|

طاقتی که طاق شده است

عبدالرضا ناصرمقدسی- متخصص مغز و اعصاب

هر کس که سری به اورژانس‌های این مملکت بزند، متوجه می‌شود که کادر درمان با کمترین تجهیزات و کمترین تشویق‌ها در خط اول مقابله با کرونا قرار گرفته و هر روز نیز خسارات جبران‌ناپذیری را متحمل می‌شود. با وجود اینکه خوشبختانه آمارهای ابتلا و مرگ ناشی از کووید19 در حال کاسته‌شدن است، اما روزی نیست که خبر ابتلای یکی از این عزیزان را نشنویم. آمارها هم نشان داده که کادر درمان بیش از سایر افراد در معرض ابتلا به کووید بوده‌اند. با وجود اینکه این کادر درمان خسته با همان قدرت باقی‌مانده در حال جنگیدن با شرایط موجود است، اما به نظر می‌رسد هیچ‌کس به کمک آنها نمی‌آید. این یادداشت را زمانی می‌نویسم که هنوز چندشبی به شب یلدا مانده است. ترس عدم رعایت توصیه‌های ایمنی توسط مردم ما تمام کادر درمان را فراگرفته، ترس اینکه همان روندی که در طول یک سال گذشته مردم ما در پیش گرفتند و بی‌مسئولیتی را به اوج خود رساندند، در مورد شب یلدا نیز تکرار کرده و بار دیگر نه‌تنها خود و خانواده‌شان را با جهالت و بی‌مسئولیتی به خطر بیندازند بلکه رحمی به جان خسته و نحیف کادر درمان نکرده و دوباره بیمارستان‌ها را با هجوم بیماران بدحال پر کنند. برای من جالب است که اکثرشان هم یادشان می‌رود که چه‌ کار کردند و تمهیدات ایمنی را رعایت نکردند و حالا که خود و دیگران را به خطر انداخته‌اند، توقع بهترین رسیدگی را نیز دارند. اما این فقط گوشه‌ای کوچک

از ماجراست.
به نظر می‌رسد مقابله با بیماری کووید19 وارد مرحله جدیدی شده است. نه‌تنها خبرهای نویدبخشی در مورد ساخت واکسن آن در رسانه‌ها منتشر می‌شود بلکه اکنون بسیاری از کشورها با خریداری واکسن در مقیاسی وسیع، واکسیناسیون گسترده شهروندان خود را آغاز کرده‌اند. تعدادی از دوستان من که در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند، اطلاع دادند که واکسیناسیون برایشان انجام شده است. این در حالی است که ما در ایران هنوز که هنوز است در انتظار اندک خبری خوش از احتمال ورود واکسن به ایران هستیم. بدتر از آن هم اینکه مشخص نیست واکسن داخلی کی به مرحله تولید خواهد رسید. اینها همه بدین معناست که با قربانیان بیشتری روبه‌رو خواهیم شد. حتی یک روز تأخیر در واکسیناسیون می‌تواند تبعات سنگینی برای جامعه ما به ‌دنبال داشته باشد. وقتی یک شب یلدا می‌تواند این‌گونه تن کادر درمان را بلرزاند با تعطیلات بعدی و به‌خصوص با عید نوروز چه خواهیم کرد؟ چرا ما نمی‌توانیم همانند بسیاری دیگر از کشورها، واکسن‌های ساخته‌شده را در کشورمان داشته باشیم؟ و چرا مردم و کادر درمان ما باید از تزریق این واکسن‌ها تا این حد محروم باشند؟ وقتی صحبت از جان مردم آن هم در این حجم بالا هست چرا سیاست‌مداران ما نمی‌خواهند اندکی تغییر در سیاست‌های اشتباهشان بدهند تا شاید جان آدمیان این مرز و بوم را حفظ کنند؟ مگر جان مردمان ما ارزشی ندارد؟ طاقتم طاق شده است. نه‌تنها طاقت من بلکه طاقت تمام کسانی که در کادر درمان هستند و هر روز جانشان را کف دست‌شان می‌گیرند و تنها دلخوشی‌شان این است که امروز را به پایان رسانده‌اند و هنوز نفس می‌کشند. طاقت همه اینها طاق شده است. انگار در بیابانی گرفتار شده‌اند که هیچ‌کس نمی‌خواهد به فریاد آنها برسد: نه مردمانی که از رعایت کمترین‌ها خودداری می‌کنند و نه مدیرانی که از سیاست‌ها و بینش‌های غلط خود کوتاه نمی‌آیند. این طاقت طاق تا کجا ادامه خواهد یافت؟ مطمئنم که کادر درمان کار و وظیفه خود را رها نخواهند کرد. آنها با کمترین حمایت و امکانات به نبرد همه‌جانبه خود برای حفظ جان آدمیان ادامه خواهند داد، اما آن ضربات روحی‌ای که بر روان آنها وارد شده هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد. زخمی که همه در ایجاد آن دخیل بوده‌اند، اما زمانی که این خطر به پایان برسد هیچ‌یک نقش خود را در ایجاد آن به خاطر نخواهند آورد.

