نگاهي به فيلم «پشت ديوار سکوت»
«اِبرام خروس» « جمشيد بسمالله» نيست
شاهين کربلاييطاهر
«اين نوشته نقد فيلم نيست، دستخطي است بر اهميتِ فيلم «پشت ديوار سکوت» به کارگرداني مسعود جعفريجوزاني. در تنظيم مطالب اين نوشته از کتاب «سينماي اعتراض، فيلمساز معترض: جامعهشناسي اعتراض در سينما» به قلم راقم اين سطور استفاده شده است».
«پشت ديوار سکوت» گزارش مستندوار زندگي مبتلايان به بيماري ايدز، با تمام زشتيها و زيبایيهايشان است و خبر از تأثير جبر محيط زندگي بر رفتارهاي آنها و انسانهاي پيرامونشان ميدهد. کارگردان با بهرهگيري از ميزانسنهاي موجز و حسابشده صدا و تصوير، ملهم از استفاده هوشيارانه از نماهاي مديوم و (eye level) و پرهيز از حرکات غيرضروري دوربين اين امکان را مهيا ميكند تا فيلم خود را بنا به تعبير رابرت بورگوين در هيئت دو راوي1 اما همگام به پيش ببرد؛ کارگردان زماني که شخصيتهايش را به حرکت، کنش، عمل و عکسالعمل واميدارد تا به مدد آنها روايتش را پيش برده و براي ما «نمايش» برپا کند، يک راوي شخصي است؛ همان موقعيتي که فيلمشناس و روايتشناس کانادايي، آندره گوردو، آن را نه راوي (narrator) که نمايشگر (monstrator) مينامد2 و وقتي فيلم (جهان فيلم) درمورد اين نمايش به اظهارنظر ميپردازد، از دروغها و دورویيهاي شخصيتهاي نمايش کارگردان پرده برميافکند، کارگردان ما را با هيئت دوم خود روبهرو ميکند؛ راوي غيرشخصي؛ راوياي فعال، اما غيرملموس. کارگردان با استفاده از اين تمهيد روايي موفق ميشود تا جنبههاي مختلف زندگي و نحوه زيست
قربانيان روايتش را بدون مداخله نشان داده، امر قضاوت را به بيننده واگذار کرده و بهاينترتيب از هرگونه تعصب، بهخصوص از جنس سياسياش که منجر به جانبداري از ايدئولوژي يا تفکري خاص شود پرهيز کند. اين تمهيد، با هرچه نزديکترکردن شخصيت اصلي به بطن زندگي واقعي، او را از جنس انسانهاي عادي كرده و بهاينترتيب با دوري عامدانه از تمهيدات رايج قهرمانپروري در هنر عامهپسند، بهجاي آنکه يک گروه يا فرد خاص را مقصر جلوه دهد، توجه مخاطب را به لايههاي زيرين اعتراضِ جهانِ فيلم و به تفکري ضدانساني معطوف ميکند. در اينجا هسته اصلي اثر شکل ميگيرد و فيلم خود را بهعنوان اثري اجتماعي معرفي ميکند. فيلم خواهان عدالت و برابري است و به دراختيارداشتن منابع (سرمايه، اطلاعات، دانش و...) توسط قشر خاصي از اقشار جامعه معترض است، اما مهمتر از همه اينها توجه به اين نکته است که فيلمساز معترض اجتماعي نه به يک فرد که به يک تفکر اعتراض دارد، زيرا او ميداند که تلاش سيستمها مطابق با نظريه کارکردگرايي ساختاري در مبحث جامعهشناسي بيش از هر چيز در حفظ «وضعيت موجود» در سايه نظم اجتماعي خلاصه ميشود. از منظر اين نظريه، جامعه مانند يک ماشين از
