|

اشتباه کردم

شاید شنبه 21 دی‌ماه سیاه‌ترین روز برای برخی از روزنامه‌نگاران ایرانی باشد ازجمله من. یکی از تلخ‌ترین و غم‌بارترین روزهایی که با شرمساری فراوان همراه است. نمی‌دانم چند نفر مانند من این حس را دارند و این لحظات را پشت‌سر می‌گذراند

گیسو فغفوری دبیر صفحه آخر روزنامه شرق

شاید شنبه 21 دی‌ماه سیاه‌ترین روز برای برخی از روزنامه‌نگاران ایرانی باشد ازجمله من. یکی از تلخ‌ترین و غم‌بارترین روزهایی که با شرمساری فراوان همراه است. نمی‌دانم چند نفر مانند من این حس را دارند و این لحظات را پشت‌سر می‌گذراند؛ حسی که می‌تواند مسیر حرفه‌ای را تغییر دهد و باعث بازنگری در آن شود. من به‌عنوان کسی که با تمام وجود آرزو داشتم این شلیک انجام نشده باشد و تمام مدت این چند روز دعا می‌کردم پدافند موشکی به هواپیمای اوکراینی شلیک نکرده باشد، شرمنده‌ام. من به‌عنوان کسی که باورم نمی‌شد مسئولان توانسته باشند واقعیت را به دلایل مختلف پنهان کنند، هم شرمنده‌ام هم عذرخواه. من یکی از روزنامه‌نگارانم، یکی از کسانی که درس خوانده‌ام، با نظریه‌های علمی روزنامه‌نگاری آشنا هستم، می‌دانم سیاست‌مداران چگونه می‌توانند از نظریه مارپیچ استفاده کنند. شرمسارم که احساس می‌کردم این اتفاق شدنی نیست و نمی‌تواند رخ دهد.

بهت و حیرتم از همان صبح آغاز شد، باورم نمی‌شد درحالی‌که اشک جلوی چشمم را گرفته بود، هرچه پنج شبکه تلویزیون را بالا و پایین می‌کردم، خبری از بیانیه نیروهای مسلح نبود؛ حتی بعدتر هم بیانیه رئیس‌جمهور روحانی اول در رسانه‌های فیلترشده توییتر و تلگرام منتشر شد. مگر باورکردنی بود خبر به این مهمی را ستاد کل نیروهای مسلح در یک بیانیه اعلام کند و بعد رئیس‌جمهور بیانیه دهد و هیچ‌کدام در یک برنامه زنده تلویزیونی رو به مردم نباشد و مستقیم از مردم عذرخواهی نکند و هیچ‌کس استعفا ندهد و هنوز پخش سریال‌های هانیکو و قسمت‌های 13 تا 18 زیر همکف ادامه داشته باشد؟ مگر ممکن بود که شبکه خبر پس از زیرنویس‌کردن برنامه نداشته باشد و از کارآفرینان بگوید، درحالی‌که در رسانه‌های فارسی‌زبان آن طرف این سؤال مطرح باشد که «در ایران چرا شایعه قوی‌تر از خبر است؟». راستی چرا در اعلام این خبر هم جایی برای اهمیت به احساسات و عواطف مردم نبود؟
حداقل این بار انتظار می‌رفت که ماجرا فقط با یک بیانیه پایان نگیرد، راستی حالا روشن شده است که همه ما کسانی که سعی می‌کردیم حرف‌های مسئولان در این سه روز را باور کنیم، اشتباه کردیم. در لحظات قبل از بیانیه باورمان نشده بود که اعتمادمان می‌تواند «اعتماد مخدوش» باشد. آن‌قدر در شوک بزرگ قرار داشتیم که نتوانستیم به قدر کافی پرسشگر و چالشگر و منتقد باشیم. آری منِ روزنامه‌نگار اشتباه کردم.
حالا روشن شده که آنچه درباره سرنگونی هواپیمای اوکراینی گفته می‌شده جنگ روانی نبود. هرچند سخنگوی دولت و مشاور امنیتی رئیس‌جمهور هنوز استعفا نداده‌اند و حتی عذرخواهی هم نکرده‌اند. الان بازهم در عمق اندوه و در عمق ناامیدی آرزو دارم که کاش از این به بعد رفتار و گفتار مسئولان با راست‌گویی و خردمندی عجین شود. نه اینکه غایب باشند، نه اینکه پنهان شوند، نه اینکه با رسانه‌ها بازی شود. از صبح تاکنون بسیاری از رسانه‌ها، سردبیران و کانال‌های خبری از مردم عذرخواهی کرده‌اند که در این چند روز ابزاری برای اطلاع‌رسانی سخنان نادرست آنان بوده‌اند. ما هم، ما همه روزنامه‌نگارانی که تردیدهایمان را نادیده گرفته بودیم. با وجدان خود چطور روبه‌رو می‌شدیم؟ در تمام روزها و ساعت‌های پیشین که می‌گفتیم ایران ما به رسانه‌های مستقل احتیاج دارد، هراس از همین لحظه‌ها بود؛ مگر می‌توان دیگر به سخنان مسئولی اعتماد کرد و این جرقه در ذهن نباشد که شاید مانند ماجرای پرواز اوکراینی ممکن است، پنهان‌کاری کند؟ این سه روز توانست ضربه مهلکی بر ذهن و جان ما بزند. در این 12 ساعت هم به‌گونه‌ای رفتار شده است که همه چیز با یک بیانیه و کنفرانس خبری تمام می‌شود. راستی می‌دانند که این اعتماد آسیب‌دیده اکنون ذهن و جان و روحمان را می‌خراشد.

