|

مخالفان و موافقان مذاکرات تهران-واشنگتن در آمریکا چه می‌گویند

از فشار حداکثری تا راهکارهای دیپلماتیک

این روزها در جو سیاسی ایالات متحده، یک دسته‌بندی آشکار شامل دو گروه موافق و مخالف روند مذاکرات و دیپلماسی با ایران‌ برای کسب توافقی جامع‌ مشاهده می‌شود؛ دسته‌بندی‌ای که حتی به بدنه غیرسیاسی جامعه آمریکا نیز تسری پیدا کرده است.

از فشار حداکثری تا راهکارهای دیپلماتیک

محمدرضا شریفی: این روزها در جو سیاسی ایالات متحده، یک دسته‌بندی آشکار شامل دو گروه موافق و مخالف روند مذاکرات و دیپلماسی با ایران‌ برای کسب توافقی جامع‌ مشاهده می‌شود؛ دسته‌بندی‌ای که حتی به بدنه غیرسیاسی جامعه آمریکا نیز تسری پیدا کرده است. بهترین مرجع برای جمع‌بندی نظرات این دو گروه، نشریات معتبر  خبری-تحلیلی آنهاست که جامع نظرات طرفین هستند. در ادامه به خلاصه‌ای از مهم‌ترین این نظرها از هر دو سوی‌ ماجرا می‌پردازیم. فرد فلایتز در مقاله‌ای تحلیلی در نشریه نشنال ریویو، با اتخاذ موضعی قاطع علیه مذاکرات و دیپلماسی ‌میان ایران و آمریکا، هرگونه مذاکره‌ای را احتمالا بیشتر به نفع ایران می‌داند تا ایالات متحده. این تحلیلگر سیاسی با اشاره به فعالیت‌های مخرب ایران (به ادعای وی) در منطقه و جهان، این‌گونه مطرح می‌کند که هرگونه دیپلماسی، در عرصه جهانی به ایران فرصت می‌دهد تا وجهه‌ای معقول و منطقی از خود به نمایش بگذارد. فلایتز با اشاره به شکست هرگونه تعامل و دیپلماسی با ایران در دوران گذشته (البته بدون اشاره به عهدشکنی‌های آمریکا‌)، به این نتیجه می‌رسد که ایالات متحده با ورود به این روند، درواقع به تضییع اعتبار سیاسی خود پرداخته و ناخواسته به قدرت‌‌گرفتن بیشتر ایران کمک خواهد کرد. در جمع‌بندی مقاله، این تحلیلگر آمریکایی خواستار اعمال فشار حداکثری (که منظور وی تحریم‌های اقتصادی حداکثری به‌علاوه حفظ تهدید نظامی بر ایران است)، در کنار حمایت از جنبش‌های مدنی و مخالفان در داخل ایران شده است. مارک دوبویتز، از بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، در اظهارنظری مشابه به خطرات تعامل با ایران می‌پردازد.

موضوع حائز اهمیت و موجب نگرانی از نظر این تحلیلگر، تأمین مالی تهران به دنبال هر نوع ‌توافق دیپلماتیک و بنابراین دستاوردهای آن برای نظام حاکم بر ایران است؛ تأمین مالی‌ای که به تجهیز محور مقاومت از‌جمله حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن‌ علیه رژیم اسرائیل در سرتاسر خاورمیانه منجر خواهد شد. ‌این تحلیلگر سیاسی در نهایت خواهان تحریم‌های اقتصادی شدید یا همان فشار حداکثری، انزوای دیپلماتیک و حمایت از مخالفان داخلی نظام ایران شده است. در ادامه می‌توانیم به نظر مخالف جیمز فیلیپس از بنیاد هریتیج اشاره کنیم. وی با اشاره به دستگاه فکری حاکم بر نظام ایران، آن را منطبق بر الگوهای شناخته‌شده غربی نمی‌داند و به مذاکرات قبلی استناد می‌کند. فیلیپس خواستار افزایش و گسترش فشار حداکثری تحریم‌ها و همچنین افزایش آمادگی نظامی آمریکا و البته تقویت اتحادهای منطقه‌ای منهای ایران است؛ با هدف اساسی مهار‌ تهران. به زعم وی، هرگونه تعامل دیپلماتیک با ایران، ساده‌لوحانه بوده و اعتبار ایالات متحده را در جهان تضعیف کرده و دشمنان آن را دلگرم و جسور می‌کند.

‌دیدگاه حمایتی موافقان راهکار دیپلماتیک

از سوی دیگر، موافقان روند دیپلماسی با ایران نظریات متفاوتی دارند. سرمقاله‌ای که اخیرا در نیویورک‌تایمز به قلم توماس فریدمن چاپ شده، با عنوان «چرا دیپلماسی با ایران ارزش پیگیری دارد؟»، به این موضوع می‌پردازد. نویسنده با اشاره به نتیجه تحریم‌ها در سال‌های گذشته که به زعم او نتوانسته آن‌طور‌ که باید جاه‌طلبی‌های هسته‌ای، منطقه‌ای و موشکی ایران را مهار کند، روند دیپلماسی را موجب ایجاد شفافیت کاربردی می‌داند؛ به نحوی که مجموعه این فعالیت‌ها، تحت کنترل قرار گرفته و از تنش‌های بیشتر در سطح خاورمیانه و جهان جلوگیری می‌شود و ‌با جلوگیری از جنگ، زمینه برای صلح درازمدت و همکاری و تعامل مابین ایران و بلوک غرب فراهم می‌آید.