اجزاي مختلفي تشکيل شده که با ترميم و درصورت لزوم «تعويض» عضو ناکارآمد و بهدورانداختن آن، انضباط در کارکرد ماشين حکمفرما ميشود. بنابراين، سيستمها در توجيه وجود آسيبها و مسائل اجتماعي، با علمکردن مسئله «نظم اجتماعي» و اهميت آن همواره به سراغ سادهترين روش رفته و با بياعتنايي به «قرارداد اجتماعي»، درصدد پنهانکردن ناکارآمديهاي خود پشت يک فرد (يا يک گروه اندک بهعنوان عضو ناکارآمد) از اعضاي جامعه برآمده و فرافکني ميکنند. شخصيت «ابرام خروس» خود جزئي از لايههاي زيرين اين اعتراض اجتماعي است. «ابرام خروس»، «جمشيد بسمالله» نيست که همه تقصيرها را گردن او بيندازيم و خلاص! او خود نيز يک قرباني فراموششده در حاشيه و محتاج به توجه است. «نظم اجتماع» البته که موضوعي مهم و اساسي است و کارکرد بهينه آن نويدبخش جامعهاي سالم است، اما به دليل گستردگي و پيچيدگيهاي ساختار و رفتار واحدها و گروههاي اجتماعي که همگام با پيشرفت مدرنيته، تنومندتر و فربهتر ميشوند، نظم اجتماع نيز در حفظ «وضعيت موجود» خلاصه نشده و مانند ديگر مسائل اجتماعي نياز به بازنگري و تجديدنظر دارد وگرنه همانطور که روژه باستيد ميگويد: «آنچه جوامع
انساني را از جوامع حيواني متمايز ميکند نظم نيست، حرکت و پيشرفت است».3 جامعه را از حرکت و پيشروي بازميدارد و بنابراين چنين فيلمي (فيلم اجتماعينما)، ولو انواع و اقسام مسائل اجتماعي در آن مطرح شده باشد، درواقع يک فيلم «ضداجتماعي» است، زيرا نهتنها به روند رشد و بالندگي جامعه کمکي نميکند، بلکه موجبات سکون و حتي عقبگرد آن را نيز فراهم ميآورد. «پشت ديوار سکوت» يک پيشروي به آنسوي ديوار است، پس، «پشت ديوار سکوت» نمونه خوبي از يک فيلم اجتماعي است.
1- Burgoyne, Robert (1990) The Cinematic Narrator: The logic and Pragmatics of Impersonal Narration, Journel of Film and Video, vol. 42, no. 1, p. 7.
2- Gaudreault, Andre (2009) From Plato to Lumiere: Narration and Monstration in Literature and Cinema. University of Toronto Press. P, 34
3- باستيد، روژه. هنر و جامعه. ترجمه غفار حسيني. انتشارات توس 1374. ص 35
«اين نوشته نقد فيلم نيست، دستخطي است بر اهميتِ فيلم «پشت ديوار سکوت» به کارگرداني مسعود جعفريجوزاني. در تنظيم مطالب اين نوشته از کتاب «سينماي اعتراض، فيلمساز معترض: جامعهشناسي اعتراض در سينما» به قلم راقم اين سطور استفاده شده است».
«پشت ديوار سکوت» گزارش مستندوار زندگي مبتلايان به بيماري ايدز، با تمام زشتيها و زيبایيهايشان است و خبر از تأثير جبر محيط زندگي بر رفتارهاي آنها و انسانهاي پيرامونشان ميدهد. کارگردان با بهرهگيري از ميزانسنهاي موجز و حسابشده صدا و تصوير، ملهم از استفاده هوشيارانه از نماهاي مديوم و (eye level) و پرهيز از حرکات غيرضروري دوربين اين امکان را مهيا ميكند تا فيلم خود را بنا به تعبير رابرت بورگوين در هيئت دو راوي1 اما همگام به پيش ببرد؛ کارگردان زماني که شخصيتهايش را به حرکت، کنش، عمل و عکسالعمل واميدارد تا به مدد آنها روايتش را پيش برده و براي ما «نمايش» برپا کند، يک راوي شخصي است؛ همان موقعيتي که فيلمشناس و روايتشناس کانادايي، آندره گوردو، آن را نه راوي (narrator) که نمايشگر (monstrator) مينامد2 و وقتي فيلم (جهان فيلم) درمورد اين نمايش به اظهارنظر ميپردازد، از دروغها و دورویيهاي شخصيتهاي نمايش کارگردان پرده برميافکند، کارگردان ما را با هيئت دوم خود روبهرو ميکند؛ راوي غيرشخصي؛ راوياي فعال، اما غيرملموس. کارگردان با استفاده از اين تمهيد روايي موفق ميشود تا جنبههاي مختلف زندگي و نحوه زيست