هر کس که سری به اورژانس‌های این مملکت بزند، متوجه می‌شود که کادر درمان با کمترین تجهیزات و کمترین تشویق‌ها در خط اول مقابله با کرونا قرار گرفته و هر روز نیز خسارات جبران‌ناپذیری را متحمل می‌شود. با وجود اینکه خوشبختانه آمارهای ابتلا و مرگ ناشی از کووید19 در حال کاسته‌شدن است، اما روزی نیست که خبر ابتلای یکی از این عزیزان را نشنویم. آمارها هم نشان داده که کادر درمان بیش از سایر افراد در معرض ابتلا به کووید بوده‌اند. با وجود اینکه این کادر درمان خسته با همان قدرت باقی‌مانده در حال جنگیدن با شرایط موجود است، اما به نظر می‌رسد هیچ‌کس به کمک آنها نمی‌آید. این یادداشت را زمانی می‌نویسم که هنوز چندشبی به شب یلدا مانده است. ترس عدم رعایت توصیه‌های ایمنی توسط مردم ما تمام کادر درمان را فراگرفته، ترس اینکه همان روندی که در طول یک سال گذشته مردم ما در پیش گرفتند و بی‌مسئولیتی را به اوج خود رساندند، در مورد شب یلدا نیز تکرار کرده و بار دیگر نه‌تنها خود و خانواده‌شان را با جهالت و بی‌مسئولیتی به خطر بیندازند بلکه رحمی به جان خسته و نحیف کادر درمان نکرده و دوباره بیمارستان‌ها را با هجوم بیماران بدحال پر کنند. برای من جالب است که اکثرشان هم یادشان می‌رود که چه‌ کار کردند و تمهیدات ایمنی را رعایت نکردند و حالا که خود و دیگران را به خطر انداخته‌اند، توقع بهترین رسیدگی را نیز دارند. اما این فقط گوشه‌ای کوچک

از ماجراست.
به نظر می‌رسد مقابله با بیماری کووید19 وارد مرحله جدیدی شده است. نه‌تنها خبرهای نویدبخشی در مورد ساخت واکسن آن در رسانه‌ها منتشر می‌شود بلکه اکنون بسیاری از کشورها با خریداری واکسن در مقیاسی وسیع، واکسیناسیون گسترده شهروندان خود را آغاز کرده‌اند. تعدادی از دوستان من که در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند، اطلاع دادند که واکسیناسیون برایشان انجام شده است. این در حالی است که ما در ایران هنوز که هنوز است در انتظار اندک خبری خوش از احتمال ورود واکسن به ایران هستیم. بدتر از آن هم اینکه مشخص نیست واکسن داخلی کی به مرحله تولید خواهد رسید. اینها همه بدین معناست که با قربانیان بیشتری روبه‌رو خواهیم شد. حتی یک روز تأخیر در واکسیناسیون می‌تواند تبعات سنگینی برای جامعه ما به ‌دنبال داشته باشد. وقتی یک شب یلدا می‌تواند این‌گونه تن کادر درمان را بلرزاند با تعطیلات بعدی و به‌خصوص با عید نوروز چه خواهیم کرد؟ چرا ما نمی‌توانیم همانند بسیاری دیگر از کشورها، واکسن‌های ساخته‌شده را در کشورمان داشته باشیم؟ و چرا مردم و کادر درمان ما باید از تزریق این واکسن‌ها تا این حد محروم باشند؟ وقتی صحبت از جان مردم آن هم در این حجم بالا هست چرا سیاست‌مداران ما نمی‌خواهند اندکی تغییر در سیاست‌های اشتباهشان بدهند تا شاید جان آدمیان این مرز و بوم را حفظ کنند؟ مگر جان مردمان ما ارزشی ندارد؟ طاقتم طاق شده است. نه‌تنها طاقت من بلکه طاقت تمام کسانی که در کادر درمان هستند و هر روز جانشان را کف دست‌شان می‌گیرند و تنها دلخوشی‌شان این است که امروز را به پایان رسانده‌اند و هنوز نفس می‌کشند. طاقت همه اینها طاق شده است. انگار در بیابانی گرفتار شده‌اند که هیچ‌کس نمی‌خواهد به فریاد آنها برسد: نه مردمانی که از رعایت کمترین‌ها خودداری می‌کنند و نه مدیرانی که از سیاست‌ها و بینش‌های غلط خود کوتاه نمی‌آیند. این طاقت طاق تا کجا ادامه خواهد یافت؟ مطمئنم که کادر درمان کار و وظیفه خود را رها نخواهند کرد. آنها با کمترین حمایت و امکانات به نبرد همه‌جانبه خود برای حفظ جان آدمیان ادامه خواهند داد، اما آن ضربات روحی‌ای که بر روان آنها وارد شده هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد. زخمی که همه در ایجاد آن دخیل بوده‌اند، اما زمانی که این خطر به پایان برسد هیچ‌یک نقش خود را در ایجاد آن به خاطر نخواهند آورد.