در اشاره به این موضوع، سوزان مالونی از مؤسسه بروکینگز نیز در مقاله‌ای تحت عنوان «تعامل با ایران: مسیری به سوی آینده»، راه‌حلی ترکیبی و تلفیقی را پیشنهاد می‌دهد که به زعم او رویکردی عمل‌گرایانه، دقیق و معقول است. تلفیق اهرم‌های دیپلماتیک به‌علاوه مشوق‌های اقتصادی همراه آن‌ در صورت توفیق دیپلماسی، در کنار فشارهای هدفمند، به نظر این نویسنده بهترین نتیجه را به بار خواهد آورد. به عقیده مالونی، ‌چنین راه‌حل ترکیبی‌ای منجر به مهندسی و اصلاح رفتار ایران در تعامل با دنیای اطراف خود خواهد شد. البته وی این راه‌حل را به معنای تأیید حکومت ایران نمی‌داند، بلکه راهکاری در جهت تثبیت صلح‌آمیز شرایط منطقه‌ از طریق گفت‌وگو ‌با تأکید بر واقعیات موجود می‌پندارد‌. مالونی خواستار همکاری چند‌جانبه قدرت‌های بلوک غرب و خصوصا شرکای اروپایی در این زمینه است و بر اهمیت چنین همکاری‌ای تأکید ویژه دارد. وی این‌گونه نتیجه می‌گیرد که روند دیپلماسی سازنده می‌تواند به تدریج تفاوت معناداری در شرایط (و احیانا رفتار ایران) ایجاد کرده، خطر درگیری نظامی را کاهش دهد و به مرور زمان حتی زمینه اصلاحات داخلی را در ایران (از منظر وی) فراهم آورد. از سوی دیگر، «ری تکیه»، از شورای روابط خارجی، در مقاله‌ای تحت عنوان «ضرورت ازسرگیری مذاکرات با ایران»، به این مسئله مهم می‌پردازد. به نظر مؤلف این مقاله، حتی در سخت‌ترین شرایط، دیپلماسی برای پرداختن به موضوعاتی همچون مسائل هسته‌ای و موشکی ایران و مداخلات منطقه‌ای او (به زعم نویسنده) حیاتی است.

ری تکیه بر این موضوع مهم تأکید می‌کند که کنار‌گذاشتن دیپلماسی و مذاکرات، خلأیی ایجاد می‌کند که موجب افزایش جو دشمنی و سوءتفاهم میان طرفین می‌شود. وی در ادامه این‌گونه استدلال می‌کند که روند دیپلماسی، به‌خصوص‌ اگر همراه با یک توافق هسته‌ای مانند برجام باشد (به شمول تعهدات مشابه احتمالا منظور است)، در کنار ابزارهای اعمال فشار، در مجموع‌ سازوکار پاسخ‌گویی ایران را فراهم می‌آورد. مضافا اینکه به متحدان ایالات متحده در سرتاسر جهان اطمینان می‌دهد که ‌آمریکا در وهله نخست متعهد به حل مسالمت‌آمیز منازعات بین‌المللی است. نهایتا ری تکیه نیز مانند نویسنده مقاله قبلی، به یک راه‌حل ترکیبی معتقد است و آن را کاربردی می‌داند؛ راه‌حلی مرکب از تعامل (مذاکرات)، بازدارندگی (احتمالا تلفیق اهرم‌های نظامی و اقتصادی منظور است) و همچنین دیپلماسی منطقه‌ای.

باربارا اسلاوین از شورای آتلانتیک، در مقاله‌ای تحت عنوان «چرا آمریکا باید دوباره با ایران تعامل داشته باشد؟»، به ارائه نظرات خود در این موضوع مهم پرداخته است. نویسنده این مقاله با حمایت از روند دیپلماسی‌ بین ایران و آمریکا، آن را متضمن کاهش تنش‌ها در منطقه و همچنین تقویت اعتبار و احیای نفوذ آمریکا در خاورمیانه می‌داند.

وی این‌گونه استدلال می‌کند که سیاست انزوای ایران، بازدهی کاهشی داشته و احتمال درگیری نظامی را به‌صورت روزافزون‌ افزایش داده است. این در حالی است که دیپلماسی سازنده با ایران، امکان مصالحه در موضوعاتی پیچیده همچون سوریه، یمن و مسئله هسته‌ای ایران را فراهم می‌آورد. اسلاوین با اشاره به مشکلات موجود و مخالفت‌های داخلی در هر دو کشور ایران و آمریکا با روند دیپلماسی، تأکید می‌کند که وجود رهبری قدرتمند (منظور در مذاکرات از طرف آمریکا‌ست) به همراه چشم‌انداز سیاسی قابل اعتماد (در روند مذاکرات)، برای غلبه بر این موانع ضروری است. وی در نهایت‌ این‌گونه جمع‌بندی می‌کند که دیپلماسی پایدار و مبتنی بر اصول، می‌تواند  به تدریج‌ سیاست‌ها و رفتار ایران را تغییر دهد.

با توجه به چکیده نظرات دو گروه مخالف و موافق دیپلماسی با ایران در داخل آمریکا، که در بالا مطرح شد، می‌توان به دست بالاتر موافقان اشاره کرد. بنا بر استنادات دقیق، ایشان به شرایط بحرانی کنونی در منطقه آگاه هستند و همچنین تحلیل‌های جامع ایشان ‌در قالب راه‌حل‌های تلفیقی و ترکیبی ارائه شده است. گفتنی است که روند موفق مذاکرات در دو مرحله نشست اولیه، بر همدلی نسبی دولت ترامپ با مجموعه نظرات موافق دیپلماسی در داخل ایالات متحده صحه می‌گذارد.