گریهای متفاوت
بیمقدمه، صحبت از گریه رئیسجمهوری است که کمتر در تاریخ بعد از انقلاب در قاب سیما یا در حضور بیگانهای یا آشنا، شاهد آن بودیم. گاهی اشکی بر گونه سیاستمداری چنان بر ضمیر ناخودآگاه افراد تأثیر میگذارد که با هیچ سخنی در هیچ تجمع یا همایشی سیاسی برابری نمیکند و از چنان قدرت کاریزماتیکی برخوردار است که زاویه نگاه فرد را در مقابل آنچه برای او حس تنفر و ناباوری است، به نوعی مثبتاندیشی میانجامد.
بیمقدمه، صحبت از گریه رئیسجمهوری است که کمتر در تاریخ بعد از انقلاب در قاب سیما یا در حضور بیگانهای یا آشنا، شاهد آن بودیم. گاهی اشکی بر گونه سیاستمداری چنان بر ضمیر ناخودآگاه افراد تأثیر میگذارد که با هیچ سخنی در هیچ تجمع یا همایشی سیاسی برابری نمیکند و از چنان قدرت کاریزماتیکی برخوردار است که زاویه نگاه فرد را در مقابل آنچه برای او حس تنفر و ناباوری است، به نوعی مثبتاندیشی میانجامد. در روزگاری به سر میبریم که امکان ارتباطی شفاف و سخنانی به دور از اغراق و سراسر وعدههای توخالی برای اقناع افکار عمومی کمتر در دسترس و ورد زبان است. دکتر پزشکیان در همایش اجلاس خانواده، آینده و پیوندهای پایدار هیچ سخنی نگفت و بغضی در گلو داشت که خود بهزعم نگارنده سرشار از ناگفتهها بود. آنچه این همایش را با صدها همایش از این جنس متمایز میکرد، همان قطع کلام بود و یادی از خاطره پیوندی پایدار.
اشکریختن در جایگاه مردانی از این دست حاوی نکات برجستهای است که هرکس بنابر دیدگاه سیاسی و اجتماعی خویش میتواند از آن بهرهبرداری کند.
در این همایش، نه گریه در هیئتی مذهبی بود و نه قصد تحریک احساس جامعه به قصد فریب. نه جنگ بود که تابوت بر دستان، بدرقه اعتقاد باشد و وطنپرستی. نه آواری که ساختمانی از فراز، فرود آید و پیکرهای از تل خاک بیهوا بینفس باشد. نه قتلی که ناموس، بهانهای.
نه پلی که لچک دخترکانی تهی ز خود بر گردنشان ابدیت را نقش کرده است. نه لغزش پای کولبری به دره مرگ که بر دوش خویش قوتی به قد شکم سیرشدنی حمل کند. نه سقف تونلی دستساخته که از عمق آن طلایی نمیدرخشد و جنازههایی کبود و سیاه مجوز استخراج از معدنی را امضا کردهاند. نه سیلابی که با خود عروسکی رها از دست کودکی را به اقیانوس مردهها مشایعت میکند.
نه زمینلرزهای که به گاه شب بستری گرم سفره خشت و خاک میشود. نه مرکبی که خارج از تمام استانداردهای جهانی ارابه مرگ ایرانی نام میگیرد. نه سوزش سرمایی طاقتفرسا که پیکره کارتنخوابی را در خود مچاله میکند.
نه چراغ فتیلهای قدیمی که نفت بر کف کلاس شعله کشد و جان دانشآموزی را قربانی کند یا ناقصالعضو همیشگی.
آنچه بود... گریهای بود مسکن بر همه اینها، گریهای به تعبیر نگارنده «نفوذ ناخودآگاه در حس» هر فرد مراقبهگر ایرانی که همراه با همه کمی و کاستیهای امروز ایران به دنبال راهکار جدیدی از برونرفت مشکلات است. گریهای که بنابر موضوع همایش، خود پیوند ملت و دولت را شاید بازسازی کند!