قربانيان روايتش را بدون مداخله نشان داده، امر قضاوت را به بيننده واگذار کرده و بهاينترتيب از هرگونه تعصب، بهخصوص از جنس سياسياش که منجر به جانبداري از ايدئولوژي يا تفکري خاص شود پرهيز کند. اين تمهيد، با هرچه نزديکترکردن شخصيت اصلي به بطن زندگي واقعي، او را از جنس انسانهاي عادي كرده و بهاينترتيب با دوري عامدانه از تمهيدات رايج قهرمانپروري در هنر عامهپسند، بهجاي آنکه يک گروه يا فرد خاص را مقصر جلوه دهد، توجه مخاطب را به لايههاي زيرين اعتراضِ جهانِ فيلم و به تفکري ضدانساني معطوف ميکند. در اينجا هسته اصلي اثر شکل ميگيرد و فيلم خود را بهعنوان اثري اجتماعي معرفي ميکند. فيلم خواهان عدالت و برابري است و به دراختيارداشتن منابع (سرمايه، اطلاعات، دانش و...) توسط قشر خاصي از اقشار جامعه معترض است، اما مهمتر از همه اينها توجه به اين نکته است که فيلمساز معترض اجتماعي نه به يک فرد که به يک تفکر اعتراض دارد، زيرا او ميداند که تلاش سيستمها مطابق با نظريه کارکردگرايي ساختاري در مبحث جامعهشناسي بيش از هر چيز در حفظ «وضعيت موجود» در سايه نظم اجتماعي خلاصه ميشود. از منظر اين نظريه، جامعه مانند يک ماشين از
اجزاي مختلفي تشکيل شده که با ترميم و درصورت لزوم «تعويض» عضو ناکارآمد و بهدورانداختن آن، انضباط در کارکرد ماشين حکمفرما ميشود. بنابراين، سيستمها در توجيه وجود آسيبها و مسائل اجتماعي، با علمکردن مسئله «نظم اجتماعي» و اهميت آن همواره به سراغ سادهترين روش رفته و با بياعتنايي به «قرارداد اجتماعي»، درصدد پنهانکردن ناکارآمديهاي خود پشت يک فرد (يا يک گروه اندک بهعنوان عضو ناکارآمد) از اعضاي جامعه برآمده و فرافکني ميکنند. شخصيت «ابرام خروس» خود جزئي از لايههاي زيرين اين اعتراض اجتماعي است. «ابرام خروس»، «جمشيد بسمالله» نيست که همه تقصيرها را گردن او بيندازيم و خلاص! او خود نيز يک قرباني فراموششده در حاشيه و محتاج به توجه است. «نظم اجتماع» البته که موضوعي مهم و اساسي است و کارکرد بهينه آن نويدبخش جامعهاي سالم است، اما به دليل گستردگي و پيچيدگيهاي ساختار و رفتار واحدها و گروههاي اجتماعي که همگام با پيشرفت مدرنيته، تنومندتر و فربهتر ميشوند، نظم اجتماع نيز در حفظ «وضعيت موجود» خلاصه نشده و مانند ديگر مسائل اجتماعي نياز به بازنگري و تجديدنظر دارد وگرنه همانطور که روژه باستيد ميگويد: «آنچه جوامع
انساني را از جوامع حيواني متمايز ميکند نظم نيست، حرکت و پيشرفت است».3 جامعه را از حرکت و پيشروي بازميدارد و بنابراين چنين فيلمي (فيلم اجتماعينما)، ولو انواع و اقسام مسائل اجتماعي در آن مطرح شده باشد، درواقع يک فيلم «ضداجتماعي» است، زيرا نهتنها به روند رشد و بالندگي جامعه کمکي نميکند، بلکه موجبات سکون و حتي عقبگرد آن را نيز فراهم ميآورد. «پشت ديوار سکوت» يک پيشروي به آنسوي ديوار است، پس، «پشت ديوار سکوت» نمونه خوبي از يک فيلم اجتماعي است.
1- Burgoyne, Robert (1990) The Cinematic Narrator: The logic and Pragmatics of Impersonal Narration, Journel of Film and Video, vol. 42, no. 1, p. 7.
2- Gaudreault, Andre (2009) From Plato to Lumiere: Narration and Monstration in Literature and Cinema. University of Toronto Press. P, 34
3- باستيد، روژه. هنر و جامعه. ترجمه غفار حسيني. انتشارات توس 1374. ص 35