چقدر دلم برایش سوخت. جوان خوشفکری است یا خوشفکری بود.
آقای روحانی، من دیدهها و خواندههایم را فقط در یک ماه اردیبهشت برایتان گفتم که حتما خیلی موارد هم از نظرم افتاده است. تمام اینها فقط مال یک ماه بود! حالا این را ضربدر 12 کنید تا حالوروز ما را متوجه شوید. راستی آقای رئیسجمهور کجا هستید؟ در تمام مدت این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم. کجایید؟