شاید شنبه 21 دی‌ماه سیاه‌ترین روز برای برخی از روزنامه‌نگاران ایرانی باشد ازجمله من. یکی از تلخ‌ترین و غم‌بارترین روزهایی که با شرمساری فراوان همراه است. نمی‌دانم چند نفر مانند من این حس را دارند و این لحظات را پشت‌سر می‌گذراند؛ حسی که می‌تواند مسیر حرفه‌ای را تغییر دهد و باعث بازنگری در آن شود. من به‌عنوان کسی که با تمام وجود آرزو داشتم این شلیک انجام نشده باشد و تمام مدت این چند روز دعا می‌کردم پدافند موشکی به هواپیمای اوکراینی شلیک نکرده باشد، شرمنده‌ام. من به‌عنوان کسی که باورم نمی‌شد مسئولان توانسته باشند واقعیت را به دلایل مختلف پنهان کنند، هم شرمنده‌ام هم عذرخواه. من یکی از روزنامه‌نگارانم، یکی از کسانی که درس خوانده‌ام، با نظریه‌های علمی روزنامه‌نگاری آشنا هستم، می‌دانم سیاست‌مداران چگونه می‌توانند از نظریه مارپیچ استفاده کنند. شرمسارم که احساس می‌کردم این اتفاق شدنی نیست و نمی‌تواند رخ دهد.

بهت و حیرتم از همان صبح آغاز شد، باورم نمی‌شد درحالی‌که اشک جلوی چشمم را گرفته بود، هرچه پنج شبکه تلویزیون را بالا و پایین می‌کردم، خبری از بیانیه نیروهای مسلح نبود؛ حتی بعدتر هم بیانیه رئیس‌جمهور روحانی اول در رسانه‌های فیلترشده توییتر و تلگرام منتشر شد. مگر باورکردنی بود خبر به این مهمی را ستاد کل نیروهای مسلح در یک بیانیه اعلام کند و بعد رئیس‌جمهور بیانیه دهد و هیچ‌کدام در یک برنامه زنده تلویزیونی رو به مردم نباشد و مستقیم از مردم عذرخواهی نکند و هیچ‌کس استعفا ندهد و هنوز پخش سریال‌های هانیکو و قسمت‌های 13 تا 18 زیر همکف ادامه داشته باشد؟ مگر ممکن بود که شبکه خبر پس از زیرنویس‌کردن برنامه نداشته باشد و از کارآفرینان بگوید، درحالی‌که در رسانه‌های فارسی‌زبان آن طرف این سؤال مطرح باشد که «در ایران چرا شایعه قوی‌تر از خبر است؟». راستی چرا در اعلام این خبر هم جایی برای اهمیت به احساسات و عواطف مردم نبود؟
حداقل این بار انتظار می‌رفت که ماجرا فقط با یک بیانیه پایان نگیرد، راستی حالا روشن شده است که همه ما کسانی که سعی می‌کردیم حرف‌های مسئولان در این سه روز را باور کنیم، اشتباه کردیم. در لحظات قبل از بیانیه باورمان نشده بود که اعتمادمان می‌تواند «اعتماد مخدوش» باشد. آن‌قدر در شوک بزرگ قرار داشتیم که نتوانستیم به قدر کافی پرسشگر و چالشگر و منتقد باشیم. آری منِ روزنامه‌نگار اشتباه کردم.
حالا روشن شده که آنچه درباره سرنگونی هواپیمای اوکراینی گفته می‌شده جنگ روانی نبود. هرچند سخنگوی دولت و مشاور امنیتی رئیس‌جمهور هنوز استعفا نداده‌اند و حتی عذرخواهی هم نکرده‌اند. الان بازهم در عمق اندوه و در عمق ناامیدی آرزو دارم که کاش از این به بعد رفتار و گفتار مسئولان با راست‌گویی و خردمندی عجین شود. نه اینکه غایب باشند، نه اینکه پنهان شوند، نه اینکه با رسانه‌ها بازی شود. از صبح تاکنون بسیاری از رسانه‌ها، سردبیران و کانال‌های خبری از مردم عذرخواهی کرده‌اند که در این چند روز ابزاری برای اطلاع‌رسانی سخنان نادرست آنان بوده‌اند. ما هم، ما همه روزنامه‌نگارانی که تردیدهایمان را نادیده گرفته بودیم. با وجدان خود چطور روبه‌رو می‌شدیم؟ در تمام روزها و ساعت‌های پیشین که می‌گفتیم ایران ما به رسانه‌های مستقل احتیاج دارد، هراس از همین لحظه‌ها بود؛ مگر می‌توان دیگر به سخنان مسئولی اعتماد کرد و این جرقه در ذهن نباشد که شاید مانند ماجرای پرواز اوکراینی ممکن است، پنهان‌کاری کند؟ این سه روز توانست ضربه مهلکی بر ذهن و جان ما بزند. در این 12 ساعت هم به‌گونه‌ای رفتار شده است که همه چیز با یک بیانیه و کنفرانس خبری تمام می‌شود. راستی می‌دانند که این اعتماد آسیب‌دیده اکنون ذهن و جان و روحمان را می‌خراشد.